فصل پنجم
شخصیت های ولی سونگو
سنن بونانگ (Sunan Bonang)
گذری از سنن بونانگ
سنن بونانگ فرزند سنن آمپل از ازدواج با خانم آگنگ مانیلا (Ageng Manila)، دختر آریا تِجا (Arya Teja) شهردار توبان بود. وی به عنوان چهره ای از ولی سونگو شناخته شد که مهارت ویژه در تبلیغ و تسلط بر علوم فقه، اصول الدین، تصوف، هنر، ادبیات، معماری و... داشت. سنن بونانگ، نخستین تبلیغ را از منطقه کدیری (Kediri) واقع در جاوه شرقی کنونی که مرکز هندو و بودا بود، شروع کرد. وی با بنای مسجدی در منطقه سینکال (Singkal) در قسمت غربی کدیری، اسلام را در مناطق دور افتاده که مردم آن هنوز هم پایبند تعالیم تانترایانا بودند، گسترش می داد. وی پس از ترک کدیری، به تبلیغ در منطقه لاسِم (Lasem)، جاوه میانی مشغول شد. وی به این ویژگی شناخته شد که اسلام را از طریق عروسک های خیمه شب بازی، آموزه های تصوف یا عرفان، آهنگ و ادبیات صوفی تعلیم می داد. اثر ادبیات صوفی یا عرفانی وی، سلوک ووجیل (Suluk Wujil) نام داشت.
سنن بونانگ
آرامگاه سنن بونانگ در غرب مسجد بزرگ شهر توبان واقع شده است. آرامگاه با یک دیوار با چهار دروازه ورودی احاطه شده است. در ورودی به آرامگاه سنن بونانگ شکل دروازه پادوراکسا (دروازه ای با پوشش سقف که معمولا در معماری باستانی و کلاسیک در جاوه و بالی مشهود است) داشت. دروازه در سمت جنوب دارای سقف با دکوراسیون گل با دیوار مزین به بشقاب و کاسه سرامیک چینی در راست و چپ آن است. آرامگاه سنن بونانگ در داخل یک گنبد طبقه دار قرار دارد. دیوار جنوبی گنبد، به نقش عربی گیاهان و جانوران با شکل پانوراما و دکوراسیون هندسی، مزین شده است. بر روی این دیوار، اشاره ای به سال 1611 ساکا (1689 م) شده است، یعنی زمان ساخت گنبد.
اصل و نسب سنن بونانگ
سنن بونانگ فرزند چهارم سنن آمپل از ازدواج با خانم بزرگ مانیلا، دختر آریا تجا، شهردار توبان بود. در کرونیکل ریساکینگ ماجاپاهیت آمده است که خواهران بزرگ سنن بونانگ عبارت بودند از خانم فاطمه ملقب به خانم بزرگ گِدِنگ پانیوران (Nyai Gedeng Panyuran)، خانم ویلیس ملقب به خانم بزرگ پِنگولو (Nyai Pengulu) و خانم بزرگ تالوکی ملقب به خانم بزرگ گِدِنگ مالُکا (Nyai Gedeng Maloka). برادر کوچک سنن بونانگ، رادن قاسم نام داشت که بعدها به عضویت ولی سونگو با لقب سنن درجت، پیوست. سنن بونانگ با نام کوچک مقدوم ابراهیم به دنیا آمد. بنا به محاسبات B.J.O. Schrieke در Het Book van Bonang، 1916، سنن بونانگ در حدود سال 1465 م به دنیا آمد و نمی تواند قبل از آن متولد شده باشد.
