گرگها:
به گفته این تاریخشناس، جامعه سنتی قزاقها به طور کامل به دامداری کوچنشینی وابسته بود، از این رو، نگرش آنها نسبت به حیوانات خاص و ویژه بود. حیوانات در زندگی کوچنشینان نقشی اساسی ایفا میکردند.
"در زمان خود، اولژاس سلیمانوف مقالهای درباره منشأ و نقش کوچنشینی در شکلگیری تمدن جهانی نوشت. او خاطرنشان کرد که دامداری کوچنشینی به عنوان روشی کاملاً مردانه برای تولید منابع مادی پدید آمده است.
در این سبک زندگی، گرگها به عنوان الگو در نظر گرفته شدند. اصولاً گرگها چگونه زندگی میکنند، بهویژه در بخشهای استپی اوراسیا؟ آنها همراه با گلههای حیوانات سمدار مهاجرت میکنند. به عنوان مثال، دستههای گرگها هرگز حیوانات قوی و جوان یا رهبران گله را شکار نمیکنند، بلکه همیشه حیوانات بیمار و جوانتر را در حاشیه گله شکار میکنند. چرا؟ زیرا گرگها به بقای گله سمداران، که منبع تغذیه آنها است، وابسته هستند. اولژاس سلیمانوف در سال ۱۹۸۴ در مقالهای به این موضوع اشاره کرد."
مشاهده رفتار گرگها منجر به شکلگیری دامداری کوچنشینی شد، که عمدتاً شغلی مردانه محسوب میشد، زیرا شکارچیان اصلی در این سبک زندگی مردان بودند. به همین دلیل، تصویر گرگ به عنوان یک توتم تثبیت شد و تمامی قبایل کوچنشین اوراسیا خود را از این توتم منشأ میدانند.
"یکی از بازتابهای تأثیر گرگها به عنوان حیوانات توتمی در فرهنگ قزاقی و کوچنشینی، حفظ بازی مردانهای به نام "کوکپار" یا "کوکبوری" است، که به معنای "گرگ آبی" است. در زبان ترکی کهن، "بوری" به معنای گرگ است. قوانین این بازی برای همه آشناست، اما در اصل، این بازی تقلیدی از رفتاری است که در بین گرگها دیده میشود.
آنها جوانترهای گله را آموزش میدهند که چگونه شکار کنند. ابتدا، گرگهای قوی و بالغ یک حیوان سبکتر و جوانتر را شکار کرده و سپس لاشه آن را به گرگهای جوانتر پرتاب میکنند. این لاشه برای مدتی توسط گرگهای جوان حمل میشود و سپس دوباره به گرگهای بالغ بازگردانده میشود. با این روش، گرگها نسل جوانتر خود را برای شکار آموزش میدهند. همین شیوه از زندگی گرگها، اساس بازی سنتی "کوکپار" قزاقی را شکل داده است، که امروزه نیز محبوبیت زیادی دارد."
حیوانات اهلی
"در مورد حیوانات اهلی نیز باید گفت که آنها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بودند. دامداری عشایری بر استفاده و پرورش دو تا سه نوع حیوان مبتنی بود که مهمترین آنها گوسفند و اسب، و همچنین شتر بودند. دامهای بزرگ نظیرگاو، بخش اصلی گلههای کوچنشینان را تشکیل نمیدادند. این امر دلایلی داشت؛ گاوها قادر به حرکت در مسافتهای طولانی نبودند، در حالی که فقط اسبها، گوسفندان و شترها میتوانستند بدون کاهش وزن، چنین مسافتهایی را طی کنند." - این نکته را سلطانات آسانوا تأکید کرد.
این حیوانات دارای توانایی منحصربهفردی به نام "تِبِنِوکا" بودند، که به آنها اجازه میداد در تمام طول سال، غذای خود را بهطور مستقل و با کندن از زیر برف پیدا کنند. به همین دلیل، ذخیره خوراک لازم نبود و دامها در طول سال در مراتع باز نگهداری میشدند.
با این حال، به گفته آسانوا، این روش نگهداری خطرات خاص خود را داشت، زیرا بلایای طبیعی میتوانستند کل گلهها را نابود کنند. یکی از بزرگترین تهدیدها پدیدهای به نام "جوت" بود، که در آن پس از گرم شدن هوا در بهار، یخبندان شدیدی رخ میداد و دشت را با لایهای از یخ میپوشاند. در چنین شرایطی، حیوانات قادر به یافتن خوراک نبودند و بهطور گسترده تلف میشدند.
