مهاجرت ایرانیان به هند عامل مهم در تاریخ ارتباط مذهبی و فرهنگی در کشور بود. متأسفانه این ارتباط در قرن نوزدهم و پیش از مدرنیسم نادیده گرفته میشود. در اوایل قرن نوزدهم هند به عنوان کلید توسعه دیپلماتیک ایران مطرح بود. در اوایل قرن نوزدهم حاج محمد خالد از بوشهر از سوی فتحعلی شاه نماینده ایران در هند شد و پس از مدت کوتاهی کنسولگری ایران در بمبئی تاسیس گردید. آغاز ارتباطات ایران و هند در ابتدا عامل تجاری داشت و برای مثال کرمانی ها جزو اولین گروه هایی بودند که برای تجارت به سمت هند حرکت کردند. کم کم به افزایش ارتباطات شکل آن از تجاری به سایر اشکال فرهنگی و اجتماعی تسری پیدا کرد. ارتباط بین زرتشتیان یزد و پارسیان بمبئی باعث افزایش جمعیت ایرانیان در هند شد. بمبئی در اندک زمانی به محل مبادلات تجاری و اجتماعی با جنوب ایران تبدیل شد. با توسعه تجاری و افزایش نفوذ و ارتقاء جایگاه ایران، جایگاه و تأثیر مذهبی و اجتماعی ایران نیز افزایش یافت. تغییر مذهب عامل مهمی در افزایش نفوذ ایرانیان شد و گرایش مردم هند به سمت فرهنگ ایران و تغییر مذهب آنان به اسلام، تولیدات تجاری و فرهنگی ایرانی و مصنوعات مذهبی گسترش پیدا کرد.
نفوذ جدید و شکل جدید تاثیرگذاری فرهنگ ایران در هند در پی نفوذ قبلی صوفیان و عرفای ایرانی در هند بود. نفوذ اصلی ایران در هند از قرن هفدهم میلادی و سده ۱۶۰۰ آغاز گردید و صوفیان و عرفای ایرانی نهضتی جهانی را در هند پایهگذاری کردند.
۱ – زرتشتیان ایرانی
در اواسط قرن نوزدهم و در بین طبقه مسلط جامعه شاهد رشد زرتشتیان هستیم و کم کم به یکی از تاثیرگذارترین گروه های اجتماعی بدل میشوند. افزایش نفوذ آنان در قالب هویت ایرانی باعث افزایش ارتباطات با ایران شد. گروه های زرتشتی ایرانی تبدیل به تاثیرگذارترین گروهای مدنی هند شدند و پیشگام شیوه جدید آموزش و تحصیل در هند گردیدند. افزایش سفرهای زیارتی زرتشتیان متنفذ، باعث افزایش ارتباط بین هند و ایران گردید. در زمان ناصرالدین شاه زرتشتیان بمبئی با ارسال نامهای از شاه ایران خواستند تا اجازه دهد آنان با پرداخت جزیه حق داد و ستد و رفت و آمد به ایران را داشته باشند که این به نوبه خود نشان دهنده نفوذ و قدرت مذهبی – تجاری ایران در هند است.
زرتشتیان هند که پیشگام شکل جدید آموزش، توسعه و مدنیت در هند بودند، در برنامهها و تغییراتی که اعمال کردند عمیقا به دنباله روی و تحقیق فرهنگ ایرانی علاقمند بودند و خواسته یا ناخواسته سعی کردند اصالت و هویت ایرانی خود را حفظ و توسعه دهند. مراکی علمی، دانشگاه ها، مراکز فرهنگی، کتابخانه و حتی صنایع هند بویژه بمبئی به شکل محسوسی هویتی ایرانی در خود نهفته دارد که بخش بزرگی از آن حاصل نفوذ زرتشتیان است.
