فصل پنجم
شخصیت های ولی سونگو
سنن قدوس (Sunan Kudus)
گذری از سنن قدوس
سنن قدس فرزند سنن (Ngudung) است. وی یکی از چهره های ولی سونگو بود که در اجرای قوانین شریعت سر سخت شناخته شد. با این حال، مانند سایر اولیا، در تبلیغ سعی کرد، به جامعه نزدیک شود تا نیازهای آن جامعه را بداند و احساس کند. بنابراین، در تبلیغ اسلام به تکمیل ابزارهای نجاری، صنعت طلایی، آهنگری، سلاح های میراثی پرداخته و نیز قوانین دینی را قاطعانه می آموخت. سنن قدوس علاوه بر اینکه مجری دستورات کی آگِنگ پنگینگ (Ki Ageng Pengging) و شیخ سیتی جنار بود، به عنوان چهره ولی سونگو شناخته شد که رهبری حمله به پایتخت ماجاپاهیت را برعهده داشته و موفق به شکست دادن باقی مانده ارتش سلطنتی قدیمی ضعیف شده، گردید.
سنن قدس
آرامگاه سنن قدوس در پشت مجتمع مسجد جامع قدوس در شهر قدوس واقع شده است. همانند سایر آرامگاه های اولیای نه گانه (ولی سونگو)، آرامگاه سنن قدوس در داخل گنبد با احاطه تور یا پرده نازک سفید که بر روی درب حک شده باز است، قرار دارد. در گورستان سنن قدوس، در خارج از گنبد، تعدادی از مقبره چهره های مشهور در روز های شکوه دِماک، مانند قبر رادن حسین و همسرش، پانِمباهان (اعلیحضرت) پالمبانگ، پانِمباهان کولِچو، پانِمباهان مانگآهوس، پانِمباهان چاندرو، همسر سنن مورِیا، شاهزاده پِداماران اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم، شاهزاده سوجاکا، شاهزاده پرادابینابار، شاهزاده پالمبانگ و غیره وجود دارد.
اصل و نسب سنن قدوس
همانند شجره نامه سایر ولی سونگو، شجره نامه سنن قدوس دارای چندین نسخه است که از یکدیگر متفاوت می باشد. با این حال، در میان این تفاوت ها، موضوع مشترک وجود دارد که یک سلسله نسب را با دیگری ربط می دهد. بر اساس نسخه چیربون نوشته رحمن سولِندرانینگرات در "Sejarah Hidup Wali Songo" (تاریخ زندگی ولی سونگو)، (۱۹۸۸)، سنن قدوس پسر سنن اوندونگ بود. خود سنن اوندونگ فرزند برادر سلطان مصر، برادر کوچک تر خانم رارا دامپول بود. سنن اوندونگ و خواهرش (رارا دامپول)، به منطقه ای به نام پوسِر بومی در چیربون رفتند و با شریف هدایت، پسر عموی خود که بعدها به سنن گونونگ جاتی معروف شد، ملاقات کردند.
شریف هدایت توصیه کرد که اوندونگ به آمپل دِنتا برای شاگردی نزد سنن آمپل برود. اوندونگ به آمپل دِنتا رفت و شاگرد محبوب سنن آمپل شد. سپس اوندونگ را به عقد شریفه ملقب به خانم بزرگ مانیلا، نوه سنن آمپل و خواهر سنن بونانگ، درآوردند. از این ازدواج، رادن فاتحان یا جعفر صادق معروف به سنن قدوس متولد شد.
در همین حال، شجره نامه سنن قدوس با توجه به نسخه نوادگان سنن قدوس از دختر دوک تِرونگ به ترتیب زیر می باشد:
۱. حضرت محمد (ص)
۲. حضرت علی
۳. حضرت حسین
۴. حضرت زین العابدین
۵. حضرت زین الکبیر
۶. شیخ محمود الکبیر
۷. شیخ عبد الحنفی (با دختر پادشاه پراویجایای پنجم ازدواج کرد و سنن آمپل به دنیا آمد)
۸. خانم بزرگ مانیورا با شیخ حاجی عثمان ازدواج کرد
۹. حضرت سنن انگودونگ (Ngudung)
۱۰. حضرت سنن قدوس با دختر پِچات تاندا تِرونگ ازدواج کرد و هفت فرزند که به شرح زیر است، متولد شدند:
۱- خانم بزرگ پِمبایون
۲- اعلیحضرت پالمبانگ
۳- اعلیحضرت مِکاوس هانگاکوسوما
۴- اعلیحضرت کاریمون
۵- اعلیحضرت کالی
۶- ملکه پرادابینابار (با شاهزاده پنجاواتی، فرمانده سنن قدوس ازدواج کرد)
۷- اعلیحضرت جوکو (در جوانی فوت کرد)
در همین حال، بر اساس منبع شجره نامه به دست آمده از فرزندان سنن قدوس از همسر دوی روخیل بنت سنن بونانگ، نسب سنن قدوس به شرح زیر است:
۱. حضرت محمد (ص). ۲.
