تهیه و تدوین: سعید طالبی نیا
همکاران پژوهش: محمدحسن حسرت – سیدکوثرعباس موسوی - سید ذوهیب حسن بخاری - عبد الله خان - علی رحمانی – سید نجم الدین موسوی – اسماعیل حامدحسین – معصومه محمود
جشن شب یلدا از سابقه هفت هزار ساله در ایران و حوزه تمدنی آن برخوردار است. یکی از کشورهایی که در برخی مناطق آن، جشن شب یلدا در 30 آذر مصادف با 20 دسامبر هر سال برگزار می شود، کشور پاکستان است. خواستگاه جشن شب یلدا در پاکستان، در بخش شمال و شمال غربی این کشور در دو ایالت گلگت بلتستان و خیبرپحتونخوا می باشد.
یکی از جشن های باستانی منطقه بَلتِستان "مِی پَهنگ(حرف «ی» و «ها» خوانده نمی شود)، می فَنگ یا مَهه فَنگ" است که ۲0دسامبر(شامگاه 30 آذر) هر سال برگزار می گردد. در زبان بلتی «مه» به معنای آتش و «فنگ» به معنای پرتاب کردن، یعنی بازی با آتش است. مرسوم این است که مردم منطقه اگر موفق به این کار نشوند، در عصر اولین پنجشنبه بعد از شب یلدا و اگر نشد، پنجشنبه دوم و اگر نشد پنجشنبه سوم به شکل چراغانی کردن منازل و روشن نمودن آتش و پریدن از روی آن مراسم را برگزار می کنند. در زمان های قدیم، مه فنگ سه هفته قبل و سه هفته بعد از ۲۱ دسامبر جشن گرفته می شد، اما امروزه مردم بلتی آن را فقط در ۲۱ دسامبر جشن می گیرند. بر اساس تقویم تبتی ۲۱ دسامبر هر سال، اولین روز سال جدید است، بنابر این، این روز در تمام کشورها و مناطق متأثر از فرهنگ تبتی، از جمله بلتستان پاکستان با نام جشن «لُوسَر» یعنی "سال نو" جشن گرفته می شود. لوسر ترکیبی از دو کلمه به زبان بلتی است؛ «لو» یعنی سال و «سَر» به معنی نو است. به همین مناسبت در هر خانه ای جشن ویژه ای برپا می شود. اما روش های برگزاری این جشنواره در مناطق و دره های مختلف بلتستان کمی متفاوت است.
در طولانی ترین شب سال در سنت های باستانی بلتی، زمانی که درجه حرارت چندین درجه به زیر نقطه انجماد کاهش می یابد. مردم قبیله بلتی که در کوهستان زندگی می کنند در محلی نسبتاً باز در منطقه خود جمع می شوند و مشعل های روشن را تا پاسی از شب به اهتزاز در می آورند. طنین موسیقی نواحی کوهستانی با ضرب طبل ها به سبک بلتی، سردترین شب و آتش سوزی های عظیم و مشعل های درخشان که در دستان صدها نفر حرکت می کنند، فضایی بسیار دلنشین و مسحورکننده ایجاد می کند و احساس سرما دوام نمی آورد. در بلتستان، اعتقاد بر این است که وقتی مردم خانه های خود را با آتش ترک می کنند، تمام شیاطین خانه با آتش خارج می شوند. صحنه فضای بین این کوههای غولپیکر، بهویژه مشعلهای دوار درخشان از آسمان، منظرهای زیبایی را به نمایش میگذارد. جدای از این، شمع ها نیز به صورت ردیفی بر روی پشت بام خانه های مربوطه قرار می گیرند. ضیافت ها به شیوه ای مجلل برگزار می شود و غذاهای خوشمزه به سبک بلتی تهیه می شود. این جشنواره تا حدودی شبیه چراغان در «شب برات» پاکستان است اما هویت و سنت های منحصر به فرد خود را دارد. برخی از بزرگسالان بَلتِستان این آیین را با کشتن عبدل خان معروف به می زوس(آدم خوار) پادشاه مَقپون(نام منطقه ای در بلتستان) مرتبط می دانند. برخی دیگر آن را به عنوان شادی به دلیل کوتاه شدن شب ها و طولانی تر شدن روزهای بعد از ۲۱دسامبر تفسیر می کنند. برخی می گویند که در ابتدا این جشن بعنوان نمادی از جنگ برگزار می شد ولی بعدها به یک سنت دائمی تبدیل شده است.
