ترینها قبیلهای برجسته در پاکستان و افغانستان هستند و نقش قابل توجهی در سیاست منطقهای، به ویژه در هریپور و هزاره ایالت خیبر پختونخوا دارند. از جمله افراد مشهور این قبیله فیلدمارشال ایوب خان، رئیسجمهور اسبق پاکستان است.
بر اساس سنتهای نسبنامهای رایج در میان پشتونها، ترینها از نسل «ترین»، فرزند «شرخبون» و نوه «سربان» دانسته میشوند. این نسبنامه، آنان را در زنجیره نَسَبی پشتونها در جایگاهی مشخص قرار میدهد و ارتباط آنان را با دیگر قبایل سربانی روشن میسازد.
طبق روایت غالب، ترین دارای سه پسر به نامهای ابدال (یا اودال)، سپین و تور بوده است. با این حال، روایت دیگری نیز در منابع ذکر شده که بر اساس آن، ترین چهار پسر به نامهای سپین، تور، ژَر و بور داشته است. بر پایه همین روایت دوم، نسل ژَر بهتدریج منقرض شده و تنها شمار اندکی از خانوادههای وابسته به این شاخه در میان زرخیلیهای دهور و همچنین در میان رئیسنیهای براهوی باقی ماندهاند. در همین روایت آمده است که بور، بنیانگذار قبیله درانی بوده و از همینرو، ابدالیها یا درانیها از نظر تبار، شاخهای منشعب از خاندان کهن ترین محسوب میشوند.
نسلهای باقیمانده از سپین و تور، در مجموع با نام «ترینها» شناخته میشوند و هسته اصلی این قبیله را تشکیل میدهند. محل استقرار سنتی آنان عمدتاً در نواحی پیشین، هرنای و لورالای در ایالت بلوچستان پاکستان ذکر شده است؛ مناطقی که از دیرباز بهعنوان زیستگاه قبایل پشتون شناخته میشده و نقش مهمی در تاریخ اجتماعی و قبیلهای منطقه داشتهاند.
در این میان، تأکید شده است که قبیله ترین نباید با قبیله «تاران» اشتباه گرفته شود. تارانها به شاخه غورغشتی افغانها تعلق دارند و بنا بر روایتها، از نسل سید طاهر هستند که بعدها در میان افغانها به «تاران» معروف شدهاند. گفته میشود سید طاهر توسط قبیله کاکر پذیرفته شده بود و از این رو، تارانها از نظر تبار و جایگاه قبیلهای تفاوت آشکاری با ترینها دارند. این تمایز، در منابع تاریخی و نسبنامهای با صراحت بیان شده و برای جلوگیری از خلط دو گروه اهمیت دارد.
در میان شاخههای مختلف قبیله ترین، سپینترینها در آغاز در ناحیه پیشین بلوچستان سکونت داشتند، اما در دورهای بعد، به دلایل مختلف، زادگاه اصلی خود را ترک کرده و به سمت جنوب مهاجرت کردند. آنان در نهایت در محل شاهرگ از ناحیه سبی، و همچنین در محل های سنجاوی و دوکی از ناحیه لورالای ساکن شدند. در محل سنجاوی، مهمترین بخش سپینترینها وانیچیها هستند که بخشهایی از مناطق وانی، چوتهر و دره شیرین را در اختیار دارند. در محل دوکی نیز بخشهای اصلی سپینترین شامل لاسیانی، مرپانی، سمانی، ادوانی و سام دانسته شدهاند.
شاخه تور ترین نیز در سنتهای محلی با روایتی خاص معرفی میشود. بنابر این روایت، تورترین دارای پسری به نام بابو بوده که خود دو پسر به نامهای علی و هارون داشته است. نسل علی با نام علیزی شناخته میشود و نسل هارون به پنج بخش اصلی تقسیم شده است که عمدتاً در منطقه پیشین سکونت دارند. در دوره حکومت افغانها، منصب حکمرانی موروثی منطقه پیشین برای مدت طولانی در اختیار شاخه باتهزی از زیربخش ابوبکرِ هارونزیها بوده است. همین موضوع سبب شده تا باتهزیهای پیشین، در میان همقبیلهایهای خود مدعی برتری اجتماعی باشند.
