فصل پنجم
شخصیت های ولی سونگو
سنن گیری (Sunan Giri)
سنن گیری فرزند شیخ مولانا اسحاق بود. وی علاوه بر داشتن شخصیت ولی سونگو، از موقعیت پادشاه و مرشد بزرگ برخوردار بود. وی با اعمال قدرت و خطوط تجاری نقش مهمی در ترویج اسلام در مجمع الجزایر نوسانتارا داشت. وی همانند سنن آمپل، معلم و پدر زن خود، به توسعه کار تربیتی با پذیرش شاگردان از مناطق مختلف نوسانتارا می پرداخت. در تاریخ آمده است که ردپای تبلیغ سنن گیری و فرزندان خود به منطقه بانجر (Banjar)، مارتاپورا، پاسیر و کوتای (Kutai) در کالیمانتان، بوتُن (Buton) و گُوا (Gowa) در سولاوسی جنوبی، نوسا تنگارا (Nusa Tenggara)، و حتی جزایر مالوکو رسید.
سنن گیری
این شخصیت ولی سونگو ملقب به پادشاه ساتماتا بود که آرامگاه او در یک تپه در شهر گرسیک واقع شده است. مجتمع از این آرامگاه عبارت است از یک فلات سه طبقه که قسمت عقب از بالاترین آن می باشد. دروازه ورودی به قبرستان در طبقه اول دارای نشانه معبد بِنتر (Bentar) طبقه دار و مزین با دکوراسیون اژدها در سمت راست و چپ آن است که به سال ۱۴۲۸ ساکا (۱۵۰۶ م)، یعنی سال ساخت و ساز دروازه، اشاره می کند. برای ورود به قلمرو سطح دوم، یک دروازه دوم به شکل همان معبد اول وجود دارد. در قسمت سوم از سومین سطح، دروازه به نام پادوراکسا (دروازه ای با پوشش سقف که معمولا" در معماری باستانی و کلاسیک در جاوه و بالی مشهود است) دیده می شود. در سومین منطقه، یک گنبد (مقبره) وجود دارد که آرامگاه سنن گیری و همسرش در آنجا واقع شده است.
اصل و نسب سنن گیری
سنن گیری یک پادشاه و معلم مقدس بود که نقش مهمی در توسعه و انتشار اسلام در مجمع الجزایر نوسانتارا داشت. تاریخ انتشار اسلام در مجمع الجزایر، آثار تبلیغی سنن گیری و فرزندان او را تا به بنجار واقع در کالیمانتان جنوبی، کوتای در کالیمانتان شرقی، گُوا در سولاوسی جنوبی، نوسا تِنگارا و جزایر مالوکو ثبت کرد. بر خلاف منبع کرونیکل سرزمین جاوه که نام پدر سنن گیری را مولانا اسحاق ذکر کرد، "تاریخنگاری ولی سانا" اسم سید یعقوب ملقب به شاهزاده رادن ولی لانانگ را آورده است. نام مادر سنن گیری در کرونیکل سرزمین جاوه دوی سکردادو (Dewi Sekardadu) آمده است و در تاریخنگاری ولی سانا به نام رتنا سابودی (Retno Sabodi) ذکر شده است. و نیز نام پدربزرگ سنن گیری از طرف مادر در کرونیکل سرزمین جاوه پادشاه مِنک سِمبویو و در تاریخنگاری ولی سانا پادشاه سدمودها آمده است. با این حال، هر دو از یک داستان برخوردار است که سنن گیری از طرف مادر، نسل شاه بلامبانگن (Blambangan) می باشد. و حتی نام گیری مورد استفاده برای اقامتگاه او که در منطقه گرسیک واقع شده است، ارتباط با نام پایتخت بلامبنگن آن زمان یعنی گرسیک دارد (نام ولسوالی گیری کنونی در شهر بانیووانگی [Banyuwangi]).
