تعامل و تقابل سنی ها، شیعیان و مسیحیان در شمال نیجریه
نوشته دکترموسی ابراهیم
چکیده
این مقاله به تحلیل چگونگی گردش ایدهها و آیینهای ترکیبی میان مسلمانان شیعه و مسیحیان میپردازد و نشان میدهد که این فرآیند، یک روند سیاسی عمدی است که در آن گروههای مذهبی اقلیت، بهطور آگاهانه تجارب مشترکی را ایجاد کرده و حس همبستگی را در مواجهه با حاشیهنشینی سیاسی در شمال نیجریه تقویت میکنند. یکی از نمونهها، اختراع شیعیان از مولود عیسی (زادروز عیسی) است که به شیوهای متفاوت از مسیحیت سنتی اجرا میشود و برخی مسیحیان نیز در آن شرکت میکنند. همچنین، برخی مسیحیان در جشن سالانه مولود النبی (زادروز پیامبر محمد(ص) که توسط شیعیان برگزار میشود، شرکت دارند.
با وجود اینکه پیروان دو دین در آیینهای مذهبی مختلط شرکت میکنند، آنها همچنان خود را بهعنوان مسلمانان و مسیحیان جدا میبینند. واکنشها به این آیینهای ترکیبی بر روابط میان گروههای اصلی سنی تأثیر میگذارد. صوفیان (تیجانیها و قادریها) که پیشتر در برابر جنبش اصلاحطلب ضد صوفی (ایزاله) متحد بودند، اکنون در نحوه واکنش به مذهب شیعه دچار اختلاف شدهاند. در حالی که آنها از نظر فکری با شیعیان اختلاف نظر دارند، اما همه از حملات به شیعیان توسط فعالان سلفی حمایت نمیکنند. این حرکات نشان میدهد که مفهوم «تحمل» بهتنهایی برای درک تمامی اشکال همزیستی مذهبی در نیجریه کافی نیست.
Sunni and Shia Muslim and Christian encounters in northern Nigeria
Published online by Cambridge University Press: 23 December 2022
https://www.cambridge.org/core/journals/africa/article/abs/sunni-and-shia-muslim-and-christian-encounters-in-northern-nigeria/AFA644A3D28F1FB313614C89108A4701
مقدمه
این مقاله به بررسی تغییرات در تعاملات بین مسلمانان سنی و شیعه و مسیحیان در شمال نیجریه معاصر میپردازد. اسلام سنی، که بر اساس فقه مالکی بنا شده، از زمان معرفیاش به این منطقه در قرن چهاردهم، بر نیجریه تسلط داشته است. تا دهه 1970، زمانی که جنبش اصلاحطلب ضد صوفی با نام جَمَاعَةُ إزالَةِ البِدَعَةِ وَإقَامَةِ السُّنَّة (ایزاله) به عنوان یک شاخه از مذهب سنی ظهور کرد، اکثریت قاطع مسلمانان پیروان قادریه و تیجانیه، دو برادران صوفی برجسته در نیجریه بودند. مسیحیت، که نیز پیش از دوران استعمار وجود داشت، به یکی از بزرگترین ادیان در نیجریه پس از استعمار تبدیل شده است.
اگرچه دادههای آماری معتبری درباره جمعیت مذهبی در نیجریه در دسترس نیست، پژوهشگران اغلب جمعیت این کشور را بهطور نزدیک به دو نیم تقسیمشده بین مسلمانان و مسیحیان میدانند. در شمال، اسلام دین غالب است، اگرچه طیفهای مسیحی قابل توجهی، بهویژه در منطقه میانه، وجود دارد. اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان در دستهبندی وسیعتر اسلام سنی قرار میگیرند و شامل صوفیان (قادریه، تیجانیه و دیگران)، سلفیها (پیروان ایزاله و سلفیه) و کسانی که ترجیح میدهند به عنوان مسلمان سنی شناخته شوند، میباشند.
با این حال، از اوایل دهه 1990، تعداد مسلمانانی که خود را به اسلام شیعه نسبت میدهند، به طرز قابل توجهی افزایش یافته است. حضور شیعهها در فضای عمومی شمال نیجریه به طور فزایندهای مشهود است. این وضعیت موجب شده که هم مسلمانان شیعه و هم مسیحیان به عنوان گروههای مذهبی اقلیت در شمال عمدتاً سنی مسلمان شناخته شوند.
در حالی که مسلمانان سنی بر اساس تفسیرهای متناقض مذهبی از سوی فرقههای مختلف سنی دچار تنشهای داخلی هستند، در زمینه مسائل مذهبی در بستر کلی نیجریه به عنوان یک کشور، از نظر اجتماعی و سیاسی متحد هستند. با این حال، تقسیم بین سنی و شیعه هم سیاسی و هم مذهبی است، که حضور شیعهها در شمال نیجریه را پیچیده میکند. مسلمانان شیعه به روشی متفاوت از اکثریت سنیها با سیاستهای مذهبی برخورد میکنند و گاهی به مسیحیان برای همکاری روی میآورند، که این حرکت الگوهای جدیدی از تعاملات اجتماعی و مذهبی را در نیجریه معاصر ایجاد میکند.
مسلمانان و مسیحیان در شمال نیجریه برای مدت طولانی به طور مسالمتآمیز در کنار یکدیگر زندگی کردهاند. پژوهش شوبانا شانکار (۲۰۱۴) جزئیات و ظرافتهای این همزیستی را به ما ارائه میدهد.
هر دو گروه سنی و شیعه در بسیاری از جنبههای اعتقادات و آموزهها، به ویژه در پنج رکن اسلام و شش اصل ایمان، توافق دارند. آنها همچنین بر این باورند که منابع اصلی برای فقه اسلامی شامل قرآن، سنت (آداب پیامبر محمد) به روایت حدیثها، قیاس (تشبیه تفسیرگرانه)، اجماع (اجماع علمی) و اجتهاد (استدلال فردی) هستند. با این حال، آنها در موارد قابل توجهی نیز تفاوت دارند.
اختلاف عمده در منابع تفسیر قانونی که در بالا ذکر شد، نهفته است. حدیثهای شیعه با حدیثهای سنی تفاوت دارند، به این دلیل که شامل اقوال امامان شیعه هستند که بهعنوان الهامیافته در نظر گرفته میشوند. تفسیر حقوقی شیعه همچنین فضای بیشتری برای استدلال انسانی نسبت به تفسیر سنی فراهم میآورد.
مهم است که ذکر شود این اختلافات ریشه در اختلاف نظرها درباره جانشینی پیامبر محمد(ص) دارند که در سال ۶۳۲ میلادی درگذشت و همچنین درباره ماهیت رهبری در جامعه مسلمانان. از آن زمان، این دو فرقه مسیرهای متعددی را طی کردهاند که در موارد شدید به این معنی است که برخی از پیروان هر دو گروه یکدیگر را مسلمان حقیقی نمیدانند. برای اطلاعات بیشتر درباره شباهتها و تفاوتهای سنی و شیعه، به آثار براون (۲۰۱۴)، آرمانیوس (۲۰۰۴) و هازلتون (۲۰۱۰) مراجعه کنید.
این دیدارهای مسالمتآمیز همچنان ادامه دارد. با این حال، پس از جنجال سال ۱۹۷۹ درباره وضعیت شریعت در سیستم حقوقی کشور، مطالعات مربوط به تعاملات مسلمانان و مسیحیان در شمال نیجریه به سمت تأکید بر تعارضات گرایش یافت.
تعارضات مکرر بینمذهبی که نتیجه سیاسیسازی دین بود، بهتدریج نحوه زندگی مسلمانان و مسیحیان را در شمال نیجریه تغییر داد. بهعنوان مثال، در ایالت کادونا در سال ۱۹۸۷، شورش مذهبی در زنگون کاتاف بسیاری از مسلمانان را از کادونا جنوبی بیرون راند (ابراهیم ۱۹۸۹)، در حالی که شورش شریعت در سال ۲۰۰۰ مسیحیان را از کادونا شمالی بیرون کرد و ایالت و شهر را بهطور مذهبی تقسیم کرد (آنگربراندت ۲۰۱۱؛ هاریس ۲۰۱۳).
اکنون بخشهای جنوبی ایالت و شهرهای عمدتاً مسیحی و شامل مهاجرانی از منطقه میانه هستند، در حالی که بخشهای شمالی عمدتاً مسلماناند. روند مشابهی در جوس، ایالت پلاتو اتفاق افتاد، جایی که شهرها اکنون بین مسیحیان و مسلمانان تقسیم شده است (هارنیشفگر ۲۰۰۴؛ ۲۰۰۶؛ کروس ۲۰۱۱).
حتی پیش از بحرانهای بینمذهبی که از دهه ۱۹۸۰ آغاز شد، جدایی مذهبی در برخی از ایالتهای شمالی وجود داشت. بهعنوان مثال، دیوار گلی که بین سالهای ۱۰۹۵ و ۱۱۳۴ برای دفاع در برابر حملات خارجی در اطراف ایالت کانو ساخته شد، پس از ورود بریتانیاییها در سال ۱۹۰۳، بهعنوان ابزاری برای جداسازی شهر قدیمی مسلماننشین کانو (birni) از محله ناساروا (اروپاییها) و سابون گاری (شهر جدید) استفاده شد؛ جایی که مهاجران مسیحی عمدتاً از نیجریه جنوبی در آنجا سکونت گزیده بودند.