علاوه بر داشتن چهار خواهر و برادر از یک مادر، سنن بونانگ همچنین خواهرانی از مادر دیگر داشت. از آن جمله، دِوی مرتسیه که با سنن گیری ازدواج کرد و دوی مرتسمه که همسر رادن فتَح شد. در کرونیکل چیربون آمده است که سنن بونانگ از مادر دیگر، خواهران و برادرانی به نام های شیخ محمود، شیخ شعبان مستعار به کی رانچاه، خانم بزرگ ماندورا و خانم بزرگ پیاه، داشت. شرح در خصوص برادران و خواهران سنن بونانگ که در کرونیکل چیربون آمده است، در کرونیکل گرسیک اینگونه ارائه شده است: سنن آمپل 9 فرزند با اسامی ذیل داشت: 1) خانم بزرگ مانیوران (Nyai Ageng Manyuran)، 2) خانم بزرگ مانیلا، 3) خانم بزرگ ویلیس، 4) سنن بونانگ، 5) سنن درجت، 6) کی مامات، 7) شیخ احمد، 8) خانم بزرگ مِداروم و 9) خانم بزرگ سوپِیاه.
از آنجا که مادر بیولوژیکی سنن بونانگ از توبان بود و آریا ویلاتیکتا، دوک توبان و خواهر کوچکتر مادر او بود، سنن بونانگ از دوران کودکی یک رابطه خاص با خانواده شهردار توبان داشت و به همین دلیل پس از فوتش، او را در توبان به خاک سپردند. داستان ارتباط نزدیک با سنن کالیجاگا که به عنوان یک رابطه معلم و شاگرد حکایت شده است را باید در قالب روابط خانوادگی دید. آریا ویلاتیکتا دوک توبان و عموی سنن بونانگ، پدر سنن کالیجاگا بود.
یک شجره نامه سنن بونانگ که در اواسط قرن نوزدهم پدید آمده است، نشان می داد که یک شخصیتی به نام مقدوم ابراهیم، دارای اصل و نسب متصل به حضرت محمد از فاطمه و علی بن ابی طالب است که ترتیب شجره نامه به شرح ذیل می باشد:
مقدوم ابراهیم سنن بونانگ فرزند رادن رحمت سنن آمپل فرزند سید احمد رحمت الله فرزند مولانا ملک ابراهیم فرزند جمال الدین اکبر خان شیخ جمادی الکبری فرزند احمد جلال الدین خان فرزند عبدالله خان فرزند عبدالملک المهاجر النصرآبادی فرزند علوی عمّ الفقیه الحضرمی فرزند محمد صاحب مرباط الحضرمی فرزند علی خالع قسام فرزند پسر علوی الثانی فرزند محمد السومعه فرزند علوی الاول فرزند عبیدالله فرزند احمد المهاجر فرزند عیسی الرومی فرزند محمد النقیب فرزند علی العُریضی فرزند جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند علی زین العابدین فرزند حسین فرزند علی بن ابی طالب از ازدواج با فاطمه بنت محمد (ص). بنا به نسخه تعدادی از تاریخنگاری های قدیمی تر، سنن بونانگ فرزند سنن آمپل، یکی از بزرگان ولی سونگو بود که مادرش از سرزمین چمپا و پدرش از سمرقند آمده بود. بنابراین، نسب سنن بونانگ از طرف پدر به سمرقند، در سرزمین ازبکستان بر می گردد، نه یمن. تاریخنگاری چیربون، وقایع ریساکیپون (Risakipun) ماجاپاهیت و حکایت حسن الدین ذکر شده است که ابراهیم السمرقندی، پدر سنن آمپل از سرزمین تولِن (نام یک مکان در سواحل دریای خزر و از قلمرو قزاقستان) بود.
در همین حال، نسخه کِلِنتِنگ تالانگ (Klenteng Talang) سنن بونانگ را به عنوان ولی از تبار خارجی، یعنی یوننان در جنوب چین تعریف کرده است. نام اصلی او بونگ آنگ بود. او فرزند بونگ سِوی هو (Bong Swi Ho) معروف به سنن آمپل بود. بنابراین، سنن بونانگ نوه بزرگ از بونگ تک کِنگ (Bong Tak Keng) پدر بزرگ بونگ سِوی هو بود. آنچه که قابل اطمینان است، تمام منابع به این اشاره می کنند که سنن بونانگ از تبار خارجی بود که در جاوه آموزش دید. در متن داستان لاسم (Carita Lasem) آمده است که سنن بونانگ از برادر خود برای نگهداری قبر مادر بزرگ خویش، یعنی دختر چمپا به نام بی ننگ تی (Bi Nang Ti) واقع در منطقه پوتهوک رِگول (Puthuk Regol) در شرق شهر لاسم، وظیفه گرفت. منبع داستان لاسم به این اشاره کرده است که مادر بزرگ سنن بونانگ، زنی از چمپا بود.