۲. حضرت علی با فاطمه (دختر پیامبر) ازدواج کرد
۳. حضرت حسین
۴. زین العابدین
۵. زینُ العالم
۶. زینی الکبری
۷. زینی الحسین
۸. مولانا جمادی الکبری
۹. ابراهیم السمرقندی
۱۰. عثمان حاجی ملقب به سنن انگودونگ در چیپانگ پانولان
۱۱. سنن قدوس (جعفر صادق) با دوی روخیل، دختر سنن بونانگ (مخدوم ابراهیم) ازدواج کرد و پسری به نام امیر حسن از آن ازدواج به دنیا آمد
اگر چه در سه گانه شجره نامه بالا، نام چهره هایی که وجود آن مورد شک و تردید قرار دارد، موجود می باشد، اما سه شجره نامه به دایره خانواده سنن آمپل بر می گردد. دو شجره نامه به صراحت شخصیت حاجی عثمان که فرزندی به نام سنن انگودونگ داشت و شخصیت عثمان حاجی که دارای پسری به نام ابراهیم السمرقندی بود، را یاد کرده است. در حالی که منبع چیربون برادر سلطان مصر را به عنوان پدر سنن اندونگ که بعدها با نوه سنن آمپل ازدواج کرد، معرفی نمود. از آن دو نام، حاجی عثمان و عثمان حاجی که نسب آن بسیار متفاوت است، به دست آمده است که چگونه گسستگی شجره نامه به دلیل ناپیوستگی در به ارث بردن تاریخ، وجود دارد که به تفاوت شجره نامه های سنن قدوس منجر شده است.
بر اساس کرونیکل سرزمین جاوه، نسخه درجت، شخصیت عثمان حاجی را به عنوان پسر پادشاه پاندیتا (علی مرتضی، برادر بزرگ تر سنن آمپل) یاد کرده است. عثمان حاجی توسط سنن آمپل به عنوان امام در جیپانگ پانولان که در دهکده انگودونگ (Ngudung) اقامت گزید، منصوب شد. او به مدت سه ماه و ده روز در کوه جامپانگن (Jambangan) به خلوت رفت، سپس به درجه ولی شدن رسید و به سنن انگودونگ ملقب شد. عثمان حاجی با دوی سری (Dewi Sri)، دختر دوک ویلاتیکتا ازدواج کرد. از آن ازدواج، دوی سوجیناه و امیر حاجی چشم به جهان گشودند. عثمان حاجی نیز سیتی شریعه، نوه سنن آمپل را به عقد خود در آورد و صاحب یک پسر به نام امیر حسن گردید. عثمان حاجی به همراه سیتی شریعه در کوه مانیوران (Manyoran) اقامت گزیدند و به عنوان سنن مانیوران شناخته شد.
اسکریپت ولی سانا تاریخنگاری اولیا حکایت می کند که پادشاه پاندیتای بزرگ به نام علی مُرتالا (علی مرتضی) به عنوان امام در گرسیک توسط حاکم مسلمان سورابایا به نام آریا لِمبو سورا منصوب شد. رادن علی مُرتالا یا رادن سانتری، برادر بزرگ تر رادن رحمت سنن آمپل، به نقلی، با دِیاه رِتنا مانینجونگ، دختر آریا تِجا حاکم توبان رگنکی ازدواج کرد. پادشاه پاندیتا یا علی مُرتالا مشهور به سنن گرسیک، به روایتی، با رارا سیتی تالتون، دختر آریا باریبین از مادورا نیز ازدواج کرد که از آن ازدواج عثمان حاجی متولد شد.
به روایت کرونیکل چیربون، شاه ماجاپاهیت دختر آریا رینگین (Arya Ringin) از مادورا را به ازدواج پادشاه پاندیتا درآورد. از آن ازدواج، شاه پاندیتا صاحب دو پسر به نام های خلیفه حاجی عثمان و لِبِ توبان (Lebe Tuban) و یک دختر شد. حاجی عثمان با دختر عموی خود، یعنی دختر سنن آمپل به نام خانم بزرگ گِدِنگ مالاکا (Nyai Gedeng Malaka) ازدواج کرد.