۲ – صوفیان ایرانی در بمبئی
در دهه ۱۸۶۰ میلادی و ارتباط نزدیکتر بین بندر اصلی بوشهر در ایران و بمبئی در هند، مهاجرت مسلمانان به هند باعث افزایش نفوذ و گسترش اسلام و تشیع در بمبئی شد. هر چند دلایل اصلی سفر ایرانیان به هند تجاری بود، اما عده کثیری نیز به دلایل مذهبی مبادرت به سفر میکردند. فضای باز مذهبی در هند، توسعه مطبوعاتی چاپی و همچنین سیستم فعال حمل و نقل ریلی این فرصت را به گروه های مذهبی ایرانی و به ویژه صوفیان میداد که به راحتی به توسعه افکار و اندیشههای خود بپردازند و بتوانند با چاپ آن، به توسعه و ترویج آن اقدام کنند. از جمله گروه های تصوف تاثیر گذار در بمبئی، گروه های نعمت الهی و طریق الحقیقه بودند. ارتباط بسیار قوی بین ایران و هند در قرن نوزدهم از عوامل اصلی گسترش تصوف و فرهنگ دراویش در بمبئی بود. حیدرآباد کم کم به مرکز اصلی تمرکز ایران اعم از مسلمانان شیعه و صوفیان تبدیل گردید.
۳ – صفی علی شاه و تاثیر مذهبی و تجابی
صفی علی شاه از اشخاص بسیار تأثیرگذار و متنفذ ایرانی در هند بود که نفوذ و تفکرات او تأثیر بسیاری در فرهنگ جمع کثیری از ساکنین بمبئی اعم از مسلمانان و هندو گذاشت. فعالیت همزمان مذهبی و تجاری او موجب گردید که نه تنها تفکرات عرفانی و شیعی ایشان جای خود را در میان جامعه هند باز نماید بلکه جایگاه ویژهای برای تجارت داد و ستد ایرانیان با هند مهیا گردد. آشنایی ایشان با حاج محمد حسین شیرازی موسس و متولی مسجد ایرانیان بمبئی از یک سو باعث توسعه نفوذ شیعیان و ایرانیان گردید و رونق ویژهای به محافل عبادت و عزاداری ایرانیان داد و از سوی دیگر ارتباط صفی علی شاه با آقاخان اول، رئیس مکتب شیعیان خوجه موجبات نزدیکی بیشتر و تأثیرگذاری ایرانیان بر خوجهها را فراهم کرد.
* رد پای ایرانیان در حیدرآباد هند
"وقتی از حیدرآباد حرف میزنیم، اولین چیزی که به خاطر میآید عادت نوشیدن چای ایرانی و خوردن بریانی است. این بخشی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره من است."
مرد ۵۰ ساله کفاش در حالی که چای را از فنجان سفید ۹۰ میلیلیتری داخل نعلبکی میریزد، میگوید: "باید هر روز سه تا فنجان چای بخورم تا بتوانم سر پا باشم."
رستوران رز قرمز، یکی از جاهایی است که چای ایرانی و خوراکیهای خوشمزه مثل لقمه میفروشند. لقمه نوعی سمبوسه است که در طبخ آن از آشپزی ایرانی الهام گرفته شده است.
محمد رزاک، ۱۸ ساله پشت پیشخوان ایستاده و از مشتریانی که برای نوشیدن چای عصر جمع شده اند، پذیرایی میکند.
پدربزرگ او، سید علی اکبر بلوکی، در سالهای ۱۹۷۰ به حیدرآباد مهاجرت کرده بود تا یک کافه به سبک ایرانی تاسیس کند. او میگوید: "پدرم سید رزاک بلوکی، ۲۸ سال پیش رستوران رز قرمز را تاسیس کرد. با وجود اینکه من از یک خانواده ایرانی هستم اما بیشتر خودم را هندی میدانم و به خصوص به فرهنگ حیدرآباد احساس نزدیکی بیشتر میکنم. اینجا کافههای زیادی نیستند که چای ایرانی را به این شکل که ما درست میکنیم ارائه دهند. از اینکه غذاهای ما اینچنین با عشق مقبول مشتریهاست احساس غرور میکنم."
تنها چای ایرانی نیست که حیدرآباد را به ایران پیوند میدهد. قلی قطب شاه، سرسلسله قطب شاهیان در قرن شانزدهم از ایران به دهلی و از آنجا به منطقه دکن در جنوب هند رفته است.
در آن زمان، حیدرآباد تاثیر عمیقی از فرهنگ، معماری، غذا و خوراکیها و زبان ایران گرفت. پادشاهان سلسله نظام در حیدرآباد به ایرانیان با عنوان "آقا صاحب" احترام میگذاشتند.
