طریقت های انحرافی در نیجریه

در نیجریه، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، برخی از طریقت‌های انحرافی مذهبی وجود دارند که به تفسیرهای متفاوت از آموزه‌های اسلامی شناخته می‌شوند. در این کشور، بطور عمده سه طریقت مذهبی انحرافی به نام‌های احمدیه، وهابیت و ایزاله وجود دارند که در درک و اجرای اصول اسلامی تفاوت‌هایی با هم دارند:

طریقت های انحرافی در نیجریه

در نیجریه، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، برخی از طریقت‌های انحرافی مذهبی وجود دارند که به تفسیرهای متفاوت از آموزه‌های اسلامی شناخته می‌شوند. در این کشور، بطور عمده سه طریقت مذهبی انحرافی به نام‌های احمدیه، وهابیت و ایزاله وجود دارند که در درک و اجرای اصول اسلامی تفاوت‌هایی با هم دارند:

طریقت احمدیه

 احمدیه یکی از این طریقت های انحرافی در نیجریه است که مقر و پایگاه اصلی آن در لندن است. اعضای این سازمان عمدتاً از غرب نیجریه هستند. بنیان‌گذار فرقه احمدیه، مرزا غلام احمد قادیانی است. او در سال ۱۸۳۵ میلادی در قادیان، منطقه پنجاب هند به دنیا آمد و در سال ۱۹۰۸ میلادی درگذشت. مرزا غلام احمد خود را موعود و یا مسیح موعود معرفی کرد و ادعا نمود که هدف او اصلاحات دینی است. او معتقد بود که وظیفه او بازگرداندن اسلام به اصول اولیه‌اش و پایان دادن به اختلافات داخلی مسلمانان است.

مرزا غلام احمد علاوه بر این ادعا ، به عنوان "مهدی موعود" نیز شناخته می‌شود که در دینی‌سازی خاص خود، ایده‌هایی متفاوت از دیگر گروه‌های مسلمان، مانند اهل سنت و شیعه، مطرح کرده است. فرقه احمدیه تا امروز در بسیاری از کشورهای جهان پیروانی دارد، اما در کشورهای مسلمان، به ویژه در پاکستان، پیروان این فرقه با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند.

 

پس از مرگ جانشین احمد، مولانا نورالدین در سال ۱۹۱۴، حرکت احمدیه به دو شاخه تقسیم شد: یک گروه که وضعیت مسیحایی احمد را تأیید می‌کردند (حرکت احمدیه در اسلام) و گروه دیگری که او را به عنوان یک اصلاح‌گر می‌دانستند ولی به باورهای اسلامی اصلی پایبند بودند و محمد را به عنوان آخرین پیامبر می‌شناختند (حرکت احمدیه لاهور).

حرکت احمدیه توسط اکثریت مسلمانان اصلی به عنوان یک مکتب انحرافی شناخته می‌شود و مسلمانان احمدیه در بسیاری از موارد از جمله در پاکستان، جایی که در سال ۱۹۷۴ به‌طور قانونی به عنوان اقلیت غیرمسلمان شناخته شدند . با این حال، مسلمانان احمدیه و سازمان‌های آن‌ها در تلاش‌های آموزشی، تبلیغاتی و اجتماعی در سطح جهان فعال هستند.

حرکت احمدیه نیجریه در سال ۱۹۱۶ در لاگوس شکل گرفت و میان جوانان تحصیل‌کرده آن وقت از محبوب زیادی برخوردار بود . این حرکت در دهه ۱۹۳۰ به شعبه های بیشتری تقسیم شدند تا دهه ۱۹۵۰ سه بخش جداگانه از حرکت احمدیه در لاگوس وجود داشت. یکی از این شعبه ها تحت رهبری الهاجی جبرئیل مارتین، رهبر جنبش جوانان نیجریه‌ای شکل گرفت. مارتین همچنین یکی از بنیان‌گذاران و رئیس هیئت زائران منطقه غربی نیجریه بود که پس از استقلال کشور نیجریه ، امور حج این کشور را مدیریت می‌کرد.

حرکت احمدیه در دهه ۱۹۶۰ شروع به تأسیس مراکز در شمال نیجریه کرد که با مقاومت رهبران مسلمان محلی از جمله ابوبکر گومی، فقیه اسلامی و رهبر آینده جنبش اسلامی یان ایزاله روبرو شد. گومی چندین اثر ضد احمدیه از جمله آثار اسلامیست پاکستانی، ابوالاعلا مودودی را ترجمه کرد و از تصمیم اتحادیه دنیای اسلام که احمدیه را به عنوان بدعت‌گذار محکوم می‌کرد، حمایت نمود.

