درباره دموکراسی، اقتصاد و سیاست: چگونه یک کارمند دولت قزاقستان آکورد(ریاست جمهوری) را ترک کرد و همه چیز را از صفر شروع کرد؟
آقای اولژاس ژوراوف در قزاقستان، فارغ التحصیل برنامه "بولاشاک" و برنامه چوینینگ بریتانیا بود ولی اکنون کاندیدای دکترا و عضو انجمن تجزیه و تحلیل سیاست و مدیریت دولتی در واشنگتن، اوفرصتها و چشم اندازهای بزرگی داشت و در نردبان شغلی خود تا مقام سیاسی در دفتر ریاست جمهوری بالا رفت. اما، یک شبه، استعفای خود را نوشت و به ایالات متحده رفت. سامال ایبراوا سردبیر اولیس مدیا، بررسی کرد که چرا او از حرفه خود دست کشید و چگونه از راه دور وضعیت وطن خود را ارزیابی میکند.
خروج از منطقه امن
چرا حرفه خود را رها کردید، از چشم اندازهای شگفت انگیز، طبق معیارهای ما، دست کشیدید و به آمریکا رفتید؟
بله، من یک کار خوب و جالب در دفتر ریاست جمهوری داشتم، جایی که به مسائل اقتصادی میپرداختم. من 20 سال سابقه کار دارم - 10 سال در دفتر ریاست جمهوری، حتی این فرصت را داشتم که در توسعه کشور مشارکت کنم، اما در مقطعی متوجه شدم که باید از منطقه امن خود خارج شوم. همانطور که میدانید، بسیاری از کارمندان دولت، دفتر ریاست جمهوری را به عنوان اوج ترقی شغلی خود میدانند و حاضرند تا زمان بازنشستگی در آنجا کار کنند. چنین چشم اندازی برای من جذاب نبود، من میخواستم به سطح بین المللی بروم.
ورود به دفتر ریاست جمهوری دشوار است، اما شما وارد شدید و آن را رها کردید!؟
من دوبار وارد دفتر ریاست جمهوری شدم، سمتهای مختلفی داشتم، ارتقا شغلی و توسعه حرفهای را تجربه کردم، خاطرات خوبی باقی مانده است، اما میخواستم چالش جدیدی را بپذیرم، مدرک دکترا بگیرم. به طور موازی، اکنون در اینجا در ایالات متحده بر روی پروژههای مختلفی کار میکنم، از جمله در دانشگاه، بانک جهانی و در پروژههای تحقیقاتی در قزاقستان شرکت میکنم.
در قزاقستان کمبود تحلیلگر وجود دارد - آیا به راحتی شما را رها کردند؟
به طور کلی، افراد زیادی در قزاقستان و دفتر ریاست جمهوری وجود دارند که قزاقستان جدید را میسازند. من فکر میکنم که تیم توسعه دهندگان قزاقستان جدید با رفتن من خیلی تضعیف نشد. البته سوالاتی بود، همکاران نمیفهمیدند که چرا سمت سیاسی را رها میکنم - بسیاری برای این سمت تلاش میکنند. و برای من سمت مهم نبود، بلکه کار تحقیقاتی و علمی جالب اهمیت داشت و برای انجام این کار، مدرک دکترا ضروری است و در این یک فرصت برای تبدیل شدن به یک متخصص در سطح بین المللی دیدم - مدرک دکترا درهای هر بازار کار را باز میکند، به خصوص در ایالات متحده، زیرا در اینجا برنامههای دکترا بسیار ساختار یافته هستند و همه را به مدت 5 سال آموزش میدهند.
در آمریکا، همه برنامهها مبتنی بر تحقیقات علمی هستند، آیا آنها فقط برای ایدهها، حتی ایدههای جذاب، پول اختصاص نمیدهند؟
کاملاً درست است، در اینجا همه چیز مبتنی بر تحقیقات علمی است، هر برنامه دولتی، قبل از تصویب، باید تخصص لازم را کسب کند - مشکل به طور کامل بررسی میشود و ارزیابیهای خاصی با استفاده از روشهای پیشرفته تجزیه و تحلیل انجام میشود. این هنوز در قزاقستان توسعه نیافته است - البته تجزیه و تحلیل خاصی وجود دارد، در هنگام تهیه پیامها بحثهای زیادی انجام میشود، اما ما دقیقاً یک مؤلفه علمی مستقل نداریم. در ایالات متحده، این روشها در دهه 1980 معرفی شدند. در کاخ سفید، یک گروه کامل از مشاوران اقتصادی وجود دارد که سالانه گزارشی را برای رئیس جمهور تهیه میکنند و تمام تحقیقات انجام شده در صنایع خاص - بازار کار، بهداشت، آموزش و غیره را مطالعه میکنند.
