مقدمه
آیا طالبان بدون دیوبند وجود داشتند؟ اگر دقیقتر بپرسیم، آیا هند امروز با همان ایدئولوژی روبهرو نشده که بیش از یک قرن پیش در خاک خودش متولد شد و حالا در قامت «امارت اسلامی» به دروازه دهلی رسیده است؟
سفر اخیر تعدادی از مقامهای طالبان به هند و دیدار آنها از مدرسه دیوبند – همان مکتبی که الهامبخش اصلی تفکر مذهبی طالبان محسوب میشود – این پرسش را دوباره برجسته کرده است: آیا هند در تلاش است تا از ریشه ایدئولوژیک طالبان بهعنوان ابزاری برای مهار پاکستان استفاده کند؟
در نگاه نخست، طالبان فرزند طبیعی مدارس دینی پاکستان دانسته میشوند. اما کمتر گفته میشود که آن ریشه فکری، بسیار پیشتر از پاکستان، در خود هند شکل گرفت؛ در شهر کوچکی بهنام «دیوبند». حالا، پس از سالها جنگ و رقابت نیابتی در افغانستان، به نظر میرسد همان ایدئولوژی که از هند برخاست و در پاکستان مسلح شد، دوباره به هند برگشته است – این بار نه بهعنوان یک جریان مذهبی، بلکه بهعنوان بازیگری سیاسی که حتی بزرگترین دموکراسی جهان را وادار میکند تا به خواستههای ایدئولوژیکش تن دهد.
دیوبند چیست؟ از جنبش فکری ضد استعمار تا مکتب ایدئولوژیک طالبان
مدرسه دیوبند در سال ۱۸۶۶ میلادی در ایالت اوتارپرادش هند، در واکنش به شکست شورش مسلمانان و هندوها علیه استعمار بریتانیا شکل گرفت. بنیانگذاران آن معتقد بودند که برای مقابله با نفوذ فرهنگی و سیاسی غرب، باید به «اسلام اصیل» بازگشت و جامعه را بر پایه آموزههای شریعت و زهدگرایی سازماندهی کرد.
در آن زمان، دیوبند نه یک جنبش جنگطلب، بلکه یک حرکت مذهبی – فرهنگی با هدف حفظ هویت اسلامی در برابر سیطره تمدن غرب بود. تمرکز آن بر سادهزیستی، پیروی سختگیرانه از فقه حنفی و مخالفت با هرگونه بدعت بود. اما به مرور، این مکتب که در ابتدا رنگی «دفاعی» و «تمدنی» داشت، در شرایط سیاسی متفاوت جنوب آسیا، شکلهای گوناگون و گاه متناقضی به خود گرفت.
در هند سکولار، فارغان دیوبند عمدتاً نقش امامان مساجد و مبلغان آرام دینی را بر عهده گرفتند. اما وقتی همین تفکر در خاک پاکستانِ پس از تجزیه کاشته شد، با حمایت نهادهای امنیتی و منابع مالی خارجی، به سمت «مقاومت مسلحانه» و بعدها «جهاد فرامرزی» سوق یافت. ترکیب ایدئولوژی دیوبندی با سرمایهگذاری نظامی پاکستان، محصولی را بهوجود آورد که جهان امروز آن را با نام «طالبان» میشناسد.
به بیان دیگر، دیوبند در هند بهعنوان یک مدرسه الاهیاتی شناخته میشود، اما در افغانستان و پاکستان، همان مکتب به ستون فکری یک امارت ایدئولوژیک تبدیل شده است. طالبان ممکن است در ظاهر محصول مدارس دینی پاکستان باشند، اما ریشه فکری آنها بیش از هر جا، در همان کوچههای شهر دیوبند در قلب هند ریشه دارد.
چگونه ایدئولوژی دیوبندی از هند به پاکستان رفت و در افغانستان به طالبان تبدیل شد؟
با تجزیه هند و تشکیل پاکستان در سال ۱۹۴۷، دیوبند تنها بهعنوان یک مکتب فکری در خاک هند باقی نماند. دهها نفر از علمای وابسته به این مدرسه به پاکستان مهاجرت کردند و در شهرهایی چون کراچی، لاهور و پیشاور، شبکه گستردهای از مدارس دینی را بنا کردند که بهتدریج به بزرگترین زیرساخت ایدئولوژیک آن کشور تبدیل شد.