بر اساس روایتهای محلی، عمرزیهای ترین از پیشین به منطقه اسمالان مهاجرت کردند و در آنجا وانیچیها زمینهای شینلز را در اختیار آنان گذاشتند. با این حال، عمرزیها نتوانستند در برابر سپینترینها موقعیت خود را حفظ کنند و ناچار به سوی دوکی کوچ کردند. گفته میشود آنان این منطقه را با زور از نیسای–سپینترینها تصرف کردند و گروه اخیر ناچار شدند به کلکته و باروان بگریزند.
نقش تاریخی قبیله ترین
قبیله ترین در تاریخ پشتونها بهعنوان یکی از قبایل اثرگذار شناخته میشود که نقش آن در تحولات نظامی و سیاسی منطقه، بهویژه از اواخر قرون میانه، برجسته بوده است. اگرچه درباره دورانهای بسیار کهن این قبیله اطلاعات تفصیلی اندکی در دست است، اما از زمان لشکرکشیهای سلطان محمد غوری در اواخر قرن ششم هجری قمری و اواخر قرن دوازدهم میلادی، نام ترینها در منابع تاریخی با نقشآفرینی نظامی همراه شده است. در این دوره، افراد و گروههایی از این قبیله در سپاه سلطان محمد غوری حضور داشتند و به شجاعت و دلاوری شهره بودند.
این مشارکت نظامی، نقطه عطفی در تاریخ قبیله ترین بهشمار میرود، زیرا از همین زمان است که حضور آنان در عرصههای فراتر از زیستبوم سنتیشان پررنگتر میشود. نقشآفرینی در سپاههای حاکمان وقت، زمینهساز مهاجرتها، استقرار در مناطق جدید و پیوند با ساختارهای قدرت سیاسی شد. همین روند، در سدههای بعد نیز ادامه یافت و قبیله ترین را به یکی از قبایل شناختهشده در مناطق مختلف شبهقاره و افغانستان تبدیل کرد.
ترینهای ناحیه هزاره در ایالت سرحد شمالغربی پاکستان کنونی، در قرن هفدهم میلادی از قندهار و همچنین از ناحیه پیشین بلوچستان به این منطقه مهاجرت کردند. این مهاجرت تحت رهبری فردی به نام شیر خان ترین صورت گرفت و به شکلگیری جوامع پایدار ترین در نواحی هریپور و مناطق اطراف انجامید. این جابهجایی، نهتنها تغییری جغرافیایی، بلکه تحولی اجتماعی و فرهنگی برای این قبیله به همراه داشت.
در دوره احمدشاه ابدالی، بنیانگذار امپراتوری درانی، نقش قبیله ترین بار دیگر برجسته شد. احمدشاه ابدالی پس از فتح بخشهایی از هند، برای تثبیت قدرت خود، رؤسای قدرتمند قبایل را بهعنوان حاکمان و مدیران مناطق فتحشده منصوب کرد. در منطقه هزاره، از جمله این افراد میتوان به نجیبالله خان ترین، سعادت خان سواتی از گرهی حبیبالله، میر زبردست خان تنولی (معروف به صوبهخان تنولی) و برخی دیگر اشاره کرد. حضور این افراد، نشاندهنده اعتماد سیاسی احمدشاه ابدالی به سران قبیله ترین و جایگاه آنان در ساختار حکمرانی آن دوره است.
ترینها در منطقه هزاره، روابط پیچیدهای با دیگر قبایل پشتون داشتند. آنان در دوره حکومت سیکها، در کنار سایر قبایل پشتون، در برابر سلطه سیکها مقاومت کردند. در این دوران، افرادی چون محمد خان ترین و بوستان خان ترین بهعنوان چهرههای شاخص مقاومت شناخته میشوند. این افراد در حافظه تاریخی مردم هزاره بهعنوان قهرمانانی یاد میشوند که در برابر امپراتوری سیک ایستادگی کردند و هزینههای سنگینی نیز پرداختند.
