پیشینه معماری جنبش BDS
جنبش «بایکوت، عدم سرمایهگذاری و تحریم» (Boycott, Divestment, and Sanctions - BDS) یک کارزار جهانی به رهبری فلسطینیان است که با الهام از جنبش ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی و دیگر مبارزات تاریخی برای حقوق مدنی، به دنبال اعمال فشار غیرخشونتآمیز بر اسرائیل است. این جنبش که به طور رسمی در سال ۲۰۰۵ توسط ائتلافی متشکل از بیش از ۱۷۰ اتحادیه، انجمن حرفهای و نهاد مدنی فلسطینی راهاندازی شد، بر یک ساختار سهگانه استوار است.
بایکوت اقتصادی: این بخش که عمومیترین و قابل مشاهدهترین وجه جنبش است، مصرفکنندگان را به تحریم برندها و شرکتهایی فرامیخواند که از اشغال سرزمینهای فلسطینی سود میبرند. این بایکوت هم محصولات مصرفی و هم شرکتهای درگیر در زیرساختهای اشغال را هدف قرار میدهد.
عدم سرمایهگذاری: این بخش بر نهادها، از جمله بانکها، صندوقهای بازنشستگی، کلیساها و دانشگاهها، فشار میآورد تا سرمایهگذاریهای خود را از شرکتهای اسرائیلی و بینالمللی که در نقض حقوق فلسطینیان همدست تلقی میشوند، خارج کنند.
تحریم: این بخش که بلندپروازانهترین هدف جنبش است، دولتها را به اعمال تحریمهای دولتی علیه اسرائیل، مانند تحریم تسلیحاتی، تعلیق توافقنامههای تجاری و قطع روابط دیپلماتیک، ترغیب میکند.
پایههای ایدئولوژیک جنبش BDS بر این اصل استوار است که فلسطینیان نیز مستحق برخورداری از همان حقوقی هستند که بقیه بشریت از آن برخوردارند: آزادی، عدالت و برابری. این جنبش خود را به عنوان یک حرکت حقوق بشری و ضد نژادپرستی معرفی میکند که با هرگونه نژادپرستی، از جمله یهودستیزی و اسلامهراسی، مخالف است. با این حال، جنبش با انتقادات و اتهامات یهودستیزی نیز مواجه شده است؛ اتهامی که حامیان آن با تمایز قائل شدن میان صهیونیسمستیزی (انتقاد از ایدئولوژی سیاسی دولت-ملت یهود) و یهودستیزی (نفرت از یهودیان) آن را رد میکنند.
در سطح عملیاتی، BDS از تاکتیکهای مشخصی مانند ایجاد «مناطق عاری از آپارتاید» (Apartheid Free Zones - AFZ) استفاده میکند. این کمپین کسبوکارها، اتحادیهها و فضاهای اجتماعی را تشویق میکند تا متعهد شوند از هرگونه حمایت از رژیم اسرائیل و شرکتهای همدست آن خودداری کنند. کمیته ملی BDS فلسطین (BNC) به عنوان نهاد هماهنگکننده، فهرستی از شرکتهای هدف را بر اساس معیارهای مشخص همدستی در نقض حقوق بشر منتشر میکند تا کمپینها به صورت استراتژیک و متمرکز عمل کنند.
شاخص اروپایی: کالبدشکافی گزارش ulysmedia.kz
گزارش منتشر شده در وبسایت قزاقستانی ulysmedia.kz در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۵، به عنوان یک مطالعه موردی گویا، نشاندهنده ماهیت تحرکات بایکوت در اروپاست. این گزارش به اقدامات مشخص دو شبکه بزرگ خردهفروشی اشاره دارد که هر یک نماینده یک رویکرد متفاوت هستند.
Coop Alleanza (ایتالیا): این شرکت تعاونی خردهفروشی اعلام کرد که فروش محصولاتی با منشأ اسرائیلی، از جمله تاهینی، بادام زمینی و محصولات برند SodaStream را متوقف میکند. این اقدام به صراحت به عنوان واکنشی به «خشونتهای جاری در غزه» و در همبستگی با ساکنان آن توصیف شده است. همزمان، این شرکت اقدام به عرضه محصولی به نام «غزه کولا» کرده و اعلام نموده که سود حاصل از فروش آن را به بازسازی زیرساختهای پزشکی در غزه اختصاص خواهد داد. این یک مدل «واکنشی» و مبتنی بر همبستگی عمومی است که مستقیماً به یک رویداد خاص گره خورده است.