در سال ۱۹۷۳، عربستان سعودی از صدور ویزای حج برای مسلمانان احمدیه جلوگیری کرد که منجر به اعتراضات خشونت‌آمیز در نیجریه شد و طرف داران احمدیه سفارت عربستان سعودی در لاگوس را اشغال کردند. در سال ۱۹۷۴، شورای عالی امور اسلامی نیجریه و جماعت نصرت اسلام،  قطعنامه ای را تصویب کردند که طبق آن مسلمانانی که قصد دریافت ویزای حج دارند باید گواهی‌نامه‌ای از امام محلی دریافت کنند که به نوعی تأیید کند آنها عضو حرکت احمدیه نیستند. به این ترتیب، حرکت احمدیه دوباره تقسیم شد و گروه مخالف به نام انوار الاسلام  تأسیس شد و با اسلام سنی بیشتر هم‌راستا شد.

ایزاله

ایزاله یک جنبش سنی و انحرافی دیگر در نیجریه است که عمدتاً به مبارزه با بدعت‌ها و تحریفات در دین اسلام می‌پردازد. این گروه بیشتر بر اصول اسلام سنی تاکید دارد و به شدت از هرگونه نوآوری در دین و اعمال سنتی که با اصول اسلامی مغایرت داشته باشد، مخالف است. ایزاله با تفسیرهای خاص خود از آموزه‌های اسلامی به مقابله با سایر گروه‌های مسلمان در نیجریه می‌پردازد.

از شورش تا همکاری جنبش ایزاله در نیجریه

با وجود نقش تاریخی و مشارکت مستمر آن در تحولات اجتماعی-سیاسی شمال نیجریه، جنبش سلفی "جماعت ایزاله‌البدعه و اقامت السنه" که به طور عمومی به عنوان جنبش ایزاله شناخته می‌شود، در مقایسه با گروه مشهور بوکوحرام، حمایت کمی را از خارج از نیجریه دریافت کرده است. در حقیقت، این جنبش در سال ۲۰۱۱ با ظهور بوکوحرام توجه بین‌المللی را جلب کرد. در واقع، ایزاله زمینه‌ساز بوکوحرام بود. ایزاله یک گروه نظامی، شورشی و سرکوب‌شده بود، اما اکنون به نوعی به متحد دولت مرکزی نیجریه تبدیل شده است.

پایه‌گذاری جنبش ایزاله

از اوایل دهه ۱۹۷۰، شمال نیجریه شاهد ظهور جنبش‌های مختلف اسلامی بوده است. این با تأسیس دانشگاه اسلامی مدینه در عربستان سعودی همزمان بود که مرکز فکری سلفی‌گری شد و دانشجویانی از تمام کشورهای مسلمان جذب کرد. بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۲۰۰۱، حدود ۸۶۵ نیجریه‌ای از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شدند. این امر به گسترش سلفی‌گری در نیجریه کمک کرد.

جنبش ایزاله در سال ۱۹۷۸ در شمال نیجریه و در شهر جوس تحت رهبری شیخ اسماعیل ادریس تأسیس شد. با این حال، جنبش بیشتر به تعالیم شیخ ابوبکر گومی، معلم ادریس و عالم برجسته سلفی‌گری در شمال نیجریه وابسته است. گومی به رئیس‌جمهور شیهو شگاری نزدیک بود و منتقد صریح امامان محلی بود که آنها را به خاطر انحراف از متون مقدس مورد حمله قرار می‌داد. ایزاله از کمک‌های مالی سعودی برای گسترش دکترین سلفی  استفاده می‌کرد.