در دهه ۱۹۸۰ با آغاز جنگ افغانستان علیه اشغال شوروی، ارتش پاکستان و سازمان استخبارات نظامی آن کشور (ISI) این مدارس دیوبندی را بهعنوان پایگاههای اصلی سربازگیری برای «جهاد» بهکار گرفتند. کمکهای مالی عربستان و حمایت نظامی و اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا، این روند را شتاب بخشید.
طالبان در واقع محصول «خصوصیسازی یک مکتب دینی» توسط دستگاه امنیتی پاکستان بود. جوانان افغان که در مدارس دیوبندی پاکستان تعلیم دیده بودند، بهعنوان نیرویی ارزان، مطیع و ایدئولوژیک، برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی پاکستان در افغانستان سازماندهی شدند.
در این مرحله، دیوبند از یک «مکتب فکری» به یک «مکانیسم بسیج نظامی» تبدیل شد. آموزههایی که در اصل برای تقویت هویت دینی در برابر استعمار طرح شده بود، حالا به ابزاری برای تأسیس یک امارت مذهبی به رهبری طالبان مبدل شده است.
هند و دیوبند؛ از فاصلهگذاری تا استفاده ژئوپلیتیکی
برای دههها هند سعی کرد میان «دیوبند مذهبی» و «دیوبند سیاسی» مرزی روشن بکشد. دولتهای متوالی در دهلی نو تلاش کردند تا مدارس دیوبندی داخل خاک هند را در چارچوب نظام آموزشی قانونی و کنترلشده نگه دارند و آن را از جریانهای مسلح در پاکستان و افغانستان تفکیک کنند. اما واقعیت این است که هند هرگز نمیتوانست نسبت به نفوذ ایدئولوژی که در خاک خودش زاده شده، بیتفاوت بماند؛ بهخصوص وقتی میدید همان تفکر اکنون در قالب طالبان، به ابزاری در دست پاکستان برای نفوذ در افغانستان تبدیل شده است.
سفر اخیر هیاتی از طالبان به هند و دیدار آنها از مدرسه دیوبند، بیش از آنکه حرکتی مذهبی باشد، یک پیام سیاسی روشن داشت: هند میخواهد همانطور که پاکستان از ایدئولوژی دیوبند برای نفوذ در افغانستان استفاده کرد، اکنون خود نیز با تکیه بر همان ریشه فکری، جای پایی در میان طالبان باز کند.
اما این بازی خطرناک است. هند از سویی خود را «بزرگترین دموکراسی جهان» میداند و از سوی دیگر، در برابر خواستههای ایدئولوژیک طالبان – از جمله منع خبرنگاران زن در نشست رسمی – سکوت میکند. هرچند فشار رسانهای در داخل هند در نهایت طالبان را وادار کرد که نشست دیگری با حضور خبرنگاران زن برگزار کنند، اما این رخداد یک پرسش اساسی را مطرح کرد: آیا هند برای رقابت با پاکستان حاضر است اصول دموکراتیک خود را قربانی مصلحت ژئوپلیتیک کند؟
سفر طالبان به هند و آزمون دموکراسی؛ ماجرای خبرنگاران زن چه پیام نمادینی داشت؟
در جریان این سفر، طالبان از حضور خبرنگاران زن جلوگیری کردند، اقدامی که بلافاصله با واکنش رسانهها و افکار عمومی هند روبهرو شد. اعتراضات گسترده در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی، دولت هند را در موقعیتی حساس قرار داد: پذیرش طالبان بهعنوان یک بازیگر رسمی، اما بدون پایبندی به اصول برابر حضور خبرنگاران زن، میتوانست اعتبار دموکراسی هند را خدشهدار کند.
در نهایت، فشار افکار عمومی و رسانهها طالبان را مجبور کرد تا نشست دوم را با حضور خبرنگاران زن برگزار کنند. این رویداد نشان داد که حتی قدرتمندترین جریان ایدئولوژیک منطقه نیز مجبور به ملاحظه فشار رسانهای و بینالمللی است و همچنین هند توانسته با مهارت، دیپلماسی نرم و فشار رسانهای، نفوذ خود را اعمال کند.