سابون گاری بهعنوان منطقهای با شهرت بد توسط برخی مسلمانان در نظر گرفته میشود (لارکین ۱۹۹۹؛ بارکندو ۱۹۹۳). این منطقه بهعنوان ضدیت اخلاقی با birni به شمار میرود، جایی که ساختمانهای کلیسا، خانههای فساد و بارها ممنوع هستند و در عوض، عزلت زنان (پردهنشینی) و دیگر شیوههای اسلامی حفظ میشود. از دهه ۱۹۶۰، محلههای جدیدی که در خارج از دیوار قدیمی شهر ایجاد شدند (waje) به مقصدی برای برخی کارگران و بازرگانان مهاجر به کانوتبدیل شدند. بدین ترتیب، مسیحیان و مسلمانان در مناطق حومهای مانند بریگید، ماریری، نایبوا و کرنای کنار هم زندگی کردند.
با این حال، پس از وقوع سریالی از بحرانهای بینمذهبی در دهه ۱۹۹۰، برخی مسیحیان ساکن در این مناطق یا به سابون گاری منتقل شدند یا ایالت را به سمت مناطق دیگر با اکثریت مسیحی ترک کردند. علاوه بر این، از زمان بازگشت شریعت در سال ۲۰۰۰، هیسبه (اجراکنندگان شریعت) مرزهای جدیدی را برای تعیین جایی که «اصالت» و اخلاق اسلامی در این محلههای حومهای اعمال میشود، تعیین کردند و مسلمانان قومی، غیرمسلمانان و مسلمانان حاشیهای مانند یانبوری را هدف اجرای شریعت قرار دادند (کیسی ۲۰۰۸).
در حالی که این موضوع منجر به افزایش جابجایی گسترده مسیحیان و مسلمانان حاشیهای به سابون گاری شده است، ورود مداوم مهاجران جدید به کانو به ظهور محلههای جدید با اکثریت مسیحی، عمدتاً نزدیک به پادگانهای نظامی و پلیس، مانند پانیساو، جانگوزا و پانشکره منجر شده است.
بهطور کلی، تنشهای مذهبی در سراسر شمال نیجریه از دهه ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰ مردم را وادار کرده است تا به مناطقی که بر اساس هویت مذهبی خود امنتر میدانند، منتقل شوند. یک مسیحی هوسا از کانو یا یک مسیحی فولانی از سوکوتو ممکن است زندگی در ناحیه میانه با جمعیت مسیحی را امنتر در نظر بگیرد. بهطور مشابه، یک مسلمان تارک از ایالت پلاتو یا یک مسلمان آتیاپ از جنوب کادونا ممکن است زندگی در کاتسینا را امنتر احساس کند. با گذشت زمان، این حرکت ها منجر به نقشهبرداری تدریجی فیزیکی شمال نیجریه بر اساس اصول مذهبی شده است، بهطوری که ناحیه میانه با جمعیت عمدتاً مسیحی از سایر قسمتهای شمال نیجریه جدا شده است.
اگرچه ناحیه میانه به کانون بحران بین دامداران عمدتاً مسلمان فولانی و کشاورزان عمدتاً مسیحی از اقوام مختلف تبدیل شده است، اما مسیحیان فولانی در این منطقه به خوبی پذیرفته میشوند. به عنوان مثال، گروه مذهبیای که خود را «مسیحی فولانی» مینامد، قادر است جلسات عمومی فصلی خود را در مناطق عمدتاً مسیحی ناحیه میانه برگزار کند. در حالی که نقشهبرداری ناشی از درگیریهای شمال نیجریه ادامه دارد، پیروان دو دین همچنان در مرزهای مذهبی و جغرافیایی با یکدیگر تعامل دارند.
اگر ادبیات مربوط به تعاملات مسیحی-مسیحی در شمال و جنوب نیجریه را مقایسه کنیم، متوجه میشویم که این ادبیات تمایل دارد مسلمانان و مسیحیان جنوب را به عنوان افرادی «تحملپذیر» و همتایان آنها در شمال را به عنوان افرادی «محافظهکار» و «شیدایی» به تصویر بکشد. این الگو نمونه خوبی از آنچه بنجامین سوآرس (۲۰۱۶) تحت عنوان «تنوع شیوههای پلورالیسم» بیان کرده، محسوب میشود.
در حالی که بسیاری از محققان به افزایش مسیحیت و اسلام بنیادگرا در شمال نیجریه پرداختهاند، باید توجه کنیم که ادبیات مربوط به اقلیتهای مسلمان و جنبشهای جدید مذهبی در این بخش از کشور نسبتاً کم است. هنگامی که به گروههای اقلیت مانند شیعهها در این منطقه اشاره میشود، تمرکز عمدتاً بر بحرانها و تنشها با اکثریت سنی یا دولت نیجریه معطوف میگردد.
بر اساس تحقیقات قومنگاری در ایالتهای کانو، کادونا، پلاتو و سکوتو، این مقاله به درک روابط مسلمانان و مسیحیان در شمال نیجریه کمک میکند و تغییرات دینامیک در تعاملات بین مسلمانان سنی و شیعه و مسیحیان در این منطقه را تحلیل میکند. ظهور گروه شیعه به عنوان یک بازیگر جدید در عرصههای مذهبی و سیاسی نیجریه نیاز به بازنگری در نحوه تغییرات فرهنگی مذهبی از طریق تعاملات دروندینی و بیندینی را میطلبد. این موضوع به ویژه با توجه به اینکه اجرای شریعت به رهبری سنیها یا به هدف قرار دادن مسلمانان حاشیهای موجود پرداخته یا مسلمانان جدیدی را ایجاد کرده، اهمیت بیشتری پیدا میکند.
بنابراین، من به بررسی چگونگی ایجاد دوبارهسازی مذهبی از سوی مسلمانان شیعه میپردازم که به طور آگاهانه تجربیات مشترکی را با مسیحیان ایجاد میکند و به این ترتیب احساس مشترک بودن را در برابر حاشیهسازی سیاسی از سوی سنیها فراهم میآورد. فراتر از همبستگیهای سیاسی در زمانهای بحران، ایدهها و آیینها بین مسلمانان شیعه و مسیحیان در حال گردش هستند. یکی از مثالها اختراع جشن مولود عیسی (جشن تولد عیسی) توسط شیعیان است که با کریسمس متعارف تفاوت دارد. برخلاف روایتهایی که بر تفاوتهای فیزیکی و روحانی بین مسلمانان و مسیحیان تأکید دارند، در این آیینهای نوین شیعه برخی از مسیحیان شرکت میکنند و در مکانهایی اجرا میشود که پیشتر به دلیل جدایی مذهبی شهری برای مسیحیان بسته بود.
با وجود شرکت پیروان این دو دین در آیینهای مختلط مذهبی، آنها همچنان خود را بهعنوان مسلمانان و مسیحیان جدا میبینند. این حرکت ها واکنشهایی را از سوی مسلمانان سنی برانگیخته است که همچنین با اختلافات داخلی، بهویژه بین گروههای صوفی و سلفی درگیر هستند. این مطالعه بهجای اینکه به بررسی قرضگیری و تصاحب در زمینه روابط نزدیک همسایگی یا خانوادگی بپردازد، یک فرآیند سیاسی عمدیتر را نشان میدهد که در آن مسلمانان شیعه بهطور آگاهانه تجربیات مشترکی را با مسیحیان ایجاد میکنند تا احساس مشترکی را در برابر حاشیهسازی سیاسی برقرار کنند.
این موضوع به درک این نکته کمک میکند که مفهوم «تحمل» برای توصیف تمام اشکال همزیستی مذهبی کافی نیست. بخش بعدی تاریخ مختصری از شیعه در نیجریه را ارائه میدهد و سپس به تحلیل اجرای شریعت بهعنوان نقطه عطفی در تعاملات بین مسلمانان سنی و شیعه و مسیحیان میپردازد. بخش قبل از آخر به مباحثات درون شیعه درباره بزرگداشت تولد عیسی و چگونگی قرضگیری سیاسی از مسیحیان توسط مسلمانان شیعه میپردازد که تجربیات مشترکی را ایجاد میکند و آیینهای مذهبی را در مرزها بازتعریف میکند. بخش آخر به تأثیرات این آیینها بر مسلمانان سنی میپردازد.