تحصیلات و فعالیت های علمی سنن بونانگ
سنن بونانگ علوم و معرفت دینی را از پدر خود، یعنی سنن آمپل آموخت. او به همراه سایر شاگردان سنن آمپل مانند سنن گیری، رادن فتَح و رادن حسین مشغول تحصیل بود. سنن بونانگ در تحصیل علوم به غیر از سنن آمپل، از محضر شیخ مولانا اسحاق نیز بهره می برد. سنن بونانگ به عنوان مبلغ اسلام شناخته شد که بر علم فقه، اصول الدین، تصوف (عرفان)، هنر، ادبیات، معماری و هنرهای رزمی همراه با حرزهای برتر و شگفت انگیز تسلط داشت. و حتی، مردم سنن بونانگ را به عنوان کسی می شناختند که در شناسایی یک منبع آب در مکان هایی که پیدا کردن آن بسیار سخت بود، مهارت داشت.
به گفته تاریخنگاری کاندهانینگ رینگیت پوروا (Serat Kandhaning Ringgit Purwa) نسخه لُر 6379 شماره 9، سنن بونانگ به عنوان مردی صاحب کرامت فوق العاده شناخته شد و در زمانی نشان داد که آجَر بلاچک نگیلو (Ajar Blacak Ngilo) از او برای مبارزه مرغ با این شرط دعوت کرد که بازنده از برنده پیروی خواهد کرد. سنن بونانگ به شاگردی به نام ووجیل دستور داد و جوجه ای را برای مبارزه در برابر خروس جنگی آجَر بلاچک نگیلو قرارداد. گفته شد که آن جوجه هر وقت شکست خورد، بدنش در هر باری که توسط ووجیل تنفس داده شد، بزرگتر گردید، تا در نهایت با یک ضربه، خروس جنگی آجَر بلاچک نگیلو را از پادرآورد و کشته شد که باعث شادی و خوشحالی ووجیل گردید.
در وقایع داها – کدیری (Babad Daha – Kediri) آمده است که چگونه سنن بونانگ با دانش های استثنایی خود توانست جریان رودخانه بزرگ برانتس (Brantas) را تغییر دهد و منطقه ای که تمایلی به قبول تبلیغ اسلام در امتداد رودخانه نداشت، به کمبود آب دچار شد، و برخی دیگر سیل گرفت. در طول بحث با شخصیت بوتو لوکایا (Buto Locaya) که همیشه تلاش های تبلیغی سنن بونانگ را محکوم می کرد، آشکار گردید که بوتو لوکایا قادر به مواجهه با علوم و قدرت باطنی فوق العاده سنن بونانگ نبود. به همین ترتیب، شخصیت خانم بزرگ پلونچینگ (Nyai Pluncing) که یک بایراو ادامه دهنده آموزه های سحر و جادوی شخصیتی به نام چالون آرنگ (Calon Arang) بود، مغلوب سنن بونانگ شد.
سنن بونانگ در تبلیغ همانند سنن کالیجاگا، شاگرد خود از یک رویکرد هنری و فرهنگی بهره می برد. علاوه بر اینکه اغلب به عنوان عروسک خیمه شب باز شناخته می شد، سنن بونانگ نیز مهارتی در آهنگسازی و شعر سنتی جاوه به نام "ماچاپات" (Macapat) داشت. از آنجا که مادر سنن بونانگ یک نجیب زاده در رگنکی توبان بود، سنن بونانگ هنرها و فرهنگ های جاوه را می آموخت که نهایتاً بر ادبیات جاوه، به خصوص در مورد آهنگ ها و شعرهای سنتی محبوب جاوه آن زمان، یعنی "ماچاپات"، تسلط پیدا کرد. تعدادی از آهنگ های "ماچاپات" از نوشته سنن بونانگ شناخته شده است.