محمد صفی الله، رئیس هیات امنای میراث فرهنگی دکن که تحقیقات زیادی درباره تاریخ این منطقه انجام داده، میگوید: "بررسی تاریخ نشان میدهد که بنیان شهر حیدرآباد را ایرانیان گذاشتهاند. بر اساس مستندات تاریخی، دکن در جنوب هند، به عنوان سرزمین فرصتهای طلایی مشهور بوده است. تجارت میان سلاطین مختلف، اقتصاد این منطقه را رونق بخشید. این یکی از دلایلی بود که ایرانیها به این منطقه علاقهمند شدند."
در زمان دوران قلی قطب شاه، سر سلسله قطب شاهیان و بر اساس قوانین معماری پادشاهان سلسله نظام، علمای مذهبی، معماران و مهندسان از ایران به حیدرآباد دعوت شدند.
سیدنصیر حسین حیدرآقا، رئیس مجلس العلما و ذاکرین، از موسسات بزرگ شیعیان هند میگوید: "معماری حیدرآباد به شدت تحت تاثیر شهرهای شیراز و اصفهان در ایران بوده است. پیوندی که با ازدواج ساکنان حیدرآباد و ایران محکمتر شده و همچنان تا امروز ادامه دارد."
مهاجرت از ایران به حیدرآباد هند از حدود ۴۰۰ سال پیش آغاز شده است. از آن زمان خانواده های بسیاری بودند که حیدرآباد را به عنوان شهر خود انتخاب کردند. درویشیها یکی از این خانوادهها بودند.
جمال درویش، معمار و نسل سوم از یک خانواده ایرانی مهاجر است. پدر بزرگ او در سال ۱۹۱۹ میلادی از یزد به بندر مومبای (بمبئی) هند مهاجرت کرده بود.
جمال درویش میگوید: "در آن روزها خانوادههای زرتشتی زیادی در بندر مومبای (بمبئی) زندگی میکردند که بعضی از آنها از روستاهای خانواده من بودند. پدربزرگم احساس کرد بمبئی جای امنی برای خانوادهاش است. اما در سال ۱۹۶۰ میلادی بعد از اینکه دیدند حیدرآباد بیشتر تحت تاثیر ایرانیان است، به این شهر آمدند.
محمد صفیالله به طنز میگوید: "شاید حیدرآباد تنها جایی در سراسر جهان است که مسلمانان شیعه و سنی در کنار هم با صلح و آرامش زندگی میکنند."
با وجود اینکه نسل سوم یا چهارم این مهاجران خود را اهل حیدرآباد میدانند اما ریشههای خود را فراموش نمیکنند.
حیدر جوکار ۲۳ ساله که نسل سوم یک خانواده مهاجر مالک رستوران ایرانی "سروی" در حیدرآباد است میگوید: "در خانه فارسی حرف میزنیم. زبان فارسی را در هیچ دوره تحصیل نیاموختم اما در حین بزرگ شدن که فارسی میشنیدم، این زبان را آموختم. غذاهای ایرانی در بین ما خیلی متداول است و حتی چیدمان داخلی خانههای ما از فرهنگ ایرانی تاثیر گرفته است."
او میگوید : "ما به میراث گذشتگان مان که به ما یاد دادند که فروتن باشیم و با مهمانان با عشق و گرمی رفتار کنیم، افتخار میکنیم."
حیدر اضافه میکند که رستوران سروی یکی از دو رستوران در هند است که محبوبترین غذای ایرانی، چلوکباب را سرو میکند.
او میگوید: "غذاهای ایرانی تغییر شکل دادند به حلیم. چای ایرانی تغییر شکل داد و بریانی به معادلی برای حیدرآباد تبدیل شد. غذاهای ایرانی تغییر شکل دادند و حیدرآباد را به آنچه که اکنون است تبدیل کردند." و به دستیارش به زبان اردو و با لهجه دکنی میگوید: "چراغها را روشن کن!
حالا می توانیم درخصوص حضور تاریخی و آداب و سنن ایرانیان غربت در شبه قاره هند بپردازیم.
