مقاله شیخار گوپتا[۱] در مورد استراتژی های انتخاباتی رهبرانی مانند دونالد ترامپ و نارندرا مودی نشان می دهد که چگونه یک «فرمول ۳ ماده ای» ملی گرایی، پیروزی گرایی و بدبینی به ابزاری قدرتمند در دموکراسی های قطبی شده تبدیل می شود. این فرمول فراتر از تاکتیکهای مبارزاتی صرف است، و کل روایتی را شکل میدهد که توسط آن رهبران خود را به عنوان معماران منحصربهفرد احیای و ثبات ملی نشان میدهند و مخالفان را نالایق یا غیرقابل اعتماد معرفی میکنند.
۱. ناسیونالیسم
این عنصر به غرور و هویت رأی دهندگان جلب می کند، بر عظمت ذاتی ملت تأکید می کند و اغلب نشان می دهد که فقط رهبر فعلی می تواند آن شکوه را بازیابی یا حفظ کند. مؤلفه ناسیونالیسم به عنوان یک درخواست اساسی برای «هویت جمعی» عمل می کند و رهبر را به عنوان محافظ و احیای یک ملت در معرض خطر قرار می دهد. کمپین ترامپ «آمریکا را دوباره بزرگ کنیم» بر این فرض بنا شد که آمریکا راه خود را تحت رهبری قبلی گم کرده است و باید جایگاه خود را بازیابد. به طور مشابه، مبارزات انتخاباتی مودی در سال ۲۰۱۴ ترکیبی از غرور ملی و نارضایتی ها در برابر تهدیدهای خارجی مانند تروریسم و رقابت اقتصادی را به کار گرفت و رأی دهندگان را متقاعد کرد که «ظهور هند» توسط رهبری ضعیف تهدید می شود. مبارزات انتخاباتی مودی نشان داد که تنها یک رهبر با قدرت خود می تواند «هند جدید» مورد نظر را ارائه دهد.
گوپتا استدلال میکند که شکستهای انتخاباتی راهول گاندی را میتوان تا حدی به ناتوانی او در ارسال پیام ملیگرایانه قانعکننده مشابه نسبت داد. کمپینهای راهول معمولاً نگرانیهای اقتصادی-اجتماعی را مورد توجه قرار میدهند و بر مبارزات حاشیهنشینان بهجای تقویت بینش وطنپرستانه فراگیر تمرکز میکنند. این فقدان جذابیت گسترده منجر به ارتباط محدود با رأی دهندگانی می شود که به دنبال اطمینان از اعتبار هند در صحنه جهانی و امنیت در داخل هستند.
۲. پیروزی گرایی
پیروزی گرایی عنصر حیاتی اعتماد به نفس را اضافه می کند. پیش بینی موفقیت اجتناب ناپذیر. رهبرانی که از این فرمول پیروی می کنند حتی قبل از دستیابی به آن موفقیت را اعلام می کنند و اعتماد و اطمینان را به رای دهندگان نشان می دهند. کمپین های ترامپ و مودی هر دو تصویری از پیروزی و پیشرفت را ارائه کردند که با آرزوهای رای دهندگان طنین انداز شد. اطمینان ترامپ مبنی بر بازگرداندن شکوه سابق آمریکا به عنوان یک وعده و نه یک هدف دور، طنین انداز شد. شعارهای مبارزاتی او که با شعارها و اعلامیه های مداوم قدرت تقویت می شد، ایمان به پیروزی اجتناب ناپذیر را القا کرد و در نتیجه حامیان خود را جمع کرد. استعاره «سینه ۵۶ اینچی» مودی و موضع قاطع او علیه پاکستان، او را به عنوان یک رهبر قاطع که قادر به تضمین امنیت هند است، قرار داد. طرح او به عنوان یک رهبر قاطع و با اراده که هند را به دوران «سونه کی چیدیا» (پرنده طلایی) خود باز میگرداند، حس اشتیاق به گذشتهای را جلب میکرد که هند مرفه و در سطح جهانی مورد احترام بود.
چالش راهول در اینجا در لحن نسبتاً خشن او نهفته است. در حالی که او تلاش میکند تفاوتها را برجسته کند، فاقد چشماندازی انرژیبخش از پیروزی و تغییرات دگرگونکننده است، که او را از بسیج سطح مشابهی از خوشبینی در میان رایدهندگان باز میدارد. در عوض، تمرکز او اغلب بر پرداختن به اشتباهات گذشته یا انتقاد از سیاستهای فعلی است تا تصویری از پیروزی. این از جذابیت او در یک محیط پوپولیستی که در آن رای دهندگان به سمت رهبرانی کشیده می شوند که اعتماد بی حد و حصر دارند، می کاهد.
