آمریکا و اسرائیل با غرور و تکبر فراوان جنگی را بر ایران تحمیل کردند، اما نتوانستند به اهداف خود دست یابند. در این جنگ تحمیلی بر ملت صلحجو و آرام ایران، فرمانده کل ارتش، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب و حتی دانشمندان هستهای هدف قرار گرفته و به شهادت رسیدند. این رویداد باعث شد تحلیلگران بینالمللی موضوعی تازه برای بحث بیابند و چنین نتیجه بگیرند که ایران دیگر پایان یافته و آمریکا به اهدافش رسیده است؛ چرا که مقامهای عالیرتبه ترور شدند و اکنون دیگر نیروهای بیتجربه باقی ماندهاند. و به گمان خودشان، تحلیلشان درست بود، اما تقدیر الهی چیز دیگری رقم زده بود. تنها یک روز پس از این حملات، هنگامی که ایران با تمام توان به اسرائیل پاسخ داد، تحلیلگران و حامیان اسرائیل دچار شرمساری شدند. وقتی اسرائیل نتوانست به اهداف خود دست یابد، آمریکا نیز که قدرتی چون ابرقدرت جهانی بود، مجبور شد در جنگ ۱۲ روزه با تمام قوا به تأسیسات هستهای ایران حمله کند. پس از آن، رسانههای آمریکایی با شادمانی اعلام کردند که ما مانعی بزرگ بر سر راه ایران برای تبدیل شدن به قدرت هستهای ایجاد کردهایم و توانستهایم تأسیسات هستهایاش را نابود کنیم. آنان چنین وانمود کردند که ایران دیگر قادر نخواهد بود به قدرت هستهای تبدیل شود. در حالی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی ادعاهای آمریکا را رد میکند، ایران با آمادگی کامل به حملات اسرائیل پاسخی قاطع داد و از خود دفاعی مستحکم و مقتدرانه نشان داد. این اقدام نه تنها دوستان ایران را شگفتزده کرد بلکه حتی دشمنان را نیز در بهت فرو برد. وقتی ایران به پایگاه هوایی العدید در قطر که مرکز فرماندهی مهمی همچون «سنتکام» آمریکا در منطقه است حمله کرد، آمریکا و متحدانش تازه دریافتند که ایران توانایی انجام حملات متقابل را در دفاع از خود دارا است. در همان زمان، حملات پیدرپی ایران به اسرائیل نیز ادامه داشت که منجر به ویرانیهای گسترده در اسرائیل شد. در پی این وضعیت بحرانی و تلفات سنگین، رئیسجمهور آمریکا از امیر قطر درخواست کرد تا میانجیگری کند و آتشبس با ایران را برقرار سازد. امیر قطر با مقامات عالیرتبه ایرانی تماس گرفت و درخواست و تمایل رئیسجمهور آمریکا را به آنان منتقل کرد. در پاسخ، رهبری ایران موضعی روشن اتخاذ کرد و گفت: «ما قبلاً هم اعلام کردهایم، اگر اسرائیل به تجاوزات و حملات خود پایان دهد، ما نیز حمله نخواهیم کرد.» پس از این پاسخ، امیر قطر علامت آتشبس را صادر کرد. اما آنچه باعث تعجب و شگفتی هر انسان آگاه و با بصیرتی شد، این بود که دونالد ترامپ فردی بیاعتماد و فریبکار با وقاحتی عجیب در رسانهها ظاهر شد و ادعا کرد: «ایران و اسرائیل نزد من آمدند و از من خواستند که آتشبس برقرار کنم، که من نیز پذیرفتم!» او حتی پا را فراتر گذاشت و دو شبکه خبری معروف آمریکا، یعنی CNN و MSNBC را متهم کرد به اینکه آنها در مورد حملات هواپیمای بمبافکن B2 آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، اخبار نادرست منتشر کردهاند. افسوسآور است که حتی فردی که در رأس یک کشور بزرگ مانند آمریکا قرار دارد، میتواند با چنین دروغگویی و فریبکاری آشکاری، صرفاً برای کسب منفعت سیاسی، ادعا کند که آتشبس به درخواست ایران و بهواسطه او انجام شده است. اما زمانی که به صفحات تاریخ نگاهی