بنا به گفته دنیس لومبارد از زمان سلسله شانگ (هزاره دوم پیش از میلاد)، منطقه رودخانه زرد میانی، منشأ فرهنگ چینی، با مناطق دریایی ارتباط داشتند.

نفوذ چینی

بنا به گفته دنیس لومبارد (Denys Lombard) در "Le Carrefour Javanais: Essai D'histoire Globale" (چهار راه جاوه: آزمون تاریخ جهانی)، از زمان سلسله شانگ (هزاره دوم پیش از میلاد)، ​​منطقه رودخانه زرد میانی، منشأ فرهنگ چینی، با مناطق دریایی ارتباط داشتند. در حفاری، پوست لاک پشت های دریایی و صدف به نام کاوری (Kauri) کشف شد. بر اساس وقایع و داستان ها در دوره سلسله هان، در زمان سلطنت امپراتور وانگ مینگ (سال ۱ تا ۶ پیش از میلاد)، چینی ها ظاهرا مجمع الجزایر نوسانتارا را به نام هوانگ-تسه (Huang-tse) شناخته بودند. ساکنان مجمع الجزایر نوسانتارا همان کار مردم هینان (Hainan) را که از تجارت جواهر و دزدی دریایی زندگی کردند، انجام می دادند. با این حال، یادداشت ها در مورد "دریاهای جنوب" به تازگی پدید آمد، یعنی مدت ها پس از اینکه جهان چین با فرهنگ نوشتن، به ویژه به دلیل تاثیر آموزه های مکتب کنفوسیوس که شغل تجارت در دریا را کم ارزش می دانستند، آشنا شدند، و در نتیجه، گرایش چینی ها به دریای جنوب به کندی رخ داد. پس از فروپاشی امپراتوری اول و ظهور پادشاهی ها در جنوب در قرن سوم میلادی، یادداشت های نخست از متون چینی در خصوص هندوچین، مانند فونان (Funan) و لین یی (Lin-yi) پدید آمد و نام جاوه در قرن پنجم میلادی یاد می شد. حاکم چین، مردم ساکن اقیانوس جنوبی را با اصطلاح "ملت های کون لون" (Kun Lun) به معنی "مردمان دریایی در آسیای جنوب شرقی که تکنیک دریایی بالا را داشتند، نام برد.

گفتنی است، بنا به ثبت رسمی کارمند منطقه نانکین (Nanking) به نام وان ژن، در پایان قرن سوم میلادی، مردمان کون لون که مردان فا هسین در مدت کروز با کشتی بزرگ بودند، سوار کشتی های بزرگ با طول ۲۰۰ پا (۶۵ متر) و ارتفاع ۲۰-۳۰ پا (۷-۱۰ متر) با بارگذاری ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر و ۱۰.۰۰۰ هو (hou) بودند. این یادداشت وان ژن نشان می دهد که فن آوری دریایی مردمان دریایی در اقیانوس جنوبی در قرن سوم میلادی پیشرفته شده بود و تحت تاثیر فن آوری دریایی چین قرار نگرفت. زیرا که در همان زمان، بزرگترین کشتی چینی، طول آن کمتر از ۱۰۰ پا (۳۰ متر) و ارتفاع آن کمتر از ۱۰-۲۰ پا (۳ تا ۷ متر) بود. به گفته جی. وی. میلز (J.V. Mills) در "Malaya in The Wu Pei Chits"، بر اساس یافته ها، کشتی چینی قرن پانزدهم که در سواحل فیلیپین غرق شد، طول آن تنها ۱۰۰ پا و عرض آن ۴۰ پا بود.

یادداشت وان ژن توسط فا هسین تقویت شد و فا هسین گفت که پس از دوازده سال زندگی در هند، از سریلانکا با یک کشتی بزرگ با حدود ۲۰۰ مسافر به سفر دریایی رفت. کشتی فا هسین در وسط راه مورد حمله طوفان بزرگ قرار گرفت، اما موفق به فرود در جزیره جاوه شد. فا هسین در جاوه حدود پنج ماه منتظر ماند تا یک کشتی بزرگ مانند کشتی آسیب دیده توسط طوفان را برای رفتن به سرزمین چین به اتمام برساند. یادداشت فا هسین به این شاهد اشاره می کند که در جاوه قرن پنجم میلادی، تکنیک ساخت کشتی های بزرگ که تکمیل آن حدود پنج ماه زمان می برد، رایج بود.