Co-op Group (بریتانیا): اقدام این شبکه بریتانیایی دارای چارچوبی گستردهتر و نهادینهتر است. این شرکت اعلام کرده که خرید از ۱۷ کشور، از جمله اسرائیل، را به دلیل «نقض حقوق بشر شناخته شده بینالمللی» متوقف کرده است. این رویکرد نشاندهنده یک مدل «پیشگیرانه» و مبتنی بر سیاستهای اخلاقی و استانداردهای حاکمیت شرکتی است که به صورت سیستمی اعمال میشود و صرفاً واکنشی به یک بحران مقطعی نیست.
تحلیل این دو رویکرد، درک عمیقتری از دلایل عدم شکلگیری جنبشی مشابه در آسیای مرکزی ارائه میدهد. مدل ایتالیایی، که بر پایه فشار عمومی و بسیج سریع مصرفکنندگان استوار است، نیازمند جامعه مدنی قوی و سازمانیافتهای است که بتواند به سرعت به رویدادها واکنش نشان داده و بر شرکتهای بزرگ فشار وارد کند. چنین ظرفیتی در فضای سیاسی عمدتاً کنترلشده آسیای مرکزی به ندرت یافت میشود. از سوی دیگر، مدل بریتانیایی، که ریشه در فرهنگ توسعهیافته مسئولیت اجتماعی شرکتها و استانداردهایی دارد، در محیط کسبوکار آسیای مرکزی که این مفاهیم هنوز در مراحل اولیه رشد خود هستند، فاقد زمینه لازم برای اجراست.
بنابراین، گزارش ulysmedia.kz نه نشانهای از آغاز یک روند داخلی در قزاقستان، بلکه گزارشی درباره یک پدیده خارجی است. این خبر به مخاطب قزاقستانی نشان میدهد که در اروپا چه میگذرد، اما به طور ضمنی تفاوتهای ساختاری عمیقی را آشکار میسازد که مانع از تکرار چنین سناریویی در منطقه میشود. این تمایز میان گزارش یک رویداد و وجود یک روند، برای تحلیل وضعیت در آسیای مرکزی حیاتی است.
روابط تجاری اسرائیل و آسیای مرکزی
اقتصاد اسرائیل یک اقتصاد بسیار پیچیده و عمیقاً درهمتنیده با نظام جهانی است. بر اساس شاخص پیچیدگی اقتصادی، اسرائیل در سال ۲۰۲۳ در رتبه پانزدهم جهان قرار گرفت که نشاندهنده تنوع و سطح بالای فناوری در سبد صادراتی آن است. قدرت اصلی این اقتصاد نه در کالاهای مصرفی اولیه، بلکه در محصولات و خدمات با فناوری بالا نهفته است.
عمدهترین کالاهای صادراتی اسرائیل شامل مدارهای مجتمع، الماس، تجهیزات پخش رادیویی و تلویزیونی و ابزارهای پزشکی است. در سالهای اخیر، صادرات خدمات با فناوری پیشرفته از صادرات کالا پیشی گرفته و به موتور اصلی رشد اقتصادی این کشور تبدیل شده است. این ترکیب صادراتی، اقتصاد اسرائیل را در برابر بایکوتهای مصرفکننده محور بسیار مقاوم میسازد. همانطور که تحلیلها نشان میدهند، بسیاری از صادرات اصلی اسرائیل کالاهای B2B (تجارت به تجارت) هستند که جایگزینی آنها برای خریداران صنعتی دشوار یا غیرممکن است.
شرکای تجاری اصلی اسرائیل نیز گویای این واقعیت هستند. مقاصد اصلی صادراتی آن ایالات متحده، چین، ایرلند و آلمان هستند و عمده واردات آن نیز از چین، ایالات متحده، آلمان و ترکیه تأمین میشود. نام کشورهای آسیای مرکزی در این فهرستها به چشم نمیخورد که نشاندهنده نقش حاشیهای این منطقه در استراتژی کلان اقتصادی اسرائیل است. اگرچه اسرائیل به طور مداوم با کسری تجاری مواجه است و به تجارت بینالمللی وابستگی دارد، اما این وابستگی به شرکای استراتژیک و با ارزش بالا متمرکز است، نه به بازارهای مصرفی کوچک و پراکنده.
روابط اقتصادی میان اسرائیل و پنج جمهوری آسیای مرکزی (قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان) در مقیاس تجارت جهانی اسرائیل، ناچیز و قابل چشمپوشی است.
