یادداشت: یما رحیمی، هنرمند، گردآورنده آثار هنری و فعال حقوق هنرمندان است. او ریاست نهاد «بوم آزادی» را بر عهده دارد. رحیمی در سال ۲۰۱۴ از بخش سینمای دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل فارغالتحصیل شد و تا پایان سال ۲۰۱۵ بهعنوان استاد در انستیتو هنرهای زیبا و صنایع، فعالیت داشت. فعالیتهای هنری او از دوران تحصیل آغاز شد و در نمایشگاههای متعددی شرکت کرده است. یما در اواخر سال ۲۰۱۵ به آلمان مهاجرت کرد. رحیمی میگوید که مشکلات مالی و نگاههای منفی به سینما در افغانستان باعث شده است که سینماگران بیشتر در پی موفقیت در بازارهای جهانی باشند. به گفته او، این فاصلهگیری از مخاطب داخلی، بهتدریج موجب دوری و حتی بیزاری جامعه از سینما شده است. به باور رحیمی، ورود افراد غیر تخصص به عرصه سینما نیز به بدنامی این هنر دامن زده و شکاف میان جامعه و هنر را عمیقتر کرده است. او همچنین میگوید که آثار هفت هنرمند برجسته افغانستان را با همکاری یک نهاد غیرانتفاعی آلمانی، از طریق یک «آردرایو» ویژه و توسط موشک فالکون ۹ شرکت اسپیساکس، به ماه فرستاده است.
آقای رحیمی، چگونه وارد دنیای سینما شدید؟ آیا از ابتدا به فیلمسازی علاقهمند بودید یا در مسیر زندگیتان این علاقه شکل گرفت؟
رحیمی: من از دوران کودکی به هنر علاقهمند بودهام و به نقاشی و همچنین زمزمه کردن میپرداختم. زمانی که به دانشکده هنر وارد شدم، با تصمیمی قاطع، سینما را برگزیدم؛ زیرا احساس میکردم این مدیوم [قالب] آزادی زیادی برای روایتگری به من میدهد. همچنین، زمینه بازار کار در این رشته نیز مناسبتر به نظر میرسید. با این حال، بهزودی دریافتم که فرمهای معمول و تجاری با علایق من هم راستا نیستند؛ بنابراین بهسوی ساختارهای مفهومی، اکسپریمنتال [تجربی/آوانگارد] و معاصر گرایش یافتم. تاکنون شش فیلم کوتاه ساختهام و در زمینههای دیگری مانند عکاسی، هنر چیدمان و هنر اجرا نیز تجربیات متنوعی داشتهام. موضوعات اجتماعی و سیاسی، نظیر خشونت علیه زنان، مهاجرت، وصلها و جداییها، محور آثار من را تشکیل میدهند.
فیلمسازی در افغانستان با چه چالشهای مواجه بود و چگونه با این مشکلات روبهرو شدید؟
رحیمی: هنر در افغانستان با چالشهای متعددی روبهرو است. یکی از مهمترین این چالشها، گسست میان جامعه و هنر و فرهنگ است. متأسفانه مردم افغانستان درک عمیقی از هنر ندارند و همین مسئله باعث میشود که هنر و هنرمند کمتر مورد پذیرش و ارزشگذاری قرار گیرند. هنرمندان دارای روحی حساس و لطیف هستند و اگر نادیده گرفته شوند، بهتدریج فرسوده و خاموش میشوند.
با این حال، اگر هنر بهدرستی درک و ارزیابی شود، میتواند جامعه را بهسوی آگاهی و آبادانی سوق دهد. بهویژه سینما نیازمند یک چرخه پایدار و بازار کار مشخص است؛ چیزی که متأسفانه در افغانستان وجود ندارد. از یکسو، مردم بهدلیل مشکلات مالی و از طرف دیگر بهخاطر نگاه منفی که به سینما دارند، کمتر به تماشای فیلم علاقه نشان میدهند. در همین حال، سینماگران اغلب در پی موفقیت در بازارهای جهانی هستند و این فاصلهگیری از مخاطب داخلی، سبب شده است که جامعه بهتدریج از سینما دور و حتی بیزار شود.