بر اساس متون نسخه های تاریخنگاری مانند کرونیکل سرزمین جاوه نسخه درجت، ولی سانا تاریخنگاری اولیا، کرونیکل چیربون، تاریخچه زندگی ولی سونگو و شجره نامه سنن قدوس می توان نتیجه گرفت که شخصیت جعفر صادق مشهور به نام سنن قدوس، نواده شیخ ابراهیم السمرقندی مدفون در گیسیکهارجو، پالانگ، توبان بود. چرا که پدر او، یعنی عثمان حاجی، پسر پادشاه پاندیتا (به نام علی مرتضی، برادر بزرگ تر رادن رحمت سنن آمپل در گرسیک) بود. به دلیل نسبت خانوادگی با سنن آمپل بود که عثمان حاجی یا سنن انگودونگ، به نقل از داستان حسن الدین، به عنوان چهارمین امام مسجد دِماک با لقب رئیس رحمت الله در منطقه اوندونگ منصوب شد. و نیز به روایت از داستان حسن الدین، سنن قدوس که ولیعهد رئیس رحمت الله در انگودونگ بود، به عنوان امام پنجم مسجد جامع دِماک منصوب گردید.
تحصیلات و فعالیت های علمی سنن قدوس
در مقایسه با سایر اولیای مروّج اسلام، داستان تحصیل سنن قدوس توسط منابع تاریخنگاری محلی زیاد نوشته نشده است. رادن جعفر صادق بر اساس داستان سرایی، علوم دینی را از پدر خود، رادن عثمان حاجی یا سنن انگودونگ می آموخت.
علاوه بر یادگیری از پدر خود، رادن جعفر صادق نیز، به نقلی، نزد یک عالم به نام کیایی (آخوند) تِلینگسینگ شاگردی کرد. به روایتی، کیایی تِلینگسینگ، یک چینی مسلمان بود که لینگ سینگ (The Ling Sing) نام داشت. ورود او به جزیره جاوه، با بازدید دریاسالار چنگ هو ربط داده شد. همانطور که در تاریخ ذکر شد، ورود دریاسالار چنگ هو به جزیره جاوه، علاوه بر ایجاد پیوندهای دوستی، منظور گسترش اسلام نیز از طریق مردان خود که در تعدادی از مناطق ترک شدند، داشت.
بنا به داستان، لینگ سینگ در یک منطقه خرم بین رود تانگولانگین (Tanggulangin) و شرق رودخانه جُوانا زندگی می کرد. روستای محل اقامت کیایی تِلینگسینگ به روستای تاجوگ نامیده شد. کیایی تِلینگسینگ توسط مردم محلی به عنوان یک چینی مسلمان عالم و فعال در تبلیغ و گسترش تعالیم حضرت محمد (ص) شناخته شد. کیایی تِلینگسینگ نه تنها اسلام را می آموخت، بلکه مردم را به علم نجاری و کنده کاری آموزش می داد.
داستان سرایی حکایت می کند که یک روز، به دلیل مسن شدن، کیایی تِلینگسینگ می خواست جایگزین خود را پیدا کند سپس کیایی تِلینگسینگ، به نقلی، در مقابل خانه اش ایستاده و به سمت راست و چپ برای پیدا کردن کسی نگاه می کرد. در آن هنگام، رادن جعفر صادق از جنوب آمد. پس از گفتگوی کوتاه، کیایی تِلینگسینگ و رادن جعفر صادق برای ساخت مسجد به عنوان یک محل جهت تبلیغ به توافق رسیدند. پس از آن مسجدی در یک زمان کوتاه تأسیس شد. لذا توسط مردم به مسجد تیبان (Tiban) که در زبان جاوه معنی سقوط از آسمان را دارد، نامیده شد.
همچنین در داستان سرایی آمده است که رادن جعفر صادق برای چندین سال نزد سنن آمپل در سورابایا شاگردی می کرد. این منبع نیاز به روشنگری دارد، چرا که مادر رادن جعفر صادق نوه سنن آمپل بود، لذا امکان پذیر نبود که نسل معاصر رادن جعفر صادق هنوز هم نزد سنن آمپل که طبق منابع تاریخنگاری در سال ۱۴۰۳ ساکا برابر با ۱۴۸۱ م در مسجد درگذشت، تلمذ می کرد. آنچه که معقول تر به نظر می رسد، این است که رادن جعفر صادق به آمپل دِنتا در سورابایا برای تحصیل رفت، اما نزد جانشین سنن آمپل شاگردی می کرد. در داستان سرایی که جنبه افسانه ای دارد، ذکر شده است که رادن جعفر صادق دوست می داشت به سرزمین های مختلف با مسافت های دور، از هندوستان تا مکه به منظور انجام مناسک حج سفر کند.