البته، برتری های مختلف از قدرت های باطنی خیره کننده سنن بونانگ با دانش وسیع و عمیق او در خصوص علم تصوف (عرفان) در ارتباط بود. فال بونانگ (Primbon Bonang) که به اعتقاد B.J.O. Schrieke، از نسخه های خطی سنن بونانگ بود، شامل آموزه های باطنی و اصلی و عمیق تصوف (عرفان) می باشد. به نظر Schrieke، اگر فال بونانگ به دقت مورد مطالعه قرار گیرد، تعدادی از کتب مرجع ذیل برای توصیه و موعظه، یافت می شود: احیاء علوم الدین از غزالی، تمهید از ابو شَکور سلیمی، کتاب تلخیص المنهاج از النووی که ممکن است در کتاب الدقائق خلاصه شده باشد، کتاب قوت القلوب از ابوطالب المکی، الرساله المکیه فی طریق السعاده الصوفیه از عفیف الدین التمیمی، تزیین الاشواق بتفصیل اشواق العُشّاق از داود بن عمر الانطقی و حلیه الاولیاء از احمد بن عاصم الانطقی. علاوه بر کتب مرجع، فال بونانگ نیز به تعدادی از صوفیان مانند ابو یزید البسطامی، محیی الدین بن عربی، شیخ ابراهیم العرکی، شیخ سِمانگو آسارانی (Semangu Asarani)، شیخ عبدالقادر الجیلانی، شیخ الرُدَجی و شیخ سبتی، اشاره شده است. بر اساس توضیحات عمیق فال بونانگ در مورد علوم معنوی سنن بونانگ، می توان گفت که قدرت و برتری معنوی سنن بونانگ، قدرت و برتری به دلیل تسلط بر علوم ویژه نبود، بلکه از کرامات به خاطر ولی بودن او بود. علاوه بر فال بونانگ، سنن بونانگ به عنوان مؤلف کتاب در خصوص علم تصوف عمیق تر و اسرار آمیز تر به نام سلوک ووجیل شناخته شده است. پورباچاراکا (Poerbatjaraka) در مقاله ای تحت عنوان "De Geheime Leer Van Soenan Bonang (Soeloek Woedjil)" که در مجله جاوه شماره هجدهم سال 1938 منتشر شد، به این نتیجه رسید که آموزه های تصوف که توسط سنن بونانگ در سلوک ووجیل بیان شد، ابعاد باطنی و اسرار آمیز داشت. عبارات اسرار آمیز سلوک ووجیل در مباحثی مربوط به حقیقت الوهیت مانند جملات و ابیات ذیل قرار دارد:
بنابراین، روشن است که خداوند همراه پاکی خالص در عشق است. همچنین افرادی هستند که احساس می کنند او را می شناسند. اما رفتار آنها مطابق با قوانین نیست. از تعالیم (مهار) شهوت اطاعت نمی کنند، زندگی صالحانه را کنار می گذارند. کسی که او را می شناسد، قادر به مهار خواسته های خود خواهد بود، روز و شب به محافظت از حس بینایی خود خواهد پرداخت، و حتی خوابی نخواهد داشت.