علاوه بر تکنیک های برنج کاری، برنز و آهن ذوب شدن، لباس بافتن و همچنین تجارت، نفوذ چین به مناطق مجمع الجزایر نوسانتارا، به ویژه در ارتباط با دین و نظم و ارزش های اجتماعی به اندازه کافی قوی نبود. در عوض، به دلیل ارتباطات دریایی از راه مجمع الجزایر نوسانتارا، آموزه های بودیسم به چین تحت حکومت سلسله های جنوبی وارد شد. این امر نشان می دهد که قبل از رسیدن به چین، بودیسم در برخی از مناطق مجمع الجزایر نوسانتارا رشد پیدا کرد. هیچ یک از شواهد باستان شناسی و تاریخی که تائویسم و ​​آیین کنفوسیوس به یک دین مورد پیروی ساکنان نوسانتارا تبدیل شد، موجود نمی باشد. به گفته لوئیس لواتس (Louise Levathes) در "When China Rules The Sea"، در قرن هفتم میلادی، کانتون (Canton) به بندر مهم که کشتی های کشورهای مختلف، به خصوص از جنوب از آنجا بازدید نمودند، تبدیل شد. حدود ۲۰۰.۰۰۰ (دویست هزار) نفر فارس، عرب، هندی، مالایی و غیره در کانتون به عنوان بازرگانان، کارگران صنایع و آهنگران، زندگی می کردند.

نفوذ چین در مجمع الجزایر نوسانتارا، به دین اسلام که وارد چین شد و مورد پیروی مردم چین در اواسط هفتم میلادی قرار گرفت، مربوط بود. به نظر هری دبلیو هازارد (Harry W. Hazard) در "Atlas of Islamic History"، ارتباطات تجارتی بین عرب و کانتون در حدود سال ۶۰۰ م از طریق تنگه مالاکا برقرار بود. با این حال، اسلام در اواسط قرن هشتم هنگامی مورد پذیرش مردمان چین قرار گرفت که شاهزاده سو تسونگ، پسر امپراتور هوسان تسونگ، در سال ۷۵۶ م از خلیفه منصور عباسی برای مقابله با شورش که موفق به سرنگونی امپراتور شد کمک خواست و شهر سینگان فو (Si-ngan-fu) و هو نان فو (Ho-nan-fu)  تحت کنترل قرار گرفت. پس از پایان جنگ، گفته شد که نیروهای عرب به سرزمین خود بازنگشتند، بلکه در چین سکونت گزیدند. با اینکه کشمکش با استاندار کانتون که آنها را مجبور به تغییر دین نمود، رخ داد، ولی امپراتور در نهایت اجازه داد تا آنها در چین بمانند و حتی زمین و خانه در شهرهای مختلف برای سکونت به عنوان هدیه تقدیم آنها کرد، و اجازه داد تا با زنان محلی ازدواج نمایند. و حتی، در زمان حکومت سلسله تانگ، در حدود ۷۱۳-۷۴۲ م، حضور اعراب که کتاب کریم را برای هدیه به امپراتور تانگ آوردند، به ثبت رسید. از آن زمان، تعالیم دینی از سرزمین خارجی با آموزه های دین بومی چین مخلوط شد.

مسعودی نوشت، در اواسط قرن نهم، کانتون به شهری تبدیل شد که برخی از ساکنان آن مسلمانان بازرگان از بصره، سیراف، عمان و شهرهای بندری هند، بودند. با این حال، به دلیل حملات شورشی هوانگ چائو در سال ۸۷۹ م، بیش از ۲۰۰.۰۰۰ نفر از مسلمانان، یهودیان، زرتشتیان، مسیحیان توسط اسلحه کشته شدند و یا در آب در هنگام فرار از تعقیب شورشیان، غرق گشتند. اگرچه شکست خوردند، ولی مردم مسلمان کانتون منقرض نشدند. جوامع بازرگان مسلمان آرام آرام دوباره احیاء شدند و حتی در اواخر به استان یانگ چو و چین چو گسترش یافتند.

زمانی که سلسله یوان، چین را در اوایل قرن سیزدهم فتح نمود، مهاجرت گسترده مردمان مسلمان از اتباع عرب، فارس، ترک و غیره رخ داد. برخی از مهاجران به عنوان تجار، هنرمندان، سربازان، استعمارگران و نیز اسیران آمدند. آنها ساکن شدند و با زنان چینی ازدواج کردند. برخی از مسلمانان موفق شدند پست های مهمی را در دولت مغولستان، مانند دو شخصیت ذیل به دست آورند:  عبدالرحمن که در سال ۱۲۴۴ م وزیر خزانه داری شد، عمر شمس الدین یا سید اجلّ از بخارا که مورد اعتماد کوبلای خان در مسائل مالی و همچنین استاندار یوننان گردید. سید اجلّ و فرزندان او، نقش مهمی در انتشار اسلام در چین داشتند. مارکوپولو که بین سالهای ۱۲۷۵-۱۲۹۲ م در چین به سر می برد، سخن گفت که در بسیاری از مناطق یوننان که تحت رهبری سید اجل بود، شهروندان مسلمان موجود بودند. و حتی در آغاز قرن چهاردهم، تمام مردم تالیفو (Talifu)، پایتخت یوننان، به اسلام در آوردند.

تأثیر اسلام از چین که نمی توان از آن رد شد، مربوط به سفر دریاسالار چنگ هو (Cheng Ho) بود که  از ۱۴۰۵ م آغاز شد و قبل از رسیدن به جاوه، در اقیانوس پاسای (Samudera Pasai) برای ملاقات با سلطان زین العابدین بهیانشاه (Bahiansyah) به منظور ایجاد روابط سیاسی و تجاری، توقف نمود. در آن سال ۱۴۰۵، هنگامی که دریاسالار چنگ هو در جاوه به سر برد، جامعه مسلمانان چین را در شهرهای توبان (Tuban)، گرسیک (Gresik) و سورابایا (Surabaya) مشاهده کرد که تعداد آنان در هر شهر به هزار خانواده می رسید. در سال ۱۴۰۷ م، دریاسالار چنگ هو در پالمبانگ متوقف شد، دزدان دریایی هوکین (Hokkien) را سرکوب کرد و جامعه مسلمان چینی را تشکیل داد. در همان سال، جامعه مسلمانان چین نیز در شهر سامباس (Sambas) ظهور پیدا کرد.

نقش مسلمانان چینی در گسترش اسلام، حداقل در شواهد باستان شناسی در مساجد باستانی که در یک ربع پایان قرن پانزدهم مانند مسجد بزرگ دِماک (Demak)، مسجد بزرگ کاسِپوهان چیربون (Kasepuhan Cirebon)، مسجد بزرگ قدس (Kudus) ساخته شده است، مشاهده می شود. دیوارهای آن با مقدار زیادی از بشقاب های سفالی یا پرسلنی از سلسله مینگ مزین شد. حضور مسلمانان چینی در رابطه با گسترش اسلام، در "حکایت گرسیک" (Babad ing Gresik) ثبت گردید که به این موضوع اشاره کرده است که: هنگامی که سنن گیری دوم مورد حمله نیروهایی از منطقه سِنگوروه (Sengguruh) شد، سنن گیری به ۴۰ تن از جنگجویان چینی مسلح تحت رهبری پانجی لاراس و پانجی لیریس دستور داد تا در برابر مهاجمان در منطقه لامونگان (Lamongan) بجنگند. گرچه شکست خوردند و عقب نشینی کردند، سربازان مسلمان چینی همچنان از سنن گیری دوم در منطقه گومِنو (Gumeno) محافظت نمودند. قهرمانی سربازان مسلمان چینی گرسیک نیز زمانی به ثبت رسید که پانمباهان آگونگ (Panembahan Agung)، از نوه سنن گیری در حمله سربازان ماتارام (Mataram) با رهبری دوک پکیک (Adipati Pekik) و ملکه پاندان ساری (Pandansari) دفاع کردند. زمانی که سربازان مسلمان چینی به دلیل نا برابری تعداد، شکست خوردند، رهبر آنها به نام إندراسِنا (Endrasena) دستگیر شد و نیروهای ماتارام سرش را بریدند.

نفوذ یوننان-چمپا

نفوذ یوننان در مجمع الجزایر نوسانتارا هزار سال قبل از میلاد حدس زده شد که مستلزم وجود یک ارتباط دریایی ثابت است. در طول این دوره، تکنیک های برنز و آهن وجود داشت که این دوره به نام دوران برنزی و آهنی یاد گردید. یافته های باستان شناسی در جاوه، سوماترا، شبه جزیره مالایا، بالی، سومباوا و جزایر اندونزی شرقی عبارت بودند از طبل برنزی شبیه با طبل های برنزی در هندوچین و جنوب چین. اگرچه استفاده از آن طبل برنزی هنوز شناخته نشد، اما با مشاهده نقوش و تکنیک های ساخت آن، به نتایج حاصل از حفاری مکان تاریخی شیژای شان (Shizhai Shan) در یوننان شبیه بود.

علاوه بر این، طبل برنزی بزرگ در جنوب سوماترا متعلق به فرهنگ دونگ سون (Dongson) نیز کشف شد. حدس زده شد که این طبل در دونگ سون، استان تان هُوا (Thanh Hoa)، خلیج تونکین در شمال ویتنام در حدود ۳۰۰-۶۰۰ سال قبل از میلاد ایجاد گردید. طول این طبل بیش از یک متر و وزن آن بیش از یک صد کیلو گرم بود. این طبل شبیه طبل برنز چین از سلسله هان بود. به گفته کارشناسان، این طبل در یوننان، جنوب غربی چین رایج بود. طبل دونگ سون، علاوه بر استفاده برای موسیقی، به عنوان یک پرستش نیز بهره برده می شد. علاوه بر این، طبل دونگ سون به کالاهای فروشی و اشیای میراثی تبدیل می شد.

منطقه یوننان که در جنوب چین امتداد داشت، محل سکونت ملت های مختلف مانند ویتنام، سیام، خمر (Khmer)، مون (Mon) و چمپا بود. مردم چمپا در مناطق ساحلی ویتنام از منطقه بین هوی (Bien Hoe) در شمال سایگون تا پورت د آنام (Porte d’Annam) در جنوب هانوی و برخی دیگر در کامپوچیا (Kampuchea) پراکنده زندگی می کردند. برخی از مورخان می گویند که نفوذ اسلام در چمپا قبل از سقوط آن در سال ۱۴۷۱ م به دلیل حمله له نانه ، تن (Le Nanh-ton) از ویتنام آنقدر بزرگ نبود. با این حال، ارتباط بین مسلمانان با چمپا در قرن دهم میلادی ایجاد شد. پادشاه چمپا، ایندراورمن سوم (Indravarman III) فرستاده مسلمان به نام ابو حسن را برای ملاقات با امپراتور چین در سال ۹۵۱ و ۹۵۸ م اعزام نمود. کتیبه ها با زبان عربی که در منطقه چمپا در ۱۹۰۲-۱۹۰۷ م کشف شد، پس از بررسی نشان داد که در اواسط قرن دهم میلادی، مسلمانان در چمپا دارای خودمختاری و شهرک مستقل بودند. بر اساس کتیبه های مقبره باستانی در پان-رانگ (Phan-rang) یا پاندورانگا (Pandurangga) که با خط کوفی نوشته شد، مشخص گردید که در سال ۱۰۳۹ م یک مسلمان به نام احمد بن ابو ابراهیم بن ابو الرده (Arradah) که نام مستعار ابو کمیل داشت، دفن شد (قدیمی تر از آرامگاه فاطمه بنت میمون در لِران (Leran)، گرسیک).

زمانی کوبلای خان در سال ۱۲۷۵ م به قدرت رسید، او به نوعی آزادی و اعتماد به مسلمانان ترکستان در آسیای مرکزی را برای رفت و آمد به کشور چین داد. مردم مسلمان ترک مورد اعتماد از بلخ، بخارا، سمرقند، علاوه بر داشتن یک موقعیت بسیار خوب، کرسی وزرا در دربار را نیز به دست آوردند. همین افراد ترکستان بودند که اسلام را در مکان های مختلف در قلمرو حکومت کوبلای خان، از جمله در چمپا که توسط فرمانده مسلمان به نام حسن الدین، فرد مورد اعتماد کوبلای خان فتح شده بود، ترویج کردند.

رابطه قدیمی ایجاد شده بین پادشاهی های چمپا با پادشاهی ها در مجمع الجزایر نوسانتارا که نمونه یکی از آنها ازدواج شاه جایا سینگاوارمان سوم (Jayasingawarman III) با ملکه تاپاسی (Tapasi)، خواهر سری کِرتانِگارا (Sri Kertanegara) از سینگاساری (Singasari) بود، تا دوره ماجاپاهیت (Majapahit) با ازدواج سری کِرتاویجایا (Sri Kertawijaya) با دختر مسلمان چمپا به نام داراواتی (Darawati)، ادامه پیدا کرد. و حتی پس از فتح پایتخت چمپا در ویجایا توسط پادشاه ویتنامی به نام له نانه-تون (Le Nanh-ton) و تانه-تون (Tanh-ton) در سال ۱۴۴۶، بسیاری از مردم چمپا به مجمع الجزایر نوسانتارا فرار کردند. هنگامی که مردم چمپا برای آزادسازی پایتخت ویجایا مبارزه کردند، له نانه-تون حمله بزرگتر در سال ۱۴۷۱ م را تکرار نمود و موفق به تصرف پایتخت ویجایا شد. بیش از ۶۰.۰۰۰ نفر را سر بریدند و ۳۰.۰۰۰ نفر دیگر را اسیر و به عنوان برده گرفتند. و حتی پادشاه چمپا همراه با پنجاه نفر از اعضای خانواده اسیر گشتند. احتمالا، در همین دوره بین ۱۴۴۶ – ۱۴۷۱ م بود که مردم مسلمان چمپا دسته دسته به مجمع الجزایر نوسانتارا فرار کردند.

ورود مردم مسلمان چمپا به مجمع الجزایر نوسانتارا در اواسط قرن پانزدهم، پس از سقوط چمپا به دلیل حمله ویتنامی ها، در انواع تاریخنگاری، مانند سلاله سلاطین (شجره مالایو)، حکایت سرزمین جاوه، حکایت آمپل دِنتا، پورواکا پاروبان ناگاری (Purwaka Caruban Nagari) و اثر ادبی کاندا (Serat Kandha)، ثبت گردید. حضور مسلمانان چمپا در مجمع الجزایر نوسانتارا، همیشه با روند گسترش اسلام که بنا به یادداشت های تاریخ مورد اعتماد مردم، با شخصیات اولیا از چمپا، مانند شیخ قُرا در شهر کاراوانگ (Karawang)، سنن آمپل (Sunan Ampel) در شهر سورابایا، شیخ ابراهیم سمرقندی در توبان (Tuban) همراه با فرزندان آنها که به اولیای نه گانه (ولی سونگو = ولی سونگو) شناخته گردیدند، ارتباط داده شد.

به گفته إج.جی. د گراف (H.J. De Graaf)، در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی، بازرگانان از منطقه چین جنوبی و ساحلی ویتنام کنونی (چمپا) به طور فزاینده ای در جاوه و جاهای دیگر در مجمع الجزایر نوسانتارا فعال بودند. این به این معنی می تواند باشد که گسترش اسلام در جاوه، حداقل آداب و رسوم و سنت های دینی مردم چمپا به جامعه در جاوه و جاهای دیگر در مجمع الجزایر نوسانتارا در آن زمان نفوذ پیدا کرد.

نفوذ هندی فارسی

نفوذ هند در جنوب شرقی آسیا، بنا به حدس ویتلی با کشف شواهدی از وجود ادبیات به زبان سانسکریت و زبان تامیل در آن منطقه، حداقل از قرن سوم قبل از میلاد، بوده است. شروع تقویم نوسانتارا که از تقویم ساکا سال ۷۸ م استفاده شده است، این واقعیت را نشان می دهد که رابطه میان مردم مجمع الجزایر نوسانتارا با مردم هند، مدت ها قبل از استفاده آن تقویم ایجاد شده بود. ولترز (O.W. Wolters) در "نخستین تجارت اندونزی: بررسی ریشه سری ویجایا" (Early Indonesian Commerce: A Study of the Origins of Srivijaya) اظهار داشت که تجارت هند به جنوب شرقی آسیا که با دریانوردی قوم های آسترونزی زبان به هند (و بعد به ماداگاسکار) حمایت می شد، ظاهرا از قرن های اولیه میلادی با تسلط بر روش دریانوردی به دنبال بادهای موسمی برای عبور از خلیج بنگال آغاز شد.

به گفته جی.ای. میلر (J.I. Miller) در "تجارت ادویه امپراتوری روم" (The Spice Trade of the Roman Empire)، نزدیک به سال ۷۰ م، تجارت میخک از مالوکو (Maluku) به رم انجام شده بود. واقعیت در مورد تجارت میخک مالوکو به رم را می توان اینگونه تفسیر کرد که آن میخک ها توسط ملوانان مجمع الجزایر نوسانتارا به هند منتقل شد و از هند توسط ملوانان عرب به دریای سرخ انتقال پیدا کرد تا اینکه به دست بازرگانان رومی در اسکندریه رسید. این احتمال نیز وجود دارد که خود ملوانان مجمع الجزایر نوسانتارا، میخک ها را به بنادر در دریای سرخ بردند و پس از آن، معامله گران عرب میخک ها را به اسکندریه منتقل ساختند. و حتی به گفته إج.جی قوارتج ولز (H.G. Quaritch Wales) در "The Sabeans and Possible Egyptian Influence in Indonesia"، در گذشته تجارت بین مصر و مجمع الجزایر نوسانتارا به انجام رسید.

در سال ۱۵۰ م، کلودیوس پتولماوس (Claudius Ptolemaeus)، ستاره شناس و جغرافی دان رومی در کتاب "Geographike Hyphegenesis" وجود شهر نقره ای (Argyre) در شرق در انتهای جزیره ایابادیو (Iabadiou) که سرسبز و تولید کننده طلاهای بسیاری بود، خبر داد. پتولماوس، ایابادیو را مبتنی بر اخبار از بازرگانان عرب که معمولا تجارت می کردند، یادداشت نمود. ایابادیو در زبان پراکریت (Prakrit) به یاوادیوو (Yawadiwu) تلفظ گردید که در زبان سانسکریت به یاوادویپا (Yawadwipa)، نام جزیره جاوه در گذشته، گفته شد. و حتی پتولماوس کلمه سیندا (Sinda) و آگاناگارا (Aganagara) را به عنوان دو توقف گاه ملوانان عازم رودخانه ابریشم ذکر کرد.

شواهد باستان شناسی در مورد وجود رابطه بین هند و آسیای جنوب شرقی بین سال های ۲۰۰-۵۰۰ م مسلم و انکار ناپذیر است. از طریق تجارت دریایی، اشیایی از هند در مکان های مختلف در تایلند، شبه جزیره مالایی، بالی، ویتنام در قالب سر مجسمه بودا، مهر و موم، حلقه، اشیای برنزی و دانه های تزیینی هندی، یافت شد. نفوذ هند ناشی از تجارت، تأثیر دینی و فرهنگی را، چه به دلیل حضور کشیش های هندو و راهبان بودایی و چه به خاطر مهاجرت خاندان حاکمان هند به مجمع الجزایر نوسانتارا (به دلیل از دست دادن قدرت خود) به همراه داشت.

داستان افسانه ای در مورد شخصیت های اساطیری آجی ساکا (Aji Saka) در جاوه و دواورمن (Dewawarman) در بانتن (Banten) عبارت بود از رویداد قدیمی ثبت شده مردم و این را نشان می دهد که حاکمان اولیه در مجمع الجزایر نوسانتارا از هند بودند که به صورت  مسالمت آمیز و یا با توسل به زور به جای حاکمان محلی آمدند. بنابراین، داستان دِواورمن در سالاکا نگارا (Salakanagara)، آجی ساکا در مِدانگ کامولان (Medang Kamulan)، مولاوارمن (Mulawarman) در کوتای، پورناوارمن (Purnawarman) در جاوه غربی و سری ویجایا در جنوب سوماترا نشان می دهد که روابط قابل توجهی بین هند و مجمع الجزایر نوسانتارا ایجاد شده بود. وجود پادشاهی های قدیمی، نفوذ قوی دین هندوئیسم – بودیسم، چه شیوائیسم، وائیشناوا، برهمنیسم و چه بودیسم ماهایانا را نشان می دهد.

در طول قرن پنجم تا پانزدهم میلادی، نفوذ هندوئیسم و ​​بودیسم از هند در جنبه های مختلف زندگی مردم مجمع الجزایر نوسانتارا مانند نظم های اجتماعی، ارزش های فرهنگی، تکنیک معماری، حکومتداری، قوانین و حقوق، نظام اقتصادی و سیاسی و حتی آموزه های دینی، افزایش یافت. نفوذ قوی هندوئیسم و ​​بودیسم در مجمع الجزایر نوسانتارا، حداقل با ظهور پادشاهی هایی با الگوی هندو و بودایی که با فرهنگ محلی پیرو سیستم شاهنشانی و ملکه ای مانند پادشاهی سالاکا نِگارا (Salakanagara)، آروتِون (Aruteun)، کوتای (Kutai)، سری ویجایا، تاروماناگارا (Tarumanagara)، کالینگا، ماتارام (Mataram)، لانکاسوکا (Langkasuka)، تامبرالینگا (Tambralingga)، کاهوریپان (Kahuripan)، جانگالا (Janggala)، پنجالو (Panjalu)، باروس، سوارنابومی (Suwarnabhumi)، تولانگ باوانگ، بالی، توماپِل (Tumapel)، ماجاپاهیت، درماسرایا (Dharmasraya)، تانجونگ پورا، بانجار، بیما، ترناته (Ternate)، گُوا، سومباوا، لووک (Luwuk) و دُمپو (Dompu)، همگون شد، مشخص گردید.

از طریق متون دینی هند باستان، دیدگاه ها، ایده ها، اصول، مفاهیم، ​​هنجارها، ارزشهای مختلف هندی با ایده ها، مفاهیم، ​​هنجارها و ارزش های مجمع الجزایر نوسانتارا همگون شد و یک سیستم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، حکومتداری، حقوقی، اقتصادی، تمدنی و دینی ظهور پیدا کرد. وجود شواهد باستان شناسی در قالب معابد معروف از جمله بروبودور (Borobudur)، پرامبانان (Prambanan)، مِندوت (Mendut)، گِدُنگ سونگو (Gedong سونگو)، جالاتوندا، بِلاهان، جایاگو، جاوی، پِناتاران، سوراوانا، تیگاونگی (Tigawangi)، سوکوه، چِتو (Cetho)، ورینگین لاوانگ (Wringin Lawang)، سینگاساری (Singasari)، کیدال، باتو تولیس و مُوارا تاکوس، به واقعیت درباره انتقال تکنولوژی معماری و آموزه های دینی از هند به مجمع الجزایر نوسانتارا اشاره داشت. وجود متون کهن مانند رامایانا، مهاباراتا و پنچاتانترا شاهد تأثیر ادبیات هند در مجمع الجزایر نوسانتارا می باشد. بدون شک، ساختار فئودالی پدرسالارانه جامعه نوسانتارا نتیجه از نفوذ نظام اجتماعی جامعه هند بود که با نظام اجتماعی مجمع الجزایر نوسانتارا همگون شد.

هنگامی که اسلام در هند گسترش یافت که ابتدا توسط گروه علویین فرار کرده از تعقیب حاکمان اموی و عباسی آورده شد، سنت و اندیشه علویین مورد پیرو مردم ایرانی به هند نفوذ پیدا کرد. زمانی که تجار مسلمان هند متأثر از سنت و اندیشه های فارسی – هندی، به مجمع الجزایر نوسانتارا وارد شدند، نفوذ فارسی – هند نیز گسترش یافت. به گفته حمید، محققان "ادبیات اندونزی تحت تأثیر اسلام"، به خصوص هنگامی که دانشمندان غربی در مورد منابع ادبیات اندونزی قدیمی تحت تاثیر اسلام، صحبت می کنند، بیشتر به منابع فارسی و هند مراجعه می کنند.

آثار نفوذ فارسی و هندی، چه در استفاده از واژگان و چه آثار ادبی، بسیار قابل مشاهده است. محمد عبدالجبار بیگ که تعدادی از فرهنگ لغت های مالایی را بررسی کرده و نتیجه آن را در "وام واژه های فارسی و ترکیه ای در مالایی" نوشت، کشف کرد که حداقل ۷۷ واژه فارسی رایج و مورد استفاده در مجمع الجزایر نوسانتارا وجود دارد. برخی از مشهورترین نمونه ها به نظر عبدالجبار بیگ، عبارتند از کندوری (Kenduri)، آستانه (Istana)، بندر (Bandar)، حرامزاده (Haramjada)، بی ادب (Biadab)، بیهوش (Bius)، دیوان (Dewan)، گندم (Gandum)، لشکر (Laskar)، ناخدا (Nakhoda)، تماشا (Tamasya)، سودگر (Saudagar)، بازار (Pasar)، شاه بندر (Syahbandar)، پهلوان (Pahlawan)، کشمش (Kismis)، انگور، تخت (Tahta)، میدان (Medan)، فرمان (Firman) و غیره.

نفوذ قوی فارسی در فرایند اسلامی سازی مجمع الجزایر نوسانتارا مربوط به سیستم آموزش قرآن خوانی می باشد که از اصطلاحات فارسی برای حرکات در زبان عربی مانند جبر برای فتحه، جر برای کسره و پس برای ضمه استفاده شده است.

در ادبیات اسلامی مجمع الجزایر نوسانتارا، نفوذ ادبیات فارسی و هندی در آثار ترجمه شده از زبان فارسی ذیل مشخص شده است: قصه یا حکایت امیر حمزه که داستان قهرمانی حمزه بن عبد المطلب، عموی حضرت محمد (ص) را تعریف می کند، قصه انشقاق قمر که به داستان انشقاق ماه به عنوان یکی از معجزات حضرت محمد (ص) اشاره دارد، روضات الاحباب یا حکایت نور محمد (ص) که به تعریف نور نبوت خلق شده از نور خدا می پردازد، وفات نامه که رحلت پیامبر گرامی (ص) را حکایت می کند، قصه وصیت مصطفی (ص) برای امام علی، حکایت امیر مؤمنان حسن و حسین، حکایت محمد بن حنفیه که قهرمانی فرزند علی بن ابیطالب با همسر از قبیله حنفیه را ارائه می دهد، و غیره.

نفوذ عرب

علاوه بر هند و فارسی، نفوذ اسلام از عرب نیز وارد مجمع الجزایر نوسانتارا، به ویژه از طریق کانال تجارت شد. زیرا که پیش از اسلام، ملوانان مجمع الجزایر نوسانتارا به عرب و بالعکس سفر کرده بودند. تجارت میخک در سال ۷۰ م از طریق اسکندریه به رم رسیده بود. اگر چه تازه در قرن نهم جغرافی دان عرب به نام ابو الفیدا مجمع الجزایر نوسانتارا را ذکر نمود. در همین حال، در منبع چین از سلسله تانگ به ثبت رسید که یک رهبر عرب که رئیس عرب ها بود، در سواحل غرب سوماترا سکونت گزید و بازرگانان عرب در سرزمین کالینگا در جاوه زندگی می کردند.

ار. ماونی (R. Mauny) در "The Wakwak and the Indonesian Invasion in East Africa in ۹۴۵" به تهاجم گروهی از مردم نوسانتارا به ماداگاسکار واقع در سواحل شرق آفریقا در اواسط قرن دهم میلادی تصریح کرد. این نشان می دهد که کشتی هایی از مجمع الجزایر نوسانتارا در اواسط قرن دهم میلادی به ماداگاسکار رسیده بود و به بزرگترین جزیره در قاره شرقی آفریقا هجوم آورد. در این هجوم، مردم مجمع الجزایر نوسانتارا در تعداد بسیاری در ماداگاسکار زندگی می کردند و در مدت زمان طولانی زاد و ولد نمودند و به مردم محلی تبدیل شدند. بنابراین، زبان مالاگازی مورد استفاده مردم ماداگاسکار به عنوان غربی ترین شاخه از خانواده زبان مالایو – پلینزی طبقه بندی شده است.

توانایی ملوانان مجمع الجزایر نوسانتارا در دریانوردی اقیانوس، حداقل توسط بازرگان عرب به نام ابن لکیس به ثبت رسیده است. بر اساس ترجمه جی ساواگت (J. Sauvaget) در "Merveilles de l’Indie"، در سال ۳۳۴ هـ / ۹۴۵ – ۹۴۶ م "حدود یک هزار کشتی" که پر از مردم وق وق (Waqwaq) بودند، در منطقه "سُفلای اتیوپی ها" در سواحل موزامبیک آمدند. مردم وق وق که جزایر آن رو بروی سرزمین چین واقع شد، اظهار داشتند که آنها از راه دور که مسافت آن یک سال کروز می باشد، آمدند. آنها به سواحل آفریقا برای جستجوی مواد مناسب برای کشور خود و چین، مانند عاج، پوسته لاک پشت، پوست پلنگ، عنبر سائل و به خصوص برده اتیوپی به دلیل قدرت بدنی آنها، رفتند. به گفته دنیس لومبرد (Denys Lombard)، گزیده ای از یادداشت های ابن لکیس بسیار جالب است، زیرا که از قدیمی ترین منابع عربی در خصوص تجارت اندونزی در آفریقا محسوب می شود.

در همین حال، در قرن هشتم میلادی، بازرگانان مسلمان عربی و فارسی بر تجارت در اقیانوس هند تسلط داشتند، و بسیاری از معامله گران مسلمان عربی در مالابار، سواحل غرب هند سکونت گزیدند. و حتی جبرئیل فراند (Gabriel Ferrand) در "Relations de Voyages et Textes Geographiques Arabes, Persians et Turks, Relatifs a l’Extreme-Orient du VIIIe au XVIIIe Siecle" اظهار داشت، بسیاری از تجار مسلمان عربی در قرن هشتم در کدرنگ/پان-رنگ (Kadrang/Phan-rang) در جنوب چمپا ساکن شدند، به طوری که آن بندر به نام "کدرنگ ملوانان عربی" شناخته شد. زمانی که سربازان شورشی هوانگ چائو (Huang Chao) در سال ۸۷۹ م، شهر تجاری کانتون را که بازرگانان مسلمان عربی، فارسی، هندی در آن ساکن بودند، با بیش از ۲۰۰.۰۰۰ نفر کشته، از بین بردند، بازرگانان عربی نجات یافته به جنوب فرار کردند و در امتداد سواحل دریای جنوب چین زندگی می کردند.

وجود جمعیت مسلمانان عرب در مجمع الجزایر نوسانتارا نمی تواند با جمعیت مسلمانان چین مقایسه شود، حتی اگر چه نقش آنها با هم معادل است. در شهرهای بزرگ مجمع الجزایر نوسانتارا، جمعیت مسلمانان عربی، به یک مدل فرهنگی متمایز، یعنی مدل اسلام ناب که عمدا به دنیای کسب و کار متمرکز شده است، توجه داشتند. لُدِویجک ولّم کریستیان ون دن برگ (Lodewijk Willem Christian van den Berg) در "Le Hadhramout et Les Colonies Arabes dans l’Archipel Indien" اظهار داشت که بازرگانان عرب به مدت طولانی در مجمع الجزایر نوسانتارا بودند، ولی همچنان کم تعداد بودند، حتی برخی از آنها نفوذ سیاسی بسیار در زندگی بومیان داشتند.

ادامه دارد...

کد خبر 2845

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 6 =