نشست همزمان با دهمین سالگرد فرمت C5+1 را میتوان با یک حرکت زیرکانه در بازی بزرگ شطرنج مقایسه کرد (اگر بخواهیم از برژینسکی وام بگیریم) – همان بازیای که امپراتوریهای گذشته برای کنترل «قلب جهان» میجنگیدند، همانطور که هالفورد مکیندر، جغرافیدان سیاسی، نزدیک به یک قرن و نیم پیش آسیای مرکزی را مینامید.
امروز، در عصر زنجیرههای تأمین جهانی و رقابت برای فلزات کمیاب خاکی، ایالات متحده خود را نه به عنوان یک فاتح، بلکه به عنوان یک شریک استراتژیک معرفی میکند که حرکتی جسورانه ارائه میدهد: از ادغام اقتصادی تا گسترش احتمالی فرمت به C5+3. اما این «به علاوه دو» چه کسانی خواهند بود و آیا این امر به «رقص فیل در مغازه چینیفروشی» تبدیل نخواهد شد، جایی که منافع روسیه و چین در معرض خطر برهم خوردن قرار میگیرند؟ اولیسیمدیا تمام «مزایا و معایب» را بررسی کرده است.
«معدن طلا»
فرمت C5+1 که در سال ۲۰۱۵ راهاندازی شد، در ابتدا به عنوان بستری برای گفتگوی جمعی بین ایالات متحده و منطقه طراحی شده بود که بر سه حوزه کلیدی تمرکز داشت: اقتصاد، انرژی و محیط زیست، و همچنین امنیت. در طول این مدت، از جلسات سطح وزیران امور خارجه به سطح ریاستجمهوری ارتقا یافته است، که نماد علاقه فزاینده واشنگتن به آسیای مرکزی به عنوان یک جایگزین برای «کمربند و راه» چین و نفوذ روسیه از طریق اتحادیه اقتصادی اوراسیا است.
در سال ۲۰۲۵، در بحبوحه کمبود جهانی مواد معدنی حیاتی – لیتیوم، کبالت و سایر فلزات کمیاب خاکی – این نشست به صحنهای برای مذاکرات در مورد استخراج و زیرساختها تبدیل شده است. آسیای مرکزی، با منابع غنیاش، برای ایالات متحده به همان «معدن طلا» در بیابان ژئوپلیتیک تبدیل میشود که در آن هر قرارداد، حرکتی است که مواضع در بازی جهانی را تقویت میکند و این فرمت را به یک اتحاد چندجانبه تبدیل میکند که میتواند در برابر سلطه مسکو و پکن مقاومت کند.

دور شدن از کنترل
علیشیر ایلهاموف، کارشناس سیاسی ازبک و مدیر «Central Asia Due Diligence»، تقریباً در مورد این موضوع در اظهارنظری به اولیسیمدیا گفت:
«هر یک از این دو طرف، ایالات متحده و کشورهای آسیای مرکزی، انتظارات خود را از این نشست و در کل، از همکاری متقابل داشتند. برای ایالات متحده، این در درجه اول منافع ژئوپلیتیک و همچنین دسترسی به فلزات کمیاب خاکی است که وضعیت آنها اخیراً به شدت تشدید شده است.
منافع ژئوپلیتیک ایالات متحده در این است که اجازه ندهد آسیای مرکزی تحت کنترل کامل روسیه و چین قرار گیرد. آسیای مرکزی همچنین برای ایالات متحده به عنوان دسترسی مستقیم به افغانستان مهم است، اگرچه نه به میزانی که در دوره ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ بود.»
دسترسی به فناوریها
به گفته ایلهاموف، برای کشورهای آسیای مرکزی، علاقه اصلی در وهله اول این است که ایالات متحده را به عنوان تکیهگاه و پشتیبان سیاست خارجی چند برداری خود داشته باشند.
«در این موضوع، منافع آنها تقریباً با منافع ژئوپلیتیک ایالات متحده منطبق است. علاوه بر این، کشورهای آسیای مرکزی میخواهند دسترسی به فناوریها داشته باشند، حوزهای که ایالات متحده هنوز در آن جایگاه پیشرو در جهان را دارد.