اسبها
در فرهنگ قزاق، هر دوره سنی اسب نام خاص خود را داشت. بهعنوان مثال، "ژیلکی" نام کلی اسب، "آت" به معنای اسب نر اخته، "آیقیر" به معنای اسب نر غیر اخته، و "بیه" به معنای مادیان بود. کره اسبها نیز بر اساس سن خود نامهای مختلفی داشتند: "قولپین" کره یکساله، "ژاباقی" بالای شش ماه، "تی" حدود یک ساله، "قونعن" نر دو ساله، "دانین" سه ساله، "بیستی" چهار یا پنج ساله، و "بایتال" مادیان دو یا سه ساله. افزون بر این، "ویر" به گروهی از ۱۰ تا ۱۵ مادیان به همراه کرههای یکساله و یک اسب نر گفته میشد، و "سایک" به اسبهایی که در گروه نبودند اطلاق میشد. به گفته مورخان، برای هر دوره سنی اسب بیش از ۱۰ نام مختلف وجود دارد.
"اسب حیوانی مقدس است. اسب نهتنها منبعی برای فعالیتهای اقتصادی است، بلکه در تمام فولکلور قزاق نقش ویژهای دارد. در بسیاری از افسانهها، اسب بهعنوان دوستی وفادار ظاهر میشود. گاهی باور بر این است که اسب خود صاحبش را انتخاب میکند. در حماسههای 'قوبلندی باتیر' و 'یر تیوستیک'، اسب بهعنوان یاری وفادار توصیف شده است، حتی ارزشمندتر از یک دوست معمولی و برتر از یک انسان عادی.
در بسیاری از فرهنگهای جهان، از جمله اعراب و ترکها، اسب از جایگاه والایی برخوردار است و حتی خوردن گوشت آن گناهی بزرگ محسوب میشود.
هر یک از حیواناتی که اساس دامداری عشایری را تشکیل میدهند، دارای روح محافظ ویژهای بودند. شتر تحت حمایت 'اویسِلقارا'، گوسفند تحت حمایت 'شوپانآتا'، گاو تحت حمایت 'زنگی بابا'، و اسب تحت حمایت 'ژیلکیشیآتا' قرار داشت. در فولکلور، داستانهای شفاهی که نسلبهنسل منتقل میشدند و بعدها در متون مکتوب بازتاب یافتند، این شخصیتها از محبوبترین و مهمترین نمادها بودند. بهعنوان مثال، شترها و اسبها اغلب در داستانها و حماسهها به قهرمانان کمک میکردند، زیرا توانایی درک قدرت و نیکی را در آنها داشتند. بسیاری اوقات، انسانها به حیوانات ویژگیهای انسانی نسبت میدادند."
پرندگان
به گفتهی تاریخدانان، مقدسترین پرنده در میان قزاقها جغد (بوف) است. این پرنده بهعنوان یک موجود مقدس با روحی قدرتمند شناخته میشود که از مردم، بهویژه نوزادان و کودکان، در برابر چشمزخم، بیماریها و ارواح خبیث محافظت میکند. به همین دلیل، پرهای جغد بهطور گستردهای در لباسها، تزئینات گهواره، کلاههای کودکان و سرپوشهای دخترانه استفاده میشود.
کلاغ نیز یکی از پرندگان مورد احترام است. او نماد خرد و واسطهای میان دنیای زمینی و آسمانی بهشمار میرود که ارادهی خدایان و ارواح را نمایان میسازد. افزون بر این، به گفتهی «آسانووا»، در میان قزاقها رنگ سیاه با عزاداری یا تاریکی مرتبط نیست، بلکه نشانهی قدرت است. به همین دلیل، قویترین و مقاومترین حیوانات اغلب با واژهی «قارا» (سیاه) توصیف میشوند، مانند «قارا نار» که به معنای شتر نیرومند است.
«کلاغ پرندهای مقدس است و مردم با احتیاط با او برخورد میکنند. از کشتن یا آسیب رساندن به کلاغ خودداری میکنند، زیرا او بهنوعی حلقهی ارتباطی بین آسمان و زمین است. اگر کلاغ در مسیر زندگی شما ظاهر شود، بر خانهتان بنشیند یا او را ببینید، این نشانهای بسیار خوب تلقی میشود، به این معنا که آسمان از شما حمایت میکند.»
پرندهی دیگری که کشتن آن ممنوع است، قو است. قوی سفید نیز در میان قزاقها بهعنوان پرندهای مقدس شناخته میشود.
عقاب طلایی
این تاریخدان همچنین به اهمیت ویژهی عقاب طلایی در فرهنگ کوچنشینان اشاره میکند. این پرندهی شکاری در شکار بهطور گستردهای استفاده میشد و به شکار روباه، خرگوش و حتی گاهی گرگ کمک میکرد. شکار با پرندگان شکاری یکی از سنتهای دیرینه در استپهاست و افرادی که به این حرفه مشغول هستند، «برکوتچی» نامیده میشوند.
«عقاب طلایی نماد قدرت است و نقشی اساسی در زندگی اقتصادی کوچنشینان داشته است. این پرندگان از سنین کودکی از لانه برداشته شده، سالها پرورش مییافتند و با انسانها زندگی میکردند، تا زمانی که دیگر قادر به شکار نبودند و سپس آزاد میشدند.»