علاوه بر این، ورود افراد غیرمتخصص که بدون دانش و مهارت لازم اقدام به ساخت آثاری تحت عنوان فیلم کردهاند، به بدنامی هنر دامن زده و فاصله میان جامعه و هنر را بیشتر کرده است. این وضعیت دیدگاه مردم نسبت به هنر و سینما را منفیتر ساخته و هنرمندان واقعی که در تلاش برای خلق آثار باکیفیت هستند، با چالشهای بیشتری روبهرو شدهاند.
زندگی در تبعید چگونه بر روند فیلمسازی شما تأثیر گذاشته است؟ آیا تجربه مهاجرت به شما کمک کرده تا به داستانهای جدیدی بپردازید؟
رحیمی: منبع هنر من از تجربیات خودم ناشی میشود. بنابراین، مهاجرت که به نوعی نمایانگر تغییر است، هنر من را از لحاظ موضوعی دگرگون کرده و تجربیات نو و مدرن تأثیرات زیادی بر فرم آثارم گذاشته است. با این حال، باید صادقانه بگویم که تبعید ریشه در ناامیدی، وابستگی و سیاهی دارد. به نظر من، زندگی یک سفر است و ما باید خود را به باد بسپاریم نه به خاک. خوب است که همیشه در حرکت باشیم، تغییر را بپذیریم و تلاش کنیم تا به ادامه زندگی بپردازیم. البته مهم است که ریشهها و خاطرات خود را هرگز فراموش نکنیم.
آیا احساس میکنید که در تبعید، فاصله گرفتن از افغانستان باعث تغییر در دیدگاه شما نسبت به فرهنگ و مسایل اجتماعی کشور شده است؟
رحیمی: انسان باید در مسیر تغییر، بهسمت مثبت حرکت کند. من به تلفیق باور دارم و معتقدم که میتوانیم همیشه چیزهای خوب را حفظ کنیم و عادتها ناخواسته و ناپسند را کنار بگذاریم.
چگونه با چالشهای فرهنگی و اجتماعی جدید در کشور میزبان خود مواجه شدهاید و آیا این تجربیات بهشکلگیری ایدههای جدید برای آثار شما کمک کرده است؟
رحیمی: در کشور جدید، آمدن به معنای آغاز دوباره است و فرد باید برای پذیرش آن آماده باشد. چالشهای زیادی وجود دارد، از زبان و فرهنگ گرفته تا تفاوتهای اجتماعی. اما مهم این است که ما در مقابل این چالشها چگونه برخورد میکنیم. به نظر من، باید با کنجکاوی با آنها مواجه شویم. لازم است با چالشها دوش به دوش شویم و گاهی اوقات هم باید آنها را نادیده بگیریم و ممکن است با آنها مبارزه کنیم.
هنر بهطور خاص رابطهای عجیب با مشکلات دارد؛ زیرا غالباً در بطن نازیباییها و رنجها شکل میگیرد. اما نکته مهم این است که هنر میتواند به هنرمند کمک کند تا از بار سنگین زندگی و چالشها رهایی یابد و نوعی مدیتیشن [تمرکز ذهن] برای او باشد.
مهاجرت و دوری از وطن چطور بر هویت هنری شما تأثیر گذاشته است؟ آیا هنوز هم احساس میکنید که بهعنوان یک سینماگر افغانستان شناخته میشوید یا هویت جدیدی پیدا کردهاید؟
رحیمی: بهعنوان هنرمند، مهاجرت و دوری از وطن تأثیرات عمیق و چندگانهای بر هویت هنری من گذاشته است. این تجربه نهتنها فرصتی برای کشف گرایشها و دیدگاههای جدید فراهم کرده، بلکه به من این امکان را میدهد که از نقاط قوت و تاریخ فرهنگی خود بهرهبرداری کنم.