شناسایی اهداف: کالاهای مصرفی اسرائیلی در بازار آسیای مرکزی
یکی از موانع ساختاری اصلی در برابر شکلگیری یک جنبش بایکوت به سبک BDS در آسیای مرکزی، «کمبود هدف» است. بایکوتهای اروپایی، همانطور که در گزارش ulysmedia.kz ذکر شده، برندهای مصرفی شناختهشدهای مانند SodaStream را هدف قرار میدهند. اما پرسش اساسی این است که آیا چنین برندهایی یا دیگر کالاهای مصرفی اسرائیلی حضور معناداری در بازارهای قزاقستان یا کشورهای همسایهاش دارند؟
شواهد نشان میدهد که تجارت اسرائیل با این منطقه به احتمال زیاد بر کالاهای B2B در بخشهایی مانند فناوری کشاورزی (آبیاری قطرهای)، مدیریت منابع آب، تجهیزات پزشکی و فناوریهای امنیتی و نظارتی متمرکز است. این محصولات در قفسه سوپرمارکتها یافت نمیشوند و در معرض دید و دسترس مصرفکننده عادی قرار ندارند.
این «نامرئی بودن» تجارت اسرائیل، تاکتیک اصلی جنبش بایکوت، یعنی فشار مصرفکننده، را خنثی میکند. یک فعال در آلماتی یا تاشکند نمیتواند به راحتی در زندگی روزمره خود «اسرائیل را بایکوت کند»، زیرا محصولات اسرائیلی در سبد خرید او وجود ندارند. این وضعیت، میدان نبرد بالقوه را از راهروهای سوپرمارکتها به دنیای غیرشفاف تدارکات دولتی و قراردادهای شرکتی منتقل میکند. این حوزه نیازمند نوع کاملاً متفاوتی از فعالیت مدنی است؛ فعالیتی مبتنی بر تحقیق، لابیگری و فشار بر نهادها که در محیطهای سیاسی کنترلشده آسیای مرکزی بسیار دشوارتر و پرخطرتر است. در نتیجه، هرگونه روایت رسانهای درباره «بایکوت» از اقدامات عملی و قابل اجرای عمومی جدا میافتد و آن را بیشتر به یک «احساس» یا «گفتمان» تبدیل میکند تا یک «جنبش» واقعی.
احساسات عمومی و جامعه مدنی: همبستگی و محدودیتهای آن
در جوامع آسیای مرکزی، به ویژه در میان جمعیت مسلمان، جریانهای همبستگی با مردم فلسطین وجود دارد. این احساسات که ریشه در هویت مشترک اسلامی دارد، در دورههای تشدید درگیریها از طریق شبکههای اجتماعی و گاهی در خطبههای مذهبی تقویت میشود. این همبستگی عمدتاً به صورت فعالیتهای آنلاین، تجمعات کوچک (در صورت کسب مجوز) و ابراز احساسات فردی بروز مییابد.
با این حال، این همبستگی با محدودیتهای جدی روبروست. نهادهای جامعه مدنی مستقل که قادر به سازماندهی کارزارهای پایدار و استراتژیک مانند آنچه توسط کمیته ملی BDS در سطح جهانی هدایت میشود، در این منطقه کمیاب هستند و اغلب با کنترل شدید دولتی مواجهاند. توانایی بسیج عمومی، جمعآوری منابع و ایجاد فشار مستمر بر دولتها و شرکتها بسیار محدود است. مدل پاکستان، که در آن مصرفکنندگان حتی بدون وجود کمپینهای رسمی، ترجیحات خود را به سمت گزینههای محلی تغییر دادهاند، یک نمونه مقایسهای مفید است. این نشان میدهد که تغییرات خاموش در رفتار مصرفکننده ممکن است در مقیاسی کوچک و ثبتنشده در آسیای مرکزی نیز رخ دهد، اما فاقد سازماندهی و تأثیرگذاری یک جنبش هماهنگ است.
مطالعه موردی: قزاقستان
تمرکز بر قزاقستان به عنوان کشور اصلی این تحلیل، نشان میدهد که شواهد مربوط به فراخوانهای سازمانیافته برای بایکوت، کمپینهای هماهنگ در شبکههای اجتماعی (مانند #BDSKazakhstan) یا بیانیههای رسمی از سوی خردهفروشان و انجمنهای تجاری، بسیار پراکنده و محدود است. هرگونه فعالیتی که مشاهده میشود، معمولاً ماهیتی فردی دارد و توسط گروههای سازمانیافته وجود ندارد.