اکنون، اساس همه این است، ای ووجیل: که تو باید قادر به مهار کردن خواسته های خود شوی، و آن را تنها به حس شنوایی محدود ننمایی، جدیت در عمل را به خرج دهی، تمام ارادات خود را با اعتقادات مطابقت بدهی. تو دیگر با مشکل روبرو نخواهی کرد، اگر ورود و خروج آن هر دو برای تو روشن شده است. تلاش جهت کشتن هوا و هوس های نفس همانند این است که بخش طولانی بامبوی کولاکت[1] را قطع کنی. با کسی که هنوز خداوند را نمی شناسد، فرق می کند. درک در این خصوص بسیار محدود است. او شکل ندارد، بنابراین او برای مردم عادی ظهور پیدا نمی کند، اما او موجود است. به باور افراد با فضیلت، او هیچ محل خاصی ندارد. برای کسی که بصیرت دارد، وجود حقیقی و متعالی ظهور پیدا کرده است. و هنگامی که وجود را می بیند، تجلی آن به وضوح معلوم است. بین او (خداوند) و این وجود، ای وُجیل، هیچ تفاوتی ندارد. او به دلیل وجود حرکات از کل عالم، مشاهده نمی شود. بنابراین، تفاوت آن در منبع نیست. این را ای وُجیل همیشه فراموش نکنی. اگر در این خصوص صحبت می کنیم، تمامی نخواهد داشت. مردم روز و شب در مورد او بحث می کنند. کتاب های مقدس او همانند یک پرنده با صدای ملودیک در قفس می ماند که اغلب مردم را به خود جلب می کند.[2]
تبلیغ سنن بونانگ
به گفته وقایع داها-کدیری، تلاش اولیه تبلیغ شاهزاده مقدوم ابراهیم (سنن بونانگ) در عمق کدیری از رویکرد سرسختی استفاده می شد. نقل شد که این پسر سنن آمپل مکانی را که مورد احترام مردم آنجا بود، نه تنها تخریب نمود، بلکه جریان آب رودخانه برانتاس را تغییر داده و ساکنان یک روستا را به دلیل خطا یکی از آنها محکوم کرد. روایت شده است که سنن بونانگ برای انجام تبلیغ اسلام در عمق منطقه، نخستین نمازخانه را در کنار غرب رودخانه برانتاس، دقیقاً در روستای سینکال (Singkal) در منطقه انگانجوک (Nganjuk) فعلی، تاسیس نمود.
به عنوان یک نتیجه از روش سرسختی تبلیغ خود، در وقایع داها – کدیری گزارش شده است که چگونه سنن گیری با مقاومت مردم کدیری در قالب درگیری (به شکل گفتگو یا مبارزه فیزیکی) با کی بوتو لُچایا (Locaya) و خانم بزرگ پِلنچینگ (Nyai Plencing)، روبرو شد که این دشمنان سنن بونانگ عبارت بودند از چهره های پیرو بایراوا در کدیری. عدم موفقیت سنن بونانگ در گسترش رسالت اسلام در کدیری، حداقل در یادداشت کرونیکل سانکالا (Babad Sangkala) که سال 1471 ساکا / 1548 م را به عنوان تاریخ ورود رجا (شاه) گیری (سنن پراپِن) دانست، مشاهده شده است. در سال 1473 ساکا / 1551 م، کرونیکل سانکالا اینطور نوشت، "داها تماماً سوزانده است" که به این اشاره کرد که کدیری در مدت طولانی پس از دوره سنن بونانگ هنوز اسلام را قبول نکرد. شهر داها توسط سنن گیری (پراپِن)، در ارتباط با گم شدن دوک کِدیری به نام آریا ویراناتاپادا به همراه دختر خود که مسلمان شده بودند، سوزانده شد. در کرونیکل سانکالا ذکر شده است که در شورش سال 1499 ساکا / 1577 م، هنگامی که مسلمانان، کدیری را محاصره کرده و به باقی مانده از قدرت کافر در این شهر حمله کرد، آریا ویراناتاپادا، دوک کدیری و دختر خود، گم اعلام شدند. این شخصیت به نام آریا ویراناتاپادا در تعدادی از منابع درجت لامونگن به عنوان پدر زن سنن درجت یاد شده است.