تبلیغ سنن قدوس
رویکرد تبلیغی اولیای مروّج اسلام در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم، از روش مطابق با آیه ۱۲۵ از سوره نحل به شرح ذیل استفاده شده است: "ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ"؛ (با حکمت و اندرز نیکو به سوی راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن.)
با آن حکمت تبلیغ، همانند سایر ولی سونگو، رادن جعفر صادق به نزدیک شدن با جامعه برای کشف و درک مطلوب و انتظار آنها تلاش می کرد. و در خصوص تبلیغ به طور مستقیم به داخل جامعه، رادن جعفر صادق از هنر و فرهنگ و همچنین فناوری کاربردی و مناسب و مورد نیاز جامعه، استفاده می کرد. به گفته فال متعلق به پروفسور کیایی حاجی رادن محمد عدنان، رادن جعفر صادق به عنوان یکی از اعضای ولی سونگو، در انجام تبلیغ موظف بود راهنمایی ها و الگودهی های به شرح زیر را به عموم مردم ارائه دهد:
سنن قدوس ابزار نجاری مفید برای کار را تکمیل نمود / خنجر میراثی و امثال آن را تهیه کرد / ظروف آهنگری را تکمیل کرد / ابزار برای زرگری را به اتمام رساند / به تدوین قوانین قابل اجرا به عنوان یک محصول حقوقی در دادگاه ها می پرداخت.
تلاش رادن جعفر صادق در تکمیل ابزار نجاری مرتبط با بهبود تکنیک های ایجاد خنجر موروثی، صنایع دستی طلا، آهنگری و البته نجاری، ظاهرا در معماری رایج و توسعه یافته در جامعه قدوس و حومه آن تأثیر گذاشت. ساختمان خانه قدوس که تا به حال به عنوان یک ساختمان منحصر به فرد و ویژه قدوس محسوب می شود، معماری آن ظاهرا در دوره سنن قدوس توسعه یافت، چرا که هیچ کدام از نقش های برجسته موجود در معابد در جاوه میانی، به معماری مشابه با ساختمان خانه قدوس نشان نداده است. ساختمان برج یا مناره مسجد قدوس و درب دوقلوی آن، سازش معماری اسلامی با معماری محلی با رنگ هندو نشان داده است. ترکیب سازشی از دو نوع ساختمان - برج یا مناره مسجد قدوس و درب دوقلوی آن- حداقل در داستان افسانه ای چنین تعریف شده است که سنن قدوس هر دو را با قرار دادن در یک دستمال، آورد. این برج یا مناره از سرزمین عربی و درب دوقلو از ماجاپاهیت به ارمغان آورد.
ترکیب عناصر اسلامی با عناصر محلی انجام شده رادن جعفر صادق نیز در داستان افسانه ای که شخصیت سنن قدوس را با ممنوعیت عمومی برای کشتار و خوردن گوشت گاو ربط داد، پیدا بود، چرا که گاو حیوانی جلال و مورد احترام پیروان دین هندو است. یک داستان می گوید که یک روز سنن قدوس در سفر تبلیغی خود در منطقه دره پوشیده شده از درخت گیر کرده و راه خود را گم نمود. پس از ادامه مسیر ، سنن قدوس صدای زنگ را که از یک گله گاو در حال پیاده روی می آمد، شنید. سپس سنن قدوس به دنبال گاو راه می رفت تا به یک روستا رسید. به دلیل احساس مدیون شدن از آن گاوها، سنن قدوس به مردم توصیه می کرد که گوشت گاو را نخورند. و حتی در عید قربان، به نقلی، حیوانی که توسط سنن قدوس ذبح شد، گاو نبود، بلکه گاو وحشی یا بوفالو بود. به این ترتیب، تا زمان حاضر در منطقه قدوس مردمی که به فروش مواد غذایی ساخته شده از گوشت گاو می پردازند، یافت نمی شوند، چرا که جرأت سرپیچی از دستورات سنن قدوس را نداشتند.
به عنوان یکی از شخصیت های ولی سونگو، رادن جعفر صادق یا سنن قدوس همیشه با سه رویداد عمده ذیل ربط داده می شود: نخست، مبارزه با بقیه قدرت ماجاپاهیت در کدیری به منظور ادامه وظیفه پدرش که در جنگ برای تسخیر باقی مانده از قدرت ماجاپاهیت در ویراسابها (Wirasabha) ناموفق بود. دوم، سرکوب کردن گروه کی آگِنگ پِنگینگ همراه با معلم او، شیخ سیتی جِنار که توسط سلطان دِماک خائن در نظر گرفته شدند. سوم، دخالت سنن قدوس در تنظیم جانشینی دِماک پس از درگذشت سلطان ترانگانا (Trenggana) که در آن سنن قدوس به نقلی، به آریا پِنانگسانگ (Arya Penangsang) دوک جیپانگ پانولان و شاگرد وفادار خود، طرفداری می کرد.
