آشنایی با کتاب اطلس والی سونگو (اولیای نه گانه)  قسمت سیزدهم

سنن درجت فرزند سنن آمپل به عنوان چهره ای از ولی سونگو شناخته شد که پیام اسلام را از طریق آموزش های اخلاقی برای جامعه گسترش می داد.

فصل پنجم

شخصیت های ولی سونگو

سنن درجت (Sunan Drajat)

گذری از سنن درجت

سنن درجت فرزند سنن آمپل و برادر کوچک تر سنن بونانگ بود. وی به عنوان چهره ای از ولی سونگو شناخته شد که پیام اسلام را از طریق آموزش های اخلاقی برای جامعه گسترش می داد. وی توجه و اهتمام بالایی به فقرا داشت. سنن درجت مردم محل خود را به اموری همچون  : توجه به فقرا، اولویت دادن به رفاه عمومی، همدلی، داشتن روحیه بالا برای کار، بخشندگی و سخاوت، کاهش فقر، تلاش برای ایجاد رونق اقتصادی، همبستگی اجتماعی و کمک متقابل و همکاری تربیت می نمود. همچنین به مردم تکنیک های ساخت و ساز مسکن و کجاوه را یاد می داد.

سنن درجت

آرامگاه سنن درجت در روستایی به نام درجت، منطقه پاچیران، شهر لامونگن (Lamongan) واقع شده است. آرامگاه او نیز همانند سایر اولیای نه گانه (ولی سونگو)، در داخل یک ساختمان گنبد دار که دیوار آن با کنده کاری چوب زیبا تزئین گردیده است و در امتداد بزرگراه جنوبی بین گرسیک و توبان قرار دارد.

در مقایسه با برادر بزرگ تر خود، سنن بونانگ، نسخه های خطی تاریخنگاری که داستان و سوابق سنن ردجت را ثبت کرده است، به اندازه کافی زیاد نیست. با این حال، سنن درجت با نام های بیشتری نسبت به سایر ولی سونگو، مانند رادن قاسم، ماسایخ مونات (Masaikh Munat)، رادن شریف الدین، مولانا هاشم، شاهزاده کادرجت، سنن مایانگ مادو و سنن درجت که معروف ترین آن است، شناخته می شد.

اصل نسب سنن درجت

سنن درجت که با نام رادن قاسم متولد شد، در سال ۱۴۷۰ میلادی به دنیا آمد. سنن درجت جوانترین پسر سنن آمپل با خانم بزرگ آگِنگ مانیلا (Nyi Ageng Manila) بود. در کرونیکل ماجاپاهیت و وقایع چیربون آمده است که رادن قاسم برادر کوچک تر خانم بزرگ فاطمه (Nyai Patimah) ملقب به چِدِ پانیوران (Cede Panyuran) و خانم بزرگ ویلیس معروف به خانم بزرگ پِنگهولو و خانم بزرگ تالوکی مشهور به خانم بزرگ گِدِ مالوکا و رادن مخدوم ابراهیم با لقب سنن بونانگ است. این به این معنی است که اصل نسب سنن درجت همانند سنن بونانگ است که تبار چمپایی-سمرقندی-جاوه ای داشت، به دلیل اینکه پدر سنن آمپل، پسر ابراهیم سمرقندی بود. در کرونیکل چیربون، وقایع ماجاپاهیت و حکایت حسن الدین ذکر شده است که ابراهیم سمرقندی، پدر سنن آمپل از سرزمین تولِن که به توضیح کتاب "The Penguin Map of Europe" (۱۹۸۵) این منطقه (تیولن، Tyulen) نام جزایر در شمال شهر بندری شوچنکو در لبه شرقی دریای خزر از قلمرو قزاقستان بود، آمد. بنابراین، نسب رادن قاسم به تیولن، قزاقستان و سمرقند، ازبکستان آسیای مرکزی که به چمپا مهاجرت کرده بود، رسید.

تاریخنگاری سرزمین جاوه ذکر کرده است که سنن آمپل قبل از ازدواج با خانم بزرگ آگِنگ مانیلا، با خانم بزرگ کریمه، دختر کی بانگ کونینگ ازدواج کرده بود و از آن ازدواج، دو دختر به نام دوی مُرتسیه که به همسری سنن گیری در آمد، و دِوی مُرتسمه، خواهر کوچک تر او که با رادِن فتَح ازدواج کرد، متولد شده بودند. این بدان معناست که علاوه بر داشتن چهار برادر، رادن قاسم دو خواهر از مادر دیگر داشت. در وقایع چیربون آمده است که سنن آمپل فرزندان دیگر مانند شیخ محمود، شیخ سابان ملقب به کی رانچاه، خانم بزرگ ماندورا و خانم بزرگ پیاه داشت. شرح در خصوص پسران و دختران سنن آمپل در کرونیکل چیربون نیز در کرونیکل گرسیک ارائه شده است و نه فرزند سنن آویزان را نام برده است که عبارت بودند از: ۱) خانم بزرگ مانیوران، ۲) خانم بزرگ آگِنگ مانیلا، ۳) خانم بزرگ ویلیس، ۴) سنن بونانگ، ۵) سنن درجت، ۶) کی مامات، ۷) شیخ آمات، ۸) خانم بزرگ آگِنگ مِداروم، و ۹) خانم بزرگ آگِنگ سوپیاه.