بر اساس نسخه خطی "حکایت حسن الدین"، ظاهرا، پس از ناموفق شدن در انجام تبلیغ در کدیری، سنن بونانگ بنا به دعوت "شاهزاده ملکه" به دِماک رفت تا امام مسجد دِماک گردد. منظور از "شاهزاده ملکه"، عنوان رادن فتَح، برادر بزرگ همسر سنن بونانگ بود. لقب سنن بونانگ به شاهزاده مقدوم ابراهیم فرزند سنن آمپل به دلیل محل اقامت جدید خود در روستای بونانگ در دِماک داده شد. به عنوان یک امام که در بونانگ زندگی می کرد، معقول بود که این لقب محترم سنن بونانگ به معنی معلم مقدس ساکن در منطقه بونانگ به شاهزاده مقدوم ابراهیم نسبت داده شود. با این حال، پس از اندک زمانی، پست امام دِماک را گذاشت و این موقعیت به مردی به نام ابراهیم ملقب به شاهزاده کارانگ کِمونینگ، یک عالم از سرزمین باد (Negeri Atas Angin) سپرده شد. روایت شده است که شاهزاده کارانگ کِمونینگ با خانم بزرگ چِده پانچوران (Nyai Cede Pancuran)، خواهر سنن بونانگ ازدواج کرد. بنابراین، گفته شده است که سنن بونانگ پس از رها کردن موقعیت امام مسجد دِماک، در منطقه لاسم زندگی می کرد.
بنا به اسکریپت داستان لاسِم، در سال 1402 ساکا (1480 م)، سنن بونانگ در قسمت عقب کاخ دوک لاسم، محل اقامت خانم بزرگ چِده مالوکا، خواهر بزرگ خود و بیوه از مرحوم دوک لاسم شاهزاده ویراناگارا، سکونت گزید. اسکریپت داستان لاسِم گفته است که پس از مرگ شاهزاده ویراناگارا، حکومت به دست خانم بزرگ چِده مالوکا که در کاخ رو به جنوب زندگی می کرد، رسید. خانم بزرگ چِده مالوکا از سنن بونانگ خواست که از قبر خانم "بی ننگ تی" مادر بزرگ خویش در منطقه پوتهوک رِگول که اصلیت چمپا داشت، نگهداری نماید. از سنن بونانگ نیز خواست تا از قبر شاهزاده ویراباجرا (پدر شوهر خانم بزرگ چِده مالوکا) و شاهزاده ویراناگارا (شوهر خود)، مراقبت کند. اسکریپت داستان لاسم نیز این گزارش را داد که چگونه سنن بونانگ برای مراقبت از آن قبرها تمام تلاش خود را کرد. و حتی یک سنگ پر زرق و برق را در نزدیکی قبر مادر بزرگ خود، برای محل سجده مسطح نمود.
البته، همین وظیفه سنن بونانگ برای مراقبت از قبر مادر بزرگ او بود که داستان های افسانه ای متعدد را در مورد محل سجود سنن بونانگ در تپه ای به نام واتو لایار (Watu Layar) در شرق شهر لاسِم، یعنی محلی معروف به روستای بونانگ، به وجود آورده است. و ظاهرا، سنن بونانگ در همین محل زاویه ای را (که معنای "گوشه" دارد و جایگاه ویژه ای برای انزوا یا خلوت و نیز محل اجتماع صوفیان بود) ساخت. و نیز به نقل از اسکریپت حکایت لاسِم، سنن بونانگ را در سن سی سالگی به عنوان ولی سرزمین توبان منصوب کردند تا مسئول امور مربوط به دین مبین اسلام گردد. از آن زمان، سنن بونانگ اغلب در رگنکی توبان دیده می شد. رادن مقدوم ابراهیم در تبلیغ خود، از ابزارهای هنری و فرهنگی برای جلب توجه مردم استفاده می کرد. از آن ابزارها می توان به یک دستگاه موسیقی جاوه به نام بونانگ اشاره شود. به باور پودجوسوبروتو (R. Poedjosoebroto) در کتاب "Wayang Lambang Ajaran Islam" (عروسک خیمه شب بازی نماد آموزه های اسلامی)، 1978، کلمه "بونانگ" از هجا "Bon" و "Nang" (بون + نانگ)، مخفف "Babon" و "Menang" (مادر + برنده) می باشد. خود واژه "بونانگ" عبارت است از یک نوع ابزار موسیقی برنجی (فلز)، گرد شکل با برآمدگی در وسط مانند ساز کوبه ای کوچک به نام گونگ (Gong که در آسیای جنوب شرقی و شرق آسیا معروف است). در گذشته، این ابزار، علاوه بر اینکه برای ساز همراهی نمایش عروسکی استفاده شده، توسط مقامات روستا برای جمع آوری شهروندان به منظور اعلام دولت به مردم، به کار رفته بود. در روند تحولات هنر نمایش عروسکی، سنن بونانگ به عنوان عروسک باز شاخته شد که تعالیم معنوی را از طریق اجرای نمایش عروسکی گشود. در فال متعلق به پروفسور کیایی حاجی رادن محمد عدنان (K.H.R. Mohammad Adnan)، بنیانگذار و نخستین رئیس دانشگاه اسلامی سنن کالیجاگای شهر جوگجاکارتا، سنن بونانگ علاوه بر انجام تحقیق و توسعه علوم، به تکمیل ترکیب ساز جاوه یا آهنگ سازی نیز می پرداخت.