سبک جانوری سکاها
نشانهی دیگری از رابطهی ویژهی قزاقها با حیوانات، سبک جانوری سکاها و سکاهای اسکیتی است.
«این سبک عمدتاً در جواهرات حفظ شده است. این نقشونگارها بر روی اشیای روزمره، بهویژه در آیینهای تدفین، زین اسبها و تزئینات لباسها بهکار میرفت. خالکوبی نیز بسیار رایج بود و نقوش پیچیده و بزرگی روی پوست بدن حک میشد که هدف اصلی آن استفاده از روح حیواناتی بود که بهعنوان نگهبان و محافظ تلقی میشدند. خالکوبیها نقشی محافظتی و جادویی داشتند.»
نقوش سنتی قزاقی که امروزه وجود دارد، ادامهای از سبک جانوری سکاهاست، اما با گذر زمان به سمت نمادگرایی و سادهسازی حرکت کرده است. به همین دلیل، از نقش شتر فقط «تویتابان» (کف پای شتر)، از قوچ «قوشقار موییز» (شاخ قوچ) و از پرنده «قوش مورین» (منقار پرنده) باقی مانده است. اینها همگی عناصر نقوش سنتی قزاقی هستند که تا به امروز حفظ شدهاند.
«این سبک به تدریج به نمادگرایی بیشتری گرایش پیدا کرد. زندگی کوچنشینان کاملاً با حیوانات در هم تنیده شده بود، زیرا فرهنگ آنها بر پایهی استفاده از حیوانات و ارتباط ویژه با طبیعت شکل گرفته بود. علاوه بر حیوانات، کوچنشینان به نیروهای دیگر طبیعت مانند زمین، آب و آسمان نیز احترام میگذاشتند.»
یکی از ویژگیهای برجستهی جامعهی سنتی کوچنشینان، دیدگاه اکولوژیکی و احترام عمیق آنها به طبیعت بود. این فرهنگ با نگرشی مقدس به زمین و طبیعت همراه بود که بهعنوان «تنگریان» شناخته میشود. آسانووا در این زمینه اضافه میکند: «این اعتقاد مشابه فرهنگ «ذن» در ژاپن است، که در آن تمامی پدیدههای طبیعی، از جمله حیوانات، مقدس شمرده میشوند.»
پدیدهی جوت و چرخهی دوازدهسالهی جانوران
«جوت» پدیدهای طبیعی بود که منجر به نابودی کامل گلهها میشد. گفته میشود که جوت بهطور دورهای، تقریباً هر ۱۲ سال یکبار، رخ میداد (بر اساس گاهشماری کوچنشینان). این چرخهی دوازدهساله، که به «موشِل» معروف است، به نام یکی از حیوانات نامگذاری شده و این امر نشاندهندهی رابطهی خاص کوچنشینان با حیوانات است.
نکته:
فرهنگ قزاقها همواره بر احترام عمیق به طبیعت و دنیای حیوانات بنا شده است، به گونهای که آنها را نه تنها به عنوان منابعی برای بقا، بلکه به عنوان نگهبانان معنوی مینگریستند. گرگ نماد قدرت و استقامت بود، اسب نشان آزادی و ثروت، و کلاغ و جغد ارتباط با نیروهای برتر و محافظت در برابر شر را نمایان میکردند. این باورهای مقدس در سنتها، هنر و حتی نقشونگارهای قزاقی انعکاس یافته و ریشه در میراث سکاها و ساکها دارد.
در قزاقستان معاصر، که اسلام جایگاه مرکزی در زندگی دینی جامعه دارد، میتوان شباهتهایی میان باورهای سنتی کوچنشینان و آموزههای اسلامی مشاهده کرد. در اسلام، طبیعت و حیوانات به عنوان نشانههای خداوند تلقی میشوند که نیازمند احترام و مراقبت هستند. مفهوم رفتار عادلانه و حفظ آفریدههای پروردگار با باورهای تنگریگرایانه دربارهی هماهنگی با جهان پیرامون همخوانی دارد.
بنابراین، میراث معنوی قزاقها، که شامل نگرش مقدس به حیوانات است، نه تنها با دیدگاههای دینی مردم امروز قزاقستان در تضاد نیست، بلکه آنها را تکمیل میکند. این امر نشاندهندهی تکامل جهانبینی این ملت است، جایی که سنتهای کهن در چارچوب آموزههای اسلامی جای خود را یافته و ترکیبی منحصربهفرد از ارزشهای فرهنگی و دینی را شکل داده است.
آستانه قزاقستان
منبع:
https://tengrinews.kz/article/volki-loshadi-voronyi-pochemu-jivotnyie-svyaschennyi-kazahov-2789/
نظر شما