همچنین، اگرچه این موضوع علناً اعلام نمیشود، اما کشورهای منطقه میخواهند فرصت خرید تسلیحات آمریکایی، به ویژه سامانههای پدافند هوایی پاتریوت، را با توجه به تجربه جنگ در اوکراین داشته باشند. این تجربه نشان میدهد که سامانههای تسلیحاتی روسیه آنقدر که قبل از جنگ تصور میشد، قابل اعتماد و کارآمد نبودهاند.»
به اعتقاد او، سامانههای پدافند هوایی روسیه به راحتی توسط پهپادها و موشکهای اوکراینی مورد اصابت قرار میگیرند. و برای کشورهای آسیای مرکزی، همگام شدن با زمان در زمینه تولید پهپادهای نظامی حیاتی است. بدون دسترسی به فناوریهای پیشرفته، دستیابی به این امر غیرممکن خواهد بود.
میخ در حیاط خلوت
در همین حال، گسترش احتمالی به C5+3 امکان متنوعسازی مشارکت را فراهم میکند و منطقه را در برابر فشار همسایگان کمتر آسیبپذیر میسازد. این امر یک بار دیگر بر جنبه سیاسی تأکید میکند: همانند بازی ورق که افزودن جوکرها ورق را تغییر میدهد، شرکای جدید نیز میتوانند توازن قوا را بر هم بزنند و درها را برای سرمایهگذاری در مسیرهای حمل و نقل، مانند کریدور میانی که از روسیه عبور میکند، باز کنند.
لازم به ذکر است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، که به رویکرد عملگرایانه خود معروف است، در آستانه نشست اظهار داشت:
«آسیای مرکزی یک بازار بزرگ و منبع منابع است. ما نمیخواهیم چین یا روسیه آن را انحصاری کنند. این یک معامله سودآور برای همه خواهد بود – تجارت عادلانه، اتحادهای قوی.»
سخنان او در راهروهای کاخ سفید طنینانداز میشود، جایی که بر منفعت اقتصادی تأکید میشود: از قراردادهای استخراج تا پروژههای زیرساختی که میتوانند وابستگی به زنجیرههای تأمین چین را کاهش دهند.
از سوی دیگر، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، در اظهار نظر در مورد ابتکارات مشابه در گذشته، هشدار داده بود:
«هرگونه تلاش برای تقسیم اوراسیا به بلوکها، مسیری به سوی رویارویی است نه همکاری.»
این نقل قول به وضوح نشاندهنده عصبانیت به سختی پنهان است: "چگونه چنین چیزی ممکن است؟ ما متحدان استراتژیک با آسیای مرکزی هستیم، و آنها، اینطور..." اما برای مسکو، C5+1 شبیه به یک میخ آمریکایی در حیاط خلوت آن است.
«تانگوی سهجانبه»
در این زمینه، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده، که خط سخت جمهوریخواهان را منعکس میکند، خاطرنشان کرد:
«گسترش فرمت صرفاً دیپلماسی نیست، بلکه یک الزام استراتژیک است. آسیای مرکزی میتواند به یک سپر در برابر گسترش رژیمهای اقتدارگرا تبدیل شود.»
در عین حال، وانگ ایویی، تحلیلگر چینی از آکادمی مطالعات بینالمللی شانگهای، بر خطرات تأکید کرد:
«C5+3 در خطر تبدیل شدن به ابزاری برای مهار است، شبیه به ناتو در شرق، که ثبات منطقه را تضعیف خواهد کرد.»
این صداها، استعاره سیاسی «تانگوی سهجانبه» را نشان میدهند: ایالات متحده رهبری میکند، آسیای مرکزی پیروی میکند، و روسیه و چین سعی میکنند ریتم را از چنگال بگیرند.
منابع مواد خام
ما همچنین نظر محمد شمسالدینوف، کارشناس روابط بینالملل و کارشناس سیاسی تاجیک را جویا شدیم:
«دولت فعلی ایالات متحده در درجه اول از منظر اقتصادی و همچنین مهار رقبای واشنگتن – پکن و مسکو – به آسیای مرکزی علاقهمند است. این امر تا حدودی در سپتامبر سال جاری تأیید شد، زمانی که ازبکستان و قزاقستان قراردادهای چند میلیارد دلاری با ایالات متحده منعقد کردند که توجه رئیس کاخ سفید را جلب کرد.