مقاله ulysmedia.kz در این زمینه یک نمونه گویاست. این مقاله باید به درستی تفسیر شود: این یک گزارش رسانهای درباره یک موضوع جهانی است، نه گواهی بر وجود یک جنبش محلی. این مقاله شکاف عمیق میان گفتمان پر سر و صدای آنلاین (که تحت تأثیر رسانههای جهانی و روسی است) و واقعیت آرام در عرصه تجاری کشور را برجسته میکند. در حالی که ممکن است بحثها و ابراز همدردی در فضای مجازی داغ باشد، این احساسات به ندرت به اقدامات هماهنگ و تأثیرگذار در دنیای واقعی ترجمه میشود.
تلاشهای مردمی: از شبکههای اجتماعی تا درخواست توقف صادرات نفت
با وجود موانع ساختاری، تلاشهای مردمی قابل توجهی در قزاقستان برای ابراز همبستگی و اعمال فشار صورت گرفته است. این تلاشها در دو حوزه اصلی متمرکز شدهاند: بایکوت مصرفکننده و فشار سیاسی برای توقف صادرات نفت.
بایکوت مصرفکننده در فضای مجازی: کاربران قزاق در شبکههای اجتماعی مانند تیکتاک و اینستاگرام، ویدیوهای تبلیغاتی در حمایت از فلسطین منتشر کردهاند. در این ویدیوها، شهروندان به بایکوت کالاهای شرکتهایی که به نوعی با اسرائیل مرتبط تلقی میشوند، فراخوانده میشوند. برندهای بزرگی مانند کوکاکولا، مکدونالد، استارباکس، پراکتر اند گمبل، یونیلیور، مارس و کیافسی از جمله اهداف این کمپینها هستند. این ویدیوها اغلب ماهیت شخصی و احساسی دارند. برای مثال، یک «بایِر» (خریدار شخصی یا صاحب کسبوکار کوچک) قزاق در ویدیویی توضیح میدهد که با وجود ضرر مالی، از خرید و فروش این برندها خودداری میکند و این اقدام را تنها راه کمک به مردم فلسطین میداند. او بر این باور است که اگرچه اقدام فردی او ممکن است ناچیز به نظر برسد، اما این یک حرکت جهانی است و صدای مصرفکنندگان در نهایت شنیده خواهد شد. این فعالیتها نشاندهنده وجود یک جریان قدرتمند همبستگی در سطح فردی است، هرچند فاقد هماهنگی استراتژیک یک جنبش رسمی باشد.
فشار برای تحریم نفت: در اقدامی مستقیمتر، شهروندان قزاقستان یک طومار آنلاین ایجاد کرده و از رئیسجمهور خواستهاند تا صادرات نفت به اسرائیل را متوقف کند. استدلال اصلی این طومار این است که صادرات نفت به مناطق درگیر جنگ میتواند به عنوان حمایت از یکی از طرفین درگیری تلقی شود. این درخواست از آن جهت اهمیت دارد که طبق گزارشها، حدود ۱۰ درصد از نفت خام اسرائیل از طریق قزاقستان و توسط خط لوله باکو-جیحان تأمین میشود. این نفت در پالایشگاههای اسرائیل به سوخت، از جمله سوخت جت برای هواپیماهای نظامی و دیزل برای تانکها، تبدیل میشود. با این حال، تحلیلگران معتقدند که دولت قزاقستان به احتمال زیاد این درخواست را نخواهد پذیرفت، زیرا تقریباً تمام پروژههای صادراتی نفت و گاز این کشور به صورت سرمایهگذاری مشترک با شرکتهای بزرگ غربی است و قطع صادرات به معنای نقض قراردادهای الزامآور با این شرکتها خواهد بود. این وضعیت، شکاف میان خواست عمومی و محدودیتهای ژئوپلیتیکی و اقتصادی دولت را به وضوح نشان میدهد.
آلماتی قزاقستان
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Boycott,_Divestment_and_Sanctions
https://ulysmedia.kz/news/54242-evropeiskie-supermarkety-nachali-boikot-izrailskikh-tovarov/
https://ru.tradingeconomics.com/israel/balance-of-trade
https://orda.kz/bojkot-izoljacija-i-sankcii-kak-kazahstancy-otkazyvajutsja-ot-tovarov-kompanij-svjazannyh-s-izrailem-379125/
https://orda.kz/kazahstancy-vystupajut-protiv-prodazhi-nefti-izrailju-378427/
https://oilcapital.ru/news/2023-10-31/grazhdane-kazahstana-ne-hotyat-otpravlyat-svoyu-neft-v
نظر شما