در ابتدا، جنبش سلفی نیجریه مخالف فرقه‌های صوفی (تیجانیه و قادریه) در شمال کشور، به ویژه در ایالت‌های سوکوتو و پلاتو بود. جنبش خواستار ریشه‌کن کردن "اعمال غیر اسلامی"، اجرای شریعت و ممنوعیت بدعت بود؛ یعنی اعمال و باورهای دینی که از قرآن و سنت گرفته نشده بودند. جنبش همچنین تفسیرهای قرآنی فرقه‌های صوفی و باورهای عرفانی آنها را نقد می کرد . با این حال، مخالفت ایزاله با این فرقه‌ها از جنبه سیاسی نیز مشهود بود. پیروان ایزاله این فرقه‌ها را به نخبگان شمالی مرتبط می‌دانستند، زیرا قادریه ارتباط نزدیکی با حلقه‌های سیاسی برجسته داشت. فرقه‌ها در دوران استعمار عمدتاً توسط قدرت استعماری جذب شده بودند و اجازه داده بودند که این قدرت، ثبات و هژمونی خود را بر شمال نیجریه تضمین کند.

جنبش ایزاله از همان ابتدا برای جوانان جذابیت داشت و به سازمانی ساختاریافته تبدیل شد. آمار رسمی و جدیدی در مورد تعداد پیروان جنبش وجود ندارد، اما در دهه ۱۹۹۰ برآورد شده که حدود یک میلیون نفر پیرو داشتند. بیشتر پیروان این جنبش شهری و آموزش‌دیده بودند و دانشجویان گروه عمده‌ای از پیروان ایزاله را تشکیل می‌دادند. آنها اغلب تصمیم می‌گرفتند که به طور رادیکال از ارزش‌های موجود در جامعه شمالی فاصله بگیرند و از خانواده‌های خود جدا شوند. آنها از نماز خواندن در مساجد صوفیان خودداری می‌کردند و مکان‌های عبادت خود را در خانه‌های خصوصی برپا می‌کردند.

نسل دوم جنبش ایزاله

در حالی که گومی به مسائل محلی توجه داشت، فارغ‌التحصیلان جوان از دانشگاه اسلامی مدینه شروع به ادغام سلفی‌گری در نیجریه با یک هدف جهانی‌ کردند. بنابراین، در حالی که مرحله اول تاریخ جنبش با دشمنی شدید ضد صوفی تحت رهبری گومی مشخص می‌شود، نسل دوم اعضای ایزاله تحت تأثیر فارغ‌التحصیلان جوانی قرار گرفت که در اوایل دهه ۱۹۹۰ از عربستان سعودی بازگشته بودند، مانند آدام جعفر. بازگشت فارغ‌التحصیلان با تغییر از اسلام رادیکال محلی به سلفی‌گری افریقایی متاثر از وهابیت همراه بود که در نهایت منجر به چندین تفرقه در گروه شد.

بحران سیاسی در دهه ۱۹۸۰

پس از اینکه ژنرال بوهاری در دسامبر ۱۹۸۳ قدرت را در نیجریه به دست گرفت، ایزاله با سرکوب دولتی مواجه شد. فعالیت‌های سیاسی آنها ممنوع شد و برخی از اهداکنندگان مالی بزرگ آنها به فساد متهم شدند. جنبش که به شدت به کمک‌های مالی وابسته بود، از این بازداشت‌ها تضعیف شد.

از ایزاله تا بوکوحرام

از سال ۲۰۰۲، شیخ یوسف، دانشجوی جعفر و عضو زیرشاخه ایزاله، ایده‌های رادیکال‌تری را توسعه داد و تمام جنبه‌های سکولار جامعه نیجریه را رد کرد. یوسف به دانش‌آموزان خود آموزش داد که از آموزش‌های غربی پیروی نکنند و به آنها اجازه نمی‌داد که برای دولت کار کنند. او در مساجد ایزاله از نماز خواندن منع شد و توسط موعظه‌کنندگان ایزاله مورد حمله قرار گرفت. در نهایت، یوسف از تعالیم جعفر جدا شد و جنبش خود را تحت نام "جماعت اهل سنت لالدعوه و الجهاد" یا بوکوحرام تأسیس کرد. اصلی‌ترین تفاوت بین موعظه‌های اولیه جنبش ایزاله و بوکوحرام این است که دومی یک سازمان جهادی است که از خشونت برای اجرای ایدئولوژی خود استفاده می‌کند.

از مبارزه به سلفی‌گری اصلی: اصلاحات درونی جنبش ایزاله

پس از ظهور بوکوحرام، جنبش ایزاله خود را بازآفرینی کرد. اجرای شریعت در برخی ایالت‌های شمالی نیجریه در سال ۱۹۹۹ نیز نقطه عطفی برای ایزاله بود.