مذهب شیعه در نیجریه
مذهب شیعه یک گروه کوچک اما در حال رشد سریع از مسلمانان در نیجریه است. تاریخ آن به جوامع لبنانی، سوری و یمنی برمیگردد که در قرن نوزدهم به عنوان یک گروه مذهبی انحصاری شناخته میشدند (ایسا و آدام ۲۰۱۷؛ سوله و عبداللهی ۲۰۱۹). با این حال، الهامگرفته از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در ایران، برخی از مسلمانان سنی در نیجریه شروع به گرایش به شیعه کردند. گرایش به شیعه از سال ۱۹۸۰ آغاز شد، زمانی که دولت ایران از برخی دانشجویان مسلمان جوان تحت سازمان دانشجویان مسلمان نیجریه (MSSN) دعوت کرد تا در اولین سالگرد انقلاب اسلامی در تهران شرکت کنند (سوله و عبداللهی ۲۰۱۹). در میان نمایندگان، شیخ ابراهیم زکزاکی، معاون رئیس MSSN و رهبر "یاناوا مسلمی" (برادران مسلمان)، یک حرکت مذهبی مشابه برادران مسلمان سنی در مصر و سودان، حضور داشت (بن آمارا ۲۰۲۰). در ادامه، دولت اسلامی ایران برای قدردانی از بازدید MSSN، هیأتی به نیجریه فرستاد. سپس، دولت ایران پایگاهی در نیجریه تأسیس کرد و به تعامل با اعضای فردی یاناوا مسلمی ادامه داد که زمینهساز گرایش برخی از اعضای آن به شیعه شد (بونزا ۲۰۰۵).
با این حال، مذهب شیعه در نیجریه در دهه ۱۹۹۰ به وضوح در عرصه عمومی مطرح شد، زمانی که شیخ ابراهیم زکزاکی خود را به عنوان یک مسلمان شیعه اعلام کرد و تلاش کرد تا یاناوا مسلمی را به یک حرکت شیعه تبدیل کند. این اقدام با مقاومت برخی از اعضای برجسته گروه مواجه شد و منجر به انشقاق آن به دو بخش شد. ملا ابوبکر مجاهد زاریا گروهی به نام "جماعت تجدید اسلام" (JTI) را رهبری کرد که به ادامه فعالیت بر اساس اصول سنی یاناوا مسلمی ادامه داد و هرگونه تأثیر از ایران را رد کرد. شیخ زکزاکی بخش خود را "حرکت اسلامی در نیجریه" (IMN) نامید. IMN مذهب دوازدهامامی غالب در ایران را به عنوان الهیات راهنما برای تأسیس یک دولت اسلامی در نیجریه پذیرفت (بن آمارا ۲۰۲۰؛ تورستون ۲۰۱۷ب؛ ۲۰۲۰).
قبل از گرایش به مذهب شیعه، شیخ زکزاکی اعلام کرده بود که هیچگونه مقامی در نیجریه جز مقام خدا و شریعت را نمیشناسد، بیانیهای که به "باراء" (شورش) یا "اعلامیه فنتوا" معروف است. هنگامی که او به یک مسلمان شیعه تبدیل شد، همان دیدگاه را حفظ کرد، به این معنا که او و پیروانش برای هر کاری که انجام میدهند، مجوز دولت را نمیطلبند و این امر رابطه آنها با نیروهای امنیتی نیجریه را خصمانه میسازد. در نتیجه، بسیاری از اعضای شیعه IMN در درگیریهای مختلف با پلیس و نظامیان نیجریه در حین مراسم دینی عمومی و اعتراضات، که نیروهای امنیتی نیجریه آنها را غیرقانونی میدانند، جان خود را از دست دادهاند. (حیاتو و همکاران ۲۰۱۷؛ اوچه ۲۰۱۹؛ تورستون ۲۰۲۰)
به دلیل نگرش تقابلی شیعیان IMN نسبت به دولت نیجریه و این که بیشتر مقامهای دولتی در دست سنیهاست، تنشها بین شیعه و سنی افزایش یافت. این امر همچنین موجب تنشهای داخلی درون IMN شد، زیرا برخی اعضا، زکزاکی را متهم کردند که سیاست را بر مبنای الهیات شیعه ترجیح میدهد. در نتیجه، سه گروه شیعه کوچکتر به وجود آمد: بنیاد رسول اعظم به رهبری شیخ محمد نورا داس؛ دارالثقلین به رهبری علامه عیسی مکامه؛ و یک گروه سوم به رهبری شیخ حمزه لاوان، که قبلاً راننده زکزاکی بود و برای تحصیل به ایران رفت و پس از بازگشت از زکزاکی جدا شد و گروه شیعه کوچک خود را در کادونا تأسیس کرد. تفاوت اصلی بین این گروهها و IMN این است که گروههای اول بهطور سیاسی بیطرف مانده و از فعالیتهایی که ممکن است دولت نیجریه را ناراحت کند، پرهیز میکنند و در عوض بر فعالیتهای الهیاتی و آموزشی تمرکز دارند. در حالی که اسلام شیعه در شمال نیجریه در حال گسترش است، نارضایتی بین سه گروه از این جریان و اکثریت سنی همچنان به اشکال مختلف ادامه دارد. این موضوع همچنین به تنشهای سیاسی خاورمیانه، بهویژه بین عربستان سعودی و ایران مربوط میشود. در حالی که مسلمانان سنی ایران را متهم به ترویج اسلام شیعه در نیجریه میکنند، مسلمانان شیعه اقلیت، مسلمانان سنی را متهم میکنند که با استفاده از منابع سعودی به آنها آزادی مذهبی خود را سلب میکنند و به دنبال «سلفیسازی» منطقه هستند.
یکی از حوادث مهم در تاریخ تشیع در نیجریه، درگیری اعضای جنبش اسلامی نیجریه (IMN) با ارتش نیجریه بود. در دسامبر ۲۰۱۵، زمانی که گروه شیعه IMN یکی از گردهماییهای مذهبی خود را در شهر زاریا برگزار میکرد، برخی از جوانان آنها هر دو لاین جادهای را که از کنار میدان مسابقه در زاریا میگذشت، اشغال کردند که به محل برگزاری رویداد آنها منتهی میشد. این موضوع غیرمعمول نبود. به طور معمول، راهپیمایان شیعه از سکوتو، زامفارا و کاتسینا، همچنین کسانی که از طریق کانو از شمال شرقی نیجریه میآمدند، در جادههای اصلی و بزرگراه زاریا حرکت میکردند و ترافیک را مختل میکردند. هنگام خروج از سکوتو، کاروان خودروی رئیس ارتش نیجریه باید از کنار میدان مسابقه عبور میکرد تا به پادگان نظامی برود. اما جوانان شیعه حاضر در جاده اجازه عبور به آنها ندادند. ویدیویی که در طول این رویداد ضبط شده بود، نشان میدهد که رئیس ارتش نیجریه از شیعهها درخواست میکند تا اجازه عبور بدهند؛ اما آنها تأکید کردند که تنها به اجازه رهبر خود، شیخ زکزاکی، که آنجا حضور نداشت، اجازه عبور خواهند داد. کاروان نظامی به عنوان یک واحد فدرال انتظار نداشت که مسدود شود، چه رسد به اینکه از شیخ زکزاکی که هیچ وضعیت مدنی در شهر زاریا یا ایالت کادونا نداشت، اجازه بگیرد. بنابراین، ارتش این انسداد را به عنوان یک شورش دید و در نهایت مجبور به عبور شد. این درگیری و نزاعهای خشونتآمیز بعدی به مرگ صدها عضو شیعه منجر شد. بسیاری از آنها دستگیر شدند، از جمله شیخ زکزاکی و همسرش. از آن زمان، رابطه بین دولت نیجریه و شیعیان IMN به طور مداوم بدتر شده است، به ویژه با ادامه اعتراضات شیعیان در خیابانهای شهرهای بزرگ شمال نیجریه و ابوجا، که خواستار آزادی رهبران و اعضای خود در بازداشت هستند.
بهطور همزمان، جدلها بین رهبران شیعه و سنی (هم سلفیها و هم صوفیها) افزایش یافت. یکی از نمونهها، سخنرانیهای عمومی محمدو سانووسی دوم، امیر سابق کانو و خلیفه فعلی طریقت تیجانیه در نیجریه است. او بهطور علنی شیعهها را رد کرد و بیان کرد که «اسلام شمال نیجریه» بر پایه اصول سنی بنا شده و «ادامه خواهد یافت که سنی باشد». او گاهی اوقات از سرکوبهای دولتی علیه شیعهها نیز حمایت میکرد. شیعهها اغلب از طریق برخی از اعضای برجسته خود، مانند هارونا البیناو، یک وبلاگنویس شیعه، پاسخ میدهند. پاسخ او به سانووسی اینگونه است:
«یکی دیگر از تهمتهای نادرست امیر سانووسی، معادلسازی اسلام شیعه با فرقههای تروریستی قاتل مانند مایتسین و بوکو حرام است که از اسلام سنی نشأت گرفتهاند. این گروههای تروریستی، از روز اول، تنها به کشتن غیرنظامیان بیگناه مصمم بودند؛ آنها موجوداتی قاتل هستند که تنها به کشتن مردم میپردازند و از اسلام شیعه نشأت نمیگیرند. در هیچ کجای جهان شیعهها تروریست نیستند، تروریسم جایی در اسلام شیعه ندارد زیرا مراجع دینی شیعه هرگز آن را تأیید نخواهند کرد»
پاسخ هارونا البیناوتنها یکی از چندین واکنش اعضای IMN به برچسبگذاری سنیها به عنوان تروریست و حمایت از سرکوبهای دولتی علیه آنها بود. در ژوئن ۲۰۱۹، یک دادگاه عالی فدرال در ابوجا IMN را به عنوان «تروریست» معرفی کرد و به دولت فدرال دستور داد که این گروه را ممنوع کند (آدهپگبا ۲۰۱۹)؛ این اقدام در ماه بعد انجام شد. با وجود ممنوعیت IMN و شناسایی گروههای انشعابی شیعه توسط دولت، IMN همچنان بزرگترین، قابل مشاهدهترین و فعالترین سازمان شیعه در نیجریه باقی مانده است.