منابع کرونیکل سرزمین جاوه و تاریخنگاری ولی سانا به این اشاره می کنند که تلاش های تبلیغی مولانا اسحاق که توسط سنن آمپل به بلامبنگن اعزام گردید، به شکست مواجه شد. زیرا مولانا اسحاق معروف به شیخ ولی لانانگ توسط پدر زن اش زمانی که به اسلام و ترک دین سابق دعوت شد، به عصبانیت رسید، اخراج گردید. مولانا اسحاق همسرش را که باردار بود، ترک کرد. رِتنا سابودی که از رفتن شوهرش بسیار ناراحت بود، پس از زایمان کردن یک پسر، درگذشت. نقل شده است که بلامبنگن در آن هنگام دچار بیماری طاعون شد. پادشاه بلامبنگن تصور می کرد که شیوع بیماری با تولد نوزاد پسر مولانا اسحاق ارتباط دارد. در نهایت، آن نوزاد در یک تابوت قرار داده شد و به دریا انداختند و سپس تابوت با کشتی متعلق به خانم پیناتیه که به بالی می رفت برخورد کرد.
تحصیلات و فعالیت های علمی سنن گیری
حسین جایادینینگرت در کتاب "تاریخ بنتن" (۱۹۸۳) نظر خود را اینگونه بیان کرده است که : خانم پیناتیه یک بیوه ثروتمند در گرسیک بود که شوهرش به نام خواجه مقدوم شاه بندر، از خارجی های مقیم در ماجاپاهیت بود. خود نام پیناتیه در واقع نام خانوادگی از شوالیه منگیس در بالی بود (آیزمن، ۱۹۸۸) که از نسل مِنک کُنچر، حاکم لوماجانگ و از خانواده مهاراجه ماجاپاهیت و نخستین شخص مسلمان شده بود.
خدمه کشتی آن نوزادی را که در تابوت و با کشتی برخورد کرده بود را گرفتند و به خانم بزرگ پیناتیه تحویل دادند و سپس او این کودک را به عنوان فرزند خوانده خود برداشت. از آنجا که آن نوزاد در دریا پیدا شد، او را جاکا سامودرا (فرزند اقیانوس) نامیدند. پس از بلوغ، جاکا سامودرا را به آمپل دِنتا برای تلمذ به سنن آمپل اعزام کردند. بنا به کرونیکل سرزمین جاوه، با توجه به سفارش مولانا اسحاق، سنن آمپل نام جاکا سامودرا را به رادن پاکو تغییر داد.
رادن پاکو در مدت تلمذ در آمپل دِنتا، با رادن مقدوم ابراهیم، پسر معلم خود که بعدها به سنن بونانگ تبدیل گردید، دوست شد. در کرونیکل سرزمین جاوه روایت شد که رادن پاکو و رادن مقدوم ابراهیم قصد رفتن به مکه برای تحصیل و حج و عمره داشتند. اما هر دو تنها به مالاکا رسیدند و با مولانا اسحاق، پدر بیولوژیکی رادن پاکو ملاقات کردند. به هر دو درس در مورد علوم مختلف اسلامی، از جمله عرفان تعلیم داده شد. در منبع ثبت شده در شجره نامه نخستین شهردار گرسیک به نام کیایی تومِنگونگ پوسپانِگارو (Kyai Tumenggung Pusponegoro)، شجره نامه طریقت صوفی شطاریه وجود دارد که نام شیخ مولانا اسحاق و رادن پاکو سنن گیری را به عنوان مرشد طریقت شطاریه ذکر کرد و نشان داد که جریان تصوف مورد تعلیم مولانا اسحاق و رادن پاکو طریقت شطاریه بوده است.
در کرونیکل سرزمین جاوه نیز آمده است که بنا به توصیه مولانا اسحاق، قصد رادن پاکو و رادن مقدوم ابراهیم برای رفتن به مکه لغو شده و آنها به جاوه بازگشتند، چرا که جاوه بیشتر به آنها برای تبلیغ دین مبین اسلام نیاز داشت. در راه بازگشت به جاوه، به رادن پاکو، یک توده خاک و دو تن خدمتگزار به نام های شیخ خواجه (Koja) و شیخ گریگیس (Grigis) سپرده شد. رادن پاکو پس از رسیدن به جاوه، به دنبال یک محلی می گشت که زمین آن با خاکی که در مالاکا به او تحویل داده شد، برابر باشد و آن را در بالای یک تپه به نام گیری پیدا کرد. رادن پاکو پس از آن به ساخت یک مسجد در آن تپه مشغول و در ادامه به تبلیغ و گسترش اسلام در آن محل می پرداخت. به همین دلیل، رادن پاکو بعدها به نام سنن گیری به معنی معلم مقدس ملقب شد و در تپه گیری اقامت گزید.