جالب اینجاست که آنها پس از انتشار گزارش خود، از تمام دانشمندانی که از آنها نقل قول کردهاند تشکر میکنند. من با استادانی آشنا هستم که از کاخ سفید به خاطر اینکه تحقیقاتشان به اقتصاد کمک کرده است، تشکرنامه دریافت کردهاند. این نشان میدهد که آنها چقدر برای رویکرد تحقیقات علمی ارزش قائل هستند.
چرا قزاقستان به علم اهمیت نمیدهد؟
چه چیزی مانع از اجرای این امر در قزاقستان میشود؟ ما میلیاردها دلار برای علم، برای خدمات مشاورهای اختصاص میدهیم، ما استراتژی 2030 و 2050، برنامههای دولتی، برنامههای صنعتی داریم، اما به دلایلی نتیجهای وجود ندارد، مشکل چیست؟
فکر میکنم که همه چیز به مردم بستگی دارد. ما افرادی داریم که میدانند چگونه همه این کارها را انجام دهند، تمرکز زیادی از افراد در بخش دانشگاهی قزاقستان وجود دارد که در خارج از کشور تحصیل کردهاند، دکترا گرفتهاند، اقتصاددانان زیادی هستند - آنها میدانند که چگونه از این روشها استفاده کنند و در خدمات ملی متخصصانی وجود دارد، اما خدمات ملی ما درگیر حل مشکلات جاری است - ما عمدتاً یک کشور در حال توسعه هستیم، بنابراین باید دائماً تصمیمات سریع بگیریم. علاوه بر این، این تصمیمات از تعامل با محیط دانشگاهی که تحقیقات خود را انجام میدهند جدا شده است و بخش دولتی به تجزیه و تحلیل داخلی خود متکی است و کارشناسان خارجی را در حل وظایف دولتی درگیر نمیکند.
همچنین مشکل دسترسی به دادهها وجود دارد. در اینجا میتوانم مثالی از آخرین تجربه خود بزنم. من به همراه دانشگاههای بزرگ قزاقستان، تحریمها علیه روسیه و چگونگی تأثیر رویدادهای ژئوپلیتیکی بر قزاقستان را تجزیه و تحلیل کردم. یکی از زمینههایی که من علاقه مند به فهمیدن آن بودم این بود که مهاجرت روسها چگونه بر بازار کار قزاقستان تأثیر گذاشته است، آیا آنها مشاغل را از قزاقستانیها گرفتهاند یا خیر؟ برای این تحقیق به دادههای مهاجرت نیاز بود و آنها در وزارت کشور متمرکز هستند - محققان به آنها دسترسی ندارند. دادههای اداره ملی آمار در مورد بررسی خانوارها وجود دارد، زمانی که افراد به طور تصادفی در مورد وضعیت اشتغال خود مورد بررسی قرار میگیرند. در بسیاری از کشورها، این دادهها در دسترس عموم است، از جمله در ایالات متحده. مهاجرت بزرگی از سوریها در ترکیه وجود داشت - دادهها نیز در آنجا باز هستند و در قزاقستان، این دادهها بسته است، پس از درخواستها، فقط بخشی از اطلاعات در اختیار ما قرار گرفت - ما توانستیم دادهها را پس از سپتامبر 2022، زمانی که مهاجرت گسترده آغاز شد، و فقط تا پایان سال ببینیم و دیدیم که در این 3 ماه، جایگزینی مشاغل در بخش غیررسمی منطقه قزاقستان شمالی 87 درصد افزایش یافته است، اما ما هرگز اطلاعاتی در مورد مشاغل رسمی دریافت نکردیم.