در متن پاراراتون (Pararaton به معنی شاهنامه) منتشر شده براندِس (۱۹۲۰) روایت شده است که پس از فوت سنن آمپل، طلاب تصمیم به حمله به ماجاپاهیت که در مناطق دور افتاده زنده بودند، گرفتند. تلاش سنن کالیجاگا برای مانع شدن خواسته های طلاب بیهوده بود، اگر چه سنن کالیجاگا از بهانه ای استفاده کرد که پادشاه بینتارا (دِماک) هنوز هم وفاداری خود به ماجاپاهیت را با ارسال جزیه به ماجاپاهیت نشان داد. تحت رهبری امام مسجد دِماک، شاهزاده انگودونگ و سایر رهبران دین، طلاب (که به ارتش سوراناتا پیوستند) به سمت ماجاپاهیت حرکت کردند. دوک تِرونگ (رادن حسین، برادر کوچک تر رادن فتَح و عموی سلطان ترانگانا) که به عنوان فرمانده منصوب شد، در ابتدا از وظیفه اجتناب می کرد، چرا که نمی خواست با طلاب از دِماک به جنگ بیفتد. خود نیروهای ماجاپاهیت به رهبری نخست وزیر گاجامادا (در تاریخنگاری جاوه، تمام نخست وزیرهای ماجاپاهیت به گاجامادا نامیده شدند) به موفقیت رسید که صفوف طلاب در جنگ در توبان رگنکی عقب نشینی کردند.
در دومین حمله، صفوف طلاب توسط شاهزاده انگودونگ که عبای آنتاکوسوما را پوشید، رهبری شد. به روایتی، حضرت محمد (ص) آن عبا را پوشیده بود و از آسمان به دست علمای دِماک رسید. این بار فرمانده ماجاپاهیت، یعنی دوک تِرونگ رهبری ارتش ماجاپاهیت را به عهده گرفت که به همراهی او، آندایانینگرات پادشاه پِنگینگ و پسر ارشد او به نام کِبو کانیگارا، ولیعهد ماجاپاهیت آریا گوگور و دوک کلونکونگ از بالی بودند. دوک تِرونگ و آندایانینگرات دو مسلمانی بودند که به ماجاپاهیت خدمت می کردند. و حتی دوک تِرونگ برادر کوچک تر رادن فتَح و عموی سلطان ترانگانا بود. دوک تِرونگ نیز وضعیتی شبیه به شاهزاده انگودونگ که شوهر نوه سنن آمپل بود، داشت. تنها به خاطر اطاعت از فرمان سنن آمپل بود که به خدمت ماجاپاهیت باشد، او به مقابله با مسلمانانی که به ماجاپاهیت حمله کردند، مجبور شد.
جنگ بین نیروهای ماجاپاهیت در برابر صفوف طلاب که در ویراسابها (دقیقا در مرز شهر جومبَنگ و کِدیری) در کنار رودخانه، بسیار شدید توصیف شده است.
ابتدا نیروی اسلام که از مرگ در میدان جنگ ترسی نداشتند، شجاعانه به جلو رفتند و نیروی ماجاپاهیت را مجبور به عقب نشینی کرد. آندایانینگرات، فرمانده نیروی ماجاپاهیت که وضعیت را دید، با تمام قدرت با دشمن در میدان جنگ، مبارزه کرد که نیروی ماجاپاهیت روحیه گرفت و تا پایان جنگ آن روز وضعیت دو نیرو برابر بود.
فردای جنگ آن روز فرصتی پیش آمد که آندایانینگرات با سنن قدوس با اسب ها و نیزه های خود روبرو شوند که پس از تلاش های فراوان برای شکست دادن حریف، نهایتاً سنن قدوس توانست نیزه خود را به سینه حریف بزند تا از اسب سقوط کرد و سربازان او را کشتند. نیروی ماجاپاهیت با این وضعیت عقب نشینی کردند.
سپس دوک تِرونگ برای مبارزه با سنن قدوس جلو رفت و هر دو شجاعانه می جنگیدند تا در نهایت سنن قدوس گفت، "بیا با من مبارزه کن، ما مسلمانیم و راضی ام به دست تو کشته شوم." دوک تِرونگ سپس نیزه زد و به سنن قدوس اصابت نمود تا از اسب سقوط کرد. دوک تِرونگ نیز از اسب خود پایین آمد و سر سنن قدوس را قطع کرد و سپس سربازان جنازه سنن قدوس را گرفتند.