سرزمین پهناور هند از دیرباز پذیرای گروه های اجتماعی مختلف با طرز تفکرات و رسوم متنوعی بوده است. یکی از این گروه های اجتماعی جامعه ای از ایرانی تباران فارسی گویی هستند که از خود به نام غربت یاد میکنند و بر طبق قوانین مدنی جمهوری هند به صورت چادرنشین زندگی می کنند، و با عنوان بهارتی – ایرانی (Irani – Bharti (و یا هندی – ایرانی محسو ب گردیده اند. این جامعه از اتباع کشور هند به شمار آمده و بر یک پایه قانون اساسی از حقوق اجتماعی ، از جمله حق رأی برخوردار میباشند .
. بر اساس شواهد و قراین موجود بنظر میرسد که اجداد این ایرانیان در تجارت و داد و ستد اسب از ایران به هندوستان فعالیت داشته که با گذشت زمان و تغییرات در جغرافیای سیاسی منطقه روی آورده اند. تعدادی در ساختمانهایی که یا خود ساختهاند و یا به اجاره گرفتهاند اقامت گزیده و تعدادی دیگر در زیر آلونکهای ساخته شده از روکشهای پلاستیکی و با حداقل امکانات زندگی میکنند .
امرار معاش و منبع درآمد: عمده درآمد اصلی این ایرانیان از فروش عینک حاصل می گردد که از طریق دوره گردی از شهری به شهری و به صورت بساط پهن کردن در معابر و خیابان ها و یا دکه داری در شهر و محل اقامتشان حاصل میگردد. میانگین درآمد روزانه ۱۰۰ الی ۲۰۰ روپیه در روز میباشد که این مبلغ به هیچ وجه کفاف گذران زندگی آن هم با دارابودن چند سر عائله مقدور نبوده، به ویژه با توجه به اینکه در فصل باران های موسمی درآمد حاصل از فروش عینک به پایین ترین سطح رسیده و بعضا هیچ سودی عاید نمیگردد. ایرانیان غربت مسلمان شیعه اثنی عشری بوده که بسیار پای بند شعائر مذهبی به خصوص در ایام محرم و عاشورای حسینی میباشند.
این جامعه از چهار طایفه اصلی (شعبانی)، جانبازی، سلطان مرادواره و کرمانی تشکیل یافته اند. بزرگ طایفه و یا ایل (خیل به گویش غربت) را «سردار» مینامند. از وظایف «سردار» کمک به رفع مشکلات و حکمیت در مورد حل مشکلات و مسائلی که در بین افراد ایل روی میدهد می باشد. بر اساس تحقیقات بعمل آمده این افراد به زبان های ایلات بختیاری، لرستان، فارس و لارستان صحبت می کنند.
با بررسی های اولیه انجام گرفته گویش زبان ایرانیان «غربت» به گروه جنوب غربی تعلق دارد . باتوجه به مفهوم برخی واژه گان کلیدی و مقایسه تطبیقی از نقطه نظر خاستگاه جغرافیایی نیاکان ایرانیان غربت در ایران می توان به این نتیجه رسید که آنها در فواصل مکان هایی ما بین چهارمحال و بختیاری، لرستان، خوزستان، مناطقی از کرمان و بخش هایی از استان فارس زندگی می کرده اند .
بر اساس بررسی های انجام گرفته این گروه از اقوام ایرانی در عدم ارتباط با سایر ایرانیان مقیم سرزمین هند از جمله زرتشتیان و پارسیان هند، ایرانیان مسلمان به ویژه جامعه یزدیان و دیگر شهروندان ایرانی تبار مقیم این سرزمین قرار داشته اند .
بنابراین می توان چنین استنباط کرد که واژه ها و گفتمان فارسی در بین این جامعه در شرایط خاص ایزوله شده زمانی و مکانی از زمان مهاجرت و اقامت آنها از ایران به هند قرار داشته است .هر چند که متعاقب روند و روال طبیعی اقامت طولانی مدت و گذشت نسل ها از پی یکدیگر واژه های مورد کاربرد در جامعه میزبان (زبان های هندی، اردو، انگلیسی و محاورات محلی هر ایالت) در حوزه محاوره این فارسی زبانان بصورت محسوسی تأثیر خود را برجای گذاشته است .