ما دادهای نداریم، آمار به نوعی نادرست است، به نظر من حتی رئیس جمهور هم تصویر واقعی را ندارد و شاید این دلیل ناکارآمدی برنامههای دولتی باشد؟
بله، وقتی چنین تحقیقات عمیقی وجود ندارد، میتوان با اطمینان نتیجه گرفت که بخش دولتی به طور کلی از وضعیت کشور آگاهی ندارد. به یاد میآورم که 10 سال پیش، گروهی از اساتید مسکو - بازدیدکنندگان مشهور از مجامع قزاقستان، با روابط خوب با رهبران عالی سیاسی قزاقستان - برای شرکت در انجمن اقتصادی به آستانه آمدند. آنها تفاوت در دادههای آماری در قزاقستان، روسیه و سایر کشورهای مستقل مشترک المنافع را نشان دادند. آنها در آن زمان استدلال میکردند که آمار ما کاملاً غیرقابل اعتماد به نظر میرسد و منعکس کننده وضعیت واقعی در کشور نیست و اگر از این دادهها برای تصمیمگیریهای دولتی استفاده شود، چنین تصمیماتی اشتباه خواهد بود. وقتی دادههای کیفی نداریم، وقتی کارمندان دولت حاضر نیستند دادههای موجود را با محققان به اشتراک بگذارند و وقتی بخش دولتی انجام تحقیقات مستقل و استفاده از نتایج آنها را در شکلگیری سیاستهای عمومی تشویق نمیکند، همانطور که در ایالات متحده و سایر کشورهای توسعه یافته انجام میشود، سیاست و برنامههای عمومی آن دسته از مشکلات و نیازهای جمعیتی را که در واقع در کشور وجود دارد، منعکس نمیکنند.
رویاهای کارکنان
نظر شما در مورد اینکه چرا برنامه ذخیره کارکنان شکست خورد چیست؟
ما چندین اصلاحات در مورد ذخیره کارکنان داشتیم. در سال 2012، زمانی که مرکز کارمندان اداری تشکیل شد، من خودم در این مسابقه شرکت کردم و در آن قبول شدم، سپس ذخیره کارکنان دولتی تشکیل شد که قرار بود حلقه میانی مدیران بخش دولتی را تقویت کند. این اصلاحات جواب نداد، زیرا روسای سازمانهای دولتی نامزدهای ذخیره کارکنان را انتخاب نمیکردند و عمدتاً افراد خود را برای جای خالیهای موجود منصوب میکردند. به عنوان مثال، رئیس کمیته سمتی در فهرست A بود، و معاون رئیس در فهرست B بود و اگر جای خالی در فهرست A ایجاد میشد، وزارتخانهها به طور موقت سرپرست رئیس کمیته را منصوب میکردند و این سمت را نگه میداشتند، در حالی که لازم بود کارمندی را که در مسابقه قبول شده و در ذخیره کارکنان قرار دارد، انتخاب کنند. در نتیجه، بسیاری از نامزدهای خوب در ذخیره باقی ماندند و برنامه اجرا نشد. وقتی اصلاحات ذخیره کارکنان ریاست جمهوری توکایف آغاز شد، من بدبین بودم و با همکارانم بحث میکردم، اما اصلاحات انجام شد و اکنون بسیاری به سمتها منصوب میشوند. اما اگر به انتصابات، نام خانوادگی افراد منصوب شده، مسیر شغلی آنها نگاه کنید، میبینید که افراد منتخب به سمتهای بالا منصوب میشوند.
بسیاری از قزاقستانیها، از جمله دانشجویان بولاشاک، از کشور خارج میشوند. شما خودتان در برنامه "بولاشاک" تحصیل کردهاید، هزاران نفر مانند شما وجود دارد؟
بله، من تعهداتم را در برنامه "بولاشاک" در سال 2014، پس از 5 سال کار در خدمات ملی، انجام دادم. پس از اتمام دوره، بسیاری از افراد کشور را ترک میکنند و بسیاری به قزاقستان باز میگردند. من اینجا مثبت میبینم - اگر آنها کشور را ترک کنند، بد نیست، زیرا میتوان در خارج از کشور برای کشور مفید بود. اگر فرد فرصت خوبی برای کار در یک شرکت خارجی، در دره سیلیکون ولی یا تبدیل شدن به یک استاد، دانشمند در خارج از کشور داشته باشد، بد نیست.