روابط جنبش ایزاله با دولت مرکزی نیجریه از سال ۲۰۱۱

جنبش ایزاله برای سال‌ها تلاش کرد تا توسط دولت به رسمیت شناخته شود. از سال ۲۰۱۱، برخی از اعضای آن به مشاغل مهمی دست یافتند. در همان سال، جنبش و شاخه‌های مختلف آن که پس از اختلافات بین فارغ‌التحصیلان جوان مدینه و نسل اول علمای ایزاله که از سازمان اصلی جدا شده بودند، تحت رهبری سانی یحیی جینگیر به توافق رسیدند.

این طریقت‌ها به دلیل تفاوت‌هایشان با آموزه‌های اصلی اسلام و دیگر طریقت‌ها و همچنین نظرات متفاوت در مورد تفسیر و اجرای اصول اسلامی، گاهی مورد نقد و مخالفت قرار می‌گیرند

سلفی گری

گسترش جهانی سلفی‌گری، هرچند که از دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ آغاز شد، تنها پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ که توسط القاعده انجام شد، توجه قابل‌توجهی از سوی پژوهشگران و تحلیلگران خارج از حوزه مطالعات اسلامی و همچنین خبرنگاران، سیاستمداران و عموم مردم جلب کرد. پس از این حملات، سلفی‌گری یا به عبارتی همان وهابی‌گری که اساس ایدئولوژیکی تمام اشکال افراط‌گرایی سنی از آمریکای شمالی و اروپا تا غرب و شرق آفریقا، دنیای عرب و آسیا را شامل می شود، بروز پیداکرد . طبق این روایت، اسامه بن لادن، ایمن الظواهری، ابوبکر بغدادی و دیگر جهادگران سنی تنها در حال به‌اجرا درآوردن دستورات علمای قرون وسطی مانند ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب، فقیه حنبلی نجدی قرن هجدهم و ایدئولوگ‌های انقلابی مدرن مانند سید قطب و عبدالله عزام بودند. منتقدان آن‌ها می‌گویند برای ریشه‌کن کردن تروریسم، باید سلفی‌گری را از بین برد یا بی‌اثر کرد. واقعیت، البته، بسیار پیچیده‌تر از این روایت ساده‌انگارانه است که ادعا می‌شود. سلفی‌گری، هرچند پیروان آن یک مجموعه اصلی از باورهای دینی و رویکردهای روش‌شناختی مشابه در تفسیر قرآن و حدیث و فقه سنی دارند، در اشکال مختلفی بروز می‌کند. از سلفی‌گری فقهی و سلسله‌وار علمای سعودی و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین گرفته تا گروه‌های سلفی خودتوصیف‌شده در اروپا و آمریکای شمالی که اطراف یک موعظه‌گر کاریزماتیک جمع می‌شوند، فردی که اغلب تحصیلات رسمی دینی محدودی دارد. آنچه این اشکال مختلف سلفی‌گری را متحد می‌کند، مجموعه‌ای از متون دینی و حقوقی و گروهی از علماست که در میان حلقه‌های سلفی به‌طور گسترده‌ای مورد احترام و ارجاع قرار می‌گیرند.

تحقیقات میدانی و تحلیل متنی از سلفی‌گری در نیجریه، پرجمعیت‌ترین کشور آفریقا و خانه یکی از بزرگ‌ترین جمعیت‌های مسلمان در جهان، از طریق این مجموعه متون مورد توجه قرار می‌گیرد، که آن به‌عنوان "مجموعه‌ای از متون که به‌طور جمعی مورد مذاکره قرار گرفته و تحت قواعد تفسیر و استفاده قرار می‌گیرد" تعریف می‌شود . علاوه بر این استدلال می‌شود که در تاریخ سلفی‌گری نیجریه، می‌توان مراحل عمده‌ای را که جنبش سلفی جهانی طی کرده است، مشاهده کرد، زیرا این جنبش از خاورمیانه عربی به مناطقی که به اشتباه اغلب به‌عنوان "مناطق حاشیه‌ای" جهان اسلام، مانند آفریقا و بخش‌هایی از آسیا، دیده می‌شود، گسترش یافته است.