اجرای شریعت بهعنوان نقطه عطفی در تعاملات مسلمانان شیعه و مسیحی
در سال 1999، زمانی که ارتش نیجریه انتخابات را سازماندهی کرد و قدرت را به شهروندان منتخب دموکراتیک سپرد، برخی از مسلمانان سنی (شامل روحانیون، فعالان و سیاستمداران با گرایشهای سلفی و صوفی) از این فرصت استفاده کردند و به رأیدهندگان وعده دادند که اگر انتخاب شوند، به دنبال اجرای اصلاحات رادیکال شریعت خواهند بود. تا پایان سال 2001، دوازده ایالت شمالی شریعت را بهعنوان قوانین ایالتی خود اعلام کردند. در حالی که بسیاری از ناظران کنونی بر اجرای شریعت بهعنوان تقریباً «اسلامزدایی» کامل از ایالتهای مسلماننشین در شمال نیجریه تمرکز دارند، من به این موضوع علاقهمندم که چگونه این امر الگوی روابط را در درون سنیها و همچنین بین سنیها، شیعهها و مسیحیان تغییر میدهد. مسیحیان و مسلمانان شیعه بهدلایل مشابهی با احیای شریعت مخالف بودند. مسلمانان شیعه مخالف بودند زیرا میدانستند تفسیرهای شریعت بر اساس کتب سنی به موعظههای آنها آسیب خواهد زد، بهویژه از آنرو که برخی از سلفیها آنها را غیرمسلمان میدانند. گروههای مسیحی که در تلاش برای تبدیل مسلمانان و سنتگرایان (ماگوزاوا) به مسیحیت در منطقه، بهویژه در مناطق روستایی هستند، به شریعت مقاومت کردند زیرا مشکوک بودند که فعالیتهای میسیونری آنها هدف قرار خواهد گرفت.
همانطور که در بالا بحث شد، پیامدهای اجرای شریعت منجر به تنشهایی بین مسلمانان و همچنین بین مسیحیان و مسلمانان در شمال نیجریه شد. در سال 2000، تظاهرکنندگان طرفدار و مخالف شریعت در کادونا، ایالتی با جمعیت مسلمان اکثریت و اقلیت مسیحی بزرگ، با یکدیگر درگیر شدند. آنچه که بهعنوان تظاهرات صلحآمیز ضد شریعت آغاز شده بود، به یک درگیری خشونتآمیز بین مسیحیان و مسلمانان تبدیل شد که منجر به مرگ صدها نفر شد. مسلمانان شیعه که اجرای شریعت سنی را رد کردند، در طول این درگیری از اقلیتهای مسیحی حمایت کردند. این دینامیکها باعث تقسیمات اجتماعی، سیاسی و مذهبی عمدهای بین کادونای شمالی (مسلمان) و کادونای جنوبی (مسیحی) شد. تا بهحال، هر دو قسمت شمالی و جنوبی ایالت کادونا بخشی از امارت زاریا بودند و امیر زاریا سرپرست آن بود.
امیر زاریا، رؤسا و روسای مناطق را در ایالت کادونا منصوب میکرد. در این ساختار، رؤسا به روسای مناطق گزارش میدادند و آنها نیز به امیر گزارش میدادند. اما تحت اداره احمد ماکارفی، فرماندار ایالت کادونا (1999–2007)، جنوب کادونا که قبلاً کادونای جنوبی نامیده میشد، توانست با تأسیس سلطنتهای غیرمسلماناکثریت، از امارت زاریا جدا شود. علاوه بر این، برخی از محلههای تحت سلطه شیعه در خارج از دیوارهای شهر زاریا، بین Tudun Wada و Zango و محلههایی که در اطراف خانه زکزاکی ایجاد شدهاند، بهطور استراتژیک برای غیرشیعهها بسته شدهاند، که این توسعه، بازنقشهبرداری بیشتر محلهها بر اساس ایمان در داخل امارت زاریا را نشان میدهد.
دهه 2000 همچنین با پیامدهای جهانی 11 سپتامبر همزمان بود، که باعث کاهش چشمگیر برنامههای دسترسی عربستان سعودی شد و این موضوع نیازی را برای سلفیهای نیجریه ایجاد کرد که به جمعآوری کمکهای مالی محلی پرداخته و کسبوکارهایی مانند مدارس و هتلهای مطابق با شریعت تأسیس کنند. پاندول حمایت بینالمللی به سمت ایران جابهجا شد و در همین دوره بود که عضویت مسلمانان شیعه در نیجریه از طریق جنبش اسلامی نیجریه (IMN) بهسرعت گسترش یافت. از زمان تأسیس، IMN عمدتاً افرادی از اهل سنت را به خود جذب کرده است، بهخصوص از طریق مشوقهایی که برای اعضای اقتصادی خود ارائه میدهد، از جمله دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی رایگان و با استاندارد مناسب، آموزش و حمایت از کارآفرینی، و بستههای رفاهی فردی برای نیازمندانترین افراد. در حالی که یافتن آمار قابل اعتماد در نیجریه چالشبرانگیز است، در سال 2009، مرکز پژوهش پیو تخمین زد که مسلمانان شیعه کمتر از 5 درصد از جمعیت کلی مسلمانان نیجریه را تشکیل میدهند. در سال 2020، رهبران شیعه در نیجریه تخمین زدند که تعداد آنها بیش از 10 میلیون نفر است. گسترش سریع جمعیت شیعه تنشها را بین آنها و سنیها تشدید کرد، بهطوریکه هر دو طرف یکدیگر را به دریافت حمایت از عربستان سعودی یا ایران برای «سلفیسازی» یا «شیعهسازی» اسلام در شمال نیجریه متهم کردند که این امر روابط آنها را به طور فزایندهای خصمانه کرده است.
با این حال، تلاشهای مسلمانان شیعه برای ایجاد رابطه با مسیحیان در شمال نیجریه بعد از احیای مجدد شریعت که از اواخر 1999 آغاز شد، بهویژه زمانی که درگیریها بین مسیحیان و مسلمانان رایج شد، برجسته شد. زکزاکی، که قبلاً بهدلیل تحریک به خشونتهای مذهبی زندانی شده بود، در دو زمینه با مسیحیان نقاط مشترکی یافت. اول، او قیام مرتبط با اعلام شریعت توسط سنیها را بهعنوان «جهاد جعلی» توصیف کرد؛ دوم، او حملات به مسیحیان را محکوم کرد. در بسیاری از خطبهها و سخنرانیهایش، او نگرانی خود را از اینکه انگیزه پشت شریعت واقعی نیست، ابراز کرد. زکزاکی پیروان خود را از شرکت در هر گونه درگیری ناشی از پروژه شریعت سنیها بر حذر داشت و به آنها یادآوری کرد که مشکل آنها با مسیحیان اقلیت نیست، بلکه با نخبگان حاکمی است که بر مردم با تمام باورها ظلم میکنند. او اغلب این گفتوگو را به مأموریت IMN خود مرتبط میسازد که بهگفته او، هدف آن تأسیس یک نظام اسلامی «واقعی» است که در آن «عدالت اجتماعی» برای مسلمانان، مسیحیان و سنتگرایان برقرار شود. یکی از تمایزهای اصلی بین زکزاکی و گفتمان محلی سنیها درباره یک دولت اسلامی، تأکید زکزاکی بر بهبود روابط مسلمانان و مسیحیان بود. با این حال، او اغلب در مورد چگونگی دستیابی به این هدف مبهم است. بهعنوان مثال، او در توضیحی که از معنای همزیستی بین مسلمانان و غیرمسلمانان ارائه میدهد، چنین میگوید:
"وقتی میگوییم که با پیروان سایر ادیان به طور مسالمتآمیز زندگی خواهیم کرد، منظور ما این نیست که بین مسلمانان و غیرمسلمانان هیچ تفاوتی وجود نخواهد داشت. آنچه ما میگوییم این است که تحت یک دولت اسلامی، به طور مسالمتآمیز با غیرمسلمانان همزیستی خواهیم داشت، به همان شیوهای که پیامبر محمد (ص) زندگی میکرد. او با یهودیان و مسیحیان در مدینه به طور مسالمتآمیز زندگی کرد. این فضا یک فضای اسلامی بود که در آن یهودیان و مسیحیان تحت اعتماد [امانه] زندگی میکردند. بهعلاوه، مسلمانان و پیروان ادیان مختلف در بسیاری از امپراتوریهای اسلامی [دولت] تحت همان زمینه امانه با هم همزیستی کردهاند. این آموزش پیامبر محمد (ص) است که ما قصد داریم آن را دوباره بهاجرا درآوریم"
با وجود اینکه زکزاکی پیشتر رهبری اعتراضات مذهبی را بر عهده داشت که به درگیریهای خشونتآمیز بین مسلمانان و مسیحیان تبدیل شد، تغییر لحن او در موعظهها به سمت پذیرش مسیحیان تحت رهبری خود، نشاندهنده یک تغییر عمده در استراتژی او بود. سخنان او همچنین با مثالهای عملی همراه بود؛ وقتی که مسلمانان شیعه در طول درگیریهای خشونتآمیز بیندینی از مسیحیان محافظت کردند. بهعنوان مثال، در خشونتهای پس از انتخابات ۲۰۱۱ که بعد مذهبی به خود گرفت، زکزاکی و پیروانش بسیاری از مسیحیان را در خانههای خود پناه دادند و به مجروحان در ایالتهای کادونا و بائوچی رسیدگی کردند. بسیاری از گروههای مسیحی در شمال نیجریه این اقدام را در سخنرانیهای عمومی خود به رسمیت شناختند و پس از آن، یک اتحاد جدید بین مسلمانان شیعه و مسیحیان اقلیت شکل گرفت. این در حالی بود که باورهای سنی به تدریج با فعالیتهای هسیبه (پلیس اخلاقی) در برخی ایالتها سختتر میشد و ساکنان مسیحی و مسلمانان حاشیهای خود را تهدید و حتی مورد آزار قرار میدیدند.
