در حالی که جهان اسلام بار دیگر از فاجعههای انسانی در غزه، جنین و رفح لرزان است، بسیاری از کشورهای اسلامی واکنشی قابل پیشبینی نشان میدهند: محکومیتهای دیپلماتیک، ارسال کمکهای انساندوستانه، و دعاهای پرشور در همبستگی. اما یک عنصر حیاتی تقریباً بهطور کامل از صحنه سیاسی غایب است: شجاعت گسست. گسست از ستمگران. گسست از عادیسازیهایی که سلطه استعماری را تداوم میبخشند. در زبان قرآن، این کنش دارای نامی عمیق و باشکوه است: برائت. سوره توبه با بیانیهای قاطع اخلاقی آغاز میشود:
«این اعلام بیزاری (برائت) است از سوی خدا و پیامبرش به کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستهاید» (توبه: ۱)
این آیه در زمانی نازل شد که پیامبر اکرم (ص) بهطور مکرر با نقض پیمان صلح از سوی مشرکان عرب روبرو میشد. آنان با تشکیل اتحادهایی مخرب علیه اسلام، روند گسترش دعوت اسلامی را مختل میکردند. فرمانی برای قطع رابطه با این پیمانهای فریبنده صادر شد. اما این گسست ناگهانی نبود؛ بلکه خداوند فرصتی چهار ماهه برای بازنگری و تأمل فراهم ساخت.
برائت، انتقامجویی نیست؛ بلکه پاسخی ضروری و اخلاقی در برابر نفاق گسترده است.
مفهوم برائت پیامی نیرومند در خود دارد: در اخلاق اسلامی، حمایت از حق باید با گسست از باطل همراه باشد. تنها ابراز همبستگی با مظلومان، در حالی که همزمان به ظالمان اکسیژن بقا میدهیم، کافی نیست. اعلام همدردی با مردم فلسطین، در حالی که روابط تجاری، امنیتی یا اطلاعاتی با رژیم صهیونیستی حفظ میشود، تهی و فریبنده است.
این تناقض بهوضوح در جهان عرب مدرن دیده میشود: کشورهایی که برای ارسال کمکهای انسانی با یکدیگر رقابت میکنند، اما در خفا (یا آشکارا) روابط دیپلماتیک و اقتصادی خود را با اسرائیل حفظ کردهاند.
اخلاق برائت، خواهان همراستایی صادقانه است. در فلسفه سیاسی اسلامی، این همراستایی تنها یک اعلام لفظی نیست، بلکه فعلی وجودی است – جایگیری آگاهانه انسان در ساختار اخلاقی هستی.
در اینجا، تقاطع میان قرآن و فلسفه اسلامی متعالی، بهویژه اندیشه ملاصدرا، آشکار میشود.
ملاصدرا عدالت را بهمثابه هماهنگی همه موجودات با حقیقت ذاتی خود تعریف میکند. زمانی که چیزی در جای درست خود قرار نگیرد، بینظمی و ناهماهنگی پدید میآید.
در این چارچوب، استعمار فلسطین تنها نقض حقوق نیست؛ بلکه برهمزننده نظم طبیعی است. زیرا مالکان زمین را از زمینشان بیرون میرانند، مکانهای مقدس را با سلطه نظامی آلوده میکنند، و خانوادههای فلسطینی را در چرخهای بیپایان از نزاع گرفتار میسازند. این وضعیت، شکافی عمیق میان وجود و غایت هستی ایجاد میکند. از منظر صدرایی، برائت تنها قطع رابطه سیاسی نیست، بلکه گامی کیهانی برای بازگرداندن توازن است.
حرکتی است جوهری (حرکت جوهری) در مسیر تحقق نظم عادلانه اجتماعی.
گسست از رژیم صهیونیستی، یک تصمیم دیپلماتیک ساده نیست، بلکه جهادی وجودی است. اما برائت، انزواطلبی یا گوشهگیری نیست. برائت، آزادیبخشی است. فضایی نو برای روایتهای جدید، دیپلماسیهای نو و همبستگیهای نو خلق میکند – نه بر پایه مصالحههای پوچ، بلکه بر مبنای شجاعت اخلاقی.
آنچه در گفتمان سیاسی بسیاری از کشورهای اسلامی غایب است، همین جسارت برای «نه» گفتن به ساختارهای قدرتی است که عدالت را نادیده میگیرند.
دریغا که بسیاری از کشورهای مسلمان ترجیح میدهند در منطقه خاکستری بمانند. میخواهند مدافع فلسطین به نظر برسند، در حالی که همچنان شریک تجاری اسرائیلاند. بمباران غزه را محکوم میکنند، اما وزیر خارجه اسرائیل را میزبانی میکنند.
این همان چهره نفاق سیاسی است؛ خیانتی به روح قرآن و حکمت اسلامی. در این نقطه، باید با صداقتی نو به آیه نخست سوره توبه بازگردیم. برائت ما را فرا میخواند به صداقت در برابر تاریخ، رنج، و ارزشهایی که مدعی پاسداری از آن هستیم. اگر مدعی عشق به عدالت هستیم، باید جرأت سلب مشروعیت از قاتلان آن را داشته باشیم. اگر مدعی ایستادن در کنار فلسطین هستیم، باید از هر میزی کناره بگیریم که استمرار ماشین اشغال را ممکن میسازد.
و مهمتر از همه، اگر آرمان امت باکرامت داریم، نباید از بریدن برای پیوند زدن هراس داشته باشیم؛
بریدن از باطل، برای شکوفایی وفاداری به حق. این، آموزه همیشگی سوره توبه است و این، راه راستین فلسفه است: بازگرداندن هستی به جایگاه شایستهاش، بنیان نهادن ساختاری اخلاقی برای کیهان، و رد هر نظامی که ظلم را بهمثابه یک واقعیت تثبیتشده تلقی میکند. زیرا عدالت از آنِ قدرتمندان نیست، بلکه از آنِ روانی است که جرأت دوری از ستمگر را دارد و به حقیقت وفادار میماند، حتی اگر این راه، تنها باشد.
دکتر اوتونگ سلیمان
رئیس دانشکده اسلامی صدرا اندونزی
نظر شما