مجموعه سلفی به افراد و گروه‌های سلفی هویت و احساس تعلق به یک جامعه دینی منحصر به فرد و از نظر آنها برتر می‌دهد که به‌طور نزدیک به درک و قرائت آنها از تاریخ مقدس و شخصیت‌های محترم پیامبر محمد و صحابه مرتبط است. سلفی‌گری به‌عنوان یک جریان فکری، الهیات و رویکرد روش‌شناختی از طریق این مجموعه منتقل می‌شود که نه تنها به‌عنوان وسیله‌ای برای تبلیغ دین عمل می‌کند بلکه به‌عنوان یک دفترچه قوانین نیز عمل می‌کند که از طریق آن مرزهای آنچه که "سلفی‌گری" است و آنچه که نیست توسط پیروان و مقامات برجسته آن تعیین می‌شود. سلفی‌گری بر یک سنت متنی استوار است، برخلاف تمایل رایج و مشکل‌ساز در بسیاری از مباحث موجود و حتی ادبیات علمی در مورد سلفی‌گری است که آن را به‌عنوان یک ایمان تحت‌اللفظی، تک‌بعدی و پاکیزه‌گرایانه با تمرکز یگانه بر قرآن و مجموعه حدیث تعریف می‌کند. سلفی‌ها تنها حکم‌های دینی و حقوقی را به‌طور خطی از قرآن و سنت پیامبر استخراج نمی‌کنند، بلکه در یک فرایند هماهنگ و یکپارچه درگیر می‌شوند تا جامعه سلفی امروز را با مجموعه‌ای از اعمال و باورهای هنجاری که توسط علما و دانشمندان برجسته سلفی از گذشته نزدیک مطرح شده است، هماهنگ کنند.

ظهور یک جریان متمایز "سلفی" در درون اهل سنت را به می توان در دو مرحله تقسیم کرد. مرحله اول از سال 1880 تا 1950 است که در آن، علما و پژوهشگران اهل سنت از سراسر کشورهای مسلمان‌نشین، که رویکردهایشان دارای متدولوژی مشترک مبتنی بر حدیث بود، به یکدیگر نزدیک‌تر شدند. مرحله دوم از دهه 1960 تا به امروز ادامه دارد، زمانی که نهادهای سلفی کلیدی (مانند دانشگاه اسلامی مدینه و دیگر نهادهای سلفی سعودی) تأسیس شدند و شروع به جذب و (شاید مهم‌تر از همه) تأمین مالی و حمایت از دانشجویان اهل سنت از کشورهای مختلف، از جمله نیجریه، کردند تا در عربستان سعودی تحصیل کنند. این دانشجویان سپس در سنت سلفی به‌طور عمیقی غوطه‌ور شدند و پس از بازگشت به کشورهای خود، سلفی‌گری را در میان مسلمانان محلی گسترش دادند.

شمال نیجریه که اکثریت مسلمان دارد، مشابه دیگر مناطقی مانند استان شمالی صعده یمن، زمینه‌ای بارور برای سلفی‌گری بود، عمدتاً به این دلیل که این منطقه به مسلمانان محلی با زمینه‌های اجتماعی پایین‌تر این امکان را می‌داد تا با تسلط دیرینه خانواده‌های حاکم و طبقه مذهبی موجود مقابله کنند. در شمال نیجریه، این طبقه مذهبی عمدتاً تحت سلطه طریقت‌های صوفیانه و شیوخ آن‌ها بود که ادعای رهبری اجتماعی طولانی‌مدت داشتند. اما پس از بازگشت دانشجویان دینی نیجریه‌ای از مؤسسات علمی سلفی عربستان سعودی در دهه‌های 1990 و اوایل 2000، با چالش‌های جدید و اساسی در عرصه‌های الهیاتی و منابع روبرو شدند.

سلفی‌های نیجریه‌ای که پس از تحصیلات خود در عربستان سعودی بازگشتند، به طور فعال دستورالعمل سلفی خود را در میان مسلمانان محلی ترویج کردند و یک کمپین تبلیغی تهاجمی را به راه انداختند که هدف آن تضعیف سلطه نخبگان سیاسی و مذهبی سنتی، یعنی شیوخ صوفی بود. بر اساس مجموعه‌های کلیدی از نوشته‌های فقهی و تفسیری از ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب و دیگر علما و اندیشمندان سلفی، سلفی‌های نیجریه‌ای تلاش کردند چارچوبی را معرفی کنند که نمایانگر آن، دستورالعمل سلفی است و از طریق آن دانش‌آموزان و پیروانشان به تفسیر و عمل دینی نزدیک می‌شوند. سلفی‌ها بر این باورند که با تسلط بر فهم و توانایی درست تفسیر قرآن و حدیث، فرد همچنین زندگی اخلاقی‌تری بر اساس اصول اساسی "سلفی" خواهد داشت که نه تنها زندگی دینی بلکه زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را نیز تنظیم می‌کند. با استناد به کار ترژه اوستبو در زمینه سلفی‌گری اتیوپی، استدلال می‌شودکه سلفی‌گری در محیط خاص خود بومی‌سازی می‌شود.