در بلتستان در عصر روز 20 سپتامبر(30 آذر)، پسران جوان هر روستا، یک بسته نیپر(چوب مخصوص) یا هر نوع چوب خشک تهیه می کنند و آن را آتش می زنند که به آن «دَندَر» یا «رَندَر» می گویند. جوانان در حالی که این مشعل ها را در دست دارند به بلندی ها، کوه ها و تپه ها می روند و با تکان دادن آنها در هوا پایین می آیند. در شب یلدا، همه مقداری غذا با خود می برند و با یکدیگر تقسیم می کنند. این مشعل ها را بعنوان «بلافر کهیر» یعنی «رد بلا» دور می اندازند و برمی گردند. در این شب در هر خانه یک وعده غذایی ویژه ترتیب داده می شود. در برخی خانه ها «کله پاچه» پخته می شود. بیرون آوردن مشعل توسط اعضای خانه ای که مرد خانه به دلیل مسافرت در منزل نیست، فال بد محسوب می شود. تا نیم قرن پیش در بلتستان به مناسبت این جشن، همه مردم، شب ها مجالس رقص و آواز برپا می کردند که طبق سنت ها هدف آن جلب رضایت «هلا و هلانو» یعنی خدایان بود. گفته می شود که آهنگ های محلی مربوط به این جشن بود، اما در پانزده بیست سال اخیر، آیین «مِی پَهنگ» شتاب خود را از دست داده است. اما در روستاهای دورافتاده این رویداد را به صورت نمادین جشن می گیرند.جشن می فنگ مهم است زیرا پس از ۲۱ دسامبر، شب ها کوتاه تر و روزها طولانی تر می شوند. برای افرادی که با این هوای سرد دست و پنجه نرم می کنند کمتر از عید نیست، فقط کسانی که در دمای منفی ۱۵ درجه زندگی می کنند می توانند این لحظات شادی را احساس کنند. بنابراین، همه مردم اینجا از هر قبیله و مذهبی جشن می گیرند، شاید این مهم ترین عامل برای بقای این جشنواره باشد. بعضی ها از لحاظ تاریخی، این جشن را بخشی از سنت قدیمی تلاش برای جلب رضایت خدا می دانند، زیرا در این شب همه مردان، به ویژه جوانان و کودکان شبانه از خانه بیرون می آیند و چوب را به صورت مشعل در دست روشن می کنند و سروصدا می کنند. به گفته آنها، در زمان های قدیم ساکنان این منطقه بودائی هایی بودند که در آغاز سال نو تبتی این جشن را برگزار می کردند تا خدای خود را خشنود کنند یا از او برکت بگیرند. اما اکنون در کل منطقه بلتستان از پیروان آیین بودایی هیچ اثری وجود ندارد، بنابراین مناسب است که به جای نسبت دادن آن به خدای خیالی بودائیان، آن را به عنوان یک جشنواره منطقه ای بنامیم و درک کنیم. در بیشتر جاها بچه ها در ابتدای روز جمع می شوند و به درب هر خانه ای در روستا یا محله می روند و به تعداد خانواده ها به سبک خاصی دعا می خوانند و از آنها چوب و سایر اقلام اضافه در خانه شان را درخواست می کنند تا بفروشند و چوب تهیه تهیه کنند. عموم مردم بلافاصله چوب و غیره را به این کودکان تحویل می دهند. بچه ها همه این چوب ها و مواد زائد را در یک زمین نزدیک جمع می کنند تا بتوانند در شب، آتش روشن کنند. بعد از نماز مغرب، جشن شروع می شود؛ هنگام آتش گرفتن چوب های انباشته شده، جوانان مشعل های خود را از آن روشن می کنند و در اطرف پخش می شوند تا چوب مشعل تمام شود. پس از پایان آتش بازی، مردم با خوشحالی به خانه های خود باز می گردند در حالی که غذاهای بومی و غیربومی آماده است. رسم این است که عروس و نوه ها و خواهر شوهر و برادرزاده ها به صرف غذا دعوت شوند که بدون آنها نمی توان غذای ویژه "می فنگ" را تصور کرد. از زمان پایان بودیسم در بلتستان، علمای اسلام به جای ممنوعیت جشن ها و آیین های بی ضرر غیر اسلامی، آنها را به رویدادهای مفید تبدیل کرده و تا حدودی اسلامی کرده اند. همچنانکه افراد مسن در جشن مه فنگ در حین سوزاندن آتش، با هم نَعت(وصف پیامبر) و منقبت(وصف اهل بیت) می خوانند. البته اگر مناسکی مستقیماً با آموزه های اسلام تضاد داشته باشد، قطعاً ممنوع بوده، اما هیچ تلاشی برای از بین بردن آداب و اعیاد بی ضرر صورت نگرفت. جالب اینکه برخی از بلتی های ساکن برخی شهرهای بزرگ پاکستان نیز جشن شب یلدا را در قالب دورهمی سالانه شب 21 دسامبر برگزار می کنند. هم اکنون در شهر کراچی بزرگ ترین شهر پاکستان، هر ساله جمعی از بلتی های مقیم کراچی در منطقه دیفنس و سایر مناطق جمع می شوند و این سنت را جشن می گیرند.