پس از آن سربازان مسلمان ماجاپاهیت مرگ آندایانینگرات را به پادشاه ماجاپاهیت گزارش دادند. در حالت خشم، پادشاه ماجاپاهیت به دوک کلونکونگ دستور داد که جنگ را رهبری کند. با این حال، پسران پادشاه که اسلام آورده بودند، آمادگی خود را برای شرکت در جنگ اعلام نکردند. آنها به مناطق خود بازگشتند. البته، پس از مرگ سنن قدوس، صفوف طلاب به دلیل کشته شدن فرمانده خود در نبرد با دوک تِرونگ، از میدان جنگ عقب نشینی کردند. جسد سنن قدوس توسط طلاب به دِماک آورده و در آنجا به خاک سپرده شد.
پس از مرگ سنن قدوس، رادن جعفر صادق، به عنوان امام مسجد دِماک جایگزین پدر شد. پس از آن رادن جعفر صادق نیز جایگزین موقعیت پدرش به عنوان رهبر صفوف طلاب گردید. تاریخنگاری کاندانینگ رینگیت پوروا حکایت می کند که رادن جعفر صادق که رهبری طلاب را به عهده گرفت، سلاح میراثی به نام کی سورادادی را از سنن گیری دریافت نمود. سنن چِربون (گونونگ جاتی) کارد جادویی بزرگ و سنگین را به او داد. عجیب تر از همه این بود که آریا دامار، دوک پالمبانگ به جعفر صادق جعبه ای را تحویل داد که به هنگام باز شدن درب آن، باران و باد را می آورد و نیروی اجنه که دشمن را دفع می نماید، حضور پیدا می کند.
در ادامه، تاریخنگاری کاندانینگ رینگیت پوروا و کرونیکل سرزمین جاوه حکایت می کند که چگونه در حمله سوم به ماجاپاهیت، رادن جعفر صادق، فرمانده نبرد در برابر نیروهای ماجاپاهیت، با آن اسلحه میراثی، نیروهای ماجاپاهیت را دلسرد ساخت. دوک تِرونگ که با خبر شده بود که رهبر صفوف طلاب، رادن جعفر صادق، پسر سنن انگودونگ و همسر دخترش بود، و همچنین شنیده بود که به رادن جعفر صادق جعبه میراثی از پالمبانگ، داده شد، در جمع نیروهای ماجاپاهیت شرکت نکرد و به همراه سربازان مسلمان ماجاپاهیت، در صف عقب حضور پیدا کردند.
در نبرد، پس از مواجه با اسلحه موروثی از سنن گیری و سنن چِربون که توانست موش ها و زنبورهای عسل را دعوت کند، نوبت به جعبه از پالمبانگ رسید که باز شود. هنگام باز شدن آن، بلافاصله سر و صدا، باران و طوفان شدیدی متوجه ماجاپاهیت شد که باعث ترس و فرار نیروهای نظامی ماجاپاهیت گردید. صفوف طلاب، به نقلی، پیروزی بزرگ را به دست آوردند. ارثیه های ماجاپاهیت بعد از چهل روز قرار دادن آن در کاخ گیری، به دِماک منتقل شد. دوک تِرونگ که کسی جز پدر زن رادن جعفر صادق نبود، به دِماک آورده شد.
سپس آریا تِرونگ به عنوان دوک در منطقه سِنگوروه و آریا بالیتار، برادر کوچک تر او به عنوان دوک منطقه بلیتار (Blitar) توسط سلطان دِماک، منصوب شدند. دو منطقه از مناطق وابسته دِماک محسوب گردید.
تاریخچه بانتِن حکایت می کند که جنگ بین سربازان دِماک و نیروهای ماجاپاهیت همزمان با ازدواج حسن الدین سلطان بانتِن با دختر سلطان تِرانگانا از دِماک رخ داد. با این حال، حسین جایادینینگرات در "Critische Beschouwing van de Sadjarah Banten" (۱۹۱۳) اظهار داشت که داستان ازدواج حسن الدین با دختر سلطان ترانگانا خیلی زود بود و امکان آن را داشت که با داستان ازدواج پدر خود، سنن گونونگ جاتی از چیربون با خواهر سلطان دِماک اشتباه گرفته شود.
داستان رادن جعفر صادق در سرکوب جنبش شورشی کی آگِنگ پِنگینگ و معلم او، شیخ سیتی جِنار، به دستور سلطان دِماک، بحث بر انگیز بود. در تاریخنگاری کاندانینگ رینگیت پوروا، جلد نهم بند ۴۳۰ ذکر شده است که چگونه سنن قدوس به دستور سلطان دِماک جهت سرکوب شورش کی آگِنگ پِنگینگ، حاکم پِنگینگ به پِنگینگ آمد. در محل اقامت کی آگِنگ پِنگینگ، سنن قدوس با او به بحث پرداخت.
