داویده گواچی Davide Guacci ، تحلیلگر ارشد ایتالیایی در تارنمای تحلیلی دو ریگه(به معنای دو سطر) یادداشت مهمی منتشر کرده که هرچند قابل تامل و نقد است اما زاویه مهمی از تجاوز دژخیمانه و و وحشیانه رژیم صهیونیستی به ایران و ترور ها و سلب امنیت از شهروندان در تهران و ...که از سحرگاه جمعه 23خرداد آغاز شد را نشان می دهد.در قلب منطقه شرق مدیترانه(del Levante)، رویاروییای در حال وقوع است که نه مقطعی است و نه گاهبهگاه، بلکه ساختاری است. ایران و اسرائیل، دو قدرت متخاصم، وارد مرحلهای از درگیری آشکار شدهاند که، همانطور که اغلب در خاورمیانه اتفاق میافتد، اجتنابناپذیر و بدون قضاوت به نظر میرسد. این یک تشدید ناگهانی نیست، بلکه نتیجه یک فرآیند طولانی و دقیق است که با انتخابهای استراتژیک منطقی، هرچند خطرناک، از سوی هر دو طرف مشخص شده است.
در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل «عملیات طلوع شیران» را آغاز کرد، یک کمپین هماهنگ از حملات هوایی علیه اهداف ایرانی در عمق خاک این کشور، از جمله سایتهای هستهای مانند نطنز، خنداب و ..، و همچنین اقامتگاههای سران ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. از دیدگاه اسرائیل، این عملیات یک اقدام پیشگیرانه است که برای کند کردن پیشرفت هستهای ایران و تضعیف ظرفیت نظامی تهران در زمانی که رژیم به هیچ وجه منزوی به نظر نمیرسد، ضروری است.
گواچی ادامه می دهد: پاسخ ایران خیلی زود از راه رسید. «عملیات وعده صادق ۳» شاهد پرتاب صدها موشک بالستیک و پهپاد به سمت اسرائیل بود که مستقیماً حیفا، تلآویو، اورشلیم و دیگر مراکز شهری را هدف قرار داد. حداقل ۱۳ نفر در اسرائیل کشته و دهها نفر زخمی شدند. آژیرهای خطر با نظمی که یادآور بحرانیترین لحظات جنگهای گذشته است، در قلب این کشور{اشغالی} به صدا در میآیند. اما این بار حماس یا حزبالله نیستند. این تهران است، یک قدرت منطقهای، یک دولت-ملت، با قابلیتهای نظامی بسیار متفاوت از یک سازمان شبهنظامی.
منطق بازدارندگی
به نظر نویسنده، از نظر ژئوپلیتیکی، هر دو طرف منطقی عمل میکنند. اسرائیل به دلایل وجودی نمیتواند ایران مسلح به سلاح هستهای را تحمل کند.{اشاره نمی کند که طبق کدام شواهد منطقی ایران به سلامح هسته دست پیدا کرده و مگر داور بین المللی دراین خصوص آژانس نیست!) از سوی دیگر، ایران کاملاً در اعمال قدرت، تثبیت نقش منطقهای خود و پاسخ به ضربات وارده ذینفع است تا اعتبار خود را در محور مقاومت (که شامل حزبالله، گروههای شیعه عراقی و حوثیهای یمن میشود) از دست ندهد.
مشکل، اگر مشکلی وجود داشته باشد، این است که سازوکارهای بازدارندگی در حال فرسوده شدن هستند. ما در مرحلهای هستیم که آستانه واکنش هر روز در حال افزایش است، در حالی که هزینه سیاسی عدم واکنش برای هر دو رژیم غیرقابل تحمل میشود. برای تهران، عدم پاسخ به حملات اسرائیل به معنای نشان دادن ضعف در داخل - در زمان افزایش تنشهای اجتماعی - و در خارج - در خاورمیانهای است که در حال بازتعریف است. برای اسرائیل، بدون مجازات گذاشتن حملات موشکی ایران به معنای فرسایش جایگاه آن به عنوان یک قدرت بازدارنده خواهد بود.