همچنین باید به علاقه فزاینده ایالات متحده به مواد معدنی حیاتی منطقه توجه کرد، به ویژه در زمینه تسلط چین در این حوزه. چین ۶۰ درصد از تولید جهانی و بیش از ۸۵ درصد از ظرفیتهای فرآوری را به خود اختصاص داده است، در حالی که ایالات متحده ۶۳ درصد از منابع حیاتی خود را از این کشور وارد میکند. در اکتبر، چین از این اهرم فشار استفاده کرد و کنترل صادرات را اعمال نمود، که واکنش فوری واشنگتن را به دنبال داشت. در چنین شرایطی، ایالات متحده باید به دنبال منابع جایگزین مواد خام حیاتی باشد، که آسیای مرکزی سرشار از آنهاست.»
عامل ارزشها
به عقیده شمسالدینوف، برای کشورهای آسیای مرکزی نیز، سرمایهگذاریهای آمریکا و گسترش حضور ایالات متحده ضروری است، زیرا این امر به آنها اجازه میدهد تا نفوذ چین و روسیه را متعادل سازند. از دیدگاه او، برای قزاقستان، که امروز تلاش میکند خود را به عنوان یک «قدرت میانه» معرفی کند، ایجاد روابط نزدیک با ایالات متحده اهمیت کلیدی پیدا میکند، زیرا آستانه، که به روسیه و چین نزدیک است، سعی میکند از وابستگی تنها به دو مرکز قدرت اجتناب کند. بنابراین، قزاقستان سیاست چند برداری و حاکمیت خود را تقویت میکند.
یکی دیگر از منافع متقابل کلیدی برای طرفین، عامل ارزشها است.
«رئیسجمهور فعلی آمریکا به مسائل دموکراسی و حقوق بشر اهمیت نمیدهد، که او را به شریک مناسبی برای رهبران آسیای مرکزی تبدیل میکند.»
آنچه واشنگتن را آزار میدهد
در آستانه نشست سران، آرسن سارسکوو، کارشناس سیاسی قزاق، پیشبینی خود را برای اولیسیمدیا ارائه داد:
«اگر رک بگوییم، آسیای مرکزی یک بازیگر ژئوپلیتیک بزرگ نیست، بنابراین بعید است مسائل ونزوئلا، سوریه یا اوکراین مطرح شود. موضوعات اصلی نشست C5+1 عبارتند از افغانستان، منابع طبیعی، به ویژه فلزات کمیاب خاکی، و جلوگیری از نزدیکی بیشتر منطقه به روسیه و چین.
یک بخش جداگانه، کاهش استفاده از دلار است: قزاقستان در تجارت با چین به یوآن روی آورده است، و این نمیتواند واشنگتن را آزار ندهد.»
او پیشبینی میکند که در این نشست، طرح کلی سیاست جدید پنج ساله ترسیم خواهد شد، که در آن قزاقستان وضعیت شریک کلیدی ایالات متحده در مسائل امنیتی و احیای توازن منطقهای، لجستیک و کنترل بر منابع حیاتی منطقه را حفظ خواهد کرد.
نفوذ از طریق قزاقستان
آرسن سارسکوو یادآوری میکند که مهم است درک کنیم که فرمت C5+1 در ابتدا توسط ایالات متحده ایجاد شده است (اولین نشست در سال ۲۰۱۵ در سمرقند، سپس در سال ۲۰۱۷ در نیویورک و به طور منظم از سال ۲۰۲۱ از سر گرفته شده است). در «استراتژی ایالات متحده برای آسیای مرکزی ۲۰۱۹–۲۰۲۵» تأکید شده بود: یک افغانستان پایدار بدون مشارکت همسایگان امکانپذیر نیست، و آسیای مرکزی به عنوان حلقه اتصال برای تثبیت تدریجی آن در نظر گرفته میشود.
«پس از تزریق میلیاردها دلار که در فساد افغانستان حل شد، واشنگتن متوجه شد که افغانها به آمریکاییها اعتماد ندارند – تفاوت فرهنگها و ارزشها بسیار زیاد است. از این رو، شرط جدیدی مطرح میشود: ایالات متحده قصد دارد دقیقاً از طریق آسیای مرکزی، به ویژه از طریق قزاقستان به عنوان باثباتترین و از نظر مذهبی نزدیکترین کشور، بر تثبیت افغانستان تأثیر بگذارد.»
ماکیاولی به کمک میآید
در همین حال، در پشت این درخشش دیپلماسی در واشنگتن، چالشهایی نیز نهفته است: گسترش به C5+3 میتواند رقابت را تشدید کند و خطر از بین بردن تمرکز را دارد و این بستر را به یک هزارتوی بوروکراتیک تبدیل میکند که در آن تصمیمات در بحثهای چندجانبه غرق میشوند.
