بهاتیا که یک معمار و مجسمه ساز مقیم دهلی است، استدلال میکند که سیل عظیم هنرهای فوری، تولید شده توسط رایانه، آثار منتشر شده توسط خود و محتوای سطحی رسانههای اجتماعی، ارزش هنر حرفهای و با دقت ساخته شده را تهدید میکند. او ادعا می کند که این به اصطلاح «اشباع کاهش نیافته[۱]» محتوای دیجیتال می تواند باعث زوال فرهنگی شود. جایی که تشخیص کیفیت هنری واقعی از متوسط دشوارتر می شود.
بهاتیا با اشاره به «گسترش هنر متوسط»، حجم خیره کننده محتوای ایجاد شده و به اشتراک گذاشته شده روزانه تا هنرهای کامپیوتری را برجسته می کند. او پیشنهاد میکند که این انفجار محتوا که عمدتاً فیلتر نشده است، موانع را برای آنچه هنر یا ادبیات تلقی میشود، کاهش داده است. در نتیجه، کارهای درجه دو و سه اغلب با همان احترامی که خلق کردهاند واقعاً ارزشمند است. به گفته باتیا، سهولت خلق و توزیع هنر از طریق پلتفرم های دیجیتال، مرز بین هنرمندان حرفه ای و آماتور را از بین برده است. هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان سنتی که زندگی خود را وقف تسلط بر هنر می کنند، به طور فزاینده ای تحت الشعاع کسانی قرار می گیرند که با کمک فناوری های مدرن مانند هوش مصنوعی به سرعت محتوا تولید می کنند. او معتقد است که این رویه، ارزش سالها توسعه مهارت، بازنگری متفکرانه و آزمایشهای خلاقانه توسط فرهنگی که رضایت آنی و جذابیت انبوه را در اولویت قرار میدهد، از بین میرود.
بهاتیا با اشاره به در معرض خطر بودن حافظه فرهنگی، می ترسد که این «اشباع دیجیتالی» ممکن است منجر به «تاری فرهنگی[۲]» شود. جایی که آثار هنری، ادبیات و فیلم به نفع محتوای قابل مصرف تر نادیده گرفته می شوند. حجم انبوه محتوای بی کیفیت ممکن است جامعه را از شناخت و حفظ آثار با ارزش ماندگار، باز دارد و طی زمان، حافظه فرهنگی را تهدید می کند.
بهاتیا ماهیت خود تبلیغی تولیدات هنری معاصر را مورد نقد قرار می دهد. جایی که سازندگان اغلب به دنبال تایید فوری از طریق لایک ها، اشتراک گذاری ها و دنبال کنندگان هستند تا بازخورد انتقادی یا میراث ماندگار. او استدلال می کند که این تغییر به سمت پاداش فوری، روند خلق متفکرانه و مشارکت هنری بلندمدت را بی ارزش می کند. بهاتیا همچنین نگرانی هایی را در مورد اینکه چگونه این روند بر درک نسل های آینده از تاریخ فرهنگی ما تأثیر می گذارد، ابراز می کند. او پیشنهاد میکند که در دنیایی که تحت سلطه محتوای الگوریتممحور، هنر کامپیوتری و سرگرمیهای تولید انبوه است، مورخان آینده ممکن است برای جدا کردن مشارکتهای فرهنگی معنادار از «نویزهای دیجیتال» تلاش کنند.
استدلال بهاتیا با نگرانی در مورد دموکراتیزه شدن هنر و تأثیر فناوری بر خلاقیت، طنین انداز می شود. از یک سو، ظهور پلتفرمهای دیجیتال، افراد بیشتری را قادر میسازد تا خود را خلاقانه بیان کنند که میتواند به عنوان یک پیشرفت مثبت تلقی شود. با این حال، نگرانی اصلی بهاتیا این است که بدون دروازه بانان سنتی(ویراستاران، متصدیان، و منتقدان) خطر کمرنگ شدن استانداردها برای آنچه هنر یا ادبیات ارزشمند تلقی می شود، وجود دارد. او سطحی بودن فرهنگی را نقد می کند که کمیت و محبوبیت را بر کیفیت و عمق ترجیح می دهد.
ارجاعات این مقاله به شخصیتهای تاریخی مانند لئوناردو داوینچی و مونه، در کنار سهولت معاصر خلق هنر با استفاده از فناوری، بر تضاد بین روند پر زحمت خلق شاهکارها در گذشته و تولید سریع و اغلب سطحی محتوای امروزی تأکید میکند.
بهاتیا پیشنهاد میکند که اگرچه ابزارهای تکنولوژیکی مانند ChatGPT یا اینستاگرام ممکن است تولید هنری را آسانتر کنند، اما خطر بیاهمیت جلوه دادن مفهوم هنر را با تبدیل کردن آن به کالایی که اغلب به سرعت مصرف و دور ریخته میشود، به دنبال دارد.
در نهایت، بهاتیا سوالات مهمی را در مورد آینده هنر و حافظه فرهنگی در دنیای دیجیتال مطرح می کند. آیا شایستگی هنری واقعی می تواند از هجوم متوسط دیجیتال جان سالم به در ببرد؟ یا آیا ما شاهد تحولی در نحوه خلق، ارزش گذاری و به خاطر سپردن هنر هستیم که در آن مفاهیم سنتی حرفه ای بودن و کیفیت در حال بازتعریف هستند؟
در حالی که عصر دیجیتال مشارکت گسترده تری را در خلق آثار هنری ممکن کرده است، اما، بهاتیا نقدی قابل تأمل از تأثیرات فرهنگ دیجیتال بر هنر و حافظه فرهنگی ارائه کرده است. او خواستار رویکردی دقیق تر به هنر و فرهنگ است. رویکردی که خطرات پذیرش متوسط بودن را به نام دسترسی و راحتی تشخیص دهد.
Gautam Bhatia is a Delhi-based architect and sculptor
#حسنعلی_ذکریایی
منبع:
نظر شما