و سپس آنها تابعیت آمریکا را دریافت میکنند و اینجا میمانند - چگونه از این ضررها جلوگیری کنیم؟
همه نمیمانند، اما کسانی که تابعیت خود را تغییر میدهند، البته ضرری برای کشور هستند. در کل، من اینجا روند منفی نمیبینم. بله، خروج کارکنان وجود دارد، اما حتی در خارج از کشور نیز میتوانند برای کشور مفید باشند. من خودم در چندین پروژه در قزاقستان - در مورد بازار کار، در مورد تحریمها، در زمینه آموزش - شرکت میکنم. اما در اینجا در ایالات متحده، منابع بیشتری دارم، به دادههای بین المللی در مورد کشورهای مختلف دسترسی دارم که میتوانم از آنها در کار تحلیلی خود که برای قزاقستان مفید است استفاده کنم.
کسانی که گذرنامه خود را تغییر دادهاند، در قلب خود قزاقستانی باقی میمانند. قزاقستان هنوز وطن است و شما وقتی در کشور دیگری هستید، ارتباط قویتری با آن احساس میکنید. فقط باید این افراد بیشتر درگیر زندگی کشور شوند، همان دانشمندان را به گروههای تخصصی، برای شرکت در کمکهای بلاعوض علمی دعوت کرد.
در مورد دانشجویان بولاشاک، بسیاری از آنها مایلند موضوع قزاقستان را در چارچوب پایان نامههای کارشناسی ارشد و دکترای خود مطالعه کنند. اما در عمل با مشکل عدم وجود دادهها یا عدم دسترسی به آمار موجود اداره ملی آمار یا دادههای اداری سازمانهای دولتی مواجه میشوند. وقتی من قبل از این سفر دو بار در خارج از کشور تحصیل میکردم، میخواستم پایان نامه خود را در مورد قزاقستان بنویسم، اما همیشه با این مشکل مواجه میشدم و مجبور میشدم موضوع را به یک موضوع خارجی تغییر دهم. و هنگامی که دانشجویان موضوع را تغییر میدهند، 2 سال آینده در مقطع کارشناسی ارشد، 3-4-5 سال در مقطع دکترا، مشکلات آمریکا، بریتانیا، فرانسه، ژاپن را مطالعه میکنند و در کشور اقامت خود متخصص میشوند و پس از اتمام برنامه تحصیلی، آنها در آن کشور مورد تقاضا هستند، نه در قزاقستان. بر این اساس، چنین فارغ التحصیلانی تمایل به کار در آنجا پیدا میکنند و برای کارفرمایان در خارج از کشور جذاب هستند. بنابراین، هر ساله ما متخصصان بالقوه را از دست میدهیم و آنها را برای اقتصاد کشورهای دیگر آموزش میدهیم. باید همه اینها را به درستی مدیریت کرد.
قزاقستانیها کجا کار میکنند؟
واشنگتن مرکز سیاسی و فکری جهان است. قزاقستانیها در اینجا با موفقیت در مؤسسات توسعه، مراکز تحلیلی، سازمانهای مالی کار میکنند، برخی کسب و کار خود را دارند. احتمالاً بیشتر قزاقستانیها در دفتر مرکزی بانک جهانی کار میکنند - این یک کارفرمای بزرگ با 10000 کارمند در سراسر جهان است. دفتر مرکزی صندوق بین المللی پول نیز در اینجا واقع شده است، هموطنان ما نیز در آنجا کار میکنند، از جمله همکاران سابق من - سلطان ارازبایف و کارلیگاش ژونوسوا. هر دو متخصص خودساخته در سطح جهانی هستند که به لطف تحصیلات و سخت کوشی به موفقیت دست یافتهاند. سلطان دارای مدرک دکترا از بریتانیا و تجربه گسترده در مرکز ملی تجزیه و تحلیل در بانک ملی و دولت قزاقستان، دانشگاه نظربایف و هاروارد است. کارلیگاش دختری ساده از روستا است که در هاروارد پذیرفته شد و فارغ التحصیل شد. او در کازمونایگاز، یک شرکت مشاورهای خصوصی و بانک جهانی کار کرده است. هموطنان دیگری نیز هستند که من در دو سال گذشته ملاقات کردهام. این نمونهها نشان میدهد که قزاقستانیها قادر به رقابت موفقیت آمیز در سطح بین المللی هستند.