با ورود به دوره حکومت سیکها در پنجاب، از حدود دهه ۱۸۲۰ تا ۱۸۴۹ میلادی، قبایل مختلف ترین با فشارهای سیاسی، نظامی و اقتصادی مواجه شدند. مقاومت در برابر پیشروی سیکها، به تحمیل غرامتهای سنگین و آسیبهای جدی به ساختار اجتماعی و اقتصادی این قبیله انجامید. با این حال، همین مقاومت، جایگاه تاریخی ترینها را بهعنوان قبیلهای جنگجو و مستقل تثبیت کرد.
پس از الحاق پنجاب به امپراتوری بریتانیا در سال ۱۸۴۹ میلادی، وضعیت جدیدی برای قبایل منطقه از جمله ترینها رقم خورد. در آغاز، بسیاری از ترینهایی که در قلمرو بریتانیا یا در مجاورت آن زندگی میکردند، در برابر حاکمیت جدید مقاومت نشان دادند. اما بهتدریج، با تغییر شرایط و سیاستهای استعماری، بخشهایی از این قبیله با نظم جدید سازگار شدند و وارد ساختارهای اداری و نظامی حکومت بریتانیا شدند.
در فاصله دهه ۱۸۵۰ تا سال ۱۹۴۷، شماری از بزرگان و چهرههای برجسته ترین در بلوچستان، مناطق مرزی و پنجاب، به مناصب مهمی در ارتش و دستگاه اداری بریتانیا دست یافتند. این حضور، اگرچه به معنای پذیرش کامل نظام استعماری نبود، اما نشاندهنده انعطافپذیری اجتماعی و توان تطبیق قبیله ترین با شرایط جدید سیاسی بود.
یکی از مباحث مهم در تاریخ قبیله ترین، مسئله نسبت و ارتباط آنان با شاخه ابدالی یا درانی است. بر اساس باورهای رایج در میان پشتونها، آنان خود را از نسل قیس عبدالرشید، نیای مشترک پشتونها، میدانند. در این چارچوب، ترینها از نسل سربان، سپس شرخبون و در نهایت ترین معرفی میشوند. یکی از پسران ترین، بور یا ابدال، بعدها بنیانگذار شاخهای شد که به نام ابدالی و سپس درانی شناخته شد. از این رو، درانیها از دیدگاه نسبی، شاخهای منشعب از تبار کهنترینها محسوب میشوند.
این پیوند نسبی، در تاریخ سیاسی افغانستان اهمیت ویژهای یافته است، زیرا بسیاری از حاکمان افغانستان، از جمله احمدشاه ابدالی و جانشینان او، از همین شاخه درانی بودهاند. در نتیجه، قبیله ترین، بهطور غیرمستقیم، در شکلگیری ساختار قدرت سیاسی افغانستان نقش داشته است.
در مجموع، آنچه از بررسی دادههای تاریخی برمیآید، این است که قبیله ترین از یک جامعه قبیلهای محلی، به تدریج به گروهی با نقشهای نظامی، سیاسی و اداری در مقیاس منطقهای تبدیل شد. مهاجرتها، مشارکت در جنگها، تعامل با قدرتهای حاکم و حفظ هویت قبیلهای، همگی عواملی بودند که مسیر تاریخی این قبیله را شکل دادند و زمینه پراکندگی جغرافیایی آنان را در افغانستان، پاکستان و بخشهایی از شبهقاره فراهم کردند.