برای کشورهای آسیای مرکزی، این یک فرصت دیگر برای متنوعسازی است – از مسیرهای انرژی تا سرمایهگذاریهای فناوری. اما نه تنها این، بلکه یک آزمون استقلال نیز هست: آیا آنها میتوانند بین قدرتهای بزرگ تعادل برقرار کنند؟
همانطور که در تمثیل سیاسی کلاسیک ماکیاولی، شاهزاده (در مورد ما، منطقه) باید یک روباه حیلهگر و یک شیر قوی باشد تا در جنگل ژئوپلیتیک زنده بماند.
در نهایت، نشست ۶ نوامبر صرفاً یک ملاقات نیست، بلکه یک نقطه عطف است. اگر C5+1 به C5+3 تبدیل شود، آسیای مرکزی میتواند افقهای جدیدی پیدا کند، اما قیمت آن، مانور ماهرانه بین منافع ابرقدرتها است. در این بازی، کسی برنده است که چند حرکت جلوتر را ببیند.
نکات:
«معدن طلای» منابع حیاتی: با تشدید رقابت جهانی بر سر فلزات کمیاب خاکی (مانند لیتیوم و کبالت) که چین بر آنها مسلط است، آسیای مرکزیِ غنی از این مواد معدنی، برای ایالات متحده به عنوان یک منبع جایگزین حیاتی و یک ابزار ژئوپلیتیک برای مهار نفوذ پکن و مسکو در نظر گرفته میشود.
-هدف اصلی آمریکا جلوگیری از کنترل کامل آسیای مرکزی توسط روسیه و چین و ارائه یک جایگزین در برابر نفوذ کریدور اقتصادی «کمربند و راه» چین و اتحادیه اقتصادی اوراسیا تحت رهبری روسیه است.
-این کشورها، به ویژه قزاقستان که به دنبال تثبیت خود به عنوان «قدرت میانه» است، از فرمت C5+1 برای تقویت سیاست خارجی چند برداری و یافتن یک تکیهگاه در برابر وابستگی صرف به مسکو و پکن استفاده میکنند. آنها همچنین به دنبال دسترسی به فناوریهای پیشرفته آمریکایی و در صورت امکان، تسلیحات مدرن (مانند سامانههای پاتریوت) هستند که کارایی آنها در جنگ اوکراین ثابت شده است.
-عدم تأکید دولت فعلی آمریکا بر مسائل دموکراسی و حقوق بشر، واشنگتن را به «شریک مناسبی» برای رهبران منطقه تبدیل کرده است.
-ایالات متحده قزاقستان را به عنوان باثباتترین و نزدیکترین کشور منطقه برای اعمال نفوذ بر ثبات افغانستان پس از شکست سیاستهای مستقیم واشنگتن در آنجا میبیند.
چالشها و چشمانداز گسترش
-بحث در مورد گسترش فرمت به C5+3 (با افزودن دو شریک دیگر) مطرح است. این گسترش میتواند به متنوعسازی مشارکت و توسعه مسیرهایی مانند «کریدور میانی» برای دور زدن روسیه کمک کند، اما خطر تبدیل شدن آن به یک ابزار مهار (Containment) علیه روسیه و چین را به همراه دارد که منجر به بیثباتی میشود.
-روسیه این فرمت را به عنوان یک «میخ آمریکایی در حیاط خلوت خود» میبیند که تلاشی برای تقسیم اوراسیا به بلوکهای متخاصم است.
- نشست واشنگتن برای کشورهای آسیای مرکزی یک آزمون حیاتی برای توانایی آنها در مانور ماهرانه بین ابرقدرتها و حفظ حاکمیت ملی در جنگل ژئوپلیتیک است.
این نشست یک نقطه عطف است که بر تغییر اولویتهای جهانی به سمت منابع حیاتی و مهار قدرتهای رقیب تأکید دارد. موفقیت آن به توانایی آسیای مرکزی در بازی شطرنج جهانی و دوری از افتادن در دام وابستگی جدید بستگی دارد.
آلماتی قزاقستان
منبع:
https://ulysmedia.kz/analitika/61924-sammit-v-vashingtone-tsentralnaia-aziia-kak-zolotoi-rudnik-dlia-ssha/
نظر شما