گوشه هایی از آداب و رسوم (فولکور) غُربت :
میهمان نوازی: از جمله آداب و رسوم بجای مانده از فرهنگ سرزمین مادری ایران در بین این قوم میهمان نوازی و بلندطبعی در عین تنگدستی این مردمان مشهود است . متأسفانه به دلیل نبود سواد خواندن و نوشتن زبان فارسی هیچ نوع مورد مکتوبی در بین این مردمان در خصوص آداب و رسومشان از دیرباز تاکنون در دست نمیباشد، که همین امر خطر به فراموشی سپرده شدن آیین های سرزمین مادری و به خصوص زبان فارسی در میان نسل جوان ایرانیان غربت را به ویژه پس از یک جا نشین شدن و آمیخته گی های فرهنگی جامعه میزبان به عنوان زنگ هشداری جدی به شمار می آید.
زبان و گویش :
زبان مورد محاوره ایرانیان غربت، فارسی است و همچنانکه در پیشگفتار این گزارش آورده شد، به دلیل عدم ارتباط مستمر با دیگر ایرانیان مقیم در هند و ایرانیان داخل کشور، به گویشی از فارسی قدیم با آمیختگی هایی از زبان اردو و هندی تکلم میکنند. عشق و علاقه به زبان فارسی در میان ایرانی تباران، افراد با ذوق را به حفظ و سرودن شعر و غزل ترغیب ساخته است از جمله بیت زیر که از سروده های میرعباس بیگ کرمانی در اواخر قرن نوزدهم میلادی بوده است :
با خود کج و با من کج و با خلق جهان کج یک قدمی پیش بیا ای همه جا کج
و یا :
به وقت تنگدستی آشنا بیگانه می گردد صراعی چون شود خالی جدا پیمانه میگردد.
در حال حاضر یکی از نواده گان این شاعر به نام ماستر (استاد) اقبال حسین ایرانی که سمت سردار ایرانیان غربت در کلرسکووادی را دارد شاعری است که علیرغم کبر سن همچنان به سرودن اشعاری به ویژه در خصوص واقعه عاشورای امام حسین(ع) به زبان های اردو و فارسی می پردازد .
خوراک وتغذیه :
با توجه به این امر که نوع و روش تغذیه، بخش مهمی از فرهنگ هر جامعه را تشکیل می دهد، جهت آشنا شدن و بررسی تأثیرات فرهنگی جامعه میزبان در این خصوص نتایج این بررسی ها تاکنون به طور مختصر بیان میگردد . ایرانیان غربت از واژه « خوراک» به جای غذا استفاده می کنند و وعده صبحانه را به « حصب گاه» ناهار را «خوراک دوپِر» و شام را به نام «خوراک شو» میگویند. واژه های «ناهار» و «شام» برایشان ، آشنا نمی باشد .
از جمله غذاهای مورد علاقه ایرانیان غربت می توان به پاگوشتی (ترکیبی از برنج، گوشت، گندم، سبزیجات)، آش دال، آبگوشتی (ترکیبی از سبزیجاتی نظیر شوید، و سیب زمینی) و همچنین قوتوق (همان قاتق) که با انواع سبزیجات، بادمجان، کدو و گوشت تهیه می شود اشاره داشت .
با غذاهای بدون برنج ، نان روغنی تهیه کرده و آن را «نان » می نامند. جهت صرف غذا برروی زمین نشسته و از دستارخان (سفره) که غالباً از جنس پارچه است استفاده می کنند. افراد خانواده همگی از یک ظرف مشترک که به آن «لنگری» میگویند و معمولا از جنس فلز مس است غذا می خورند.
در جامعه سنتی هند کدبانوی منزل غذای خود را پس از دیگر افراد خانواده صرف می نماید. اما در میان ایرانیان غربت تمامی اعضای خانواده بر سر یک سفره نشسته و از یک ظرف مشترک استفاده می نمایند. این چنین شیوه ای در ایران و در زمان نه چندان دوری معمول و مرسوم بوده و حتی در کشورهای فارسی زبان از جمله تاجیکستان نیز متداول می باشد .
وجه مشترک در فرهنگ تغذیه میان جامعه میزبان و ایرانیان غربت بطور سنتی تناول غذا با دست است. پس از صرف خوراک کدبانوی منزل و یا عضوی دیگر از اعضای خانواده کاسه ای محتوی آب که اندازه آن به فراخور تعداد افراد حاضر دور «دستارخان» تغییر می کند کمک می کند تا آنها دستان خود را بشویند. این شیوه به نظر می رسد از نیاکان این ایرانیان همچنان دست ناخورده تا زمان حال باقی مانده باشد .