بنابراین، مسلمانان شیعه و مسیحیان شروع به شناسایی مشترکات خود بهعنوان گروههای دینی اقلیت در شمال نیجریه کردند و هماهنگیهایی برای مقاومت در برابر سلطه سیاسی و اجتماعی اکثریت سنی آغاز کردند، از جمله شرکت در آیینهای دینی یکدیگر. بهعنوان مثال، در حالی که قانونی بودن جشن کریسمس برای مسلمانان مورد مناقشه است و برخی از سلفیهای سختگیر آن را حرام (مخالف شریعت) اعلام میکنند، اعضای شیعه IMN شروع به حضور در مراسم کریسمس و عید پاک در کلیساها کردند. این اقدام بهدلیل اصرار رهبرشان، شیخ زکزاکی، بود که از پیروانش خواسته بود تا به گفتگو با مسیحیان در این منطقه بپردازند.
در روز کریسمس، مسلمانان شیعه در مراسم کلیسا شرکت کرده و در حین عبادت مسیحیان در داخل سالنهای کلیسا مینشینند. پس از خدمات، آنها با هم غذا میخورند و اعضای شیعه IMN به تجمعکنندگان مسیحی بهعنوان «برادران متحد از طریق عیسی» خطاب میکنند. این رویدادها در برخی ایالتهای عمدتاً مسلمان مانند بائوچی، کادونا و کانو و همچنین در برخی ایالتهای عمدتاً مسیحی مانند پلاتو و تارابا در شمال نیجریه بهصورت سالانه برگزار میشود. اگرچه این عمل در اوایل دهه ۲۰۱۰ به شهرت رسید، اما پس از درگیری مرگبار دسامبر ۲۰۱۵ بین مسلمانان شیعه و ارتش نیجریه در زاریا، بیشتر هماهنگ شد. در دسامبر ۲۰۱۶، IMN یک بازدید کریسمس از کلیساها در بسیاری از ایالتهای شمالی که این گروه اعضایی دارد، هماهنگ کرد. آنها یک موعظه هماهنگ ارائه کردند که بخشی از آن به شرح زیر است:
در میثاق با مسیحیان نجران، پیامبر (ص) بیان کردند: «من از دین و کلیسای آنان در هر کجا که باشند، در خشکی یا دریا، در غرب یا شرق، با تمام دقت و توجه حفاظت میکنم، به همراه اهل بیت خود و مسلمانان بهطور کلی.» در منشور مدینه، پیامبر (ص) حقوق و آزادیهای برابر را برای مسیحیان و یهودیان تضمین کرد. «مسیحیان شهروندان من هستند و به خدا سوگند، من در برابر هر چیزی که آنان را ناخشنود کند، ایستادگی میکنم. هیچ گونه فشاری بر آنان نیست. قضات آنان نباید از مقام خود برکنار شوند و راهبانشان از صومعههای خود خارج نشوند. هیچ کس نباید خانهای از دینشان را خراب کند یا به آن آسیب برساند یا چیزی از آن را به خانههای مسلمانان منتقل کند. مسلمانان باید از آنان دفاع کنند. کلیساهایشان باید محترم شمرده شوند. هیچ یک از مسلمانان نباید تا روز قیامت این میثاق را نادیده بگیرد.»
از این رو، ما این میثاقها را بسیار عزیز میدانیم. به همین دلیل، این مهماننوازی نیز توسط رهبر ما، شیخ زکزاکی، که به تعالیم حقیقی پیامبر (ص) و ارثیههای او پایبند است، به نمایش گذاشته میشود. او به ما نشان داد که مسیحیان دشمن ما نیستند، بلکه برادران و خواهران ما در انسانیت هستند. مسیحیان در برنامههای ما احساس خانه میکنند. برای بسیاری از مسیحیان، خانه او مکان پناهگاهی مطلوب در زمان بحران است. او به ما میگوید که پیروانش به کلیساها بروند تا از آنها محافظت کنند و همچنین در جشنهای مسیحی شرکت کنند.
همانطور که قبلاً ذکر کردم، عیسی و امام مهدی (ع) با یکدیگر همکاری خواهند کرد. اگر ما از حالا علیه ظلم و ستم متحد شویم، پایه خوبی برای آنان خواهیم گذاشت. وقتی هر دو به زمین برگردند، باید ما را آماده ببینند تا در مأموریت الهیشان به آنان کمک کنیم. بر این اساس، از مسیحیان میخواهم که با ما همکاری کنند. کلیسا باید در برابر ستمگران و ظالمان مبارزه کند. با هم میتوانیم وحدت را در میان همه ادیان تقویت کنیم و در برابر رهبران تهاجمی یک صدا بایستیم. بنابراین، از شما خواهش میکنم که از ما و رهبرمان و همه افراد ستمدیده در کشور حمایت کنید و در برابر تهاجم و تبعیض بایستید.
این پیام بهطور همزمان توسط رهبران شیعه در کلیساهای مختلف منطقه خوانده شد و به عنوان الگویی برای پیامهای کریسمس بعدی شیعیان که به کلیساها رفتند، تبدیل شد. به عنوان مثال، سال بعد، دکتر شعیب موسی، یکی از رهبران IMN در کادونا، بر همان پیام تأکید کرد که شیعیان «زادروز کسی را جشن میگیرند که بازگشت او توسط پیامبر ما پیشبینی شده است تا ظهور امام مهدی (عج) را بشارت دهد» (مورتیمر ۲۰۱۷). به سال ۲۰۲۰ برویم و روند استفاده شیعیان از کریسمس برای تجدید میثاقهای پیامبر محمد (ص) با مسیحیان و یادآوری بازگشت عیسی مسیح و امام مهدی (عج) ادامه دارد. نمونهای از این موضوع، سخنرانی کریسمس مالام محمد امین، یکی از رهبران IMN در ایالت ناساراوا بود (دونگس ۲۰۲۰).
در همه این مناسبتها، شیعیان عکس میگیرند و ویدیوهایی از جشنهای کریسمس خود ضبط میکنند که از طریق رسانههای مختلف، از جمله روزنامههای خودشان (المیزان و The Pointer))، توییتر، فیسبوک، واتساپ و تلگرام منتشر میشود. نظرات آنلاین تولید شده توسط این تبلیغات مختلط است. در حالی که برخی از مسلمانان سنی و دیگران عمدتاً این عمل را به عنوان عمل غیرمذهبی محکوم میکنند، شیعیان و مسیحیان عمدتاً از این ابتکار تقدیر میکنند. به طور کلی، در حالی که این مباحث تنشها بین مسلمانان سنی و شیعه و مسیحیان را به نمایش میگذارد، همچنین نشان میدهد که شیعیان عادی و برخی از مسیحیان تمایل به همکاری دارند. به وضوح از بحثهای آنلاین مشخص است که شیعیان و مسیحیان عمدتاً به دلیل وضعیت خود به عنوان گروههای دینی اقلیت در شمال نیجریه همکاری میکنند.
در سطح نهادی، در حالی که بسیاری از رهبران مسیحی در شمال این نوآوری شیعه را «واقعی» توصیف میکنند، همچنین بحثهای داغی در میان مسلمانان درباره قانونی بودن جشن کریسمس تولید میکند. برخی از علمای سنی، به ویژه آنهایی که به گروه سلفی تعلق دارند، با مجموعهای از سخنرانیها به این نوآوری پاسخ میدهند که جشن ساده کریسمس توسط مسلمانان را به عنوان «غیر اسلامی» محکوم میکنند، به ویژه هنگامی که این در کلیساها در کنار مسیحیان برگزار میشود. با این حال، به جای اینکه از این عمل عقبنشینی کنند، شیعیان این عمل را تشدید کردهاند. تا سال ۲۰۲۰، برخی از روزنامهها گزارش میدادند که مسلمانان در برخی از کلیساها در جشنهای کریسمس در شمال نیجریه بیشتر از مسیحیان بودند (حسن ویو ۲۰۲۰).
