اینروزها، هوش مصنوعی تقریبا در همهی حوزههای زندگی انسانها حضور پررنگ دارد و استفاده از آن تقریبا به یک امر اجتنابناپذیر تبدیل شده است؛ از آموزش گرفته تا صنعت، تجارت و مشاورههای بهداشتی و روانشناسی؛ در همهجا با میزان و سطوح متفاوت مورد استفاده قرار میگیرد. هیچکس، در چنین زمینههایی، استفاده از هوش مصنوعی را نشانهی تنبلی یا ضعف نمیداند بلکه آن را نماد حرفهای بودن، همگامی و سازگاری با تکنولوژی میدانند که قطعا هم چنین است. اما در این میان، اگر نویسندهای بگوید که برای نوشتن، از مدل زبانی مانند چت جی پی تی یا برنامههای دیگر هوش مصنوعی مشورت گرفته است؛ آن وقت احتمالا دیدگاههای مردم جای خود را به قضاوت خواهد داد و اثر نویسنده خالی از معنا و ارزش به نظر خواهد رسید. اما در اینجا، سئوال اساسی این است که چرا استفاده از فناوری و ابزار در همه جا نشانهی پیشرفت و سازگاری با تکنولوژی است، اما در نوشتن به چشم «ضعف» یا «راه میانبر» دیده میشود؟ آیا این همان ترس از تکنولوژی نیست؟ همان ترس و بدبینی که در طول تاریخ بشر در برابر نوآوریهایی مانند ماشین چاپ، مجلهها، تایپرایتر و ابزارهای دیگر نوشتاری از خود نشان داده است.
برای روشنتر شدن موضوع، بیایید به زندگی روزمرهی خود نگاهی بکنیم. استفاده از ماشینحساب، گوگلمپ، گوگل ترنسلیت و نرمافزارهای ویرایش متن، همه جزو ابزارهای معمول و رایج ما شدهاند. هیچکس به کسی که از ماشینحساب استفاده میکند نمیگوید «بیسواد ریاضی»؛ همانطور که به کسی که برای بهتر نوشتن از نرمافزار ویرایش کمک میگیرد، نمیگویند «فاقد سواد نوشتاری است». در واقع، این ابزار برای کم کردن بار کارهای تکراری و پیچیده ساخته شدهاند تا ما بتوانیم با دقت و سرعت بیشتری کارهایمان را انجام دهیم.
اما در نویسندگی چنین نیست. «نوشتن» برخلاف حل یک معادلهی ریاضی یا تصحیح یک کلمه، بار فرهنگی و معرفتی خاصی دارد. این یعنی، متن و نوشتهها همیشه بهنام مؤلف یاد میشود و همین نکته حساسیت و ظرافت نویسندگی را بیشتر کرده است.
همهی این سیاستها و قوانین بر یک اصل استوار هستند؛ فقط انسان میتواند مسئولیت اخلاقی و حقوقی یک متن را بر عهده بگیرد، نه ماشین. اگر خطا، تحریف یا تخلفی در نوشتهها، تحقیق یا مقالات رخ دهد، فقط انسان میتواند پاسخگو باشد. به همین خاطر، مجلات علمی و انتشارات مختلف برای استفاده از هوش مصنوعی در نوشتن، قوانین و محدودیتهایی گذاشته اند. مثلا برخی ناشران اجازه میدهند هوش مصنوعی فقط برای بهتر کردن و روانتر کردن زبان متن استفاده شود، اما استفادهی کامل از آن برای نوشتن و تحلیلهای علمی را ممنوع و غیراخلاقی میدانند. در خیلی از نشریات معتبر هم به وضوح تأکید شده که نویسنده باید در بخشی از مقاله یا تحقیق خود اشاره کند که کجا، چگونه و چه ابزاری از هوش مصنوعی استفاده کرده و نام آن برنامه را ذکر کند. علاوه بر این، بیشتر مؤسسات انتشاراتی اعلام کردهاند که آثار تولیدشده توسط ماشین یا هوش مصنوعی، ارزش حقوقی ندارند و قابل انتشار نیستند.
چالش دوم، بار شناختی است. نوشتن؛ تنها وسیلهی انتقال دانش یا معلومات نیست بلکه یک فعالیت ذهنی و یادگیری نیز است. وقتی نویسندهای، برای نوشتن متن یا مقاله ایدهپردازی میکند، ساختار نوشتاری تعیین میکند، و تحقیق میکند، در حقیقت اندیشه و نگرشهای خود را تمرین میدهد و میآموزد. مثلا چگونه مقدمه را به نتیجه وصل کند، یا چگونه استدلالها و بحثها را طبقهبندی و ربط منطقی دهد. تحقیقات میدانی نشان دادهاند که وقتی کل فرآیند «نوشتن» به ماشین سپرده میشود، ذهن فرد بهصورت فعال درگیر روند نوشتاری نمیشود و به مرور زمان قدرت استدلال، تفکر تحلیلی و نقد او ضعیفتر میشود. مثلا دانشجویی که همیشه برای نوشتن متنهایش کاملا به مدلهای زبانی هوش مصنوعی تکیه کند و متن آماده دریافت کند، ممکن است در کوتاهمدت نتایج خوبی بگیرد، اما در درازمدت مهارتهای استدلال، نقد و خلاقیت نوشتاریاش کمرنگ میشود و این موضوع، بهجای مفید بودن، میتواند به ضرر او باشد.