هنوز هم بهعنوان یک هنرمند افغان شناخته میشوم و به ریشهها و فرهنگ خود افتخار میکنم. اما در عین حال، زندگی در یک محیط جدید و تعامل با فرهنگهای مختلف باعث شکلگیری هویت هنری جدید و تلفیقی برای من شده است. این هویت به من این امکان را میدهد که به موضوعات مختلف و متنوعی بپردازم که ممکن است در گذشته برایم قابل تصور نبوده باشد.
این تطابق و ترکیب هویتها به من کمک کرده تا از طریق آثارم روایتهای چند فرهنگی و تفکر انتقادی را ارائه کنم. بنابراین، با اینکه هنوز ریشههای افغانستانی در آثارم محسوس است، هویت جدیدی نیز در دنیای هنر بهدست آوردهام که به من اجازه میدهد در عرصههای جدید فعالیت کنم.
مهاجرت به شما فرصت داده است که با فرهنگهای مختلف آشنا شوید. آیا این تعامل با فرهنگهای دیگر بر روشهای شما در فیلمسازی و روایتگری تأثیر گذاشته است؟
رحیمی: بلی، مهاجرت به من این فرصت را داد تا با فرهنگهای مختلف آشنا شوم و این تعامل به طرز شگرفی بر روشهای من در هنر و روایتگری تأثیر گذاشته است. آشنایی با فرهنگها و تجربیات جدید به من کمک کرده تا افقهای جدیدی را در آثارم باز کنم و دیدگاههای تازهای را در فرآیند خلق آثار هنری خود لحاظ کنم.
این تعامل با فرهنگهای گوناگون به من آموخته است که هنر میتواند زبانی جهانی باشد که به ما اجازه میدهد احساسات و تجربیات را با دیگران به اشتراک بگذاریم. من توانستهام عناصر مختلف فرهنگی را در آثارم ادغام کنم و این تنوع به غنای روایتهایم افزوده است. هر فرهنگ ویژگیها و داستانهای خاص خود را دارد و من تلاش میکنم تا این داستانها را بهصورت معاصری در آثارم منعکس کنم.
نهایتاً، این تجربیات نهتنها به بهبود تکنیکها و فرمهای من در هنر کمک کرده، بلکه موجب تغییر در نحوه نگاه من به مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز شده است. به این ترتیب، تعامل با فرهنگهای دیگر به من این امکان را داده که به یک هنرمند چندبُعدی تبدیل شوم که میتواند تنوع و پیچیدگیهای انسانی را در آثارش منتقل کند.
نمایشگاه آن لاینی را به نام «بیانیه پنهان- هنر در افغانستان» راهاندازی کرده بودید، کمی توضیح بدهید که چیست و چه فعالیتهای در اینجا به نمایش گذاشته شده است؟
رحیمی: در افغانستان امروزی، امید به دموکراتیزه شدن و آزادی جامعه، پس از نزدیک به چهار سال از خروج نیروهای امدادی غربی و تسلط طالبان، به شکلی دردناک خاموش شده است. با این حال، هنرمندان این سرزمین، با وجود تمام موانع، تهدیدها و ممنوعیتها، همچنان به فعالیتهای مقاومتی خود ادامه میدهند و نارضایتیهایشان را از طریق زبان هنر بیان میکنند.
این هنرمندان با عزم و ارادهای مثالزدنی، تجربیات فردی و جمعی خود را از طریق هنر منتقل میکنند و داستانهای امید، مقاومت و هویت را روایت مینمایند. افغانستان نهتنها تحت تسلط فقر و بلایای طبیعی است، بلکه از ترور، سلطه دیکتاتوری، فساد گسترده و محدودیتهای شدید نیز آسیب میبیند. طالبان بهشدت تصویرسازی هنری از موجودات زنده، بهویژه انسانها را ممنوع کردهاند. به همین دلیل، برخی آثار هنری به دلیل نگرانیهای امنیتی نابود شدهاند و شماری دیگر از هنرمندان ناچار شدند در شرایط بحرانی، آثار خود را رها کنند. با این همه، بخشی از این آثار هنوز در خفا نگهداری میشوند یا صرفاً در قالب مستندات باقی ماندهاند.
با وجود تمام چالشها، هنرمندان به مقاومت خود ادامه میدهند. تاکنون ۳۶ نمایشگاه هنری از آثار آنان در مراکز مهم هنری سراسر جهان برگزار شده است؛ نمایشگاههایی که بستری برای معرفی خلاقیت، جسارت و استقامت این هنرمندان فراهم کردهاند. این آثار نهتنها بازتابدهنده هویت و فرهنگ مردم افغانستان هستند، بلکه پیامی نیرومند از امید و ایستادگی در برابر ظلم را به جهانیان منتقل میکنند. هنر، حتی در تاریکترین شرایط، همواره راهی برای بیان و ابراز وجود پیدا میکند و صدای خاموشان را به گوش همگان میرساند.
چندی قبل گزارشهای منتشر شد که یک نهاد غیر انتفاعی در آلمان، در یک اقدام بیسابقه، نسخههای دیجیتالی آثار هفت هنرمند افغانستان را به ماه ارسال میکند که در این میان نام شما هم بود، در این زمینه اگر بیشتر توضیح بدهید که این کار چگونه صورت میگیرد و آثار چگونه انتخاب شده است؟
رحیمی: در یک همکاری مشترک با «لوما» و «لونستار»، این فرصت بینظیر برایم فراهم شد تا آثار هفت هنرمند برجسته افغانستانی را همراه با آثار خودم، انتخاب و برای ارسال به ماه آماده کنم. این اقدام در چارچوب پروژهای با عنوان «آزادی» صورت گرفت؛ مأموریتی با هدف حفاظت از دادههای ارزشمند بشری در برابر بلایای طبیعی و سایر تهدیدات. در تاریخ ۲۶ فوریه ۲۰۲۵، این مجموعه هنری از طریق یک «آردرایف» ویژه و توسط موشک فالکون ۹ شرکت اسپیساکس به ماه ارسال شد.
در هنگامی که هنر در افغانستان تحت ستم و ممنوعیت قرار دارد، این ارسال نشاندهنده قدرت و عدم تسلیم هنر در برابر ظلم است. ما با این کار به همه ثابت کردیم که هیچ استبداد و جبری نمیتواند زیبایی و خلاقیت را نابود کند و هنر افغانستان را به جاودانگی رساندهایم. این آثار نهتنها نمایانگر تاریخ و فرهنگ ما هستند، بلکه پیامآور امید و ایستادگی در برابر چالشها نیز میباشند.
مطلع شدیم که شما دستکم ۶۰۰ نفر اهل هنر را کمک کردید که به آلمان انتقال بدهید، این روند را چگونه به موفقیت رساندید و معیار انتخاب شما شامل چه چیزهای بوده است؟
رحیمی: پس از تسلط طالبان بر افغانستان در ۱۵ آگست ۲۰۲۱، تصمیم گرفتم به هنرمندان و فعالان فرهنگی افغانستان که در معرض خطر قرار داشتند، کمک کنم تا به آلمان مهاجرت کنند. تاکنون، با همکاری نهادهای متعدد و افراد غیرسیاسی، موفق شدهایم ۶۰۰ نفر از هنرمندان و اعضای خانوادههایشان را به آلمان منتقل کنیم. هنرمندانی که برای انتقالشان تلاش کردیم، شامل این گروهها بودند:
- استادان دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه کابل
- استادان دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه هرات
- هنرمندان مرکز هنر غلام محمد میمنهگی در کابل
- بیش از ۲۰ مرکز هنرهای معاصر افغانستان
- هنرمندان فردی از سراسر افغانستان
- دانشجویان هنر
منبع: روزنامه هشت صبح
لینک:
https://8am.media/fa/interview-with-yama-rahimi-works-of-art-have-been-destroyed-due-to-
نظر شما