کودکان فرهنگ سوم
کودکان فرهنگ سوم اصطلاحی است که توسط روث هیل یوسیم در دههی ۱۹۵۰ معرفی گردیده و به کودکانی اشاره دارد که در فرهنگی متفاوت از فرهنگ والدین خود رشد میکنند. این مفهوم در ابتدا در بستر پژوهشهای یوسیم دربارهی تعامل میان تاجران آمریکایی و هندی شکل گرفت و به فضای فرهنگی خاصی که این کودکان در آن پرورش مییابند، اشاره دارد.
با پیشرفت فناوری و گسترش ارتباطات جهانی، تلاقی فرهنگها تأثیرات عمیقی بر هویت و زبان کودکان فرهنگ سوم میگذارد. این کودکان غالبا با احساس عدم تعلق و سردرگمی هویتی دستوپنجه نرم میکنند که ناشی از زندگی در میان فرهنگهای متنوع و تجربهی کوچهای مکرر است؛ شرایطی که مانع از شکلگیری یک هویت ثابت و پایدار میشود.
هویت کودکان فرهنگ سوم تحت تأثیر چند عامل اساسی شکل میگیرد؛ از جمله خانواده، مدرسه و جامعه که هر یک به نوبهی خود ارزشها، باورها و آداب و رسوم محلی را منتقل میسازند. همچنین، رسانههای جمعی و تجربیات شخصی نیز نقش مهمی در کمک به این کودکان برای درک بهتر از خود و محیط اطراف شان ایفا میکنند. این عوامل بهطور مشترک هویت فرهنگی و اجتماعی کودکان فرهنگ سوم را شکل میدهند.
در طول چهاردهه جنگ و منازعه در افغانستان، صدها هزار افغانستانی اعم از کودکان و بزرگسالان به کشورهای مختلف مهاجرت کردهاند و بهعنوان کودکان و بزرگسالان فرهنگ سوم شناخته میشوند. این مهاجران با چالشهای خاصی مواجهاند، زیرا در تلاش برای انطباق با فرهنگهای جدید در کشورهای میزبان، از یکسو با میراث فرهنگی والدین خود و از سوی دیگر با انتظارات و فشارهای فرهنگی جدید در کشورهای میزبان روبهرو هستند.
یک مثال برجسته از یک کودک فرهنگ سوم، باراک اوباما است. او بهعنوان رئیسجمهور سابق ایالات متحده، دوران کودکی خود را در هاوایی و اندونزی گذرانده و از ترکیب دو فرهنگ متفاوت بهرهمند شده است. او به نمادی از موفقیتهای کودکان فرهنگ سوم تبدیل شده و نمایانگر این واقعیت است که چگونه میتوان با وجود چالشها، به موفقیتهای بزرگ دست یافت.
این کودکان و بزرگسالان میتوانند بهعنوان پلهای فرهنگی عمل کنند و به غنای جوامع خود کمک نمایند. اصطلاح کودکان فرهنگ سوم در ابتدا برای مبلغان مذهبی، دیپلماتها، امدادگران و تاجران به کار میرفت، اما به تدریج به فرزندان مهاجران و کودکان دیگر نیز اطلاق شده است. طبق آمار سازمان ملل، حدود ۲۲۳ میلیون نفر مهاجر وجود دارند و بسیاری از پژوهشگران بهجای اصطلاح کودک فرهنگ سوم، از عبارت کوچنشینان جهانی نیز استفاده کردهاند.
این مقاله تلاش میکند تا فرصتها و چالشهای کودکان فرهنگ سوم را از ابعاد مختلف بررسی نماید و به تحلیل تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و هویتی این کودکان در جوامع مختلف بپردازد.
فرصتها:
۱. فرصتهای کودکان فرهنگ سوم: تنوع فرهنگی و رشد فردی
کودکان فرهنگ سوم در محیطهای چندفرهنگی و غنی از تنوع فرهنگی بزرگ میشوند که این تجربه به آنان امکان میدهد با ارزشها، زبانها و رسوم مختلف آشنا شوند. این تنوع نهتنها به آنان کمک میکند تا به درک عمیقتری از فرهنگهای مختلف دست یابند بلکه میتواند به توسعهی آگاهی اجتماعی و فرهنگی آنان نیز منجر شود.
زندگی در چنین محیطهایی به کودکان فرهنگ سوم این فرصت را میدهد که دیدگاههای مختلف را بررسی کرده و از آنها یاد بگیرند. این تجربیات میتوانند به افزایش انعطافپذیری و باز بودن ذهن آنان نسبت به تفاوتهای فرهنگی کمک کنند، ویژگیهایی که در دنیای امروز بسیار ارزشمند و ضروری هستند.
مطالعات نشان میدهد که قرارگیری در محیطهای چندفرهنگی میتواند به توسعهی تواناییهای اجتماعی و ارتباطی کودکان منجر شود. این کودکان یاد میگیرند که چگونه با افراد مختلف با پسزمینههای فرهنگی متفاوت تعامل کنند و به درک متقابل و احترام به دیگران دست یابند. در نتیجه، آنان به شهروندانی جهانی تبدیل میشوند که قادر به درک و احترام به تمامی تفاوتهای جامعهی بشری هستند.