ساختار اجتماعی، روابط درونقبیلهای و جایگاه بزرگان
ساختار اجتماعی قبیله ترین بر پایه نظامی سنتی و قبیلهمحور شکل گرفته است که در آن پیوندهای خویشاوندی، اصل و نسب مشترک و وفاداری به قبیله نقشی بنیادین ایفا میکنند. در رأس این ساختار اجتماعی، بزرگان و ریشسفیدان قبیله قرار دارند. این افراد، که معمولاً بهدلیل سن، تجربه، شجاعت، یا جایگاه خانوادگی مورد احترام قرار گرفتهاند، نقش مرجع و داور را در امور قبیلهای ایفا میکنند. تصمیمهای مهم، از جمله مسائل مربوط به زمین، اختلافات خانوادگی، یا روابط با قبایل دیگر، غالباً با نظر و مشورت این بزرگان اتخاذ میشود. احترام به رأی آنان، بخشی از فرهنگ قبیلهای بهشمار میآید و تخطی از آن، پیامدهای اجتماعی در پی دارد.
روابط درونقبیلهای بر اساس اصل همبستگی و حمایت متقابل شکل گرفته است. اعضای قبیله، خود را بخشی از یک کل میدانند و منافع فردی اغلب در چارچوب منافع جمعی تعریف میشود. این نگرش، بهویژه در شرایط بحرانی، مانند درگیریهای قبیلهای یا فشارهای بیرونی، اهمیت بیشتری پیدا میکند. در چنین مواقعی، انسجام قبیلهای تقویت شده و همه اعضا، فارغ از اختلافات جزئی، در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
خانواده، بهعنوان کوچکترین واحد اجتماعی، نقش مهمی در انتقال ارزشها و هنجارهای قبیلهای دارد. آموزش غیررسمی کودکان، از طریق مشاهده رفتار بزرگترها و مشارکت در فعالیتهای روزمره، انجام میشود. در این فرآیند، احترام به بزرگان، وفاداری به قبیله، و پایبندی به سنتها، از سنین پایین در ذهن افراد نهادینه میشود.
جایگاه مردان و زنان در ساختار اجتماعی قبیله، بر اساس تقسیم کار سنتی تعریف شده است. مردان بیشتر در عرصههای عمومی، مانند کشاورزی، دامداری، یا دفاع از قبیله حضور دارند، در حالی که زنان مسئولیتهای مرتبط با خانه و خانواده را بر عهده میگیرند. با این حال، نقش زنان در حفظ انسجام خانوادگی و انتقال فرهنگ قبیلهای بسیار پررنگ است و بدون مشارکت آنان، تداوم ساختار اجتماعی امکانپذیر نیست.
حل اختلافات درونقبیلهای، اغلب از طریق گفتوگو و میانجیگری بزرگان انجام میشود. این شیوه، بهجای توسل به خشونت، بر حفظ روابط اجتماعی و جلوگیری از گسترش تنش تأکید دارد. در این فرآیند، احترام متقابل و پذیرش تصمیم جمعی، نقش کلیدی ایفا میکند و به حفظ ثبات اجتماعی کمک مینماید.
آداب، رسوم و جلوههای فرهنگی در میان قبیله ترین
آداب و رسوم قبیله ترین بخش جداییناپذیر از هویت جمعی این قوم را تشکیل میدهد و بازتابی از تاریخ، ساختار اجتماعی و شیوه زیست آنان است. این آداب، که طی نسلها انتقال یافته، نهتنها مناسبات اجتماعی را تنظیم میکند، بلکه پیوند میان گذشته و حال قبیله را نیز حفظ مینماید. در میان ترینها، سنتها نقش راهنما دارند و بسیاری از رفتارهای فردی و جمعی بر اساس همین چارچوبهای عرفی شکل میگیرد.
یکی از برجستهترین جلوههای فرهنگی قبیله ترین، پایبندی به سنتهای قبیلهای در مناسبتهای مهم زندگی، از جمله تولد، ازدواج و سوگواری است. این رویدادها معمولاً با مشارکت گسترده اعضای قبیله برگزار میشود و فرصتی برای تقویت همبستگی اجتماعی فراهم میآورد. در چنین مناسبتهایی، همکاری و یاری متقابل میان خانوادهها بهوضوح دیده میشود و هر فرد خود را در قبال جمع مسئول میداند.
