جبرگرایی زبانی و یادگیری زبان انگلیسی در پاکستان

جبرگرایی زبانی نقش مهمی در نحوه یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم در پاکستان ایفا می‌کند. بسیاری از دانش‌آموزان در انتقال مفاهیمی که به راحتی از اردو و زبان‌های محلی به انگلیسی ترجمه نمی‌شوند، دچار مشکل می‌شوند. مسئله فقط این نیست که زبان‌ها افکار را به گونه‌ای متفاوت بیان می‌کنند، بلکه آن‌ها جهان را به گونه‌ای متفاوت می‌بینند.

مقدمه 

اگر زبان فقط وسیله‌ای برای ارتباط نباشد، بلکه معمار افکار، ادراک و حتی واقعیت ما باشد، چه می‌شود؟ این ایده در قلب نظریه نسبیت زبانی قرار دارد که بیان می‌کند زبانی که ما صحبت می‌کنیم نه‌تنها افکار ما را بیان می‌کند، بلکه فعالانه بر شناخت و دیدگاه ما نسبت به جهان تأثیر می‌گذارد. 

یکی از شدیدترین اشکال نسبیت زبانی جبرگرایی زبانی است، که ادعا می‌کند زبان، فرآیندهای فکری افراد را مشخص، محدود یا ممکن می‌سازد. این ایده از فرضیه ساپیر-وورف سرچشمه گرفته است، که استدلال می‌کند اگر یک زبان فاقد واژه‌ای برای تعریف یک مفهوم خاص باشد، گویشوران آن زبان درک کاملی از آن مفهوم نخواهند داشت. جورج اورول این موضوع را در رمان "۱۹۸۴" به تصویر کشیده است، جایی که "زبان نوین" برای محدود کردن دامنه تفکر طراحی شده است. 

از سوی دیگر، جبرگرایان زبانی معتقدند که اگر یک زبان تعاریف متعددی برای یک مفهوم ارائه دهد، گویشوران آن در درک آن مفهوم توانمندتر خواهند بود. این کاربرد عملی وورف‌گرایی باعث شده است که زبان فراگیر (inclusive language) برای خنثی‌سازی جنسیت‌گرایی و رفع انگ از واژگان رواج پیدا کند. به عنوان مثال، جایگزینی "بازی‌کن مرد" با "بازی‌کن" یا تغییر "معلول" به "توان‌یاب"، به عنوان راهی برای تغییر عادت‌های فکری اجتماعی پیشنهاد شده است. اورول به درستی گفته است: 

"اگر تفکر، زبان را فاسد کند، زبان نیز می‌تواند تفکر را فاسد کند." 

 جبرگرایی زبانی و یادگیری زبان انگلیسی در پاکستان 

جبرگرایی زبانی نقش مهمی در نحوه یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم در پاکستان ایفا می‌کند. بسیاری از دانش‌آموزان در انتقال مفاهیمی که به راحتی از اردو و زبان‌های محلی به انگلیسی ترجمه نمی‌شوند، دچار مشکل می‌شوند. مسئله فقط این نیست که زبان‌ها افکار را به گونه‌ای متفاوت بیان می‌کنند، بلکه آن‌ها جهان را به گونه‌ای متفاوت می‌بینند. 

برای بسیاری از دانشجویان پاکستانی، عدم توانایی در درک کامل معناشناسی و کاربردشناسی (pragmatics) زبان انگلیسی باعث کم‌عمقی فکری در ارتباطات می‌شود و بیان افکار پیچیده را دشوار می‌کند. فیلسوف لودویگ ویتگنشتاین به درستی بیان کرده است: 

"مرزهای زبان من، مرزهای جهان من هستند." 

اما جبرگرایی زبانی همیشه به عنوان یک مانع عمل نمی‌کند. یادگیری زبان انگلیسی دانشجویان پاکستانی را با مدل‌های شناختی جدید آشنا می‌کند. انگلیسی دروازه‌ای به سمت دانش وسیع جهانی در علوم، فناوری و هنرها است. بسیاری از دانشجویانی که در انگلیسی مهارت پیدا می‌کنند، راحت‌تر در گفتمان بین‌المللی شرکت می‌کنند و به فرصت‌هایی دسترسی پیدا می‌کنند که در غیر این صورت برای افراد تک‌زبانه غیرقابل دسترس خواهد بود. 

با این حال، این گسترش زبانی، تفکیک اجتماعی را ایجاد می‌کند که نه‌تنها نابرابری اجتماعی را از بین نمی‌برد، بلکه آن را تقویت می‌کند. 