این تجربیات و مهارتها به آنان در زندگی شخصی و حرفهای کمک میکند، و همچنین به آنان این توانایی را میدهد که در دنیای پیچیده و متصل امروزی بهعنوان رهبران و تغییردهندگان جامعه، مؤثرتر عمل کنند. برای کودکان فرهنگ سوم، این فرصتها میتوانند به شکلگیری هویتی قوی، مثبت و ایجاد ارتباطات سازنده در سطح جهانی کمک کنند.
۲. زمینههای تحصیلی
کودکان فرهنگ سوم ممکن است در کشور مبدأ خود بهدلیل فقر، تبعیض و نبود امکانات، دسترسی محدودی به آموزش و پرورش داشته باشند. در این شرایط، محیطهای مهاجر میتوانند فرصتهای شگفتانگیزی را برای آنان فراهم آورند. در جامعههای میزبان، این کودکان به آموزش باکیفیت و بدون تبعیض دسترسی مییابند، که به آنان امکان میدهد تا مهارتها و دانش لازم برای موفقیت در زندگی فردی و حرفهای را کسب کنند.
این دسترسی به آموزش باکیفیت میتواند به آنان کمک کند تا استعدادهای خود را پرورش دهند و در زمینههای مختلف تحصیلی و شغلی موفق شوند.
۳. توسعهی مهارتهای اجتماعی و همدلی
توسعهی مهارتهای اجتماعی و همدلی در کودکان، بهویژه کودکان فرهنگ سوم از اهمیت بالایی برخوردار است. این مهارتها از طریق تعامل با افراد از فرهنگهای مختلف تقویت میشوند و به کودکان کمک میکنند تا درک عمیقتری از تجربیات و احساسات دیگران پیدا کنند. با بهبود مهارتهای ارتباطی، کودکان میتوانند افکار و احساسات خود را بهطور مؤثر بیان کرده و به شنیدن فعال بپردازند که این امر به کاهش تعصب و افزایش همبستگی اجتماعی کمک میکند.
علاوه بر این، مهارتهای اجتماعی به کودکان میآموزند چگونه در موقعیتهای چالشزا و تنشآمیز بهطور مؤثر عمل کنند و اختلافات را به شیوهای مثبت حل نمایند. در نهایت، این مهارتها به پرورش شهروندانی جهانی کمک میکند که میتوانند با افرادی از نقاط مختلف جهان ارتباط برقرار کرده و در جنبشهای جهانی برای حل مشکلات مشترک، مانند تغییرات اقلیمی و عدالت اجتماعی، مشارکت نمایند. به این ترتیب، توسعهی مهارتهای اجتماعی و همدلی به کودکان آموزش میدهد که چگونه در دنیای پیچیده و چندفرهنگی امروز به خوبی زندگی کنند و ارتباطات مؤثر و معناداری برقرار نمایند.
۴. تفکر انتقادی و خلاقیت
محیطهای فرهنگی متنوع بهعنوان بسترهای غنی برای رشد کودکان عمل میکنند و فرصتهایی برای تفکر انتقادی و خلاقیت فراهم میآورند. در این محیطها، کودکان با ایدهها و چالشهای جدید روبهرو میشوند که به آنان امکان میدهد از زوایای مختلف به مسائل نگاه کنند و استدلالهای منطقی و انتقادی را به کار گیرند. این تعاملات فرهنگی به تقویت مهارتهای حل مسأله و نوآوری کمک کرده و به کودکان میآموزد که چگونه در شرایط نامشخص سازگار شوند.
از منظر جامعهشناسی فرهنگی، این فرآیند به شکلدهی هویت اجتماعی و فرهنگی کودکان مرتبط است. کودکان در محیطهای چندفرهنگی یاد میگیرند که به تنوع فرهنگی احترام بگذارند و از تفاوتها بهعنوان منابع یادگیری استفاده کنند. این تنوع فرهنگی به آنان کمک میکند تا دیدگاههای وسیعتری نسبت به جهان پیدا کنند و مهارتهایی را که برای موفقیت در دنیای جهانیشده ضروری است، توسعه دهند.
پژوهشها نشان میدهند که کودکان با تجارب چندفرهنگی معمولا در زمینههای تحصیلی و خلاقیت عملکرد بهتری دارند. در نهایت، این نوع آموزش فرهنگی به رشد فردی کودکان کمک کرده و به توسعهی جامعهای آگاهتر و خلاقتر منجر میشود. با توجه به چالشهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی و نابرابریهای اجتماعی ،توانایی تفکر انتقادی و خلاقیت بهعنوان ابزارهای کلیدی برای یافتن راهحلهای پایدار شناخته میشوند.