به عنوان بخشی از کمپین‌های دعوت خود، سلفی‌های نیجریه‌ای از رسانه‌ها و فناوری‌های نوین برای بحث با رقبای خود و گسترش نفوذشان بر مسلمانان نیجریه و جامعه ملی به طور کلی استفاده کرده‌اند، با استفاده از اینترنت، ویدئو و سخنرانی‌های صوتی و تصویری، کتاب‌ها و جزوات، و تبلیغ‌های شفاهی، سلفی‌های نیجریه‌ای مانند دیگر فعالان و گروه‌های مسلمان، رسانه‌ها و فناوری را به عنوان توسعه‌ای از زیرساخت‌های فیزیکی که توسط مؤسسات مذهبی مانند مساجد و مدارس دینی فراهم شده می‌بینند. این زیرساخت رسانه‌ای/سایبری به همان اندازه که کنترل فضای فیزیکی اهمیت دارد، یا شاید حتی بیشتر، ارزشمند است زیرا امکان گسترش سریع ایده‌ها را فراتر از آنچه که در گذشته برای مبلغان و مبلغین محلی ممکن بود فراهم می‌کند. به جای تبلیغ انقلاب سیاسی، فعالان سلفی نیجریه‌ای تلاش کردند دسترسی بیشتری به رسانه‌ها از جمله زمان پخش رادیویی پیدا کنند، زیرا باور داشتند این امر در نهایت منجر به پیروزی پیام دینی‌شان خواهد شد، علیرغم قدرت مخاطبان محلی شکاک یا حتی خصمانه در میان طریقت‌های صوفی و غیر سلفی‌هایی که به مذهب مالکی پایبند هستند.

در حوزه سیاست، سلفی‌های نیجریه‌ای ایدئولوژی سیاسی خود را بر اساس اصول اصلی آیین و شریعت سلفی بنا می‌کنند، اصولی که سلفی‌گری را نه تنها به‌عنوان پاک‌ترین بلکه تنها نسخه صحیح اسلام معرفی می‌کنند و از سلفی‌ها می‌خواهند که اصلاحات اخلاقی در جامعه مسلمان منحرف ایجاد کنند. علمای سلفی به دنبال اصلاحات اجتماعی، سیاسی و مذهبی هستند که در مجموع نمایانگر «بازگشتی» به اسلام پیامبر محمد (ص) است و این کار را از طریق بیان حقیقت به قدرت و مشورت و نکوهش از حاکمان سیاسی مسلمان انجام می‌دهند. در پیمودن عرصه پیچیده و چندقطبی سیاست‌های ملی و منطقه‌ای، استدلال می‌شود که علمای سلفی نیجریه‌ای که در عربستان سعودی تحصیل کرده‌اند، به‌طور ناخواسته دروازه را برای صداهای خشن‌تر و افراطی‌تر، از افرادی که همان سطح از تحصیل در شریعت سلفی یا اسلام سنی را ندارند، گشودند. معروف‌ترین این گروه‌ها «بوکوحرام» است، گروه جهادی و شورشی که امروز در اطراف دریاچه چاد در نیجریه، چاد و نیجر مستقر است و خود را جماعة أهل السنة للدعوة والجهاد می‌نامد و تحت رهبری ابوبکر شکاو قرار دارد. بو کوحرام تحت رهبری نخست مبلّغ احیایی محمد یوسف و سپس ابوبکر شکاو قرار دارد. یوسف، برخلاف سلفی‌های اصلی نیجریه، تلاش کرد تا از کانون سلفی علیه دولت استفاده کند، به جای آن که از آن به عنوان ابزاری برای اصلاحات مطلوب استفاده کند. او از نوشته‌های ایدئولوگ‌های جهادی عرب تأثیرگذار، از جمله ابو محمد المقدسی و انقلابی آخرالزمانی جحیمان العتیبی، که در تصرف مسجدالحرام در مکه در سال ۱۹۷۹ مشارکت داشت، بهره برد. یوسف مفاهیم کلیدی سلفی مانند الولاء من المؤمنین و البراء عن الکافرین (وفاداری به مؤمنین و انکار کافران) و باورهایی در مورد توحید مطلق (توحید) را به عنوان مبنای موعظه‌های احیایی خود ذکر کرد. بر اساس این اصول، او ادعا می‌کرد که مسلمانان نه تنها باید به انجام وظایف دینی خود مانند نماز و روزه در ماه رمضان بپردازند، بلکه باید فعالانه با "کفر" و "ارتداد" مبارزه کنند و حکومت خدا را بر روی زمین برقرار سازند، پیروی از مسیر صحیح جامعه پیامبر ابراهیم (ملّت ابراهیم) که در آیات متعدد قرآن ذکر شده و به عنوان یک پروژه نظری برای عمل توسط المقدسی در کتابی طولانی از همان نام که تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری جهادگرایی سنی مدرن داشته است.