سنن بونانگ همچنین در توسعه نمایش عروسکی، ابزارها و یا لوازم جانبی مانند اسب، فیل، ببر، عقاب، ارابه اضافه نمود که غنی سازی در نمایش عروسکی ایجاد شد. سنن بونانگ که به عنوان استاد نمایش عروسکی و صاحب دانش عمیق در هنر و ادبیات جاوه شناخته شد، همچنین آهنگساز مشهوری بود که تعدادی از آهنگ های اواسط "ماچاپات" را به ارمغان می آورد. یکی از آن آهنگ ها، آواز بونانگ (Kidung Bonang) نام داشت. این آواز با نگاهی به محتوای آن، با آهنگ “Rumeksa Ing Wengi”(بیداری در شب) اثر سنن کالیجاگا شباهت اساسی دارد. هر دو آهنگ حاوی نوعی از طلسم برای دفع انواع بیماری ها و تاثیرات بد آسیب رسان به انسان، می باشد.
سنن بونانگ به عنوان آهنگساز آهنگ های جاوه ای شناخته شده و مبتکر انواع مختلفی از ابزارهای موسیقی جاوه ای برای تبلیغ بود. و حتی او را به عنوان یکی از مخترعان ابزار موسیقی گروهی جاوه به نام بونانگ (از نام محل اقامت سنن بونانگ، یعنی روستای بونانگ در منطقه لاسِم، برگرفت)، می دانستند.
علاوه بر مهارت خوبی در آهنگسازی آهنگ های جاوه ای، سنن بونانگ نیز به عنوان یک مرشد تصوف با قدرت مقدس ولی خدا شناخته شد. یک نسخه فال از رگنکی توبان وجود دارد که به گفته B.J.O. Schrieke در Het Boek van Bonang (1916)، نوشته سنن بونانگ می باشد، چرا که در قسمت پایانی یک خط از نویسنده آن آمده است: داستانی که توسط شاهزاده بونانگ تعریف شده است، به پایان رسید؛ (Tammat carita cinitra kang pakerti Pangeraning Bonang).
محتوای فال بونانگ در واقع بیشتر عبارت است از تلخیص آزاد کتاب احیاء علوم الدین اثر غزالی و کتاب "التمهید فی بیان التوحید" اثر ابو شکور بن شعیب الکبشی الحنفی السلیمی. بحث در فال بونانگ به این قرار مطرح شده است:
سنن بونانگ در ابتدا نوشته خود را با کلمه بسمله و حمدله شروع کرد، سپس به هدف از نوشتن محتویات فال، اشاره نمود که قصد ابلاغ و انتقال آموزه های علم سیر و سلوک (عرفان) است. علم سیر و سلوک، علوم اصول الدین، توحید، طریقت و تصوف را در بر می گیرد.
آموزه اصول سلوک به تفسیر دو کلمه شهادت که در مقدمه کتاب بیان شده است، بر می گردد. آموزه اصول سیر و سلوک عرفانی ترکیبی از علم اصول الدین و تصوف یا توحید عرفانی است.