۵. چند زبانی
کودکان فرهنگ سوم معمولا چند زبانی را تجربه میکنند و بهدلیل مهارتهای زبانی بالای خود قادر به یادگیری چندین زبان هستند. این توانایی نهتنها به تقویت مهارتهای ارتباطی آنان کمک میکند بلکه در دنیای جهانیشدهی امروز مزیتهای شغلی و ارتباطی زیادی را برای آنان ایجاد میکند. کودکان فرهنگ سوم با توانایی برقراری ارتباط به زبانهای مختلف، به راحتی میتوانند با افراد از فرهنگها و ملیتهای گوناگون تعامل داشته باشند و در محیطهای بینالمللی موفقتر عمل کنند.
چالشها:
کودکان فرهنگ سوم با مجموعهای از چالشهای خاص مواجه هستند که ناشی از زندگی در محیطهای چندفرهنگی و تجربههای مهاجرت است. برخی از چالشهای اصلی آنان عبارت اند از:
۱. بحران هویت
کودکان فرهنگ سوم در تلاش برای تعیین هویت خود در میان فرهنگهای مختلف با چالشهایی مواجه هستند. بحران هویت معمولا ناشی از عدم تطابق میان ارزشها، آداب و رسوم و هنجارهای فرهنگی مختلف است.
زندگی در محیطهایی با چندین فرهنگ متفاوت میتواند احساس سردرگمی و عدم تعلق را در آنان ایجاد کند. این احساسات ممکن است به اضطراب و افسردگی منجر شود و بر توانایی آنان در برقراری رابطهی معنادار با دیگران تأثیر بگذارد. در نتیجه، بحران هویت در کودکان فرهنگ سوم بهدلیل تنشهای ناشی از زندگی در میان فرهنگهای مختلف و چالشهای مرتبط با انطباق با این فرهنگها شکل میگیرد.
۲. تنشهای فرهنگی
تضادهای فرهنگی بین والدین و جامعهی میزبان میتواند باعث ایجاد تنشهای فرهنگی شود. این تنشها معمولا ناشی از اختلافات در ارزشها، باورها و رفتارها هستند که بین فرهنگهای مختلف وجود دارد. کودکانی که در چنین محیطهایی بزرگ میشوند، ممکن است احساس سردرگمی و عدم تعلق کنند، زیرا آنان بهطور همزمان تحت تأثیر ارزشهای والدین و جامعهی جدید قرار دارند.
این تنشها میتوانند به مشکلات عاطفی و روانی مانند اضطراب و افسردگی منجر شوند. کودکان ممکن است در تلاش برای هماهنگ شدن با انتظارات دو فرهنگ دچار مشکل شوند و این فشار میتواند بر روی سلامت روانی آنان تأثیر بگذارد. همچنین، نداشتن حمایت اجتماعی کافی در جامعهی میزبان میتواند این احساسات را تشدید کند و منجر به انزوا و تنهایی شود.
در نهایت، این تنشهای فرهنگی میتوانند بر روی هویت اجتماعی و فرهنگی کودکان تأثیر بگذارند. آنان ممکن است در تلاش باشند تا هویت خود را در بین دو فرهنگ تعریف کنند و این فرآیند میتواند چالشبرانگیز باشد. برای مقابله با این تنشها، حمایت خانواده و جامعه، همچنین ایجاد فضای امن و پذیرنده برای کودکان بسیار حیاتی است.
۳. چالشهای آموزشی
کودکان فرهنگ سوم معمولا در محیطهای تحصیلی مختلفی قرار میگیرند و بهدلیل جابهجاییهای مکرر، ممکن است با سیستمهای آموزشی متفاوتی روبهرو شوند. فقدان تداوم آموزشی میتواند به مشکلات تحصیلی و تأخیر در یادگیری منجر شود. این عدم تداوم آموزشی میتواند بر اعتمادبهنفس و پیشرفت تحصیلی آنان تأثیر منفی بگذارد.
۴. احساس انزوا
کودکان فرهنگ سوم با چالشهای گوناگونی در زمینهی احساس انزوا و نداشتن حس تعلق روبهرو هستند. تجربهی مکرر خداحافظی از دوستان، مدارس و جوامع باعث میشود که آنان نتوانند روابط عمیق و پایداری ایجاد کنند و احساس طرد شدن و عدم پذیرش از سوی دیگران را تجربه کنند. این عدم پذیرش میتواند به مشکلات عاطفی نظیر تنهایی و افسردگی منجر شود.
علاوه بر این، فقدان ثبات در زندگی در محیطهای مهاجرتی و فرهنگی گذرا، احساس عدم امنیت و بیپناهی را در کودکان تقویت میکند. تضادهای فرهنگی بین والدین و جامعهی میزبان نیز بر این تنشها میافزاید و ممکن است احساس سردرگمی و عدم تعلق را بیشتر کند. در نتیجه، این عوامل میتوانند تأثیرات منفی بر سلامت روانی و هویت کودکان داشته باشند.
منبع: روزنامه اطلاعات روز
لینک:
https://www.etilaatroz.com/240088/third-culture-kids/
نظر شما