به جای اینکه گروه بوکوحرام، به ویژه تحت رهبری شکاو، به عنوان یک گروه «سلفی» یا «جهادی-سلفی» دیده شود، استدلال می‌شود که این گروه نمونه‌ای از چگونگی انتقال یک گروه از سلفی‌گری به سمت چیزی فراتر از آن است. شکاو و «پساسلفی‌گری» او، این گروه مانند دولت اسلامی (داعش)، از متون سلفی فاصله گرفته و به سوی جهادیسمی حرکت کرده که فقط از برخی عناصر تقلیل‌یافته از این متون استفاده می‌کند و تنها برای گسترش شکلی نظامی از جهاد از آن بهره می‌برد. حتی زمانی که به مراجع مذهبی تاریخی مانند ابن تیمیه اشاره می‌شود، رهبران و اعضای بوکوحرام و دولت اسلامی اغلب از طریق دیدگاه‌های ایدئولوگ‌های جهادی سنی مدرن مانند جُهَیمَن العُتَیبی، المقذیسی و ابو مصعب الزرقاوی که در حال حاضر به عنوان یک کانون جهادی سنی شناخته می‌شوند، این منابع را تفسیر می‌کنند. به طور خلاصه، شکاو سلفی‌گری رسمی را رها کرده و به سمت یک ایمان بمب‌افکنانه و نهادینه‌تر که کمتر سلفی و بیشتر جهادی است، پیش رفته است.

اسلام و جنبش‌های اسلامی در آفریقا در محیط‌های اجتماعی و سیاسی‌ای تکامل یافته‌اند که منعطف به مدل‌های غالب در دنیای عرب (به ویژه مصر) نیستند. واضح است که تحلیل همه انواع بسیج‌های اجتماعی و سیاسی اسلامی آفریقا از دیدگاه متمرکز بر خاورمیانه و مصر، بیشتر از آنکه روشن کند، مغفول می‌ماند.

نتیجه گیری :

در مجموع در این نوشته ، سه طریقت مذهبی انحرافی احمدیه، ایزاله و سلفی‌گری در نیجریه به‌طور مشخص در چارچوب آموزه‌های اسلامی و برداشت‌های خاص خود از اصول دین با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند که در بسیاری از مواقع باعث تفرقه و برخوردهای مذهبی در این کشور شده‌اند، مورد بررسی قرار گرفت . این وضعیت نشان می‌دهد که نیجریه با چالش‌های جدی در زمینه هم‌زیستی دینی و مذهبی مواجه است و به نظر می‌رسد که تنها با ترویج تفکر مذاهب میانه‌رو، گفت‌وگو و تفاهم دینی، می‌توان به کاهش تنش‌ها و تقویت همبستگی اجتماعی و مذهبی در این کشور امیدوار بود.

 

منابع:

Alexander Thurston,Salafism in Nigeria: Islam, Preaching, and Politics, New York: Cambridge University Press, 2016. 300 pages.

https://afriquedecryptages.wordpress.com/2019/06/14/from-rebellion-to-cooperation-the-evolution-of-the-izala-movement-in-nigeria/

https://rpl.hds.harvard.edu/faq/ahmadiyya-movement-nigeria

Roman Loimeier, Islamic Reform and Political Change in Northern Nigeria (Chicago: Northwestern University Press, 1997).

Richard L. Sklar, Nigerian Political Parties: Power in an Emergent African Nation (Princeton: Princeton University press, 1963).

 

کد خبر 22672

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =