معرفی قبایل پشتون - بخش دوم

خاستگاه کهن قبیله یوسفزئی و دیگر قبایل خاشی، مناطق روستایی قندهار در جنوب افغانستان بود. پس از دوره‌ای کوچ‌نشینی، آنان در نزدیکی قندهار ساکن شدند و مطابق عادت دیرینه‌شان، قلمرو را به‌قید قرعه تقسیم کردند. پس از مدتی، خاشی‌ها با ایجاد برشی در رودخانه ارغنداب، سهم همسایگان خود، تَـرین‌ها، را کاهش دادند. این امر به درگیری با تَـرین‌ها انجامید که در آن خاشی‌ها شکست خورده و از چراگاه‌ها و زمین‌هایشان رانده شدند. آنان از خویشاوندان خود، غوری‌خیل‌ها، تقاضای قطعه‌ای زمین کردند و غوری‌خیل‌ها قطعه‌ای به نام «غواره مرغه» واقع بر کرانه رود ترناک، بین سرچشمه آن در تپه‌های مُکور و گذر آن از کلات غلجی، به آنان واگذار کردند.

به روایت اخوند درویزه، به دلیل طغیان شدید زمین‌هایشان در دشت‌ها در پی باران‌های غیرمعمول و فراوان تابستانی، سیل تمامی پوشش گیاهی را از سطح زمین شست و برد. غوری‌خیل‌ها زمین‌های خود را از خاشی‌ها پس گرفتند و خاشی‌ها به نَوْشکی نزدیک غزنی کوچ کردند. به علت شمار اندک و فقر عمومی، آنان توان مقابله با همسایگان متخاصم خود را نداشتند. در قرن چهاردهم میلادی، به پیشروی ادامه دادند و پس از دوره‌ای آوارگی، در مناطق کوهستانی نزدیک کابل سکنی گزیدند. در همین دوره آوارگی، اتمان‌خیل‌ها (کارلانری) که از تَـنک و گومال رانده شده بودند، به آنان پیوستند. گیگیانی‌ها، ترکلانری‌ها و محمدزئی نیز در تپه‌های اطراف کابل به آنان ملحق شدند. آنان به تدریج از کوه‌ها به سوی زمین‌های دشت‌ها پیشروی کرده و در حوالی شهر کابل که در آن زمان تحت حکومت میرزا الغ‌بیگ پسر ابوسعید بود، ساکن شدند.

ابوسعید، پدربزرگ بابر، مقتدرترین شاهزاده تیموری در میانه قرن پانزدهم میلادی و نیای مستقیم خاندان مغولی دهلی بود. وی در سال ۱۴۶۹م قلمروهایی را که تیمور لنگ در امتداد سند فتح کرده بود، یعنی کابل، غزنی و توابع آنها را به پسرش، الغ‌بیگ، اعطا کرد. الغ‌بیگ توانست این مناطق را با پایتختی کابل تا زمان مرگش درسال ۱۵۰۱م حفظ کند.

معرفی قبایل پشتون - بخش دوم
پیاده‌نظام قبیله یوسفزئی، حدود ۱۸۴۰م. اعتبار: فرخ حسین

چراگاه‌های حاصلخیز و دره‌های سرسبز به مرور زمان، قبایل خاشی را مرفه ساخت و شمارشان نیز افزایش یافت. ملک سلیمان و برادرانش، پاینده از قبیله گیگیانی، شیبلی و حسن از خاندان مصاح‌زئی، به رؤسای قدرتمند بدل شدند. ملک سلیمان شاه پسر تاج‌الدین، رئیس قبیله اصلی خاشی، یعنی یوسفزئی، بود. وی با شاهزاده خردسال، میرزا الغ‌بیگ (پسر ابوسعید) بر کابل حکومت می‌کرد. ملک سلیمان شاه، رئیس قبیله بزرگ یوسف‌زئی، با این شاهزاده ارتباط دوستانه برقرار کرد و دختر خود را به ازدواج او درآورد. به نظر الفینستون، یوسف‌زئی‌ها در تثبیت قدرت الغ‌بیگ نقش داشتند. به مرور زمان، دارایی و قدرت روزافزون، یوسف‌زئی‌ها را گستاخ و سرکش کرد. جوانان قبیله دست به یورش بر کاروان‌های تجاری گذاشتند، به همسایگان حمله کردند و دام‌های آنان را به غارت بردند. کتاب تواریخ حافظ رحمت‌خانی از «میرگت» (از شاخه اسماعیل‌زئی نورزئی یوسف‌زئی) یاد می‌کند که شخصی دائم الخمر بوده و با تهدید بازرگانان بازار کابل، اصرار داشت کالاها را به بهایی نازل‌تر از قیمت بازار بخرد و کسی یارای بازداشتن او را نداشت.

اشراف دربار الغ‌بیگ از ورود خاشی‌ها به دره کابل و غارتگری های آنها در منطقه به خشم آمدند. الغ‌بیگ مصمم شد تا خود را از این متحدان آشوبگر رها کند. سواران مغول افغان‌ها را تا دره‌های مختلف ولایت کابل دنبال کردند، اما نبرد در دره‌ها نتیجه‌ای قطعی نداشت. میرزا الغ‌بیگ شروع به دامن‌زدن به تفرقه بین یوسفزئی‌ها و خویشاوندان خاشی کم‌نفوذتر آنان، یعنی گیگیانی‌ها، کرد و در رأس آن قبیله و سپاه خود به آنان حمله برد. این نبرد به «غواره مرغه» معروف است، زیرا از خون کشته‌ها لغزنده شده بود. الغ‌بیگ در این نبرد شکست خورد و ناچار به انعقاد صلحی فریبکارانه شد. شجاعت نظامی یوسفزئی‌ها الغ‌بیگ را سخت برآشفت. وی دریافت که یوسفزئی‌ها را تنها می‌توان با نیرنگ و خیانت از میان برداشت. او نخبگان یوسفزئی را به ضیافتی در کابل دعوت کرد. حدود هفتصد تن از یوسفزئی‌ها به کابل آمدند. هنگام ورود به شهر، سلاح‌هایشان در پست‌های بازرسی مغول گرفته شد. الغ‌بیگ آنان را گرم پذیرفت و برای اسکان و پذیرایی بین اعیان مغول تقسیم کرد. اعیان مغول شبانه و هنگام خواب آنان را دستگیر کردند. صبحگاهان، با دستان بسته به پشت، آنان را به گیگیانی‌ها سپردند تا کشته شوند.

معرفی قبایل پشتون - بخش دوم
سوار یوسفزئی، ۱۸۴۰م (حدود)

الغ‌بیگ دوست سابق و رئیس یوسفزئی‌ها، یعنی ملک سلیمان را بخشید، که در عوض جان خود، برای جان برادرزاده‌اش ملک احمد درخواست بخشش کرد. به جز ملک احمد و قاصِر، یک رهبر مذهبی، و چهار تن از همراهانش، بقیه، یعنی ششصد و نود و چهار مرد، قتل‌عام شدند. پس از این کشتار، الغ‌بیگ دستور داد اجساد را بیرون شهر برده و دفن کنند. این کار در محلی به فاصله سه پرتاب تیر در شمال شرقی کابل، زیر تپه سیاه‌سنگ انجام شد. گورستان هنوز هم به نام «شهیدان» معروف است و گفته می‌شد آرامگاه شیخ عثمان (از شاخه ملازئی یوسفزئی) نیز در آنجا دیده می‌شود که تا همین اواخر زیارتگاه بود. تاریخ این کشتار در منابع ذکر نشده، اما با توجه به دوره حکمرانی الغ‌بیگ در کابل، می‌توان آن را بین سال‌های ۱۴۸۰ تا ۱۴۹۹م دانست. ستون فقرات خاشی‌ها شکسته شد و رهبری خود را از دست دادند. آنان از کابل رانده شدند.

آنان برای مدتی در دره‌ها و تنگه‌های ننگرهار آواره بودند. در اینجا بین آنها اختلاف افتاد؛ شاخه ترکلانری به لغمان کوچ کرد، درحالیکه بقیه در ننگرهار ساکن شدند. در اینجا اختلافی بین محمدزئی و یوسفزئی بروز کرد که در آن یوسفزئی‌ها پیروز شدند. به نظر می‌رسد کمی پس از این، مهاجرت مهم یوسفزئی‌ها به پیشاور رخ داده باشد. یوسفزئی‌ها تحت رهبری توانای ملک احمد، در اوایل قرن شانزدهم میلادی از طریق گردنه خیبر به پیشاور آمدند. گفته می‌شود تمام قبیله یوسفزئی در سایه یک درخت، درست در دهانه خیبر، جا گرفتند.

یک اتمان‌زئی یوسفزئی (مندانر)، ۱۸۶۱م. از مجموعه واتسون و کی (مردم هند).
یک اتمان‌زئی یوسفزئی (مندانر)، ۱۸۶۱م. از مجموعه واتسون وکی (مردم هند).

در آن زمان، دره پیشاور توسط قبیله‌ای کارلانری از پشتون‌ها به نام دلازک مسکونی بود. یوسفزئی‌ها پس از عبور از خیبر و رسیدن به انتهای غربی دره پیشاور، در سفیدسنگ توقف کردند و هیئتی نزد دلزک‌ها فرستادند و تقاضای تخصیص زمینی برای تأمین معاش قبیله کردند. این درخواست با سخاوت پذیرفته شد و یوسفزئی‌ها مسالمت‌آمیز وارد زمین‌های جدید خود شدند. تازه‌واردان به تدریج در دوآبه گسترش یافتند و با احساس قدرت کافی، تمامی هشت‌نگر را از قبیله‌ای دیگر به نام شلمانی به زور گرفتند. اما یوسفزئی‌ها به هشت‌نگر قانع نبوده و بخش‌هایی از باجور را که تا آن زمان متعلق به دلزک‌ها بود، تصرف کردند.

یوسفزئی‌ها در دوآبه و هشت‌نگر ساکن شدند، در حالی که خویشاوندانشان در کابل نیز آنان را به سرزمین پیشاور دنبال کردند. یوسفزئی‌ها با اسکان در دوآبه و هشت‌نگر، دوباره به روش زندگی سابق خود روی آوردند. آنان به غارت روستاهای دلزک‌ها پرداختند. نبردی شدید بین یوسفزئی‌ها و دلزک‌ها درگرفت و نیروهای متحد یوسفزئی تحت فرمان ملک احمد، ساکنان قدیمی یعنی دلزک‌ها را در دره پیشاور به طور کامل شکست داده و آنان را به شرق رود سند راندند.

ملک احمد خان یوسف‌زئی (معروف به ملک احمد بابا)

ملک احمد خان یوسف‌زئی (۱۴۶۰–۱۵۳۰ میلادی)، که در منابع تاریخی با نام ملک احمد بابا نیز شناخته می‌شود، از برجسته‌ترین رهبران، سرداران و جنگاوران قوم یوسف‌زئی به‌شمار می‌رود. او از تبار ملک‌زَیِ رازَر–مندانر از شاخه‌ی یوسف‌زئی بود و نقش تعیین‌کننده‌ای در تحولات سیاسی، نظامی و جغرافیایی مناطق شمال‌غربی شبه‌قاره، به‌ویژه سوات، ملاکند و دیر سفلی ایفا کرد.

نقش تاریخی و فتوحات

در دوران رهبری ملک احمد خان، یوسف‌زئی‌ها درگیر نبردهای سرنوشت‌سازی با دیلازک‌ها و همچنین سلطان اویس جهانگیری سواتی شدند. این درگیری‌ها با هدف تسلط بر نواحی شمالی منطقه‌ی داردستان صورت گرفت. در آغاز، دیلازک‌ها به یوسف‌زئی‌ها پناه داده بودند، اما این همزیستی دوام نیاورد و در نهایت، یوسف‌زئی‌ها موفق شدند دیلازک‌ها را از سرزمین‌هایشان بیرون برانند.

پس از این تحولات، و در پی کنار رفتن عمویش ملک سلیمان شاه، رهبری قوم یوسف‌زئی به ملک احمد خان واگذار شد. او برای تثبیت جایگاه خود در سوات، سیاست هوشمندانه‌ای در پیش گرفت و از پیوندهای خویشاوندی و ازدواج‌های سیاسی بهره برد.

اتحادهای خانوادگی و سیاسی

ملک احمد خان خواهر خود، شاهده بی‌بی، را به عقد سلطان اویس جهانگیری سواتی درآورد. این ازدواج، زمینه‌ی نفوذ یوسف‌زئی‌ها در سوات را فراهم کرد. به‌محض فراهم شدن فرصت، یوسف‌زئی‌ها با بسیج نیروهای خود به سوات حمله کرده و کنترل آن را به دست گرفتند.

در ادامه، از طریق ازدواج بی‌بی مبارکه با ظهیرالدین محمد بابر، بنیان‌گذار دولت مغول، روابط صلح‌آمیزی میان یوسف‌زئی‌ها و مغولان برقرار شد. این اتحاد سیاسی نقش مهمی در تثبیت قدرت یوسف‌زئی‌ها در مناطق گسترده‌ای همچون دیر، سوات، بونیر، ملاکند، صوابی و مردان داشت و شهر تھانه در ملاکند به‌عنوان پایتخت آنان انتخاب شد. بی‌بی مبارکه دختر شاه منصور بود که خود پسر ملک سلیمان شاه و پسرعموی ملک احمد خان به‌شمار می‌رفت.

زندگی اولیه و زمینه‌های تاریخی

ملک احمد خان حدود سال ۱۴۶۰ میلادی در میان قبیله‌ی مندانر یوسف‌زئی زاده شد. او فرزند ملک سلطان شاه و نوه‌ی ملک تاج‌الدین بود. یوسف‌زئی‌ها در این دوره از قندهار به سوی کابل مهاجرت کردند؛ زمانی که الغ‌بیگ به‌عنوان حاکم منطقه منصوب شده بود.

یوسف‌زئی‌ها در بیرون از کابل سکونت گزیدند و به یکی از قدرتمندترین قبایل پشتون تبدیل شدند. در آغاز، آنان از الغ‌بیگ دوم حمایت کردند که داماد ملک سلیمان شاه بود، اما به‌تدریج اختلافات میان یوسف‌زئی‌ها و تیموریان شدت گرفت. یوسف‌زئی‌ها تیموریان را بیگانه می‌دانستند و خواهان حاکمیت قومی افغان بودند.

واقعه‌ی کشتار کابل (۱۴۸۴ میلادی)

یکی از تلخ‌ترین رویدادهای تاریخ یوسف‌زئی‌ها، کشتار جمعی سران این قوم در کابل است. بنا بر روایت‌های تاریخی، الغ‌بیگ دوم پس از شکست در نبرد غوره مرغه، تصمیم گرفت از راه نیرنگ، رهبران یوسف‌زئی را از میان بردارد. او آنان را به بهانه‌ی صلح به کابل دعوت کرد و پس از خلع سلاح، با همکاری شاخه‌ی گیگیانی (خکایی/خاشی)، ۷۰۱ تن از سران یوسف‌زئی از جمله ملک سلیمان شاه را به قتل رساند.

این کشتار در مکانی به نام سیاه‌سنگ رخ داد که بعدها به «قبرستان شهدا» شهرت یافت. تنها فردی که از این قتل‌عام جان سالم به در برد، ملک احمد خان بود؛ چرا که ملک سلیمان شاه پیش از مرگ، سه درخواست از الغ‌بیگ داشت که تنها یکی از آن‌ها، یعنی حفظ جان احمد خان، پذیرفته شد.

پس از این واقعه، ملک احمد خان رهبری یوسف‌زئی‌ها را بر عهده گرفت و آنان را به سوی شرق، به سرزمین‌های دیلازک‌ها، هدایت کرد. او برای تحکیم موقعیت خود، با خواهر ملک دیلازک ازدواج کرد، اما این زن بعدها به دلایل نامشخص به دست برادرش کشته شد.

خاندان و پراکندگی نسل‌ها

نسل‌ها و شاخه‌های خاندان ملک احمد خان، که با نام‌هایی چون احمدخیل، علادادخیل، جوناخیل، باشی‌خیل، سلطان‌خیل، خدوخیل، حمزه‌خیل و باباخیل شناخته می‌شوند، امروزه در مناطق مختلفی از خیبرپختونخوا، بلوچستان، افغانستان، پنجاب، کراچی و حتی شهرهایی در هند مانند بهوپال، لکهنو، دهلی و پتانکوت سکونت دارند.

حافظ الپوری، شاعر صوفی و نامدار زبان پشتو

حافظ الپوری (به یاد حافظ شیرازی او را فرزند حافظ می نامیدند) از شاعران برجسته صوفی‌ مسلک زبان پشتو به‌شمار می‌رود که سهمی مهم در رشد و غنای ادبیات پشتو ایفا کرده است. او از نظر جایگاه شعری، هم‌سنگ و هم‌تراز با شاعر بزرگ پشتو، رحمان بابا دانسته می‌شود و در میان اهل ادب و عرفان، احترام ویژه‌ای دارد.

No photo description available.

نام، تبار و خاستگاه

بر پایه کتاب تاریخِ حافظ رحمت‌خانی تألیف خان روشن خان، نام اصلی حافظ الپوری عبدالصمد بوده است. وی در دره غوربند، واقع در منطقه الپوری از توابع شهرستان شانگله (ایالت خیبرپختونخوا، پاکستان امروزی) دیده به جهان گشود. او از تبار قبیله مشهور مندان یوسف‌زئی، یکی از شاخه‌های شناخته‌شده قوم پشتون، بود.

لقب «حافظ الپوری» از دو جهت به او اطلاق شد: نخست آن‌که قرآن کریم را به‌طور کامل از حفظ داشت و دوم آن‌که زادگاهش روستای الپوری بود؛ منطقه‌ای خوش‌منظره که به‌عنوان یکی از دره‌های زیبای شانگله شناخته می‌شود.

تحصیلات و شکل‌گیری شخصیت علمی

حافظ الپوری آموزش‌های اولیه دینی خود را در خواجه‌خیلَه فراگرفت؛ مکانی که در آن دوره یکی از مراکز مهم آموزش علوم اسلامی محسوب می‌شد. این آموزش‌ها نقش اساسی در شکل‌گیری اندیشه‌های دینی، عرفانی و اخلاقی او داشت و زمینه‌ساز سرایش اشعار پرمحتوا و تعلیمی وی شد.

آثار و جایگاه ادبی

مهم‌ترین اثر حافظ الپوری، مجموعه اشعار او با عنوان «دیوان حافظ الپوری» است. این دیوان پس از درگذشت شاعر، در سال ۱۹۲۷ میلادی منتشر شد. اشعار این دیوان از نظر ساختار و محتوا به چهار فصل (باب) تقسیم شده‌اند:

  • توحید و نبوت؛ شامل اشعاری در ستایش یگانگی خداوند و مقام پیامبر اسلام
  • عشق حقیقی به خداوند؛ با تأکید بر عرفان و پیوند روحی انسان با معبود
  • اصول و شیوه درست زندگی؛ شامل آموزه‌های اخلاقی و اجتماعی
  • پند و اندرز؛ حاوی نصایح اخلاقی و راهنمایی‌های معنوی

هدف اصلی اشعار حافظ الپوری، دعوت به نیکی، ترویج فضیلت‌های اخلاقی و نکوهش بدی‌ها است. از ویژگی‌های برجسته شعر او، استفاده آگاهانه از تمثیل‌ها، حکایات و افسانه‌ها برای انتقال مفاهیم اخلاقی و عرفانی است؛ امری که او را در زمره نخستین شاعران پشتو قرار می‌دهد که از این شیوه به‌صورت منظم بهره گرفته‌اند.

وفات و آرامگاه

حافظ الپوری در سن ۶۷ سالگی، در سال ۱۲۲۵ هجری قمری (۱۸۱۰ میلادی) درگذشت. پیکر او در زادگاهش، الپوری، به خاک سپرده شد و آرامگاهش تا امروز مورد توجه علاقه‌مندان به ادبیات و عرفان قرار دارد.

منابع و مآخذ

1- "History of Pathans", volume II, Haroon Rashid

2- "Hayat-i-Afghani", Muhammad Hayat Khan

3- "Kingdom of Caubal", Mountstaurt Elphinstone

4- "Pakhtana Tarikh pa ranra kshe", Syed Bahadur Shah Zafar

5- "Tawarikh-i-Hafiz Rahmat Khani", Pir Muazam Shah

6- "Kalid-i-Afghhani", Hughes and Plowden

7- "Notes on Afghanistan", Raverty

8-Arlinghaus, Joseph Theodore (1988). The Transformation of Afghan Tribal Society: Tribal Expansion, Mughal Imperialism and the Roshaniyya Insurrection,1450–1600. Duke University.

9-خان، محمد نواز (۲۰۰۴). سواتی: تاریخ کے آئینے میں. پیشاور: گندهارا مرکز.

10-Malik Ahmad Baba Yousafzai's life, services to be remembered. The News.

11-Raverty, Major. Notes on Afghanistan and part of Baluchistan. Internet Archives.

12-ابوالفضل. اکبرنامه، جلد سوم، ترجمه‌ی H. Beveridge.

13-Beveridge, Annette Susannah. The Bābur-nāma in English. Project Gutenberg.

14-خان، خان روشن (۱۹۸۶). سرگذشت قوم یوسفزئی. کراچی.

15-خان روشن خان، تاریخِ حافظ رحمت‌خانی، چاپ سوم، ۱۹۷۷، پیشاور: آکادمی پشتو، دانشگاه پیشاور.

16-پایان‌نامه دکتری شوقت‌الله، با عنوان:

The Impact of Arabic Language and Its Literature on the Poetry of Hafiz Al-Puri (Pashto Poet) ، دانشگاه پیشاور.

17-Conference: For the Love of Language, روزنامه The Dawn، ۲۱ آوریل ۲۰۱۲.

کد خبر 25808

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 16 =