شیعه و گرامیداشت مولود عیسی در نیجریه
در حالی که شیعیان با نوآوری در شیوههای خود تلاش میکنند با مسیحیان ارتباط برقرار کنند، واضح است که آنها به دنبال چالش علنی با هنجارهای سنی نیز هستند. به عنوان مثال، IMN (جنبش اسلامی نیجریه) «مولود عیسی» (زادروز عیسی) را اختراع کرده است و به طور سالانه جشن میگیرد، هرچند به شیوهای متفاوت از کریسمس متعارف. قابل ذکر است که آنها در نامگذاری این رویداد به نوعی تغییر کد میدهند. در زبان هاوسا، این جشن «Maulidin Annabi Isa» (گرامیداشت زادروز پیامبر عیسی) نامیده میشود که معادل «Maulidin Annabi Muhammadu» (گرامیداشت زادروز پیامبر محمد) است. اما از آنجا که آنها همچنین به زبان انگلیسی صحبت میکنند و برای دادن حال و هوای اسلامی به این رویداد، آن را به «Jesus’s Mawlid» ترجمه میکنند به جای «زادروز عیسی» یا «کریسمس.»
برخی از شیعیان که از اعضای بنیانگذار IMN بودند، به من گفتند که این عمل جدید بر اساس فهم آنها از آیه ۲۸۵ سوره بقره قرآن است که میگوید مسلمانان باید به تمامی پیامبرانی که از سوی خدا فرستاده شدهاند ایمان بیاورند و نباید در حق هیچیک تبعیض قائل شوند. بنابراین، از آنجا که آنها زادروز پیامبر محمد را جشن میگیرند، احساس میکنند که موظف به جشن گرفتن زادروز سایر پیامبران نیز هستند، به ویژه پیامبران «اولوالعزم» که در آیات و در برخی از احادیث ذکر شدهاند. این پیامبران عبارتند از نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد. با این حال، شیعیان فقط دو مورد آخر را به صورت عمومی جشن میگیرند.
در مذهب شیعه، ارتباط قوی بین پیامبران اولوالعزم و ائمه دوازدهگانه شیعه از طریق ولایت وجود دارد. آنها به حدیثی باور دارند که در آن ائمه به عنوان وارثان دانش، معجزات و فضایل پیامبران اولوالعزم معرفی میشوند. در حالی که برخی از شیعیان به من گفتند که چند نفر از آنها از اواسط دهه ۱۹۹۰ به طور خصوصی زادروز برخی پیامبران را در خانههای خود گرامی میداشتند، گرامیداشت عمومی مولود عیسی به همراه مسیحیان از اواسط دهه ۲۰۱۰ آغاز شد، با تأیید رهبرشان، شیخ الزکزاکی. این جشن به یک آیین سالانه تبدیل شده است که توسط جوانان IMN در ایالتهایی مانند آداماوا، بائوچی، کادونا، کانو، کاتسینا، نیجر، پلاتو، تارابا و ابوجا برگزار میشود. اندازه این رویدادها بستگی به جمعیت محلی شیعیان و سطح نیروها که از سوی رهبران جوان در هر شهر دریافت میکنند دارد.
به عنوان مثال، در کانو، شاخه جوانان IMN مولود عیسی را در مرکز اسلامی مرکز اسلامی واقع در کافار وایکای شهر قدیمی کانو برگزار میکند. شیعیان از مسیحیان از فرقههای مختلف دعوت میکنند تا شرکت کنند و برنامهریزی مولود عیسی به یک مخاطب بیندینی میپردازد. همه در یک سالن (که معمولاً به عنوان مسجد استفاده میشود) نشستهاند که با روبانها، بادکنکها و نورپردازیهای مختلف تزئین شده است. بر روی دیوارها تصاویری از عیسی و شیخ الزکزاکی آویخته شده است. علمای شیعه در مورد عیسی از دیدگاه اسلامی صحبت میکنند. در حالی که عیسی را به عنوان یکی از اولوالعزم ستایش میکنند، علمای شیعه اغلب بر باورهای اسکیاتولوژیک تأکید میکنند که بازگشت عیسی، همانطور که پیامبر محمد پیشبینی کرده است، مژده ظهور امام مهدی خواهد بود. طبق الهیات شیعه، هم عیسی و هم مهدی به «پر کردن زمین با عدالت در زمانی که پر از ظلم و ستم است» بازمیگردند و آنها معتقدند که زمان آن به سرعت در حال نزدیک شدن است.
در حین قرائت بخشی از متون خود که توضیح میدهد چگونه هم عیسی و هم امام مهدی با یکدیگر کار خواهند کرد، علمای شیعه از شیعیان و مسیحیان میخواهند که با هم متحد شوند و از آنها حمایت کنند. کشیشان مسیحی حاضر نیز سخنرانیهای خود را در مورد عیسی از دیدگاه کتاب مقدس ارائه میدهند. سپس شاعران و خوانندگان IMN به اجرای انواعی از برنامههای موسیقی زنده میپردازند که عیسی، مریم و امام حسین را ستایش میکند.
اگرچه شیعیانی که با آنها مصاحبه کردم اشاره کردند که مراسم عمومی «مولود عیسی» را به دلیل دستورات مذهبی خود برای احترام به او سازماندهی میکنند، اما نباید از جنبههای سیاسی این رویداد غافل شد. به عنوان مثال، با انتقادات فزاینده برخی موعظهکنندگان سنی از شیعیان، شیعیان نیز با افزایش اجراهای عمومی خود تلاش میکنند نفوذ خود را دوباره به اثبات برسانند. در این زمینه، در حالی که گفتوگوکنندگان سنی، شیعیان را به خاطر اجراهای عمومیشان «تحریکآمیز» میخواندند، شیعیان از حق «آزادی مذهب» و «آزادی بیان» که در قانون اساسی نیجریه به رسمیت شناخته شده است، دفاع کردند و بر لزوم همزیستی مسالمتآمیز بین مسلمانان و مسیحیان در نیجریه تأکید کردند، همانطور که رهبرشان نیز این موضوع را تأیید کرده است. با این حال، آنها قانون اساسی را نادیده میگیرند و از شناسایی نقش پلیس نیجریه در تنظیم فضاهای عمومی، از جمله در حین مراسم مذهبی، سر باز میزنند. یکی دیگر از پیامدها این است که، همانطور که قبلاً بحث شد، جغرافیای تاریخی کانو عبادت عمومی مسیحیان را از «برنی اسلامی» یا «چکین گاری» (شهر باستانی) منع کرده است. با این حال، معرفی این «مولود عیسی» مختلط، که توسط شیعیان برگزار میشود و همچنین مورد استقبال مسیحیان قرار میگیرد، هم جداسازی تاریخی مذهبی کانو و هم اجرای اخیر «اسلام اصیل» توسط «هیسبه» در سرتاسر شهر را به چالش کشیده است.
در کادونا، نه تنها مسیحیان در جشن میلاد عیسی شرکت میکنند، بلکه برخی از آنها نیز جشنهای سالانه میلاد النبی را به همراه شیعیان برگزار کردهاند. تا کنون، این میلاد که توسط مسیحیان سازماندهی میشود، فقط در کادونا جشن گرفته شده است. کشیش یوحنا بورو، رئیس کلیسای «وزارتهای بینالمللی دعا» یکی از روحانیون فعال در این مراسم بینمذهبی است. همانطور که قبلاً اشاره شد، تنشهای مذهبی کادونا و شهرک های آن، از جمله زاریا را تقسیم کرده است. با این حال، مسلمانان شیعه و مسیحیان با سازماندهی و شرکت در مراسم، این وضعیت را به چالش میکشند. به عنوان مثال، آنها در مکانهای بیطرف مانند استادیومها در منطقه کادونا شمالی برای مولود النبی گرد هم میآیند. در یکی از نشستها در استادیوم رانچر در کادونا، کشیش بورو که در رویدادهای سازماندهی شده توسط IMN فعال بوده، بیان کرد: «هر سال در کریسمس، هزاران مسلمان نیز با ما جشن میگیرند. باید به یاد داشته باشیم که ما یک خانواده زیر سایه خدا هستیم، که یک خدا را پرستش میکنیم و همه ما به کتاب مقدس و قرآن اعتقاد داریم.
علاوه بر تعامل متقابل، کشیش بورو جشن مولود النبی را به عنوان چیزی که در کتاب مقدس به آن اشاره شده، تلقی کرده و گفت: «کتاب مقدس ما به ما یاد میدهد که با همسایگانمان در شادی شرکت کنیم و در غمشان شریک باشیم.» مسیحیان در سایر نقاط شمال نیجریه نیز در مولود النبی که توسط شیعیان برگزار میشود، شرکت میکنند، اما رویداد کادونا بزرگترین است. این امر ممکن است به این دلیل باشد که کادونا زادگاه شیخ زکزاکی، رهبر بزرگترین گروه شیعه در نیجریه است. به عنوان یک شهر استعماری، کادونا جمعیت مسیحی قابل توجهی دارد و نسبت به سایر ایالتها، بیشتر از خشونتهای مذهبی رنج برده است که در این موارد، شیعیان به مسیحیان کمک کردهاند.