در همین حال، رافلز در "The History of Java" (تاریخ جاوه) (۱۹۶۵) نوشت، رادن پاکو، نخستین حاکم گیری که داستان پر از اسطوره ها و افسانه ها داشت، دارای ردیابی تاریخ است و این شخصیت معروف به سنن گیری (شاه کوه) فرزند شخص خارجی از غرب زمین به نام مولانا اسحاق و دختر پادشاه بلامبنگن بود. سنن گیری از طرف مادر، فرزند شاه ویرابومی (پسر هایام ووروک) بود.
تربیت به عنوان اشراف که از خانم بزرگ پیناتیه، مادر خوانده اش و شاهزاده آریا پیناتیه معروف به شیخ مانگانتی (Manganti)، برادر کوچک خود به دست آمد، به نظر می رسد، رادن پاکو را به اشراف با حقوق و امتیازات به عنوان نسل شاه ویرابومی تبدیل ساخت. تغییر نام از جاکا سامودرا به رادن پاکو توسط سنن آمپل، به تغییر وضعیت از مقام عموم مردم به خانواده حاکم سورابایا که بخشی از خانواده های مهاراجه ماجاپاهیت بود، اشاره کرد. به همین دلیل، زمانی که قدرت ماجاپاهیت قطعه قطعه و به قلمروهای کوچک که با یکدیگر می جنگیدند، تبدیل شد، رادن پاکو از استقلال منطقه خود از راه انتصاب خود به عنوان حاکم منطقه با لقب سنن گیری دفاع کرد.
حضور سنن گیری به عنوان رهبر سیاسی، حداقل در لقبی که استفاده کرد، یعنی پادشاه ساتماتا (ساتماتا یکی از نام های شیوا است)، منعکس شد. در یک تحقیق که توسط مرکز تحقیقات و توسعه شهردار گرسیک در سال ۲۰۰۸ به انجام رسید، داده های توپونیمی از کاخ سابق سنن گیری واقع در مِنگانتی که از نام سالن چوبی سری منگانتی (دفتر پادشاه) برگرفت، کشف شد. تحقیقات نور هادی در سال ۱۹۸۲ در مجتمع گیری به عنوان تحقیقاتی ارزیابی شده است که به بررسی پوری ( به معنی قلعه: محل اقامت خصوصی پادشاه) که محل اقامت خصوصی سنن گیری و خانواده اش بود، می پرداخت.
تبلیغ سنن گیری
موسسه مطالعات اسلامی پسانترن لوهور سنن گیری مالانگ در "Sejarah dan Dakwah Islamiyah Sunan Giri" (تاریخ و تبیلغ اسلامی سنن گیری) ۱۹۷۵، آثار تاریخی را در این محل کشف کرده است که نشان از تربیت بعنوان یکی از زمینه های تبلیغی سنن گیری بوده است. سنن گیری در تلاش تبلیغی از طریق تربیت، نه تنها سیستم پسانترن (حوزوی) را که مورد پیروی طلاب از مناطق مختلف جاوه شرقی، جاوه میانی، کالیمانتان، ماکاسار، لومبوک، سومباوا، سومبا، فلورس، تِرناته، تیدُره و هیتو بوده است ، توسعه می داده، بلکه به توسعه سیستم تربیتی عمومی باز با ایجاد انواع مختلفی از بازی های کودکان و آهنگ-ترانه های بازی کودکان، می پرداخته است. و حتی برخی از آهنگ های ابتکاری سنن گیری، مورد علاقه مردم قرار گرفت، زیرا که محتوای تعالیم معنوی بالایی را داشت.
یکی از آهنگ های بازی کودکان سنن گیری، پادانگ بولان (درخشش ماه) بود که ترجمه آن به این شرح است: ماه درخشان است / بیایید بازی کنیم / در حیاط بازی کنیم / از درخشش ماه استفاده کنیم / ظلمت شب را فراری دهیم.