مراسم ازدواج، در میان ترینها، جایگاه ویژهای دارد و اغلب با رعایت تشریفات سنتی برگزار میشود. این مراسم، که گاه چند روز به طول میانجامد، شامل گردهمایی بزرگان، اقوام و خویشان است و نقش مهمی در تحکیم پیوندهای خویشاوندی ایفا میکند. ازدواج، افزون بر جنبه خانوادگی، بهعنوان عاملی برای تقویت روابط درونقبیلهای تلقی میشود و به همین دلیل، انتخاب همسر اغلب با نظر خانواده و بزرگان انجام میگیرد.
در آیینهای سوگواری نیز، همبستگی قبیلهای جلوهای آشکار دارد. اعضای قبیله، بدون توجه به فاصله مکانی یا تفاوتهای جزئی، در کنار خانواده داغدار حضور مییابند و با آنان همدردی میکنند. این مشارکت جمعی، نشاندهنده اهمیت روابط انسانی و مسئولیت اجتماعی در فرهنگ قبیله ترین است و به حفظ پیوندهای عاطفی میان اعضا کمک میکند.
مهماننوازی یکی دیگر از ویژگیهای برجسته فرهنگی در میان ترینها بهشمار میآید. پذیرایی از مهمان، نهتنها یک وظیفه اخلاقی، بلکه نشانهای از عزت، احترام و جایگاه اجتماعی خانواده محسوب میشود. این سنت، ریشه در ارزشهای قبیلهای دارد و نشاندهنده اهمیت روابط انسانی و تعامل محترمانه با دیگران است.
در زندگی روزمره قبیله، مراسم و گردهماییهای غیررسمی نیز نقش مهمی در حفظ پیوندهای اجتماعی ایفا میکند. این گردهماییها، که گاه بهمناسبتهای خاص و گاه بهصورت خودجوش برگزار میشود، فرصتی برای تبادل نظر، حل مسائل روزمره و تقویت احساس تعلق به قبیله فراهم میآورد. در چنین محافلی، داستانهای تاریخی، خاطرات گذشته و روایتهای شفاهی نقل میشود و بدینوسیله، تاریخ و هویت قبیلهای به نسلهای بعد منتقل میگردد.
پوشش سنتی نیز بخشی از فرهنگ قبیله ترین را تشکیل میدهد و بازتابی از شرایط اقلیمی و شیوه زندگی آنان است. این پوشش، که در مناطق مختلف ممکن است تفاوتهایی جزئی داشته باشد، نشاندهنده پیوند میان فرهنگ، محیط و تاریخ قبیله است و در مناسبتهای رسمی و آیینی اهمیت بیشتری پیدا میکند.
در مجموع، آداب و رسوم قبیله ترین را میتوان مجموعهای منسجم از سنتها دانست که نقش مهمی در حفظ هویت جمعی، انسجام اجتماعی و انتقال ارزشها ایفا میکند. این جلوههای فرهنگی، در کنار ساختار اجتماعی و تاریخی قبیله، تصویری روشن از شیوه زندگی و جهانبینی ترینها ارائه میدهد و جایگاه آنان را در میان اقوام پشتون و مناطق محل سکونتشان نشان میدهد.
زبان و ویژگی زبان فارسی در میان قبیله ترین
زبان در میان قبیله ترین، همانند دیگر قبایل پشتون، نقش اساسی در شکلگیری هویت جمعی و ارتباطات درونقبیلهای ایفا میکند. زبان اصلی و غالب در میان ترینها پشتو است و این زبان در بیشتر مناطق محل سکونت آنان، چه در افغانستان و چه در پاکستان، زبان رایج گفتوگوهای روزمره بهشمار میآید. با این حال، شرایط تاریخی، جغرافیایی و مهاجرتهای مختلف سبب شده است که در کنار پشتو، زبانها و گویشهای دیگری نیز در میان شاخههای مختلف این قبیله رواج یابد.