برخی از سلفیها که شیعیان را مسلمان نمیدانند، از میلاد عیسی به عنوان دلیلی برای ادعای خود مبنی بر اینکه شیعیان به مسیحیت نزدیکتر هستند تا اسلام، استفاده میکنند. در واقع، از زمان ظهور جشن میلاد عیسی به عنوان یک مراسم بینمذهبی، برخی سلفیها حتی به حدی پیش رفتهاند که شیعه را به عنوان شاخهای از مسیحیت توصیف کردهاند.
«قبلاً گفتهایم که آنها [شیعیان] همانند [مسیحیان] هستند. حالا مردم میتوانند بر اساس رفتارهایشان این را تأیید کنند. آنها با رفتن به کلیساها برای جشن کریسمس شروع کردند و حالا میلاد عیسی خودشان را اختراع کردهاند. چه چیزی باقی مانده که آنها به عنوان مسیحی شناخته نشوند؟ آنها همانند هستند.»
روشهای متعددی وجود دارد، از جمله تغییر استراتژیها و تشکیل ائتلاف با مسیحیان. در این زمینه، جنبش اسلامی نیجریه (IMN) متحدان مسیحی خود را به عنوان اعضای فعال IMN در نظر میگیرد که با عیسی و جستجوی عدالت اجتماعی متحد هستند. هنگام ارائه یک درخواست به پارلمان بریتانیا در لندن در سال ۲۰۱۹ به خاطر ادامه بازداشت زاکزاکی توسط دولت نیجریه، کشیش بورو که توسط اعضای IMN به عنوان یکی از اعضای فعال مسیحی شناخته میشد، در مورد عضویت مسیحیان در IMN اظهار نظر کرد: «فرماندار کادونا حتی تأیید کرد که مسیحیانی در جنبش اسلامی وجود دارند. و میخواهم بگویم که پس از کشتار در سال ۲۰۱5 که شیعیان در زاریا توسط ارتش کشته شدند، سه پسر زاکزاکی در آنجا کشته شدند و یک مسیحی به نام جولیس آنیانونیز کشته شد. من نماینده شیخ ابراهیم زاکزاکی بودم که با سایر مسلمانان به خانواده جولیس صحبت کنم. زکزاکی میخواست مسیحیان و مسلمانان بدانند که دشمنان در تلاش برای ایجاد تفرقه و ایجاد هرج و مرج در نیجریه هستند.»
گفته میشود آنیانو یکی از مسیحیانی بود که در تظاهرات خیابانی به نشانه همبستگی با IMN شرکت کرده بود. کشیش بورو در ادامه بر عضویت مسیحیان در IMN تأکید کرد که تسامح زاکزاکی و IMN نسبت به مسیحیان در شمال، انگیزه او برای پیوستن به این جنبش بود. او همچنان در هیئتهای عالیرتبه IMN برای بسیاری از رویدادها حضور داشت. در سپتامبر ۲۰۲۰، او یکی از معدود مسیحیانی بود که در هیئت IMN به کاخ امیر در زاریا رفت و به مردم در مورد مرگ امیر سابقشان، شیخ ادریس، تسلیت گفت.
با الهام از موفقیت IMN در برگزاری میلاد عیسی با وجود انتقادات سنیها به آن به عنوان «غیر اسلامی»، دیگر گروههای شیعه شروع به ایجاد شبکههای اقلیت مذهبی برای ساخت نسخههای خود از مراسم بینمذهبی یا آیینهای ترکیبی کردند. به عنوان مثال، در سال ۲۰۲۰، بنیاد رسول اعظم، یک شاخه شیعه در نیجریه با دفتر مرکزی در کانو، میلاد مریم مقدس را اختراع کرد که برای سال ۲۰۲۰ برنامهریزی شده بود. دبیر این جنبش، شیخ صالح زاریا، به من گفت که آنها در ابتدا میخواستند مراسمی ترتیب دهند که مورد حضور همه فرقههای مسیحی در کشور قرار گیرد. اما از آنجایی که IMN قبلاً میلاد عیسی را برقرار کرده بود، آنها به میلاد مریم مقدس تصمیم گرفتند، هرچند که میدانستند تنها کاتولیکها به آن جذب خواهند شد زیرا «کلیساهای پروتستان و پنتیکوست به مریم مقام کمتری میدهند.
برای دور زدن انتقادات سنیها که میگویند میلاد عیسی «غیر اسلامی» و «هرج و مرجآور» است، زیرا منابع اسلامی چنین عملی را ثبت نکردهاند، بنیاد رسول اعظم تمرکز مراسم خود را از تاریخ تولد مریم به جشن گرفتن زندگی مریم تغییر داد، همانطور که برای دیگر مقدسین نیز انجام میدهند. دبیر بنیاد خاطرنشان کرد: «ما روز تولد او را گرامی نمیداریم. ما شادی میکنیم که خداوند بشریت را به خاطر او و خوبیهایی که تولدش به جهان آورد، مورد لطف قرار داده است. بنابراین، ما میتوانیم هر روز و هر زمان که بخواهیم او را جشن بگیریم.»
مانند IMN، اعضای بنیاد رسول اعظم ایده میلاد مریم مقدس را بر اساس درک مشترکی از فضایل مریم در قرآن و انجیل شکل دادند. نخستین دوره میلاد مریم مقدس برای سال ۲۰۲۰ برنامهریزی شده بود، اما به دلیل شیوع پاندمی کرونا به تعویق افتاد. در حالی که IMN بهطور منظم میلاد عیسی را برگزار میکند، از زمان نوشتن این متن، بنیاد رسول اعظم هنوز موفق به برگزاری میلاد مریم مقدس نشده بود. شیخ صالح تأخیر را به چالشها در شناسایی همکاران مسیحی نسبت داد. او به من گفت که بیشتر دوستان مسیحیاش پنتیکوست هستند و کاتولیکهایی که با آنها تماس گرفته بود، مردد بودند. به گفته شیخ صالح، هم شیعیان رسول اعظم و هم کشیشهای کاتولیک نیاز به زمان بیشتری برای برقراری رابطه دارند. برای تسریع در این روند، شیخ صالح اشاره کرد که تصمیم گرفتهاند محل برگزاری میلاد مریم مقدس را از کلانشهر عمدتاً مسلمان کانو به کادونای جنوبی، که عمدتاً مسیحی است، منتقل کنند.
واکنشها و تأثیرات در میان سنیها
تحولات در روابط شیعه–مسیحی واکنشها و پاسخهایی را در میان مسلمانان سنی ایجاد کرده است. بهطور کلی، میلاد النبی یکی از موضوعات مورد مناقشه بین صوفیان و سلفیهاست که با هم اکثریت سنیها در شمال نیجریه را تشکیل میدهند. سلفیها برگزاری سالگرد تولد پیامبر محمد را بدعت (ابتکار ناپسند) میدانند، چه برسد به جشن گرفتن میلاد عیسی در کنار مسیحیان. بنابراین، برخی از سلفیهای سختگیر از مثالهای مشارکت شیعهها در جشن کریسمس و اختراع میلاد عیسی خودشان برای توجیه ادعای خود مبنی بر اینکه شیعهها مسلمان نیستند، استفاده میکنند.
این ادعای سلفیها درباره میلاد عیسی پیامدهای گستردهتری فراتر از مناقشات شیعه–سنی دارد؛ به همین دلیل، صوفیان در هنگام اظهار نظر درباره آن احتیاط میکنند. زیرا آنها به جشن گرفتن میلاد النبی و مقدسین خود ارزش میدهند، نقد میلاد عیسی بر اساس زمینه مجاز بودن هر میلادی میتواند به فعالیتهای مذهبی خودشان آسیب بزند. بنابراین، بیشتر صوفیان تلاش میکنند تا راههایی برای پذیرش میلاد عیسی در چارچوب اسلام پیدا کنند. به دلیل اینکه شیعهها میلاد عیسی را به شیوهای متفاوت از مسیحیان جشن میگیرند، برخی از پیروان صوفی میگویند که این معادل جشن کریسمس نیست. دیگران استدلال کردند که از آنجا که شیعهها از این مناسبت برای ترویج فضایل عیسی بر اساس آموزههای اسلامی استفاده میکنند، در حال انجام دعوت (تبلیغ) هستند.
این رویکرد نشان میدهد که تحمل صوفیان نسبت به میلاد عیسی مسیح و شیعهها )حضرت مهدی عج) بر اساس دیدگاه مشترک آنها درباره مجاز بودن میلاد و منافع مشترکشان در مقابله با سلفیگری است. با این حال، حتی اگر آنها به خاطر میلاد عیسی به شیعهها حمله نکنند، به این معنا نیست که بهطور کلی به آنها انتقاد نمیکنند.»