معانی آهنگ: ماه = دین مبین اسلام، بازی = زندگی، حیاط = زمین، ظلمت = گمراهی و جهل (مترجم).
سنن گیری در را خدمت به مردم دریغ نمی کرد و آموزه های اسلام را از یک نفر به نفر دیگر ابلاغ می نمود. پس از اینکه زمان ممکن و مناسب فرا رسید، مردم اطراف را به صورت علنی مثلا" در مجلس و مراسم جمع کرد و سپس تعالیم اسلام را آورد، به طوری که جو به تدریج و با راه و روش نرم از آموزه های اسلام که به صورت منطقی پذیرفته شد، تبعیت نمود. به نظر إر. پیتونو در "Tentang Sistem Pendidikan di Pulau Jawa Abad XVII-XVIII" (درباره نظام تربیتی در جزیره جاوه در قرن های هفدهم – هجدهم) ۱۹۶۲، این نوع از تربیت در جهان اسلام به عنوان تبلیغ شناخته می شود.
همزمان با تحقیقات موسسه مطالعات اسلامی پسانترن لوهور سنن گیری مالانگ، امین الدین کاسدی در "Kepurbakalaan Sunan Giri: Sosok Akulturasi Kebudayaan Jawa, Hindu dan Islam pada Abad ke-۱۵ – ۱۶" (باستانی بودن سنن گیری: شخصیت فرهنگ پذیری فرهنگ جاوه، هندو و اسلام در قرن پانزدهم– شانزدهم) ۱۹۸۷، تاکید کرده است که نقش سنن گیری در گسترش اسلام از طریق تربیت، سیاست و فرهنگ بوده است و نمی توان ارتباط آن را با سیاست های حکیمانه سایر اولیاء جدا ساخت. موقعیت سنن گیری به عنوان حاکم قلمرو یک قدرت سیاسی، به عنوان پادشاه ساتماتا که به رادن پاکو داده شد، پیدا بود. عنوان پادشاه به قدرت سیاسی اشاره شد، در حالی که نام ساتماتا، یکی از نام های خدای شیوا بود، یعنی نامی از نشانه یک قدرت شیوایی که عبارت بود از آموزه مورد پیروی جامعه ماجاپاهیت به طور گسترده در آن زمان.
رادن پاکو، علاوه بر داشتن لقب پادشاه ساتماتا، به سنن گیری که در زبان جاوه باستان به معنی "شاه گیری" و برابر با گیری ناتا، نام خدای شیوا است، مشهور بود. لقب سنن در نام سنن گیری، از سوسوهونان، کلمه احترام و تعظیم به پادشاه، یعنی "اعلیحضرت" برگرفته شد [زوتمولدر، ۱۹۸۲] (Zoetmulder) و همچنین برای احترام به معلم مقدس که اختیار بیعت گرفتن از شاگردان معنوی خود را داشت، بکار رفت.
در تحقیقات تیم تحقیقاتی و توسعه شهر گرسیک تحت عنوان "مطالعات تاریخ کیایی تومِنگونگ پویپانِگارا، شهردار گرسیک" (۲۰۰۸) آمده است که وجود قدرت سیاسی سنن گیری، از الگوی قدرت آن زمان تبعیت کرد که عبارت بود از حضور یک حاکم در دو مکان اصلی به نام بانگسال (Bangsal)، یعنی دفتر و پوری (Puri)، یعنی اقامتگاه. بانگسال را مرکز قدرت سلطنتی می دانستند که یک مجتمع اداری و محل کار پادشاه برای انجام وظایف به عنوان رئیس دولت و مرجع در قانون و دین بود. در این مجتمع به نام بانگسال بود که پادشاه به پذیرایی از مهمانان، برگزاری جلسه با وزیران، دریافت خصیصه ها و هدایا، اخذ تصمیمات حقوقی و غیره، می پرداخت.