آیا هند در حال بازی با آتش است؟
نفوذ هند از طریق ریشه ایدئولوژیک طالبان، اگرچه تاکنون با مهارت رسانهای و دیپلماسی نرم همراه بوده، اما پیامدهای خطرناکی برای منطقه به همراه دارد:
- تشدید رقابت هند و پاکستان
پاکستان که سالها از دیوبند برای تربیت و حمایت از طالبان بهره برده، حالا با تلاش هند برای نفوذ ایدئولوژیک روبهروست. این رقابت ممکن است به افزایش تنشهای نیابتی در افغانستان منجر شود که نمونهاش را این روزها شاهد بودیم.
- دستکاری جریانهای ایدیولوژیک:
وقتی بازیگران خارجی بر اساس مکتب فکری دیوبند به طالبان نزدیک میشوند، احتمال تغییر در خط مشی ایدئولوژیک این گروه وجود دارد، یا حداقل طالبان را وادار میکند بین فشارهای داخلی و خارجی توازن برقرار کنند.
- پیامدهای حقوق بشری و اجتماعی:
پذیرش برخی خواستههای ایدئولوژیک طالبان توسط یک قدرت بزرگ، حتی اگر موقت باشد، میتواند به مشروعیتبخشی به رفتارهای زنستیزانه یا محدودکننده رسانهای منجر شود، همانطور که در ماجرای خبرنگاران زن در هند مشاهده شد.
- چالش مشروعیت بینالمللی هند:
حمایت یا کوتاه آمدن هند در برابر فشارهای ایدئولوژیک طالبان، ممکن است از دیدگاه جامعه جهانی به نوعی مصالحه با جریانهای افراطی تعبیر شود و اعتبار دموکراسی این کشور را مورد سئوال قرار دهد.
جمعبندی: طالبان، دیوبند و بازیگران منطقهای
طالبان هنوز همان فرزند دیوبند هستند؛ مکتبی که بیش از یک قرن پیش در هند شکل گرفت و آموزههای آن، امروز ستون فکری یکی از تأثیرگذارترین جنبشهای مذهبی -سیاسی منطقه است. اما همان ریشه فکری اکنون به ابزار بازیگران منطقهای تبدیل شده است. هند با بهرهگیری از تاریخ و ایدئولوژی دیوبند، تلاش میکند جای پای سیاسی خود را در میان طالبان مستحکم کند، حتی اگر این مسیر با مصالحه موقت در برابر خواستههای زنستیزانه و محدودیت رسانهای همراه باشد.
این تعامل، پیامدهای گستردهای برای جنوب آسیا دارد. پاکستان که سالها از دیوبند برای نفوذ در افغانستان استفاده کرده، اکنون با حضور هند و بهرهگیری از همان ریشه فکری روبهروست، و این ممکن است رقابتها و تنشهای منطقهای را تشدید کند. فشار رسانهای و افکار عمومی در هند نشان داد که حتی قدرتمندترین جریانهای ایدئولوژیک منطقه نیز نمیتوانند در برابر نظارت جامعه و دموکراسی محلی مطلق عمل کنند.
در پایان، پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا هند موفق خواهد شد با دیوبند و طالبان، نفوذ استراتژیک خود را در افغانستان افزایش دهد، یا این بازی خطرناک آتش رقابتهای منطقهای را شعلهورتر خواهد کرد؟
همانطور که تاریخ نشان داده، ایدئولوژی دیوبندی نه تنها هویت مذهبی است، بلکه ابزاری ژئوپلیتیک است که مسیر قدرت و سیاست را در جنوب آسیا شکل میدهد. طالبان، دیوبند و بازیگران منطقهای هنوز در حال آزمون این قدرتند، و آینده منطقه در گرو همین تعامل پیچیده میان ایدئولوژی و سیاست خواهد بود.
منبع: روزنامه هشت صبح
لینک:
https://8am.media/fa/deoband-the-ideological-birthplace-of-the-taliban-and-regional-actors/
نظر شما