جشن یلدا – تالینی / تهموشلنگ در منطقه گلگیت
این آیین، زمانی در منطقه گلگت در جوار بلتستان نیز در اوج بوده است. که در زبان شینا(زبان محلی منطقه گلگیت) «تالینی» نامیده می شود. تالینی به معنای آتش بازی است. بر اساس قصه های محلی، مردم منطقه گلگیت، این آیین(روشن کردن آتش) را بیاد کشتن «شِری بَدَت»(آدم خور) پادشاه ستمگر و ظالم آنجا و ترساندن روح او آغاز کرده بودند تا دوباره برنگردد.
همچنین در منطقه هُنزه از توابع گلگیت که به زبان بروشسکی(زبان محلی هنزه) صحبت می کنند جشن شب یلدا را «تهموشلنگ» می گویند.
در منطقه «نگر» از توابع گلگیت نیز این آیین برگزار می شود. مردم زیر کرسی مانندی جمع میشوند و آجیلها و خوراکیهای مخصوص گلگت و آنچه برای شب نشینی لازم دارند را تهیه و استفاده می کنند و به قصهگویی درباره اسطورههای آن منطقه میپردازند، چیزی شبیه شاهنامه خوانی و نقالی در ایران.
جشن یلدا - چویموس در منطقه کیلاش از توابع چترال
همچنین در بخش دیگری از پاکستان در ایالت خیبرپختونخوا (پیشاور)، جشن های شب یلدا به شکل دیگر و در قالب فستیوال سالانه چویموس از 15 تا 22 دسامبر برگزار می گردد. فستیوال چویموس Choimus یک جشن زمستانی سالانه است که توسط مردم «کیلاش» در منطقه عمومی چترال یکی از مناطق کوهستانی ایالت خیبر پختونخوا از ۱۵ الی 22 دسامبر برگزار می شود. این جشن پرجنب و جوش ملی مذهبی دارای رقص های سنتی، غذاها و سرودهای مذهبی است که به روح «بالومین» یکی از خدایان آنان اختصاص دارد. مردم کیلاش در این فستیوال اطراف آتش با ریتم ضربات طبل و نوشیدن می رقصند و شراب می خورند. زنان با پوشیدن لباسهای مشکی سنتی و سرپوشهای گلدوزی شده رنگی در جشن شرکت می کنند. این جشن با جمع شدن بزرگان قبیله بر فراز تپه ها برای تماشای طلوع خورشید در 15 دسامبر و سپس با قربانی بُز برای الهه «جَستک» در معبد «جستارخان» و پاشیدن خون در اطراف معبد به اوج خود می رسد. در این منطقه چترال، مردان آیین حمام زمستانی را به جا میآورند و در حالی که تکه نانی را در دست گرفته اند روی سرشان آب میریزند. این حمام باید ایستاده انجام شود و از صبح تا بعد از ظهر آخرین روز از پاییز ادامه خواهد داشت. زنان و دختران هم مراسم سنتی حمام را به جا میآورند و بعد از این تطهیر، مراسم آتشافروزی، جشن و پایکوبی و خوردن غذایی که از شکمبه بز تهیه شده، آغاز میشود. سازمان جهانی یونسکو، فرهنگ کیلاش را در نوامبر 2018 به عنوان«میراث فرهنگی ناملموس» فهرست کرد. این تصمیم در سیزدهمین نشست کمیته بین دولتی یونسکو که در کشور موریس برگزارشد، اعلام شد.