بانگسال های موجود با توجه به کارکرد های آن با نام های مختلف، مانند بانگسال سری مانگنتی، بانگسال مانگونتور، بانگسال ساسانا سِواکا، بانگسال ویتانا، بانگسال پانانگکیلان و بانگسال پنچانیتی اسم گذاری شدند. بر اساس تحقیقات توپونیمی از تیم فوق، روستای مِنگانتی واقع در منطقه گرسیک، در گذشته، بانگسال اصلی و مرکز حکومتی سنن گیری بود. و همانطور که معمول حکومت در آن زمان این بود که در نزدیکی بانگسال سری مانگانتی، دفتر نخست وزیر به نام کِپاتیهان (Kepatihan)، یعنی محل نخست وزیر وجود داشت که در حال حاضر به نام روستای کِپاتیهان واقع در شمال روستای مِنگانتی بر جا مانده است.
محل اقامت خصوصی شاه و خانواده سلطنتی که به نام پوری یاد می شد، یک مجتمع بود که در آن پادشاه به عنوان رئیس خانواده و نیز رهبر امور مربوط به آداب و رسوم و سنت، انجام وظیفه می کرد. در مجتمع پوری، علاوه بر محل اقامت شاه و خانواده، حمامات قصر، قلعه، ساختمان خزانه پادشاه، فرمانده محافظان پادشاه، قصر، آرامگاه اجداد پادشاه و غیره نیز وجود داشت. نور هادی در تحقیقی تحت عنوان "Tata Ruang Permukiman Giri: Sebuah Hipotesa Atas Hasil Penelitian di Giri" (فضا سازی شهرک گیری: یک فرضیه بر نتیجه پژوهش انجام شده در گیری) ۱۹۸۲، پوری محل اقامت سنن گیری و خانواده را که در تپه گیری با مرکزیت در قصر واقع شده است، به تصویر کشید. انتخاب محل کاخ گیری در سال ۱۴۰۲ ساکا برابر با سال ۱۴۷۹ م انجام، و ساخت و ساز آن در سال ۱۴۰۳ ساکا یا ۱۴۸۰ م شروع شد.
از وجود بانگسال سری مانگانتی، پوری قصر و عنوان پادشاه ساتماتا و یا سنن گیری، شخصیت عضو ولی سونگو که نام شخصی او، رادن پاکو یا جاکا سامودرا بود، این قطعیت را می دهد که او نه تنها مبلغ و مروج اسلام بود، بلکه به عنوان رهبر سیاسی در منطقه خود شناخته شد. سنن آمپل، این دوگانه موقعیت سنن گیری را به لقب مشهور آن زمان "پاندیتو راتو" (Pandhito Ratu)، یعنی روحانی حاکم یاد نمود. با این موقعیت دوگانه، تلاش برای تبلیغ اسلام توسط سنن گیری بسیار گسترده تر و آزادانه تر انجام می شد از اینکه اگر سنن گیری تنها نقش روحانی بودن را ایفا می کرد. به نظر محمد علی در "Sedjarah Perjuangan Foedal Indonesia" (تاریخ مبارزات فئودال اندونزی) ۱۹۶۳، نقش پادشاهان در کمک به تلاش تبلیغی ولی سونگو در گسترش دین مبین اسلام، بسیار بزرگ بود که یکی از آن پادشاهان، سنن گیری نام داشت.
پیگود (Th.G.Th. Pigeaud) در "Literature of Java (۱۹۶۷ – ۱۹۸۰)" (ادبیات جاوه ۱۹۶۷ – ۱۹۸۰) توضیح داد که پادشاه ساتماتا در سال ۱۴۸۵ م قصر را بر روی تپه ساخت و در سال ۱۴۸۸ م، یک استخر را بنا کرد که ممکن بود مراد آن یک "باغ زیبا" با دریاچه مصنوعی همراه با یک جزیره کوچک در وسط آن، با یک سالن کوچک باشد که معمولا" به سالن شناور نامیده می شد. "پارک آبی" از زمان های قدیم بخشی از مجموعه کاخ سلطنتی در جاوه محسوب می شد. چنین پارک هایی قطعا" اعتبار و قدرت اولین رهبر دینی در گیری را می افزود. علاوه بر این، پیگود در "Javaansche Volksvertoningen" ۱۹۳۸، افزود که پادشاه ساتماتا اولین نفر در میان علماء بود که محل انزوا و مقبره بر روی تپه را ساخت. حرم در کوه چیزی مهم در زندگی دینی از قبل از ظهور اسلام در جاوه شرقی بود.