۳. بدبینی
این جنبه شامل توانایی رهبر برای کاهش هر گونه دستاورد اپوزیسیون، ارائه روایتی است که نشان می دهد ملت تنها تحت حاکمیت مستمر آنها به عظمت واقعی دست خواهد یافت. بنابراین، عنصر نهایی، یعنی «بدبینی»، به عنوان رد راهبردی دستاوردهای اپوزیسیون و این استدلال به کار گرفته می شود که پیشرفت فقط در زمان رهبر فعلی شکوفا می شود. گوپتا پیشنهاد میکند که هم ترامپ و هم مودی به طرز ماهرانهای از بدبینی برای کماهمیت جلوه دادن دستاوردهای رقیب استفاده میکنند و روایتی را ارائه میدهند که تنها تحت نظارت آنها، ملت به عظمت واقعی دست خواهد یافت. به عنوان مثال، مبارزات انتخاباتی مودی هرگز دستاوردهای اقتصادی قبلی هند تحت کنگره را تأیید نکرد، که ممکن است پیام رهبری تحول آفرین او را به چالش بکشد. در عوض، او بر تجدید حیات اقتصادی تمرکز کرد که او به تنهایی میتوانست ایجاد کند، در حالی که مخالفان را فاسد یا ناکارآمد معرفی کرد.
با این حال، رویکرد انتخاباتی راهول گاندی، نشانه بدبینی را از دست می دهد. در حالی که انتقادات او از مودی در مورد فساد، گامهای اشتباه اقتصادی و مسائل اجتماعی اشاره دارد، اما فاقد لحن استراتژیک است که نه تنها به سوابق مودی حمله کند، بلکه وجهه او را به عنوان یک رهبر تضعیف کند. حملات راهول اغلب واکنشی به نظر میرسندتا نادیدهانگیز استراتژیک و کارایی آنها را در تحت تأثیر قرار دادن رأیدهندگان بلاتکلیف یا وفادار کاهش میدهند. بدبینی، وقتی ماهرانه استفاده شود، میتواند تردیدها را به رای تبدیل کند، اما پیامهای راهول اغلب فاقد این تضعیف حساب شده است.
کاستی های کمپین ۲۰۲۴ مودی
تحلیل گوپتا نشان میدهد که چگونه کمپین ۲۰۲۴ مودی با تغییر از این سه عنصر به حالت دفاعیتر دچار تزلزل شد. پیام مودی در سال ۲۰۲۴ به جای حفظ لحن مطمئن از پیروزی که مشخصه کمپین های گذشته او بود، واکنشی شد. او به جای تقویت روایت ناسیونالیستی و پیروزمندانه خود، بر ایرادات اپوزیسیون(حمله به کنگره در مورد موضوعاتی مانند سلسله گرایی و مماشات با اقلیت) تمرکز کرد. فقدان چشم انداز پیروزمندانه باعث شد که حرکت معمول مودی متوقف شود و در نتیجه پیروزی باریک تر و کرسی های کمتری نسبت به سال ۲۰۱۹ به دست آورد.
تحلیل گوپتا نشان میدهد که فرمول ۳ ماده ای نه تنها بهعنوان یک «استراتژی کمپین» ، بلکه بهعنوان روایتی در مقیاس کامل عمل میکند که جذابیت یک رهبر را در عصر مدرن «دموکراسیهای قطبی شده» شکل میدهد. رهبرانی مانند ترامپ و مودی که به طرز ماهرانه ای ناسیونالیسم، پیروزی گرایی و بدبینی را اجرا می کنند، تصاویر قانع کننده ای از اجتناب ناپذیری و قدرت می سازند و اعتماد رای دهندگان را حتی در مواجهه با انتقادات تضمین می کنند. در مقابل، رهبرانی مانند راهول گاندی، که برای مهار این ترکیب تلاش می کنند، در حاشیه قدرت ملی باقی می مانند. برای موفقیت در انتخابات، داشتن ایده کافی نیست. رهبران همچنین باید یک چشم انداز روشن و مطمئن را منتقل کنند که هم به عنوان آرزو و هم به طور واقع بینانه قابل دستیابی در چشم انداز احساسی رای دهندگان طنین انداز شود.
در نهایت، گوپتا تأکید میکند که پیروزی در انتخابات در محیط قطبی شده امروزی مستلزم ترکیبی استادانه از ناسیونالیسم، پیروزیگرایی و بدبینی است. عناصری که رهبرانی مانند ترامپ و مودی با موفقیت از آنها استفاده کردهاند، در حالی که رهبرانی مانند راهول گاندی هنوز در تلاش برای مهار مؤثر آنها هستند.
#ذکریایی
منبع:
[۱] Shekhar Gupta is Editor-in-Chief and Chairman, ThePrint
نظر شما