شایان ذکر است که مباحثات درباره میلاد عیسی مسیح در کنار افزایش تنشها بین صوفیان و سلفیها به دلیل پذیرش شریعت در شمال نیجریه پس از سال ۱۹۹۹ رخ داد. فعالان سلفی که بر مبارزات برای شریعت تسلط داشتند، همچنین بر نظارت و اجرای آن نیز تسلط یافتند. آنها از این فرصت استفاده کردند تا یک تئولوژی سلفی را به عنوان الگوی شریعت ترویج کنند. این امر باعث شد برخی از علمای صوفی حامی شریعت، همتایان سلفی خود را به «وهابیسازی» اسلام سنی در این منطقه متهم کنند. برای مثال، برخی از علمای صوفی که با آنها مصاحبه کردم، ذکر کردند که آنها بهطور فعال بخشی از پروژه تجدید شریعت بودند تا اینکه سلفیها با «برنامه وهابیسازی» خود فرایند را به تصرف درآوردند، که بهگفته آنها، با حمایت مالی دولت سعودی انجام میشد.
این اختلاف، رقابتی بین گروههای سلفی و صوفی برای نظارت بر اجرای شریعت ایجاد کرد که برخی ازفرماندارن حامی شریعت را به آغاز تقسیم انتصابات سیاسی برای ریاست بر این نهادها میان گروههای رقیب سنی واداشت تا به حفظ صلح و ثبات کمک کنند. پس از اجرای شریعت، برخی از علمای صوفی شروع به شناسایی نقاط مشترک بیشتری با شیعهها نسبت به سلفیها کردند. بهعنوان مثال، شیخ عبدالجبّار ناصر کبره، یکی از رهبران شاخهای از صوفی قادریه به نام احبُ الکاهی والرقیم، به منتقدی صریحالقول از جریانهای ایزاله و تجانیه (شاخه فیضه) تبدیل شد و بهطور علنی از گروههای شیعه حمایت کرد.
بین سالهای ۲۰۱۵ و زمان نگارش این مقاله، او به محبوب شیعهها تبدیل شد زیرا بهطور مداوم به نقد حدیثهایی پرداخت که توسط چهار مکتب سنی بهعنوان «معتبر» شناخته میشوند و شیخ ابراهیم نیاسه (بنیانگذار فیضه) را تخریب کرده و در عین حال از شیعهها حمایت کرد. او بهطور مکرر انکار کرد که شیعه است، هرچند که اغلب به نفع آنها موضعگیری میکند. او همچنین بیان کرد: «قبلاً نگران بودم وقتی کسی مرا بهعنوان شیعه دستهبندی میکند. اما دیگر اهمیتی نمیدهم؛ آنچه برایم مهم بود، این بود که سنی خوانده شوم.»
در حالی که موضعگیری عبدالجبّار بهعنوان یک صوفی، اما نه سنی و نه شیعه، گیجکننده است، بهویژه با توجه به دستهبندیهای متداول مسلمانان، رفتار او نشان میدهد که به سمت شیعه گرایش دارد. در سال ۲۰۲۱، در پاسخ به یک درخواست مشترک از برخی علمای سلفی و صوفی، وزارت امور دینی دولت کانو جلسهای برگزار کرد که در آن گروهی از علمای منتخب از گروههای سنی مختلف، شیخ عبدالجبّار را درباره انتقاداتش از برخی حدیثهای معتبر به چالش کشیدند. این رویداد بهطور زنده از رادیو، تلویزیون و اینترنت پخش شد. بر اساس توصیه وزارت امور دینی، شیخ عبدالجبّار بعداً دستگیر و در دادگاه شریعت در کانو به اتهام توهین به مقدسات محاکمه شد. او در حال حاضر در زندان کانو است و دادگاه او ادامه دارد.»
با بهبود روابط بین مسلمانان شیعه و قادریه، روابط بین تیجانیه (شاخه فیضه) و قادریه رو به زوال میگذارد، بهویژه از آنجا که برخی از اعضای فیضه به انتقاد از شیعهها میپردازند. مثالی از انتقاد تیجانیه (فیضه) از شیعه را میتوان در سخنرانیهای عمومی امیر سابق، محمدو سنوسی دوم، مشاهده کرد. در عین حال، بسیاری از تیجانیهای غیر فیضه به حامیان شیعهها تبدیل شده و بهطور علنی با آنها ارتباط برقرار میکنند و در رویدادهایشان شرکت میکنند.
این نکات ظریف درون صوفیسم جالب هستند، زیرا هرچند که هر یک از آنها تاریخچه خاص خود را از مناقشات دارند، تیجانیه و قادریه در برابر ایزاله (یک گروه سلفی) که برای نخستین بار در دهه ۱۹۷۰ ظاهر شد، متحد شدند و تا زمانی که شیعهها در دهه ۱۹۹۰ بهچشم آمدند، همچنان متحد باقی ماندند. به عبارت دیگر، ظهور مذهب شیعه و «نوآوریهای» آن، همراه با پذیرش شریعت، دینامیکها را در میان مختلف فرقههای صوفی تغییر داد.
یک منبع شیعه این تغییر دینامیکها را بهخوبی بیان کرد: «مشکل اصلی ما با وهابیها و بهاصطلاح سلفیهاست. ما با صوفیها کمتر مشکل داریم، زیرا هم شیخ احمدو تیجانی و هم شیخ عبدالقادر جلانی از اهل بیت [نسل پیامبر محمد] هستند. هر دو شیخ کتابهایی در ستایش اهل بیت نوشتهاند. پیروان آنها بهراحتی نقاط مشترک ما [شیعهها و صوفیها] را درک میکنند، زیرا تمام آنچه که ما انجام میدهیم، بزرگداشت اهل بیت است. شاخهای از صوفیسم که با آنها مشکل داریم، تیجانیه فیضه است. این گروه صوفی در نیجریه علیه شیعه است، زیرا رهبر آن، ابراهیم نیاسه، با وهابیها در عربستان سعودی ملاقات کرد که دیدگاه او درباره تیجانیه را تغییر داد، همانطور که توسط شیخ احمدو تیجانی بنیانگذاری شده بود.»
نقلقول فوق و نمونههایی که قبلاً ذکر شد، نشان میدهد که مرزهای بین گروههای مختلف مسلمان در کنار تحولات در تعاملات مسلمانان و مسیحیان در عصر شریعت در حال تغییر است. یکی از پیامدهای این پیچیدگیها این است که به طبقهبندیها و مفاهیمی که ما در تحلیل گروهها و افراد مسلمان استفاده میکنیم، پرسشبرانگیز میشود. به عنوان مثال، مورد شیخ عبدالجبّار ناصر کبره، رهبر قادریه، را میتوان نام برد. فعالیتهای او نهتنها به چالش کشیدن آنچه را که دانشمندان بهعنوان هنجارهای عمومی اسلامی سنی در نیجریه درک میکنند، بلکه او خود نیز میگوید که از این که به او سنی گفته شود، ناراحت میشود، در حالی که انکار میکند که شیعه است.
مثال دیگری شیخ زاکزاکی است، که شیعه است اما روابط مثبتی با برخی از معاصران سنی خود دارد. در حالی که زاکزاکی به طور مداوم خود را به عثمان دان فودیو، که سنی و قادری بود، به عنوان منبع الهام خود شناسایی میکند، اما از اختیارات سلطان فعلی سکوتو که به عنوان نماینده دان فودیو و رهبر عالی مسلمانان نیجریه عمل میکند، سرپیچی میکند.
نتیجهگیری
این مقاله تحلیل کرده است که چگونه شمال نیجریه پس از استعمار، به عنوان فضایی مشترک بین مسلمانان و مسیحیان، از طریق تعاملات چندوجهی و پیچیده بین مسلمانان سنی و شیعه و مسیحیان تکامل یافته است. این مقاله به بررسی روابط پیچیده اما در حال تغییر بین گروههای مختلف مسلمان و مسیحی فراتر از تقسیمات فیزیکی و معنوی که در سطوح مختلف ترسیم شده، پرداخت و شامل گروههای سنی و مسلمانان شیعه از یک سو و مسلمانان و مسیحیان از سوی دیگر است. در حالی که مقاله توضیح داد که چگونه برخی از پیروان مذهب شیعه و مسیحیت به دلیل وضعیت اقلیت خود به هم پیوند میخورند، همچنین نشان داد که تمرکز بر اقلیتهای اسلامی توانایی آنها را برای تأثیرگذاری بر اکثریت سنی را آشکار میکند.
در مورد نویسنده مقاله:
موسی ابراهیم یک پژوهشگر در مرکز مطالعات فرهنگی و آفریقایی دانشگاه علوم و فناوری کوامه نکرومه در کوماسی، غنا است و همچنین پژوهشگر جوانی در مرکز دین، اخلاق و جامعه دانشگاه کیپتاون در آفریقای جنوبی میباشد. او بین سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱ پژوهشگر پسادکتری در ابتکار بنیاد هنری لوچ در زمینه دین در امور بینالملل در دانشگاه فلوریدا بود. او مدرک دکترای خود را از مدرسه تحصیلات تکمیلی بینالمللی مطالعات آفریقا در دانشگاه بایروت آلمان دریافت کرده است.
نظر شما