آیا قصد بازگشت به قزاقستان را دارید؟
بله، من میخواهم با دانش انباشته شده، مدرک تحصیلی و تجربه کاری در اینجا به قزاقستان بازگردم. من قبلاً دو بار در خارج از کشور، در ایالات متحده و بریتانیا تحصیل کردهام و سپس به قزاقستان بازگشتهام و در خدمات ملی کار کردهام. اگر این بار پیشنهادی نباشد، خودم میآیم، اما قبل از بازگشت، قصد دارم کمی در کشورهای مختلف کار کنم. من علاقه مند هستم که عملکرد سیستم مدیریت دولتی، چگونگی شکل گیری سیاستهای عمومی، نحوه کار دانشگاهها نه تنها در کشورهای غربی، بلکه در کشورهای آسیایی - به عنوان مثال در ژاپن یا کره - را عمیقتر یاد بگیرم. و اگر با دانش و تجربه انباشته شده بازگردم، برای قزاقستان مفیدتر خواهد بود.
از چه کسی الگو بگیریم؟
نظربایف رویای سنگاپور را در سر میپروراند، چرا ما حتی نتوانستیم به آن نزدیک شویم؟
جمله معروف لی کوان یو این است که "با زندانی کردن دوستانتان شروع کنید. " اما همه دوستان و اقوام نظربایف از جایگاه خوبی برخوردار بودند.
به طور کلی، سنگاپور همیشه از نظر مدیریت دولتی و نظام آموزش عالی مورد توجه بوده است. باید ببینیم چه چیزی برای ما مناسب است - سنگاپور یکی از کشورهایی است که آموزش با کیفیتی دارد، میتوان روی این موضوع تمرکز کرد. آنها مدل جالبی از نظام بازنشستگی دارند - کسر حقوق هر شهروند به حسابهای مختلف میرود - اصلی، ویژه، پزشکی، سپس این حسابها را میتوان برای یک هدف خاص استفاده کرد. در قزاقستان، آنها سعی کردند اصلاحات را بر اساس مدل سنگاپور انجام دهند، اما در نهایت این امر به برداشتهای بازنشستگی تبدیل شد که میتواند برای خرید مسکن و سایر اهداف استفاده شود. اینکه این اصلاحات چقدر موثر بوده است، یک سوال بی پاسخ است.
شاید ارزش توجه به مدل سنگاپوری مدیریت دولتی را داشته باشد - اگر به حقوقها نگاه کنید، آنها با بخش خصوصی تفاوت چندانی ندارند و این نشان میدهد که کارکنان بسیار ماهری در خدمات ملی در سنگاپور کار میکنند. و در قزاقستان، حقوق در خدمات ملی کم است، در حالی که در برخی از سازمانهای دولتی، به عنوان مثال، در دفتر ریاست جمهوری، حقوق کمی بیشتر است. اما اگر حقوق مدیران سازمانهای دولتی، به عنوان مثال، رئیس بخش دفتر ریاست جمهوری (این سطح وزیر است) را با حقوق معاونان رئیس شرکتهای ملی مقایسه کنیم، اختلاف قابل توجهی وجود دارد - 2.5 برابر به نفع شرکتهای ملی. یعنی خود نظام پاداش در خدمات ملی به جذب کارکنان ماهر کمکی نمیکند. اما سنگاپور تنها کشور الگو نیست. کشور جالب دیگر کره است.
آیا ما اکنون از کره الگو میگیریم؟
کره نه تنها یک کشور ثروتمند است، بلکه در طول این سالها موفق به دموکراتیک شدن نیز شده است. اگرچه آنها ابتدا روی اقتصاد و سپس روی سیاست تمرکز کردند. من با این شعار مخالفم، معتقدم که تحولات اقتصادی و سیاسی باید با هم پیش بروند و اکنون برای بسیاری از کشورهای پس از فروپاشی شوروی، سیاست اولویت بیشتری نسبت به اقتصاد پیدا کرده است. بنابراین، در کره، آنها ابتدا اقتصاد را ساختند، سرمایهداری الیگارشی وجود داشت، سپس در لحظهای که اقتصاد توسعه یافتهتر شد، مردم ثروتمندتر شدند و فهمیدند که باید خواستار تغییر شوند و شروع به اعتراض کردند. و تغییرات رخ داد، اکنون این یک کشور آزاد است.