دره کیلاش که در قلب منطقه چیترال در ایالت خیبر پختونخوا واقع شده است، به عنوان محل زندگی «پوشندگان لباس سیاه» معروف است. این منطقه به خاطر فستیوال های منحصر به فرد خود در سطح جهانی شناخته می شود. مردم کیلاش که در حدود چهار تا پنج هزار نفر در درههای منزوی به نام «بومبورت»، «رامبور» و «بیریر» زندگی میکنند، به دلیل فرهنگ غنی، سنتهای متمایز، آداب مذهبی و جشنوارههای پر جنب و جوششان متمایز هستند. این درهها چون توسط مناظر سرسبز و مزارع میوه احاطه شدهاند، زیبایی آرام و تنوع فرهنگی قابل توجهی را ارائه میدهند و آنها را به مقصدی ایدهآل برای کسانی تبدیل میکند که به دنبال ترکیبی از شگفتیهای طبیعی و میراث فرهنگی انسانی هستند. طبق منابع تاریخی، اجداد کیلاش، از ولایت نورستان افغانستان یا محلی دیگر در جنوب نورستان به دره چترال مهاجرت کردند. روایت دیگری ادعا می کند که نسب آنان از پادشاهی یونانی-باختری و هندو-یونانی است که پس از لشکرکشی اسکندر مقدونی، به آن منطقه ظهور کرد. در حالی که اقلیتی از کیلاش ها به اسلام گرویده اند، سایر مردم کیلاش در درجه اول پیروان مذهب سنتی کیلاشی هستند که نوعی آنیمیسم است و معتقدند همه اشیا، مکان ها و موجودات دارای جوهره معنوی مشخصی هستند. آنیمیسم باورهایی را در بر می گیرد که طبق آنها همه پدیده های مادی دارای عاملیت هستند که هیچ تمایز طبقه بندی شده ای بین دنیای معنوی و فیزیکی وجود ندارد، و اینکه روح یا احساس نه تنها در انسان ها بلکه در سایر حیوانات، گیاهان، سنگ ها و پدیده های جغرافیایی دیگر مانند کوه ها، رودخانه ها و موجودات محیط زیست طبیعی نیز وجود دارد. آنیمیسم عقیده ای است که در آن همه چیز مانند حیوانات، گیاهان، صخره ها، کوه ها، رودخانه ها، ستارگان و غیره دارای حیات (آنیما به لاتین) می باشند. آنیمیست ها معتقدند آنیما یک روح قدرتمند است که می تواند به آنها کمک کند و یا آسیب برساند و باید پرستش شود و یا از آن بترسیم و باید به گونه ای شناسایی شود. آنیمیسم یک دین مربوط به دوران نخستین بشر است که طرفداران آن هزاران سال است از آن پیروی می کنند و به حیوانات، ستارگان، بُت ها مقام خدایی می دهند و روح گرا، جادوگر، غیب گو و طالع بین می باشند. آنها از طلسم، جادو، سحر، خرافات و هر چیز دیگری استفاده می کنند و عقیده دارند که از آنها در برابر پلیدی محافظت می کند و ارواح خوب را خوشحال می کند.