تحصیل و فعالیت های علمی سنن درجت

همانند سنن بونانگ، از آنجا که مادرش از یک خانواده دوک توبان رگنکی بود، رادن قاسم نیز در خانواده مادرش که جاوه ای بود، آموزش می دید، لذا دانش او در مورد علوم، زبان، هنر، فرهنگ، ادبیات و دین اغلب رنگ جاوه ای داشت. به همین دلیل، سنن درجت نیز همانند سنن بونانگ، برادر بزرگش، به این امر شناخته می شد که مهارت در آهنگسازی انواع مختلفی از آهنگ جاوه ای داشت.  همانطور که سنن بونانگ ابتدا علوم دینی را از پدر خود سنن آمپل، می آموخت، رادن قاسم نیز علوم دین را از سنن آمپل پدر خود، یاد می گرفت. سپس سنن آمپل او را نزد سنن گونونگ جاتی در چیربون فرستاد تا علوم را از او یاد بگیرد. وقایع چیربون رادن قاسم را با نام ماسایخ مونات یا شاهزاده کادرجت یاد کرده است. در کرونیکل چیربون روایت شده است که رادن قاسم پس از تعلیم علوم دینی از سنن گونونگ جاتی، با دِوی صُفیه، دختر استاد خود، ازدواج کرد. پس از ازدواج با دِوی صُفیه، رادن قاسم در کادرجت اقامت گزید تا به شاهزاده کادرجت یا شاهزاده درجت نامیده شد. از ازدواج با دِوی صُفیه، سه فرزند به نام های شاهزاده رِکیانا ملقب به شاهزاده ترانگانا، شاهزاده ساندی و دوی وُریان، جوانترین دختر متولد شدند.

علاوه بر ازدواج با دِوی صُفیه، رادن قاسم با خانم بزرگ کِمونینگ، دختر کیایی مایانگ مادو و پس از آن با خانم بزرگ رِتنا آیو چاندرا سِکار، دختر آریا ویراناتاپادا یا آریا سوریادیلاگا (دوک شهر کدیری) ازدواج کرد. داستان عروسی رادن قاسم با دختر دوک کدیری با منابع تاریخنگاری که به مسلمان شدن دوک کدیری و دخترش اشاره کرده است، مرتبط می باشد که سر توماس استنفورد رافلز در "The History of Java" (تاریخچه جاوه)، ۱۹۶۵، ذکر کرده است که پس از اسلام آوردن، دوک کدیری و دخترش مفقود شدند.

کرونیکل سانکالا مفقود شدن دوک کدیری و دخترش را با محاصره آخرین بقایای از نیروهای قدیمی توسط مسلمانان، همزمان می داند. کرونیکل سانکالا، آن زمان را سال ۱۴۷۳ جاوه ثبت کرد که با سال ۱۵۵۱ م برابر است. ثبت سال جاوه ۱۴۷۳ در کرونیکل سانکالا نیاز به بررسی است، چرا که فوت سنن درجت در حدود سال ۱۵۲۲ م ذکر شده است. آیا پس از درگذشت سنن درجت، آن پدر و دختر به کدیری بازگشتند و سپس در هرج و مرج که با حملات سنن پراپِن در قالب سوزاندن شهر کِدیری دنبال داشت، مفقود شدند؟

فعالیت های تبلیغی سنن درجت

با توشه علوم دین از پدر و سنن گونونگ جاتی، رادن قاسم به آمپل دِنتا بازگشت. اما به دستور پدر خود، سنن آمپل، رادن قاسم به تبلیغ و گسترش اسلام در سواحل غرب گرسیک پرداخت. هیچ یادداشت تاریخنگاری از سفر رادن قاسم از سورابایا به سواحل غرب در گرسیک طبق دستور سنن آمپل وجود ندارد. با این حال، قصه گویی محلی ذکر کرد که در آن سفر دریایی، قایق حامل رادن قاسم با یک موج ضربه زده شد و در وسط دریا شکست. نقل شده است که در آن حادثه شکست قایق، رادن قاسم توسط اره ماهی و ماهی سارم که دارای دهان بزرگی است ، به مکانی به نام روستای بانجارواتی که بالاتر نسبت به اطراف آن بود، رساند. ورود رادن قاسم توسط کیایی مایانگ مادو و پدر بزرگ بلار از بزرگان روستا، با استقبال گرم روبرو شد.  رادن قاسم در آن روستا زندگی کرد و با خانم بزرگ کِمونینگ، دختر کی مایانگ مادو ازدواج نمود. همانجا بود که رادن قاسم مسجدی را بنا کرد و سپس به تدریس قرآن برای مردم پرداخت. در کرونیکل دِماک آمده است که پس از ازدواج با دِوی صُفیه، دختر سنن گونونگ جاتی، رادن قاسم به عنوان امام محافظ در لاوانگ و سِدایو در دهکده درجت منصوب شد. سپس رادن قاسم ریاضت معنوی را با خلوت در منطقه اوجونگ پانکاه انجام داد که به مدت سه ماه خواب و خوراک نداشت.