در گذشتههای تاریخی، زبان فارسی جایگاه مهمی در میان ترینها داشته است. فارسی نهتنها بهعنوان زبان رسمی مکاتبات، اسناد و ثبتهای اداری به کار میرفته، بلکه تا اواخر قرن نوزدهم میلادی، کتیبهها و سنگقبرهای بسیاری از اعضای قبیله نیز به زبان فارسی نگاشته میشد. این امر نشان میدهد که فارسی، در کنار پشتو، نقش قابلتوجهی در زندگی رسمی و فرهنگی ترینها ایفا میکرده است.
پراکندگی جغرافیایی ترینها
قبیله ترین، با وجود ریشههای تاریخی در کابل، قندهار و اطراف افغانستان مرکزی، در طی قرنهای متعدد توانسته است به نواحی گستردهای از جمله بلوچستان پاکستان، هزاره، خیبر پختونخوا، پنجاب، و بخشهای شمال هند و بنگلادش مهاجرت کرده و در آنها ساکن شود. این پراکندگی جغرافیایی، علاوه بر تأثیرات تاریخی، ناشی از سیاستهای حکام منطقهای، جنگها و جابجاییهای اجباری یا داوطلبانه قبیلهای بوده است.
حضور ترینها در بلوچستان بهویژه شهرستانهای پشین، هُرنای، دوکی، قلات، زل، زارات و مستونگ، نشاندهنده مرکزیت فرهنگی و سیاسی آنان در میان پشتونها است. این مناطق، علاوه بر فراهم آوردن فرصتهای اقتصادی، نقش کلیدی در شکلگیری هویت اجتماعی و سیاسی ترینها داشتهاند. در هزاره و شمال غرب خیبر پختونخوا، ترینها با جمعیتهای محلی و پشتونهای دیگر در تعامل بودهاند و بسیاری از آنان با زبان و فرهنگ هندو-پنجابی ترکیب شدهاند، گرچه برخی هنوز پشتوی محلی و گویشهای خاص خود مانند تارینو را حفظ کردهاند.
۱. ترینها در منطقه هزاره (Hazara)
قبیله ترین علاوه بر حضور گسترده در بلوچستان، بخش عمدهای از ترینها به منطقه هزاره در خیبر پختونخوا مهاجرت کردهاند. این مهاجرت عمدتاً از قندهار افغانستان و شهرستان پشین بلوچستان در قرن هفدهم میلادی تحت رهبری شیرخان ترین انجام شده است. منطقه هزاره، که شامل شهرستانهای هریپور و ابوتآباد است، یکی از مناطق مهم اقتصادی و فرهنگی شمال غرب پاکستان محسوب میشود و حضور ترینها در آن بهویژه در زمینه سیاست و فعالیتهای اجتماعی برجسته است.
ترینهای هزاره عمدتاً از شاخه تور ترین، بخش باتزایی هستند، گرچه گروههایی از اسپین ترین و دیگر زیرشاخههای مخلوط نیز در این مناطق زندگی میکنند. با گذشت زمان، بسیاری از این ترینها با جمعیت هندو-پنجابی و محلی ترکیب شده و هویت اجتماعی مختص به خود را شکل دادهاند. آنها در فعالیتهای اقتصادی، کشاورزی و تجارت محلی مشارکت دارند و به دلیل سابقه طولانی حضور، برخی از آنها در نهادهای سیاسی و اجتماعی منطقه نفوذ دارند.
۲. پراکندگی در سایر نقاط خیبرپختونخوا
علاوه بر هزاره، ترینها در شهرستانهای مردان، نوشهرا (خشگی)، سوات، صوابی، پیشاور و دیره اسمعیل خان نیز حضور دارند. جمعیت این مناطق از نظر قومی متنوع است و ترینها معمولاً در قالب گروههای کوچک و پراکنده سکونت دارند. در این مناطق، این قبیله بهتدریج با فرهنگهای محلی ادغام شده و بسیاری از آنان اکنون علاوه بر پشتو، به زبانهای هندکو یا محلی منطقه نیز تسلط دارند. این ادغام فرهنگی باعث شده که هویت فرهنگی و زبانی برخی از گروههای ترین در این مناطق با مناطق اصلی بلوچستان و افغانستان تفاوت داشته باشد.