درباره دموکراسی، اقتصاد و سیاست
نظر شما چیست، آیا جامعه ما در قزاقستان در حال دموکراتیزه شدن است؟
بسیاری از کشورهای پس از فروپاشی شوروی خود را کشورهای دموکراتیک اعلام میکنند، آنها مسیر خود را دموکراتیزه شدن ویژه مینامند، اما شاخصهای بین المللی وجود دارد که به عنوان مثال، سطح آزادی بیان را اندازه گیری میکنند، زمانی که یک شهروند یا روزنامه نگار میتواند آزادانه نظر خود را بیان کند، بدون ترس از عواقب. بر اساس این معیارها، قزاقستان به هیچ وجه یک کشور دموکراتیک نیست. در بین اقتصاددانان در جامعه علمی اتفاق نظر وجود دارد که اگر مبانی نهادی اساسی در کشور وجود نداشته باشد، توسعه اقتصادی پایدار غیرممکن است. این در مورد حمایت از حقوق مالکیت است، زمانی که کارآفرینان نمیترسند که فردا کسی بیاید و کسب و کار آنها را از بین ببرد، و نظام قضایی مستقل، زمانی که فرد مطمئن باشد که اگر از او شکایت شود، پرونده او به طور عینی بررسی میشود. همه این جنبهها به نظام سیاسی بستگی دارد و اساس توسعه اقتصادی است.
نظر شما چیست، آیا توقایف این را میفهمد، او فرد باسوادی است؟
بله، من فکر میکنم او خیلی چیزها را میفهمد، میداند و میبیند، اما ظاهراً محدودیتهای خاصی وجود دارد که به او اجازه نمیدهد همه اصلاحات را انجام دهد. من در این مورد به تفصیل در مقالهای با عنوان "قزاقستان: در گذار گرفتار شده است" نوشتهام که به زودی در بریتانیا منتشر خواهد شد. نکته اصلی این است که ما توجه زیادی به اصلاحات اقتصادی کردهایم، اما در عین حال تحولات نهادی و اصلاحات سیاسی را از دست دادهایم. در نتیجه، ما در وضعیت فعلی هستیم. ما به تحولات سیاسی فعال نیاز داریم.
صندوق ملی و دولت
ما در اقتصاد وضعیت عجیبی داریم - بودجه جمهوری دوباره با کسری مواجه است و ما دوباره از صندوق ملی پول میگیریم!؟
من به استفاده از پول از صندوق ملی از نظر استراتژیک نگاه میکنم و ترجیح میدهم که این پول نگهداری شود و برای آیندگان ما باقی بماند و فقط بخشی از درآمدی که صندوق ملی از طریق سرمایه گذاری به دست میآورد را میتوان برای اهداف فوری خاص استفاده کرد - این یک حفاظ است. اما دولت سالها ولخرج بود، راه آسانی برای بستن حفرههای بودجه، حل مشکلات اقتصادی پیدا کرد، زمانی که پول برای حمایت از بانکها یا ساخت یک مرکز تفریحی هدایت میشد - من با چنین رویکردی مخالفم.
اگر در سطح کلان کشوری نگاه کنیم، بانک ملی با مدیریت صندوق ملی، در داراییهای خارجی کم ریسک با درصد سودآوری پایین سرمایهگذاری میکند و به طور موازی، قزاقستان از خارج از کشور، از جمله وامهای دولتی و خصوصی، با درصد بالاتر پول قرض میگیرد. اگر این نظام به درستی ساخته شود، شاید منطقی باشد که بخشی از وجوه را در داخل قزاقستان قرار دهیم - به عنوان مثال، زیرساختها را توسعه دهیم؟
یک دور باطل - صندوق ملی باید رشد کند، اما ما فقط از آن پول میگیریم.
صندوق ملی به طور کلی رشد خواهد کرد، زیرا اقتصاد، بخش نفت و گاز در حال رشد است، حجم تولید افزایش مییابد، کاشاگان راه اندازی شد، پروژه توسعه آینده تنگیز در حال اجرا است. نکته دیگر این است که باید درآمدهای اضافی که به صندوق ملی میرسد را به درستی مدیریت کرد.
آیا فکر میکنید دولت از عهده این کار بر میآید؟
دولت اکنون وظایف دشواری زیادی دارد، امیدوارم که از عهده آن برآید. اما باید در مورد سایر قوای دولتی - همان قوه مقننه - نیز صحبت کرد. نمایندگان مجلس بی کفایتی وجود دارند که به دادههای غیرقابل اعتماد متوسل میشوند و بر اساس آنها لوایح را تهیه میکنند. من نمیدانم چه کسی به آنها کمک میکند، مطالب تحلیلی را تهیه میکند. اما کیفیت تحلیل آنها هیچ انتقادی را تحمل نمیکند.
