کریشنا بوز مشاهده میکند که جذابیت سیاسی ترامپ ناشی از اشتیاق به ثبات، سادگی و وحدت درک شده در آن دوران است، در حالی که حامیان او آن را بهعنوان زمان «بتآلود» تصور میکنند که آمریکا بدون چالش به عنوان یک ابرقدرت سلطنت میکرد. با این حال، این «عصر طلایی» با شیوههای طردکننده و هویت محدود آمریکایی تعریف شد که تا حد زیادی جوامع غیر سفیدپوست و غیر پروتستان را حذف یا به حاشیه رانده بود.
تجربیات شخصی کریشنا بوز تضاد بین این خودانگاره و واقعیتهای اجتماعی را که او شاهد بود، برجسته میکند. تعاملات او با جامعه طبقه بالای بوستون منعکس کننده این است که چگونه تعصبات و نابرابری های نژادی آشکار دوران با نماهای اجتماعی مودبانه و حتی خوشایند همزیستی داشتند. داستان او درباره دختر جوانی که پسرش را از بازی با کودکان سیاه پوست دلسرد میکند و روایتهای او از زنان مرفه که به طور معمول از توهینهای نژادی استفاده میکنند، نشان میدهد که در حالی که جامعه آمریکا دوستی و مشارکت را پیشبینی میکرد، سلسله مراتب و تعصبات نژادی عمیقاً ریشهدار بود.
کریشنا بوز در تحلیل خود ترامپیسم را تجسمی از یک «نوستالژی ملی» حل نشده معرفی می کند که به طور انتخابی گذشته را به یاد می آورد. جنبش[۱] MAGA ترامپ این خاطره انتخابی را دوباره بیدار می کند و زمانی را پیش از اصلاحات اجتماعی دهه ۱۹۶۰ جشن می گیرد. قبل از اینکه جنبش حقوق مدنی، اعتراضات ضد جنگ و فمینیسم موج دوم جامعه آمریکا را تغییر دهد. ترامپ با ترویج دیدگاهی که به زمان «سادهتر» بازمیگردد، از تمایل به تداوم «فرهنگی» و «مقاومت» در برابر تغییرات «جمعیتی» و «ایدئولوژیکی» که آمریکا در دهههای اخیر تجربه کرده است، استفاده میکند.
کریشنا بوز استدلال میکند که برای بسیاری از حامیان ترامپ، دهه ۱۹۵۰ نشاندهنده «دوران طلایی» برتری و وحدت آمریکاست که ارزش بازگشت به آن را دارد و جوهر شعار ترامپ را «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» را در بر میگیرد. تجربیات بوز ابعاد ضمنی نژادی این نوستالژی را آشکار می کند. برای بسیاری، بزرگ کردن دوباره آمریکا معادل بازگشت به دورهای است که هویت پروتستان سفید آنگلوساکسون[۲] (WASP) بر زندگی فرهنگی و سیاسی تسلط داشت و وحدت ملی به دلیل تنوع و فراگیری کمتر «پیچیده» بود. این دیدگاه مسائل سیستماتیک نژادپرستی و نابرابری را که در دهه ۱۹۵۰ رایج بود نادیده میگیرد یا کماهمیت میکند و به نارضایتی علیه «چندفرهنگی مدرن»، «جنبشهای برابری اجتماعی» ، و «ترقیگرایی سیاسی» دامن میزند. بنابراین، در تحلیل بوز، جذابیت ترامپ فقط مربوط به سیاست نیست. این در مورد اشتیاق برای مرزها و نقش های آشنا است که زمانی جامعه آمریکا را تعریف می کرد.
کریشنا بوز همچنین محدودیتهای خود «نوستالژی» را به طور ظریف نقد میکند. پایگاه ترامپ با اشتیاق به گذشته ای آرمانی، واقعیت های دردناکی را که دیگران(به ویژه رنگین پوستان و گروه های به حاشیه رانده شده) در آن دوران با آن مواجه بودند نادیده می گیرد. بنابراین، نوستالژی که ترامپیسم را تقویت می کند، کمتر به عنوان بازگشت به «عظمت» و بیشتر به عنوان «مقاومت» در برابر تغییر ظاهر می شود.
تأملات بوز نشان میدهد که این تثبیت بر گذشتهای اسطورهشده ممکن است تا زمانی که امتناع از آشتی با پیچیدگی کامل تاریخی آن «عصر طلایی» وجود داشته باشد، بر سیاست آمریکا تأثیر بگذارد.
#ذکریایی
Krishna Bose is a writer, professor and three-time Lok Sabha MP
منبع: https://thewire.in/world/trumpism-america-۱۹۵۰s-racism
نظر شما