روایت شده است که اتهامات سنن قدوس در مورد انحراف آموزه هایی که کی آگِنگ پِنگینگ به آن معتقد بود، به صراحت توسط خودش رد شد. کی آگِنگ پِنگینگ اظهار داشت که او از ارزیابی سلطان دِماک نگران نبود، چرا که حقیقت همان حقیقت است که همانند غذا پس از جویدن باید بلعید و نباید بیرون آورد. هنگامی که سنن قدوس از کی آگِنگ پِنگینگ در مورد توانایی "مرگ در زندگی و زندگی در مرگ"[۱] سؤال کرد، کی آگِنگ پِنگینگ پاسخ داد که توانایی آن را دارد.
سنن قدوس که واقعیت را با منظور قبلی خود متفاوت دید، اظهار داشت که او از سلطان دِماک دستور گرفت که شاهد مرگ کی آگِنگ پِنگینگ شود. و کی آگِنگ پِنگینگ بدون هیچ اعتراضی موافقت کرد و با اراده خود می میرد. او اینگونه توصیه کرد که به منظور اینکه مرگ او طبیعی دیده شود، سنن قدوس باید آرنج او را با خنجری بزند. اینطوری بود که کی آگِنگ پِنگینگ علم خود را (که از شیخ سیتی جِنار می آموخت) عملی ساخت و خواهان مرگ خود شد. زمانی که سنن قدوس، کی آگِنگ پِنگینگ را نزدیک به اجل دید، با عجله آنجا را ترک کرد و سلام خدا حافظی گفت که توسط کی آگِنگ پِنگینگ جواب داده شد. اما یک لحظه بعد، هنگامی که همسر کی آگِنگ پِنگینگ با پذیرایی بیرون آمد، جسم شوهرش را بی جان یافت. او فریاد زد و بدینوسیله همگان در پِنگینگ از مرگ رهبر آگاه شدند.
شبیه به تاریخنگاری کاندانینگ رینگیت پوروا، کرونیکل سرزمین جاوه و وقایع پِنگینگ حکایت می کند که سنن قدوس، کی آگِنگ پِنگینگ را با خراش دادن خنجر به آرنج محکوم به اعدام کرد. در حالیکه بر اساس قوانین موجود آن زمان، هر تلاش برای سرکوب شورشیان باید با آوردن سر رهبر شورشیان نزد پادشاه به اثبات برسد. داستان قتل کی آگِنگ پِنگینگ با کوچکترین شاهد کشته شدن او همراه نبود.
وقایع دِماک همچنین حکایت می کند که چگونه معلم کی آگِنگ پِنگینگ، شیخ سیتی جِنار توسط اولیاء در مسجد بزرگ دِماک محکوم به اعدام شد، ولی با شاهد جسد شیخ که به ارتداد متهم شده بود، همراه نبود. تنها لاشه یک سگ وجود داشت که به عنوان تجسم شیخ سیتی جِنار پنداشته شد. در همین حال، کرونیکل چیربون و منبع ناگاراکرتابومی حکایت می کند که سنن قدوس با خنجر موروثی به نام کانتاناگا از سنن گونونگ جاتی، شیخ سیتی جِنار را در اجرای حکم اعدام اولیاء در مسجد سانگ چیپتا راسا در کاخ کاسِپوهان چیربون، زد. عجیب آن بود که به روایت تاریخنگاری چیربون، جسد شیخ لِماه آبانگ (شیخ سیتی جِنار) مفقود شد و به جای آن، لاشه یک سگ موجود بود.
از سوی دیگر، سودجانا (T.D. Sudjana)، مورخ چیربون از کاخ کانومان که بسیاری از نسخه های خطی کهن را رونویسی می کرد، اظهار داشت که وجود روستای کاسونِیان (Kasunean) در چیربون، در واقع با تلاش سنن گونونگ جاتی در محافظت از مردم پِنگینگ از تعقیب سلطان دِماک، در ارتباط بود. برای تصحیح حقیقت تاریخی مربوط به سنن قدوس در تلاش جهت سرکوب نیروی پِنگینگ که متهم به انجام توطئه شده بودند، و کوشش برای از بین بردن تعالیم شیخ سیتی جِنار که به انحراف و گمراهی تهمت زده شده بود، ظاهراً به بازخوانی واقعی از نسخه های خطی تاریخنگاری موجود با رویکرد تاریخی و علمی نیاز دارد.
