حملات تروریستی در وین، پاریس و نیس را شهردار نیس عملکرد اسلام فاشیستی نام گذاشت. او اولین کسی نیست که از این واژه استفاده کرده است. بر اساس اطلاعاتی که در اختیار دارم، ریچارد ریک سانتوروم سناتور پنسیلوانیا و یکی از نامزدهای حزب جمهوریخواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2012 (که از میت رومنی شکست خورد) برای اولین بار از این عبارت استفاده کرد. من با سانتوروم در خانه مطبوعات در واشنگتن آشنا شدم.
این واژه با مسمایی است زیرا وحشیگری صورت گرفته در پاریس و نیس وحشیانهتر از جنایات صورت گرفته توسط فاشیستها است. اما پاسخ رهبران فرانسه و اتریش پس از این حملات را حداقل حیرتانگیز خواند. اساس این نظر را میتوان بدین صورت خلاصه کرد که بایستی بین مسلمانانی که بر فرض در چهارچوب سیستمهای ارزشی اروپایی قرار داشته و یا میتوانند قرار گیرند و کسانی که برای افراطگرایی مستعد هستند، تفاوت قایل شد. برای تحقق این هدف بایستی به تعداد گروه اول افزود و اگر اسلامی غیر سیاسی ایجاد شود، افراطگرایان را کاملا ریشهکن خواهند شد. بنابراین آنها معتقدند که عاملین اقدامات تروریستی به نام اسلام کسانی هستند که پیروان اسلام سیاسی میباشند.
اصطلاح «اسلام سیاسی» که امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه و سباستین کورتس صدراعظم اتریش در حال ارائه آن به ما هستند، بطور روشن نشان میدهد که اسلام غیرسیاسی نیز وجود دارد که این ادعا اساسا نادرست است. این مساله که اسلام چیست توسط دانشگاه الازهر تعیین نمیشود، بلکه قران آن را مشخص و تبیین میکند. بر اساس قران، اسلام از سیاست جدا نیست. از نظر مسلمانان مهمترین گواه صحت این امر شخص (حضرت) محمد میباشد. او تلفیقی از پیامبر، امام جماعت، قاضی عالیقدر، فرمانده ارتش و رئیس کشور است. اگر میخواهید مسلمان باشید بایستی از محمد پیروی کنید. بنابراین شما باید اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی منحصر به فرد سیاسی درک کنید. جدا کردن اسلام از سیاست به معنای نفی قرآن و نفی محمد است. این به معنای مرتد بودن است و مرتدی که از توبه امتناع ورزد، با مجازات اعدام روبرو خواهد شد.
بنابراین اسلام غیر سیاسی وجود ندارد. همچنین نمیتوان آن را ایجاد کرد. اگر کسی بخواهد آن کار را انجام دهد، همانطور که ماکرون و کورتس تلاش دارند، این بدان معناست که آنها ویژگیهای خداوندی که قرآن را آفریده، به خود نسبت میدهند و خود را به عنوان یک خدا معرفی میکنند. از نظر اسلام این بزرگترین گناه است. برای چنین ادعا و خودنمایی نادرست، برای آنها نیز مجازات اعدام پیشبینی شده است. بنابراین هیچ اسلامی خارج از سیاست و قانون وجود ندارد. هر مسلمانی که در جامعهای سکولار، همانند جوامع فرانسه و اتریش، زندگی میکند و در آن معیارهای قانونی اسلامی قابل اجرا نیست، موظف است هر اقدامی را برای لغو سکولاریسم و وضع یک حکومت دینی اسلامی انجام دهد. اگر فرصتی برای انجام این کار نداشته باشد، موظف نیست کاری در این مورد انجام دهد و امروز بدیهی است که چنین امکانی وجود ندارد. اما مهمترین چیز این است که یک مسلمان در تماس شخصی با خدا توضیح دهد که چنین عملی در این لحظه برای او کشنده است، همانگونه که برای آلبانیتباران در وین و چچنها در پاریس کشنده بود.
یک تعریف کاملاً پذیرفته شده از رابطه اسلام و سیاست، اسلام و قانون، که در میانهروترین دانشکده الهیات اسلامی در جهان، یعنی در بوسنیهرزگوین تدریس میشود، میگوید: «در نظر گرفته میشود که در اسلام قانون همان چیزی بوده که الهیات در مسیحیت و به عبارت دیگر بارزترین تجلی تعالیم دینی است. از نظر مسلمانان، قانون فقط عنصری از تعالیم کلی اسلامی نیست، بلکه بیانگر عملی آن است.» بنابر این، اسلام از طریق قانون بیان میشود. اگر هیچ کاربردی از قانون اسلامی وجود نداشته باشد، هیچ اسلامی نیز وجود ندارد. پس حتی کسانی که در یک سیستم حقوقی متفاوت زندگی میکنند کاملاً مسلمان نیستند. اما آنها تحمل میکنند زیرا در این لحظه قدرت دفاع از اعمال نظام قانونی اسلامی را ندارند. اما این امر آنها را از تعهد به انجام هر اقدامی در راستای تحقق آن معاف نمیکند.
بنابراین، هر روحانی در وهله اول یک کمیسار سیاسی و به عبارت دیگر یک وکیل بوده و تنها پس از آن یک فعال مذهبی است. یکی از مهمترین ارگانهای نوشتاری «جامعه اسلامی در صربستان» به نام «تقویم Takvim» در این رابطه مینویسد: «جامعه اسلامی به این شکل است. این جامعهای است که تسلیم مطلق فقط در برابر خداوند وجود داشته و نماد آن در عبادات، آیینها، و نظم و قانونگذاری اجتماعی آشکار میشود. اگر هر یک از این جنبهها وجود نداشته باشد، اسلام به معنای واقعی کلمه نیز وجود ندارد.» این امر کاملا روشن بوده که روشنتر از آن امکانپذیر نیست. مفسرین رسمی دینی به مومنین میگویند: «در فرانسه، اتریش، صربستان و کشورهایی از این قبیل هیچ اسلامی وجود ندارد. تمام تلاش خود را انجام دهید تا در قیامت شایسته بهشت باشید. آیا با علم به این مطالب برای کسی توضیح لازم است که چرا این سه جوان دست به چنین اقدامی زدند؟
موضع میانهروترین جامعه اسلامی جهان، یعنی جامعه اسلامی بوسنیهرزگووین به بهترین وجه نشان میدهد که میزان درک و آگاهی ماکرون و کورتس تا چه حد است: «اما حقیقت این است که اسلام نامی برای دین نبوده و مسلمان نام یک ملت نیست. در حقیقت، اسلام یک ایدئولوژی و برنامه انقلابی است که به دنبال تغییر نظام اجتماعی کل جهان و تنظیم آن متناسب با مفاد و آرمانهای خود است. مسلمان نام یک حزب انقلابی بینالمللی است که طبق اسلام برای اجرای برنامه انقلابی خود سازمان یافته است و جهاد در رابطه با مبارزات انقلابی و در نهایت تلاش حزب اسلامی برای این منظور میباشد.»
امیدوارم که اکنون اردوغان را بهتر درک کنیم. وی به ماکرون گفت که از روانپزشک کمک بخواهد. از این گذشته، آیتالله خمینی مدتها پیش این موضوع را به جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا گفته بود. او در پاسخ به اظهارات یک کشیش باپتیست (پیروان تعمیدیون) که تلاش داشت به خمینی یاد دهد که او چگونه اسلام را درک نمیکند،گفت: «کسی که بگوید دین از سیاست جداست، یک احمق است. او نه از اسلام و نه از سیاست اطلاعی ندارد.»
منبع:
پایگاه اینترنتی روزنامه پولیتیکا مورخ 27/11/2020
http://www.politika.rs/scc/clanak/467383/Pogledi/Evropa-hoce-da-bude-novi-Alah
نویسنده: پروفسور دکتر میرولیوب یفتیچ استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه بلگراد
نظر شما