آداب و مراسم مذهبی :
برپایی اعیاد و مراسم مذهبی به ویژه محل تجمع عاشورای حسینی است. مساحت و فضای هر «امام بارا» بسته به تعداد جمعیت ساکن و از همه مهم تر وضعیت اقتصادی آنها ارتباط مستقیم دارد. هرچند که دیگر شیعیان به خصوص شیعیان «خوجه» در این امر سعی کرده اند پیشقدم باشند .
در ورودی هر امام بارا « کفش کن » قرار دارد و پیش از ورود به صحن افراد پاهای خود را در پاشویه شسته و اگر جهت ادای فریضه نماز قصد ورود داشته باشند پس از وضو به امام بارا وارد می شوند. غالبا بر روی دیوارهای بیرونی و درونی امام بارا نام پیامبر گرامی(ص) و ائمه اطهار(ع) و آیاتی از قرآن مجید و اوقات شرعی نماز به زبان اردو نوشته شده است .
ارزش و اعتبار در نزد ایرانیان غربت به داشتن امام بارا و همچنین حضور فرد روحانی (مولانا)یی است که جهت انجام فرایض مذهبی و برپایی نماز جماعت در آنجا اقامت دارد .
اوج مراسم مذهبی در ایام محرم و به ویژه ده شب اول ماه محرم و روز عاشورا است. زن، مرد، پیر و جوان غربت از اول محرم تا آخر ماه صفر به مدت ۶۰ روز در سوگ امام حسین(ع) و یارانش جامه سیاه برتن میکنند. این رسم به نظر می رسد برگرفته از برخی عشایر در ایران از جمله عشایر قشقایی فارس باشد که از نیاکان ایرانیان غربت در سرزمین مادری به نسل های پس از خود در کشور هند منتقل گردیده است .
این شباهت را می توان در لابلای متون تحقیقی در خصوص ایل قشقایی در ارتباط با عزاداری عاشورای حسینی دریافت: "در روزهای سوگواری نه تنها به کارهای جمعی حتی از کارهای ضروری روزانه هم صرف نظر می نمایند. در این یوم ا... کارهای بافتنی، رنگرزی، لباس دوزی، پشم ریسی، استحمام، مسافرت کاملا راکد، حتی صرف تنقلات ممنوع بوده. زنان و گروهی از مردان برای دو ماهه محرم و صفر، لباس مشکی پوشیده و در عزای این بزرگواران برنامه هایی اجرا می نمایند و دستجات سینه زنی مردان در شب عاشورا حرکت کرده و اگر در آن نزدیکی امامزاده ای باشد، در جوارش نوحه خوانی و سینه زنی می نمایند و دستجات سوگوار زنان هم در یک نقطه جمع شده با صدای آرام و ملایم عزاداری می نمایند."
شب عاشورا را به شب زنده داری و نوحه خوانی سپری کرده و از همان اوایل شب طبخ خوراک جهت اطعام دستجات عزادار را برای ظهر عاشورا تهیه می بینند. تدارکات مراسم عاشورا، لباس سیاه برتن کردن، و نذر و نیاز دادن از جمله عواملی هستند که جامعه ایرانی غربت از آنها به عنوان امتیاز برای «خیل» و یا مردم طایفه خود بشمار می آورند .
در ایام سوگواری محرم دستجات سینه زن، زنجیر و قمه زن به بیرون از محل امام بارا آمده و در معابر و خیابان ها به عزاداری و نوحه خوانی می پردازند. از دیگر مراسم می توان به تولد حضرت فاطمه(س) اشاره داشت که ایرانیان غربت از آن روز به عنوان نوروز نام می برند که ده روز پس از ماه صفر است. باتوجه به اینکه ماه های عربی تابع تقویم قمری بوده، لذا نوروز مورد نظر ایرانیان غربت با نوروز مرسوم و متداول در ایران که اول فروردین هر سال است تفاوت ماهوی دارد .
از دیگر مراسم می توان به «نیاز دادن » اشاره کرد که همان نذری مرسوم در ایران است.
نظر شما