 آپارتاید زبانی: تفکیک زبانی و نابرابری اجتماعی 

در پاکستان، مهارت در زبان انگلیسی اغلب تعیین‌کننده تحرک اجتماعی و اقتصادی است و یک "آپارتاید زبانی" ایجاد کرده است. افراد مسلط به زبان انگلیسی به فرصت‌های شغلی، مؤسسات آموزشی برتر و امتیازات اجتماعی دسترسی آسان‌تری دارند، در حالی که افرادی که تسلط کافی بر انگلیسی ندارند، اغلب با محدودیت‌های شدید در پیشرفت اجتماعی مواجه می‌شوند، حتی اگر از نظر استعداد و دانش، برابری داشته باشند. 

این برتری زبانی ریشه در تاریخ استعماری پاکستان دارد. در دوران حکومت بریتانیا، زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی اداری، آموزشی و حکومتی معرفی شد و این وضعیت تاکنون پابرجا مانده است. این امر باعث استعمار زبانی نسل‌به‌نسل شده است، به‌طوری که انگلیسی نماد مدرنیته و دانش تلقی می‌شود، در حالی که اردو و زبان‌های محلی به عنوان نماد سنت و عقب‌ماندگی در نظر گرفته می‌شوند. 

این تبعیض زبانی در زمینه‌های زیر دیده می‌شود: 

- استخدام، جایی که گویشوران انگلیسی اولویت دارند. 

- آزمون‌های رقابتی، که اغلب به نفع افرادی است که تسلط بیشتری به انگلیسی دارند. 

- تعاملات اجتماعی، که در آن افراد مسلط به انگلیسی باهوش‌تر یا فرهیخته‌تر تلقی می‌شوند. 

در مقابل، چین، ژاپن و کره جنوبی زبان‌های ملی خود را در کنار آموزش زبان انگلیسی تقویت کرده‌اند. اما پاکستان همچنان به انگلیسی به عنوان زبان اصلی قدرت و پیشرفت وابسته است، که شکاف زبانی عمیقی در جامعه ایجاد کرده است. 

 بحران هویتی: تسلط بر زبان انگلیسی در برابر ریشه‌های فرهنگی 

برای بسیاری از دانشجویان پاکستانی، یادگیری زبان انگلیسی یک بحران هویتی ایجاد می‌کند. از یک سو، تسلط بر زبان انگلیسی برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی ضروری است، اما از سوی دیگر، این امر اغلب باعث تضعیف مهارت‌های آن‌ها در زبان مادری و قطع ارتباط فرهنگی می‌شود. 

این بیگانگی زبانی می‌تواند منجر به: 

- تضعیف هویت فرهنگی، زیرا دانشجویان نمی‌توانند به راحتی با میراث ادبی و تاریخی خود ارتباط برقرار کنند. 

- کاهش تسلط بر اردو و زبان‌های محلی، که انتقال زبانی به نسل‌های بعدی را دشوار می‌سازد. 

- ایجاد شکاف طبقاتی، که در آن نخبگان انگلیسی‌زبان از بقیه جامعه جدا می‌شوند. 

 یافتن تعادل: چندزبانی به عنوان یک راه‌حل 

چالش پاکستان این نیست که زبان انگلیسی را کنار بگذارد، بلکه باید سیاست زبانی متعادلی اتخاذ کند که هم تقویت زبان‌های محلی را شامل شود و هم ارتباط جهانی را حفظ کند. هند، برای مثال، توانسته است با ترویج چندزبانی (multilingualism)، از مشکلات جبرگرایی زبانی عبور کند. 

برای شکستن چرخه برتری زبانی و تبعیض اجتماعی، پاکستان باید: 

- اردو و زبان‌های محلی را در کنار انگلیسی تقویت کند. 

- برتری انگلیسی در آزمون‌های شغلی و آموزشی را کاهش دهد. 

- سیاست‌های چندزبانی را ترویج کند تا مهارت در هر دو زبان (انگلیسی و زبان‌های بومی) تشویق شود. 

جبرگرایی زبانی نشان می‌دهد که سیاست‌های زبانی کنونی پاکستان، یک جامعه نخبه‌گرا ایجاد کرده است که بسیاری را به حاشیه می‌برد، در حالی که به اقلیت ممتازی خدمت می‌کند. کلید غلبه بر این "آپارتاید زبانی"، نه در رد زبان انگلیسی، بلکه در تضمین این است که تنوع زبانی به یک نقطه قوت تبدیل شود، نه ابزاری برای حذف و تبعیض.

https://tribune.com.pk/story/2526148/whorfianism-and-english-as-a-second-language

کد خبر 23114

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 10 =