آیا آمریکا شما را تغییر داد؟
بله، آمریکا من را از این نظر تغییر داد که روحیه آزادی در اینجا احساس میشود که شما را به تفکر گستردهتر و گفتن آنچه واقعاً فکر میکنید تشویق میکند. اما در عین حال، متوجه شدم که اهمیت نداشتن مرزهای اخلاقی چقدر مهم است. در ایالات متحده، افراط وجود دارد - هرج و مرج خاصی در اظهارات. به عنوان مثال، در دوران ریاست جمهوری اوباما مواردی وجود داشت که مردم و سیاستمداران، از جمله مخالفانش، از اوباما انتقاد میکردند که نزدیک به نژادپرستی بود. آزادی مهم است، اما باید با مسئولیت پذیری همراه باشد تا از خط قرمز عبور نکند. به نظر من، در ایالات متحده، افراط خاصی وجود دارد. در قزاقستان، افراط دیگری وجود دارد - عدم آزادی کافی.
آیا قصد ندارید در آمریکا بمانید؟ اگر به شما سمت سیاسی خوبی پیشنهاد شود، برمیگردید؟
من اکنون به دنبال سمت سیاسی نیستم و فکر نمیکنم که به من پیشنهاد شود، زیرا اکنون بیشتر از دولت و مجلس ما انتقاد میکنم، زیرا کاستیهایی را در کار آنها میبینم. در مصاحبه سال گذشته با اولیس مدیا، من نظر انتقادی خود را در مورد سیاست کارکنان در خدمات ملی بیان کردم. اما در استانداریها، وزارتخانهها و دفتر ریاست جمهوری، هیچ کس نمیخواهد به مسئله کارکنان رسیدگی کند - همه میخواهند در نظر زیردستان خود مدیران خوبی باقی بمانند، هیچ کس نمیخواهد تصمیمات غیرمحبوب بگیرد، در صورت لزوم، کارمندان بی کفایت و ناکارآمد را اخراج کند.
به طور کلی، سمتهای سیاسی در قزاقستان - وزرا، استانداران - در واقع موقت هستند. بقاء آنها در سمت به مدت تعیین شده توسط قانون بستگی ندارد، بلکه به تصمیم رئیس جمهور بستگی دارد. اگر این سمتها انتخابی بودند، به عنوان مثال، مردم استاندار را برای 4 سال انتخاب میکردند، آنگاه او میآمد و کار میکرد و به مردم گزارش میداد. اما اکنون آنها میدانند که تا زمانی که رئیس جمهور آنها را تغییر ندهد، در این سمت هستند. بنابراین، استانداران و وزرا نه در مقابل مردم، بلکه در مقابل رئیس خود پاسخگو هستند. و با دانستن اینکه آنها برای مدت طولانی در این سمت نخواهند ماند، به جای اینکه مشکلات بلندمدت مردم را حل کنند، سعی میکنند پیروزیهای سریع و ظاهر اصلاحات را به رئیس جمهور نشان دهند. بنابراین عدم وجود سمتهای سیاسی انتخابی پاسخگو نیز مانع توسعه کشور میشود.
آیا به راحتی دفتر ریاست جمهوری را ترک کردید؟
بله، هیچ مشکلی وجود نداشت، با وجدان آسوده و با احساس انجام وظیفه رفتم.
نکته: فرایند مهاجرت نخبگان در جوامع مختلفی در جریان است و قدرت های اقتصادی و سیاسی جهانی سعی در جلب نخبگان جوامع دارند و این پدیده مهاجرت، در رویه، علل و روند آن با پاره ای از کشورها مشابهات ها و تفاوت هایی دارد؛ ولی نکته مهم در این مصاحبه پدیده دسترسی به داده های روزآمد برای تحلیل و اظهار نظر دقیق برای تصمیم گیری در عرصه های گوناگون است.
آلماتی قزاقستان
منبع: https://ulysmedia.kz/regiony/45365-atyrauskii-neftepererabatyvaiushchii-zavod-popal-pod-sledstvie/
نظر شما