عدم حضور داور
اگر نظام بینالمللی قرار بود با وجود یک داور - که قادر به متوقف کردن بازیگران منطقهای قبل از عبور از محدودیتهای خاص باشد - تثبیت شود، امروز آن داور غایب است. ایالات متحده درگیر مبارزات انتخاباتی داخلی بسیار پرتنش و رقابت استراتژیک با چین است که تقریباً تمام توجه آن را به خود جلب کرده است. اروپا دچار تفرقه و حاشیه است. روسیه، که درگیر اوکراین است، نه ظرفیت و نه اعتبار لازم برای مداخله به عنوان یک صلحساز معتبر را دارد. چین با علاقه، اما از دور، نظارهگر است. این فقدان میانجیگری مؤثر، خلاء ای ایجاد میکند که منطق زور آن را پر میکند. در خاورمیانه، جایی که دیپلماسی قدرت وجود ندارد، جنگ پیش میرود.
غزه، سومین صحنه نبرد
در این میان، غزه همچنان صحنه «جانبی» اما اساسی این پویایی است. اسرائیل، پس از ماهها عملیات علیه حماس، کریدورهای امنیتی ایجاد کرده است تا قلمرو آنجا را تکهتکه کرده و ظرفیت عملیاتی شبهنظامیان فلسطینی را کاهش میدهد. اما هزینه انسانی آن بسیار بالاست: هزاران غیرنظامی کشته شده، گرسنگی و فروپاشی زیرساختها. همه اینها در حالی است که جهان به جای دیگری نگاه میکند. برای اورشلیم، این یک نقطه حساس است که باید کنترل شود تا از بیثبات شدن بیشتر جبهه داخلی جلوگیری شود. اما غزه همچنین میدان آزمایش روایت است: هر کسی که در «جنگ روایت» - بین ظلم و دفاع از خود - پیروز شود، مورد لطف (یا تحمل) افکار عمومی بینالمللی قرار خواهد گرفت.
دعوایی که تمام شدنی نیست
نویسنده مدعی می شود: در نهایت، اسرائیل و ایران فقط بر سر مسائل نظامی یا یک تشدید تنش با هم نمیجنگند. آنها برای کنترل سلسله مراتب منطقهای رقابت میکنند. اسرائیل میخواهد تنها قدرت دارای فناوری هستهای باقی بماند. ایران میخواهد مرزهای قدرت شیعه را در خاورمیانه بازتعریف کند. این رویارویی نمیتواند پایان یابد، مگر با یک بازتعریف رادیکال از موازنه قدرت.
تا آن زمان، این درگیری مدیریت خواهد شد، نه حل. و ما، به عنوان ناظران بیرونی، فقط میتوانیم امیدوار باشیم که این درگیری با شفافیت کافی مدیریت شود تا از تشدید کامل آن جلوگیری شود. زیرا جنگ بین ایران و اسرائیل یک جنگ محلی نیست. این یک شکاف در نظام بینالمللی است. و به نظر میرسد جهان امروز توانایی بخیه زدن این زخمها را از دست داده است.
تکمیلی: البته باید اینگونه هم دید که وقتی نظم مورد ادعای بین المللی خود اساسا بر پایه تبعیض، ظلم و حق کشی بنا شده است، در واقع از ابتدا وجود نداشته و دراین وضعیت، یا باید منفعلانه تحت امر غاصبان و ظالمان بود و یا شاهد خرد شدن استخوان های یک تاریخ و یک ملت بود، پس چه عاقلانه است که منطق و نظم حقیقی را دنبال کنیم که مبتنی بر عقلانیت،استقلال و احترام به حاکمیت ملی است، صلح حقیقی از عدالت جدا نیست و عدالت نیز بدون صلح،به کام مردم نخواهد نشست.هیچ صلحی با جنگ محقق نمی شود مگر آنکه این جنگ با ریشه جنگ ها، و آتش افروزی ها باشد.
نظر شما