چالش سوم، اتکای بیش از حد به مدلهای زبانی است. وقتی نویسندگان یا دانشآموزان به ابزار یا مدلهای زبانی، بیش از اندازه وابسته شوند، به تدریج ارتباط خود را با منابع اصلی چون کتاب، کتابخانه، منابع تحقیق و مجلات از دست میدهند و فرآیند نویسندگی یا تحقیق برایشان بیهوده و رنگ باخته میشود. آنان بهجای مطالعهی کتابها و تحقیقات، فقط به پاسخهای آماده بسنده میکنند. این وضعیت نوعی «راه میانبر» میسازد که عملا مانع پرورش مهارتهای پژوهشی و نوشتاری مستقل در فرد میشود.
چالش چهارم، یادگیری منفعل است. نوشتن مؤثر، نیازمند درگیری و مشارکت فعال ذهنی در فرآیند نویسندگی و ایدهپردازی است. مانند خواندن، یادداشت کردن، بازنویسی، نقد و استدلال.
نتایج اکثر تحقیقهایی که در مورد «تأثیرات استفاده از هوش مصنوعی در نویسندگی» انجام شده است، نشان میدهند که اگر یادگیری به تجربهای منفعل بدل شود که خود نویسنده هیچ نقشی در آن اثر نداشته باشد، درک عمیق و اساسی از موضوع و محتوا صورت نخواهد گرفت و فرد فقط مصرفکنندهی محتوا میباشد که متنها را بدون استدلال و نقد کپی میکند. پس، نوشتن و نویسندگی، فرصتی برای بازآفرینی دانش و تمرین اندیشه و ذهنیتها است. وقتی این فرصت بهطور کامل به ماشین یا مدلهای زبانی واگذار شود، قطعا یادگیری؛ سطحی، بیاهمیت و ناپایدار خواهد شد.
بااینحال، نباید نقش و تأثیرات مثبت مدلهای زبانی را در نوشتن نادیده گرفت. وقتی هوش مصنوعی به شکل درست و براساس معیارها و اخلاق نوشتاری استفاده شود، میتواند به تقویت و پیشرفت مهارتهای نوشتاری کمک کند. در چنین شرایطی، نویسنده، هوش مصنوعی را صرفا بهعنوان ابزاری برای آسانتر کردن فرآیند نوشتن به کار میگیرد، نه جایگزینی برای خودش. نویسنده، میتواند از مدلهای هوش مصنوعی برای ایدهپردازی، روانتر کردن متن، پیدا کردن واژهها و جملات مناسب و تصحیح املایی و ساختاری نوشتههای خود استفاده کند. در چنین حالتی، اثر نویسنده روی نوشتهها همچنان غالب و مشهود میماند.
پرسشی دیگر این است که در نویسندگی، مرز و تفاوت میان استفادهی آگاهانه و هدفمند از محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی، و مصرف بدون نقد و استدلال در کجا است؟
نویسندهای که در حوزه مربوطه، دانش وسیع، اطلاعات کافی و مطالعهی خوب دارد، و بدنه کلی دانش در اختیارش است، قدرت بازنگری، نقد و تحلیل را در «محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی» دارد. همچنین، قدرت تشخیص اطلاعات و ارقام درست را از نادرست دارد، و میداند که هوش مصنوعی در کجا دچار خطا یا توهم الگوریتمی شده است. در چنین وضعیتی، نویسنده اگر از محتوای تولیدشده استفاده کند قطعا از معلومات و محتوای درست، مناسب و تصحیحرشده استفاده خواهد کرد. اما فردی که دانش کافی و اطلاعات وسیع در بخش مربوطه ندارد، متن و محتوا را همانطور که توسط مدلهای زبانی تولید شده، میپذیرد. وی توان تشخیص استدلال درست از غلط یا منابع معتبر از ساختگی را ندارد، و نمیتواند در محتوا تغییرات و تصحیح ایجاد کند. چنین فردی شاید توانایی تشخیص این را نداشته باشد که هوش مصنوعی در کجا و تا چه اندازه دچار سوءگیری شده و محتوای جانبدارانه تولید کرده است. از اینرو، بهجای خالق یا نویسندهی متن، تنها مصرفکنندهی بیچون و چرای آن میشود.
نمایه ذیل، فرصتها و تهدیدهای استفاده از هوش مصنوعی در نویسندگی را بهتر توضیح میدهد.
سرنوشت نوشتن در عصر هوش مصنوعی دقیقا به همین انتخاب بستگی دارد: اینکه ابزار و مدلهای زبانی را دستیار خلاقیت و اندیشه بدانیم، یا بهجای خودمان قرار دهیم.
آینده و حال نوشتن در عصر هوش مصنوعی، نه در ممنوعیت و تقابل با آن است و نه در آزادی بیحد و بیرویه. آنچه اهمیت دارد و درست است، مسئولیت و خلاقیت انسانی است. هیچ ماشینی نمیتواند صاحب اندیشه یا مسئولیت در نوشتار باشد. تنها انسان است که میتواند در قبال نوشتهها و آثار پاسخگو باشد، نقد کند و خلاقیت را به متن بیاورد. اگر این مرز و حدود حفظ شود، هوش مصنوعی میتواند به خدمت اندیشه و نویسندگی درآید. و اگر این مرز و حدود نادیده گرفته شود، نوشتن به روندی بدل خواهد شد که نه خالق دارد و نه مسئول. چه بسیار مطالب، متون و مقالاتی که اثر انسانی روی آنها مشهود نیست.
منبع: روزنامه اطلاعات روز
لینک:
https://www.etilaatroz.com/242926/artificial-intelligence-in-writing/
نظر شما