میافکنم، تصویری روشن از جنگ ویتنام به ذهن میآید؛ جایی که ارتش آمریکا پس از سالها جنگ فرسایشی، سرانجام با شکست، ناگزیر به عقبنشینی شد. همچنین دوران جنگ کره در خاطرم هست؛ آمریکا به امید تحقق منافع خود وارد درگیری شد اما در نهایت ناکام ماند و شبهجزیره کره به دو بخش تقسیم شد. حتی نیازی نیست به تاریخ خیلی دور بازگردیم؛ پس از حادثه ۱۱ سپتامبر، آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم به افغانستان حمله کرد، اما نه تنها به اهدافش نرسید، بلکه پس از بیست سال جنگ، با شرمساری و در حالی که تسلیحات خود را بر جای گذاشته بود رها کرده و ناچار به خروج از آن کشور شد. پیش از آنکه درباره عراق صحبت کنم، باید به این واقعیت تلخ اشاره کنم که خود آمریکا بود که صدام حسین را تحریک به حمله به ایران کرد. آمریکا بههمراه برخی کشورهای عربی از صدام حمایت همهجانبه کرد، اما با همه آن پشتیبانیها، نتوانست به اهداف خود برسد. به فضل خداوند متعال و با هدایت حکیمانه رهبری ایران، همچنین فداکاری و ایستادگی ملت بزرگ ایران، این توطئهها نقش بر آب شد و نقشههای آمریکا یکی پس از دیگری با شکست مواجه شدند. سپس همین آمریکا، با طرح اتهامی دروغین مبنی بر وجود سلاحهای شیمیایی، به عراق حمله کرد. مردم بیگناه عراق برای مدتها تحت ظلم و فشار قرار گرفتند. آمریکا هرچند به اهداف خود دست نیافت، اما ملت عراق و مسیر پیشرفت آن را سالها به عقب راند. پس از آن، در لیبی نیز آمریکا برای پیشبرد نقشههای شیطانی خود، دام توطئه گسترد؛ کشورهای اروپایی نیز همدست و همراه آمریکا شدند. نظام حکومتی قذافی را سرنگون کردند، حال آنکه آن حکومت در مسیر توسعه و پیشرفت گام برمیداشت. با وسوسه دستیابی به قدرت، گروههای مختلف را به جان یکدیگر انداختند و جنگ داخلی شعلهور شد. در کشوری که زمانی توسعهیافته بود، گروههای سیاسی به طمع حکومت با یکدیگر درگیر شدند و تا امروز، لیبی هنوز رنگ آرامش و توسعه را ندیده است. من بر این باورم که حاکمان آمریکا نه تنها از خرد بیبهرهاند، بلکه از تاریخ نیز آگاهی ندارند؛ اگر از تجربههای شکستخورده گذشته درس میگرفتند، میتوانستند با اقدامات سازنده و الگوپذیر، صلحی پایدار در جهان برقرار کنند و نامی نیک از خود به جا بگذارند. اما اسرائیل و آمریکا در جنگ علیه ایران نیز با سیاهرویی دیگری مواجه شدند و نتوانستند به اهداف خود برسند. الحمدلله! امروز ایران نه تنها موفق و پیروز از این میدان بیرون آمده، بلکه بهعنوان یک ابرقدرت در نقشه جهانی قد علم کرده است. رهبری معنوی ایران نه فقط جایگاه ایران، بلکه رهبری امت اسلامی را نیز به دست آورده است. حضرت آیتالله سید علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، رئیسجمهور مسعود پزشکیان، وزیر امور خارجه عباس عراقچی، نیروهای مسلح و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همگی با اتحاد، اقتدار و درایت، چنان اعتماد و صلابتی به رهبری بخشیدند که امروز تمامی تحلیلگران و انسانهای آزاده جهان، به ایران تبریک میگویند. در مقابل، رئیسجمهور آمریکا و کشورهای اروپایی چنان نقش منفی و رسواییآوری ایفا کردهاند که هیچ انسان منصفی آنها را شایسته حتی یک جمله ستایش نیز نمیداند؛ آنان تنها بهعنوان عاملان شر و فتنه در حافظه تاریخ باقی خواهند ماند.
منبع:dailypakistan.com.pk/26-Jun-2025/1848688
نظر شما