پس از آن، رادن قاسم به درجه ولی با عنوان سنن درجت رسید. پیروان بسیاری داشت و سه پسر از او متولد شدند.  سنن درجت به عنوان یک مبلغ با روحیه اجتماعی بالا و توجه ویژه به فقرا و اولویت دادن به رفاه اجتماعی شناخته شده بود. پس از دادن توجه کامل، سنن درجت به تبیین آموزه های دین مبین اسلام می پرداخت. آموزه ها سنن درجت بر همدلی و سخت کاری در قالب سخاوت، کاهش فقر، تلاش برای ایجاد رفاه، همبستگی اجتماعی و کمک متقابل تاکید بیشتری داشت. در فال متعلق به پروفسور کیایی حاجی رادِن محمد عدنان نقل شده است که در انجام تبلیغ و دعوت مردم محلی به اسلام، سنن درجت که از اعضای ولی بود، روش ساخت و ساز خانه ها، ساخت ابزار برای حمل افراد مانند برانکارد و کجاوه را می آموخت.

به طور کلی، تعالیم سنن درجت در تبلیغ اسلام در میان مردم به هفت تعالیم اساسی که شامل هفت فلسفه اصلی در زندگی به شرح زیر است، شناخته شده است:

  1. ما همیشه افراد دیگر را خوشحال کنیم
  2. در فضای شاد هم باید به یاد خدا و هوشیار باشیم
  3. به منظور دستیابی به آرمان های بلند، موانع و چالش ها را نادیده بگیریم
  4. همیشه به مبارزه با خواسته های حسی بپردازیم
  5. سکوت آرامش را می آورد و آرامش انسان را به راه آزادی همراه عزت می رساند
  6. عزت درونی و بیرونی با اقامه پنج گانه نماز به دست می آید
  7. به نابینایان عصا بده، به گرسنگان غذا را تقدیم کن، به کسانی که لباس ندارند، لباس بده، به افراد باران خورده، پناهگاه بده.

با آموزه های ساده و در توان جامعه بود که پیروان سنن درجت روز به روز زیاد تر می شد. یکی از عوامل نزدیک شدن سنن درجت به جامعه تنها به این خاطر نبود که آموزه های او ساده بوده و به رفاه مردم گرایش داشت، بلکه توانایی سنن درجت در برقراری ارتباط از طریق هنر نیز به یک انگیزه در نزدیک نمودن تبلیغ با جامعه تبدیل شد. سنن درجت به عنوان آهنگ ساز برای برخی از ترانه های اواسط با موضوع رهایی از هوای نفس و خواسته های منفی که برای انتقال آموزه های فلسفه زندگی به جامعه استفاده می گردید، شناخته شد. سنن درجت نیز به نقلی، نمایش عروسکی را دوست می داشت و گاهی اوقات در آن به عنوان یک عروسک خیمه شب باز همانند سنن بونانگ، برادر بزرگ تر خود، ایفای نقش می کرد.

برخی از قصه گویی های رایج در جامعه اینگونه روایت شده است که پس از اقامت طولانی در درجت، سنن درجت، محل اقامت خود را به سمت جنوب که زمین بالاتری و نام دالِم دوور (Dalem Duwur) داشت، انتقال داد. سنن درجت در این محل تا سن پیری زندگی خود را گذراند و هماجا چشم از جهان بست. برخی از آثار سنن درجت که تاکنون نگهداری می شود، مجموعه ای از ابزار موسیقی جاوه ای به نام  "Singo Mengkok" (سینگو مِنکوک[۱] به معنای شیر در حالت خم شدن)[۲] و تعدادی از اشیاء هنری دیگر است.

ادامه دارد

 

[۱]  از آنجا که در پایین این ابزار، مجسمه حک شده با شکل شیر در حالت خم شدن رو به جلو وجود دارد، لذا به آن نامیده شده است.

[۲]  شیر نمادی از رفتار حیوانی است که به هوای نفس انسان اشاره می کند و خم شدن از حالت مهار شدن هوای نفس و خضوع و تعظیم در برابر خالق حکایت می کند.

کد خبر 2875

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =