انتشار نتایج پژوهش جدید بنیاد برتلزمن با عنوان"دیدهبان دین"، در آلمان سروصدای زیادی به پا کرده است. این تحقیق نشان میدهد که بیش از نیمی از شهروندان آلمان، اسلام را به عنوان تهدیدی برای جامعه میدانند. بر اساس این تحقیق، ۳۰ درصد از شهروندان شرق آلمان، حتی نمیخواهند همسایه مسلمان داشته باشند. این آمار در غرب آلمان نیز، ۱۶ درصد است. انتشار این آمار، بسیاری از جامعهشناسان و مسلمانان آلمان را نگران کرده است. این در حالی است که لامیا کادور، روزنامهنگار و محقق اسلامی معتقد است؛ آمار بالای اسلامهراسی در جامعه آلمان نباید هیچکس را شگفتزده کند. به اعتقاد او، نخبگان و گروههای افراطی در آلمان، عامل گسترش احساسات ضد اسلامی در بطن جامعه هستند. کادور در حالحاضر، مدیر یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه دویسبورگ-اسن است. او در مقالهای در نشریه “ت آنلاین”، نتایج پژوهش جدید بنیاد برتلزمن را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه میخوانید:
آنطور که نتایج پژوهش جدید بنیاد برتلزمن نشان میدهد، بیش از نیمی از مردم آلمان، اسلام را به عنوان نوعی تهدید برای جامعه توصیف میکنند. اما این آمار نباید هیچکس را شگفتزده کند. دهههاست که تروریستها و مجرمان، اعمال خشونتآمیز خود را به نام مسلمانان انجام میدهند. سالها است که اسلامگرایان و بنیادگرایان، بر این باورند که میتوانند در جهان حکومت کنند. از سوی دیگر، تقریبا ۲۰ سال است که دشمنی با اسلام و مسلمانان در جامعه آلمان افزایش یافته است، این در حالی است که تنها، اقلیتی کوچک در آلمان از ایدههای اسلامگرایان حمایت میکنند. نتایج حاصل از "دیدهبان دین" در آلمان نشان میدهد که ۹۰ درصد از مسلمانان آلمان، خواهان یک حکومت دمکراتیک برای اداره کشور هستند. حتی آمار این گروه از مسلمانان در مناطقی از آلمان به ۹۲ درصد هم رسیده است. این در حالی است که ۸۳ درصد از غیرمسلمانان در آلمان چنین نظری دارند. با این وجود، نخبگان آلمان، عامل گسترش احساسات ضد اسلامی در بطن جامعه هستند. در سالهای اخیر، احساسات ضداسلامی توسط افراطگرایان، روشنفکران، سیاستمداران و منتقدان در بطن جامعه آلمان گسترش یافته است. آنها صداهای متقاوتی دارند، اما محتوای صحبتهایشان یکسان است. آنها آگاهانه یا ناخودآگاه در ارتباط با مسلمانان، رفتاری متفاوت دارند و به اختلاف در جامعه دامن میزنند. به دلایل اقتصادی یا براساس علایق سردبیران سایتهای اینترنتی و رسانههای مهم، نظرات این گروهها در سالهای اخیر بیش از حد منعکس شده است. نظراتی که برای جامعه آلمان، عواقب و مشکلات زیادی در پی داشته و خواهد داشت. در این شرایط، بسیاری از خود میپرسند که برای بهبود شرایط جامعه چه کاری باید انجام دهند؟ البته مسلمانان و نمایندگان جوامع اسلامی سالهاست، با این سوال درگیر هستند. آنها همواره از دو روش استفاده کردهاند. در روش اول، هر فرد مسلمان سعی کرده تا فعالیت بیشتری در جامعه داشته باشد. خود را فردی انتقادپذیر و باز نشان دهد و در برابر ایدههای اسلامگرایان و بنیادگرایان واکنش نشان دهد. در روش دوم، افراد، منافع و درخواستهای شخصی خود را از طریق سیاستمداران و نمایندگان جوامع اسلامی و مدنی بیان کردهاند. البته در این روش، نحوه برخورد مسئولان انجمنها با مسائل بسیار اهمیت دارد. حتی اگر درخواست افراد به حق باشد، مسئولان جوامع باید آن را مورد بررسی قرار دهند تا بهترین راهحل را پیدا کنند. برای مثال، مدتهاست، درخواستهایی برای استخدام ماموری ویژه برای مقابله با اسلامهراسی و یا حمایت پلیس از مساجد مطرح شده است. اگرچه برای این درخواستها، استدلالها و دلایل محکمی بیان میشود، اما تاکنون پاسخی به آنها داده نشده است. چرا که از دیدگاه بسیاری از ناظران، برای چنین برخوردهایی خیلی زود است، علاوه بر آن، چنین درخواستهایی به روش حمایت از قربانیان یهودی شباهت دارد. بیشک باید با اسلامهراسی با جدیت مقابله شود، اما شاید بهتر است که مسلمانان از روشهای دیگری استفاده کنند. البته غیرمسلمانان نیز باید از خود بپرسند که چه کاری برای بهتر شدن شرایط جامعه باید انجام دهند. افرادی که پیرو دین اسلام نیستند و به راحتی و در سطحی گسترده، تعصبات خود را مطرح میکنند، باید مورد بررسی قرار گیرند. باید درباره سوپیشینه آنها و اینکه هنوز به قانون اساسی آلمان التزام دارند، تحقیق شود. اگر آنها خلاف قانون عمل میکنند، باید تحت نظر پلیس و دادگستری قرار گیرند. هرچند در یک جامعه لیبرال دمکرات، هر فردی میتواند دیدگاه خود را نسبت به اسلام و یا هر دین دیگری بیان کند، اما اگر افراد، نفرت خود را از هر دینی به صورت گسترده در جامعه مطرح کنند، براساس خواسته راستگرایان افراطی، عمل کردهاند. گسترش اعتقادات گروههای راستگرای افراطی باعث ایجاد خشونت در جامعه میشود، ما در سالهای اخیر بارها شاهد اعمال خشونتبار و حتی تروریستی گروههای راستگرای افراطی در اروپا بودهایم. در حال حاضر نیز درباره فعالیتهای راستگرایان افراطی در جامعه آلمان بسیار بحث میشود. در این میان، اسلامهراسی از منظر قانونی و حقوقی مورد بررسی قرار میگیرد، این در حالی است که این پدیده باید به عنوان فرایندی اجتماعی توصیف شود. نژادپرستی یکی از دلایل اصلی اسلامهراسی در جامعه آلمان است. واقعیت این است که بعضی از مردم به سادگی نژادپرست هستند و بیدلیل علیه اسلام موضع میگیرند. این گروه معمولا نادیده گرفته میشوند. اما تا زمانی که نژادپرستی در جامعه از بین نرود، صلح اجتماعی امکانپذیر نخواهد بود. اسلامهراسی به طور کلی، میتواند به ضرر همه جامعه باشد. بسیاری از افراد توانایی لازم برای درک شرایط را ندارند. در گذشته، مسلمانان عمدتا به عنوان مجرمان در جامعه معرفی میشدند، طبیعی است که امروز برای مردم آسان نیست که مسلمانان را به عنوان قربانیان جامعه ببینند. این در حالی است که مسلمان بودن درست مانند مسیحی بودن، نمیتواند به تنهایی در نوع رفتار و منش افراد تاثیری داشته باشد. انسانها تنها براساس دستورات ادیان خود عمل نمیکنند. نگاه تکبعدی به مشکلات و معضلات اجتماعی، برای جامعه و حاکمیت قانون مانند سلولهای سرطانی عمل میکند. در هفتهای که گذشت، مسجد مرکزی دیتیب در کلن، تخلیه شد. مسئولان این مسجد ایمیلی تهدیدآمیز از سوی راستگرایان افراطی دریافت کرده بودند و به همین دلیل پلیس تصمیم گرفت تا مسجد را تخلیه کند. اما این حادثه به عنوان یک رویداد محلی محسوب شد و رسانهها، نخبگان و سیاستمداران واکنش قابل توجهی به این حادثه نداشتند. اما چرا چنین حادثهای مورد توجه قرار نگرفت؟ آیا تهدید علیه مسلمانان برای جامعه آلمان اهمیت ندارد؟ یا از آنجا که اتحادیه ترکی-اسلامی دیتیب مورد انتقاد گروههای زیادی قرار دارد، تهدید و خشونت علیه آنها کمتر مورد انتقاد قرار میگیرد؟ به نظر شما اگر کلیسای کلن یا کنیسه برلین توسط مظنونان مسلمان تهدید به بمبگذاری میشدند، واکنش سیاستمداران و رسانههای آلمان چه بود؟
اگر ما میخواهیم که به عنوان یک جامعه چند فرهنگی موفق شناخته شویم، همه باید به یکاندازه تلاش کنیم، سیاستمداران، نخبگان و مسئولان رسانهها نباید با استانداردهای دوگانه در جامعه عمل کنند. شهروندان نیز باید تعصبات خود را کنار بگذارند.
منبع: https://www.t-online.de/nachrichten/deutschland/id_۸۶۰۸۴۳۸۴/lamya-kaddor-viele-haben-angst-vor-
نظر شما