در پنجاب، حضور ترینها در شهرستانهای ملتان، دِرا غازی خان، رحیم یار خان، لودران، اتک، فیصلآباد، میانوالی، خوشاب و سرگودها نشاندهنده مهاجرتهای اقتصادی و فرصتهای کشاورزی این نواحی است. بسیاری از ترینها در این مناطق علاوه بر پشتو، به زبانهای محلی و رسمی مانند اردو و پنجابی مسلط شدهاند.
۳. فرهنگ و سنتها
ترینها، مانند سایر قبایل پشتون، دارای فرهنگ غنی قبیلهای، آداب و رسوم خاص، و نظامهای اجتماعی سنتی هستند. ارزشهای اجتماعی آنان بر پایه ننگ (افتخار)، میهماننوازی، عدالت قبیلهای، و وفاداری خانوادگی بنا شده است.
نظام قبیلهای و شوراهای سنتی (جِرگه)، نقش مهمی در حل اختلافات، تصمیمگیری اجتماعی و نگهداری قوانین سنتی دارند. جِرگهها معمولاً در هوجراها (فضاهای جمعی مردانه) تشکیل میشوند و بهعنوان مرکز تجمع و مشورت قبیله عمل میکنند. این شوراها نشاندهنده همبستگی اجتماعی و توانایی ترینها در مدیریت مسائل داخلی و روابط میان قبایل هستند.
در زمینه لباس و زینت، مردان ترین از پیراهنهای گشاد، شلوارهای سنتی و لنگی یا عمامههای خاص قبیلهای استفاده میکنند. زنان نیز غالباً لباسهای سنتی مشکی یا رنگی با زیورآلات محلی میپوشند. این زیورآلات شامل دستبندها، پابندها، حلقهها، گوشوارهها و گردنبندهای سنتی است.
آداب غذایی نیز بخشی از هویت فرهنگی آنان است؛ غذاهای سنتی شامل تیکه کراهی، وریتا (کباب برشته)، پتی تیکای و شانا چای است. مراسم اجتماعی، جشنها و عروسیها با موسیقی سنتی، نواختن رباب و تنبک، و شلیک تفنگ در شادیها همراه است. این رسوم نشاندهنده پیوند قوی میان فرهنگ، اجتماع و تاریخ قبیلهای هستند.
۴. اهمیت تاریخی و نظامی
ترینها در طول تاریخ، نقش کلیدی در نبردها و تحولات سیاسی و نظامی منطقه داشتهاند. از مشارکت آنان در ارتش سلطان محمد غوری گرفته تا مقاومت علیه سیکها، حضور در لشکر احمد شاه ابدالی و مبارزات دوران استعمار بریتانیا، این قبیله همواره در عرصههای نظامی و سیاسی پیشگام بوده است.
در دوران احمد شاه ابدالی، ترینها مسئولیتهای حکومتی و نظارت بر مناطق مختلف را بر عهده داشتند و بسیاری از آنان به عنوان فرمانداران و مقامات محلی منصوب شدند. این نقشها باعث شد که ترینها در برخی مناطق، به ویژه هزاره و پشین، جایگاه اجتماعی و سیاسی برجستهای پیدا کنند.
تهیه شده توسط خانه فرهنگ ج.ا.ایران در پیشاور
منابع:
۱. Sir Olaf Caroe, The Pathans
۲. Dewan Hakam Chand, Tawareekh Multan (Published 1878, Multan Public Library)
۳. Imperial Gazetteer of Quetta and Pishin Districts, Government of Baluchistan, Peshawar, Late 19th Century
۴. Dawn.com: District Profile: Northern Balochistan, Pishin
5. https://www.youtube.com/watch?v=HsEWaAi7DyU
6. 1-"Recording the Progress of Indian History: Symposia Papers of the Indian History Congress, 1992-2010", p-440
نظر شما