برخی از محققان بر این باور بودند که به دلیل فقدان اعتماد سلطان ترانگانا در مورد ابهام قضیه سرکوب کی آگِنگ پِنگینگ و شیخ سیتی جِنار، رادن جعفر صادق تصمیم به ترک دِماک برای همیشه گرفت و از آن به بعد در قدوس زندگی خود را سپری نمود. همین دلیل برای به دست آوردن نفوذ خود در کاخ از طریق حمایت از یکی از نوادگان رادن فتَح به نام آریا پِنانگسانگ بود که باعث دخالت سنن قدوس در فرآیند جانشینی در دِماک شد. در حالی که برخی دیگر از پژوهشگران معتقد بودند که عزیمت رادن جعفر صادق از دِماک به قدوس، به جایگزینی خود به عنوان امام مسجد دِماک به سنن کالیجاگا مربوط بود. سومی این نظر را داشتند که خروج سنن قدوس به دلیل پیشی گرفتن سنن کالیجاگا از خود بود، چون سنن کالیجاگا، جدا از اینکه منصب امام مسجد دِماک را داشت، پدر زن سلطان ترانگانا نیز بود که بسیاری از شاگردان سنن قدوس نزد این ولی از منطقه کالیجاگای شهر چیربون تلمذ می کردند.
صرف نظر از بحث در مورد دلیل خروج سنن قدوس از دِماک، نویسنده دلیل منطقی و قابل قبولی را یافت. خروج رادن جعفر صادق از دِماک به قدوس پس از مرگ سلطان ترانگانا که به دنبال آن ناآرامی در همه جا اتفاق می افتاد، رخ داد. نویسنده معتقد است که رادن جعفر صادق، در مدت حکومت سلطان ترانگانا، هرگز دِماک را ترک نکرد. زیرا که پس از اینکه موقعیت خود به عنوان امام مسجد دِماک به سنن کالیجاگا تحویل شد، رادن جعفر صادق حتی توسط سلطان ترانگانا به عنوان قاضی منصوب گردید که این پست در حکومت پادشاهی بالاتر از امام مسجد بود. به همین دلیل، هنگامی که سلطان ترانگانا درگذشت و دِماک به هرج و مرج افتاد، رادن جعفر صادق، قاضی وقت به قدوس نقل مکان کرد.
ظاهرا، پس از ترک دِماک و به خصوص پس از درگذشت سلطان ترانگانا، رادن جعفر صادق (سنن قدوس) پیشگام تأسیس مسجد بزرگ قدوس شد که زیبایی آن از مسجد بزرگ دِماک کم تر نبود. یک کتیبه عربی موجود در بالای محراب مسجد بزرگ قدوس ذکر کرده است که این مسجد قدیم توسط رادن (شاهزاده) جعفر صادق، قاضی حکومت، در سال ۹۵۶ هـ برابر با ۱۵۴۹ م تاسیس گردید. آن مسجد به مسجد الاقصی و یا المنار نامیده شد. به قرائت محمد ضِیاء شهاب که صالحین سلام آن را در کتاب "Inskripsi di Masjid Kudus" (کتیبه ای در مسجد قدوس)، (۱۹۶۱) ذکر کرد، عبارات در کتیبه به شرح زیر می باشد:
"بسم الله الرحمن الرحیم. اقام بناءَ المسجد الاقصی و البلد القدس خلیفۀ هذا الدهر هبر (آل) محمد، یشتری (؟) عزاً فی جنۀ الخلد... قربان من الرحمن ببلد القدس (؟) انشأ هذا المسجد المنار (؟) المسمی بالاقصی خلیفۀ الله فی ارضه... العلیا و المجتهد السید العارف الکامل الفاضل المخصوص بالعنایۀ... القاضی جعفر الصادق... سنۀ ست و خمسین و تسعمائۀ (۹۵۶) من الهجرۀ النبویه و صلی الله علی سیدنا محمد و اصحابه اجمعین.
رادن جعفر صادق عنوان سنن قدوس را پس از اقامت در قدوس دریافت کرد. ظاهراً، پس از زندگی در قدوس و تأسیس مسجد بزرگ قدوس، حرکت تبلیغی رادن جعفر صادق در جامعه شدت پیدا کرد، چرا که دیگر به امور حکومت مشغول نشده بود. و حتی، ظهور داستان های مختلف افسانه ای که با کرامات و تقدس سنن قدوس ارتباط داده شد، زمانی رخ می داد که این پسر سنن انگودونگ در سن فرد مسن تا پایان عمر، در قدوس زندگی می کرد.
[۱] منظور حدیث "موتوا قبل ان تموتوا"؛ بمیرید پیش از آنکه به مرگ طبیعی بمیرید، در سیر و سلوک عرفانی می باشد.
نظر شما