در بخش اول از مطالب فال سنن بونانگ، بحث در مورد خدا شامل آموزه توحید و الهیات صحیح است. علاوه بر این، درباره تعالیم توحید و الهیات منحرف که می تواند پیروان آن را به کفر بکشاند، مطرح شده است.
بحث در دو موضوع بالا شامل شرح معرفت ذات، معرفت اوصاف و افعال خداوند می باشد که با روش گفتگو و در قالب پرسش و پاسخ بین معلم و شاگردان مطرح شده است.
در داستان تاریخنگاری روایت شده است که سنن بونانگ به عنوان یک مبلغ و مروج اسلام سخت کوش و مداوم شناخته شد که همیشه می توانست فرصت را برای دعوت فرد به فرد جهت ورود اسلام مغتنم شمارد. در وقایع کاندهانینگ رینگیت پوروا آمده است که چگونه سنن بونانگ که کی پاندان آرنگ را به جزیره تیرنگ برای گسترش اسلام، اعزام نمود، باعث اسلام آوردن برخی از ساکنان، به خصوص روحانیون ادیان آن جزیره شد. و حتی سنن بونانگ وعده ای را از باتارا کاتونگ، پسر پادشاه براویجایای پنجم که قول به اسلام آوردن پس از فوت پدرش داده بود، از طریق یک فرستاده به نام شیخ ولی لانانگ به هنگام پخش خبر مرگ پادشاه مطالبه کرد. اما قبل از ملاقات با شیخ ولی لانانگ، نقل شده است که باتارا کاتونگ به جزیره تیرنگ رفته بود و به راهنمایی کی پاندان آرنگ اسلام آورد.
در نسخه "Sadjarah Dalem" (تاریخ داخلی) که محتوای شجره نامه پادشاهان ماتارام-سوراکارتا را دارد، اسم سنن بونانگ به عنوان شاهزاده مقدوم ابراهیم ملقب به سنن وادات انیاکراواتی (Anyakrawati) آمده است. این لقب، دو معنی محتمل زیر را می دهد:
نخست، انیاکراواتی با معنای کسی که صلاحیت و اختیار در علم سیر و سلوک (علم اسرار آمیز باطن) و دین دارد، در ارتباط است. با درک محتویات فال بونانگ که حاوی سطوح بالایی از آموزه های تصوف است و به کیفیت دانش معنوی مؤلف آن، یعنی سنن بونانگ اشاره می کند، عنوان انیاکراواتی بسیار مناسب بود که به پسر سنن آمپل اختصاص داده شود.
دوم، انیاکراواتی یا چاکراواتی (Cakrawati) را می توان مربوط به عنوان امام دایره مراسم پنچاماکارا (pancamakara) یا ما-لیما دی کسترا (Ma-lima di ksetra) در دین هندویی به نام چاکرِسوارا (Cakreswara) فرض کرد. تجربه زیادی در مناطق دور افتاده کِدیری، سنن بونانگ را در تبلیغ خویش وادار به اخذ سبک و رویکرد فرهنگ پذیری با ارائه رنگ و بوی اسلام به مراسم تانترایانای موجود در آن زمان نمود، یعنی تغییر مراسم پنچاماکارا یا ما-لیما (که عبارت بود از نشستن گروهی همراه با امام مراسم و نیایش به دور غذاها که در وسط آن موجود است) به مراسم کندوری همراه با خواندن دعاهای اسلامی. عنوان انیاکراواتی یا چاکراواتی (امام دایره چاکرا)، به سنن بونانگ تقدیم شده است که سنت دایره نشستن در جشن کندوری برگرفته از مراسم پنچاماکارا، آغاز کرده بود.
بنا به نوشته تاریخ داخلی، نقل شده است که سنن بونانگ تا آخر عمرش غیر متاهل یا مجرد زندگی می کرد. این توضیح با داستان لاسم مشابه است که سنن بونانگ از زمان اقامت در لاسم تا ماندن در شهر توبان همسر نداشت. در کرونیکل از سرزمین جاوه نیز وجود همسر و فرزند برای سنن بونانگ را ذکر نکرده است.
ادامه دارد...
نظر شما