نمونه هایی از تبلور آیین یلدا در شعر قدیم و جدید اردو:
دے محبت تو محبت میں اثر پیدا کر
جو ادھر دل میں ہے یا رب وہ ادھر پیدا کر
کیا قیامت میں بھی پردہ نہ اٹھے گا رخ سے
اب تو میری شب یلدا کی سحر پیدا کر
سید وحید الدین بیخود دهلوی
اے دل اس زلف کی رکھیو نہ تمنا باقی
حشر تک ورنہ رہے گی شب یلدا باقی
شنکر دیال عاشق اکبر آبادی
چھپ گیا وہ روئے رخشاں مہر عالم تاب کا
اب شب یلدا کی ہر سو ظلمتیں چھانے کو ہیں
خوشی محمد ناظر
ٹھوکریں کھاتی پھرے گی شب یلدائے فراق
خون روئے گی ہر اک تازہ بلا میرے بعد
باسط بھوپالی
حیدر شبِ یلدا کی سیہ سرد فضا میں
یہ بجھتا‘ چمکتا ہوا جگنو ہے کہ توہے
حیدر قریشی
ذرا ٹھہر شبِ یلدا تمام ہونے تک
ابھی تو ذکر ہے باقی بچھڑنے والوں کا
ڈاکٹر شکیل فاروقی
سایۂ ظلم سرِ خلقِ خدا ہوتا ہے
جب بھی پرچم شب یلدا کا کھلا ہوتا ہے
سید منیر
سال کی سب سے لمبی رات
میں نے یوں ہر شب یلدا کا گیت خود اپنے لئے گایا
آج کی رات،اس شب یلدا میں
تو میرے گیتوں کا آغاز بن
آج کی رات میرا دل اک راز کہتا ہے تم سے
چلی آ میری ہستی کا آغاز و انجام بن
بے سحر رات نہ ہوگی کوئی،اس رات کے بعد،اس سال میں
آ،آج کی ایک رات خوش رہ،
میری شریک تار و پود بن
ہر رات کی طرح یہ رات بھی ڈھل جائے گی
آمیری جان شیرین آ،
آ میرے شیشے کا جام بن
آج کی رات اشعار سے میں تم کو خوشامد کہتا ہوں اے دوست
آ میرے تازہ ترین شعر
تو میرا چین بن،تو میرا عود بن
آج کی رات تمہیں بڑی نازوں سے رکھوں گا
الگ اک شوق پالا ہے
آ،آج کی سحر گاہ میں
تو میرے صبر کا پتھر بن
آج کی رات کس قدر غمگین ہے میرا دل
آج کی رات کی کوئی سحر نہیں
اس غم کو میرے دل سے رفع کردے
تو میرا صبح سپید بن
اور میں ہر شب یلدا میں
حافظ شیراز کی یاد میں
دل کی ہر بات کو گاتا تھا
مگر اب آج کی رات تمہاری مست نرگسی آنکھوں کی یاد میں،فال دیکھا
تو میرے فال کی شاہد بن
تو شام و سحر کو چھوڑ کر صبح امید دیکھ
یہاں آکر تو میرے حال کا تماشا دیکھ
کیونکہ یہ فال کچھ کہتا ہے
کس قدر سہانا کہتا ہے مگر تیرے بغیر
ہر بات گلے میں رندھ گئی
میں نے یہ گیت کیسے گایا
لیکن ایک بات کہوں
اگر آئی میرے سرہانے صفائی سے بات کہتا ہوں
نہ آئی گر میرے نزدیک جفا سے کام لے لوں گا
آمیری زندگی
جفاؤں کو خود سے دور کردے
آؤ میری جان
تو میری سادگی بن
تو ہمیشہ کے لئے میری بن،میرے لئے بن۔
محمد منوّر مسعودی -کشمیر
تیرگی میں روشنی کا اک نشاں یلدا کی رات
آسماں کی وسعتوں میں کہکشاں یلدا کی رات
ماہ و انجم غمزدہ ہیں کہہ کے یہ اے ارتضی
ایک شب کی ہے ہماری میںہماں یلدا کی رات
ارتضی جونپوری - کراچی
دن ڈھلے جو سو گیا ہو نیند کی آغوش میں
ہو نہیں سکتی کبھی اس پر عیاں یلدا کی رات
ارتضی جونپوری - کراچی
منابع پژوهش:
https://www.mukaalma.com/16549
https://www.instagram.com/p/DDwlZKHAt43/?igsh=dm0yOHZra3I1cXJs
https://www.instagram.com/p/DDwoUpHgXx1/?igsh=MWNzOHRqbjljeG91NQ
https://travelpakistani.com/blogs/kalash-festivals-2024-25/126
https://hunzaguidespakistan.com/tours/chilam-joshi-festival-kalash/
https://www.sukhankada.com/zohaib-hassan/may-fang-aor-21-december
https://www.sukhankada.com/zohaib-hassan/may-fang-aor-21-december#google_vignette
https://www.gotquestions.org/Farsi/Farsi-animism.html
منبع مکتوب:
دائره المعارف فرهنگ پاکستان، ج1، مناطق شمال پاکستان، لوک ورثه اسلام آباد، ص 255
نظر شما