دِ گراف و پیگود در "Kerajaan-kerajaan Islam di Jawa Peralihan dari Majapahit ke Mataram" (پادشاهی های اسلامی جاوه در انتقال از ماجاپاهیت به ماتارام) ۱۹۸۵، به این نتیجه رسیدند که پادشاه ساتماتا از گیری و خانم بزرگ پیناتیه، مادر خوانده او از گرسیک که یک مسلمان بود، نقش مهمی در شکل گیری یک جامعه با دین اسلام در گرسیک داشت همانگونه که در سورابایا توسط سنن آمپل ایفا شد. چنین اقدامات پادشاه ساتماتا از گیری را می توان به عنوان تلاش برای تحکیم و تقویت مرکز دینی و اجتماعی، به نفع بازرگانان مسلمان که اغلب فاقد روح دینداری بودند، محسوب کرد. آنها معمولا" از تبار خارجی و از طبقه متوسط و یا زیر متوسط بودند و احتمالا" از قرن چهاردهم در شهرستانها و یا شهرهای کوچک در جاوه زندگی کرده بودند.
سنن گیری از قصر خود که در تپه گیری واقع شده بود، تبلیغ دین مبین اسلام را از راه تربیت جامعه با استفاده از هنرهای نمایشی جذاب توسعه داد. سنن گیری که نه تنها به عنوان مبتکر آهنگ های بازی کودکان و دیگر آهنگ های بسیار محبوب مردم شناخته شده بود، بلکه به ایجاد تغییرات مصلحانه بر هنر نمایش عروسک خیمه شب بازی می پرداخت. ساجد در "Bau Warna Wajang" (بوی رنگ عروسک خیمه شب بازی) اظهار داشت که سنن گیری نقش عمده ای در تجهیز زیور آلات عروسک خیمه شب بازی مانند حلقه بازو، دستبند، خلخال، گوشواره، تزیینات در پشت و سر و غیره داشت. علاوه بر این، سنن گیری همچنین نقش های اصلی عروسک خیمه شب بازی به همراه سلوک آن را می نوشت.
افزودن شخصیت های عروسک خیمه شب بازی از گروه میمون ها نیز توسط سنن گیری انجام شد. عظمت پادشاه ساتماتا سنن گیری به عنوان یک حاکم که توانست رفاه را به جامعه مسلمانان در گرسیک به ارمغان بیاورد، در زمان سلطنت شاهزاده زین العابدین سنن دالِم، پسر سنن گیری معروف به سنن گیری دوم، دیده می شد.
تومه پیرس (Tome Pires)، مسافر پرتغالی که در ۱۵۱۳-۱۵۱۴ به جاوه آمد، در "Suma Oriental" (سومای شرقی) ۱۹۴۴، قدرت شاهزاده زین العابدین در منطقه کشاورزی در مناطق دور افتاده را به تصویر کشید. شاهزاده زین العابدین توسط تومه پیرس به عنوان قدیمی ترین حاکم مسلمان در شهرهای ساحلی جاوه مرکزی و جاوه شرقی که دوست صمیمی با رادن فتَح و سلطان ترنگانا (Trenggana) بود ، شناخته می شد. زیرا که خدمات بسیار بزرگ در گسترش اسلام داشت. اوج عظمت گیری با نشستن نوه سنن گیری نام شاهزاده پراتیخا (Pratikha) معروف به سنن گیری پراپِن، در کرسی سلطنتی، مشاهده می شد. چرا که علاوه بر بهبود و بزرگ نمودن قصر و مسجد گیری و همچنین مقبره پادشاه ساتماتا، به تبلیغ و گسترش دین مبین اسلام به کوتای، گُوا، سومباوا، بیما و حتی به مالوکو، می پرداخت. اگر چه گام های بزرگ در تبلیغ توسط سنن گیری پراپِن برداشته شد، اما عظمت، افتخار، احترام و هیبت و اقتدار معنوی به سنن گیری پادشاه ساتماتا تقدیم گردیده است و تا به حال قبر او مکان زیارتی مسلمانان قرار می گیرد.
ادامه دارد...
نظر شما