فصل پنجم
شخصیت های ولی سونگو
رادِن فتَح (Raden Fatah)
گذری از رادِن فتَح
رادن فتح پسر پادشاه براویجایا (Brawijaya)، آخرین شاه ماجاپاهیت بود. حکایت شد که نزد سنن آمپل در شهر سورابایا شاگردی می کرد و سپس با دِوی مُرتسمه، دختر سنن آمپل استاد خود ازدواج کرد. رادن فتَح به عنوان حاکم، دولتمرد، هنرمند، حقوقدان، کارشناس علوم اجتماعی و همچنین عالم دینی، در توسعه هنر خیمه شب بازی مطابق با آموزه های اسلامی نقش عمده ای داشت.
رادن فتَح
رادن فتَح که در مدت حکومت با لقب فرمانده جیمبون نینگرات عبدالرحمن عالی حضرت پالمبانگ سیدین پاناتاگانا (Senapati Jimbun Ningrat Ngabdurahman Panembahan Sayidin Panatagama) شناخته شد و به عنوان بنیانگذار پادشاهی دِماک معرفی گردیده است. مقبره او در پشت مسجد بزرگ (جامع) دِماک به شکل سنگ قبر ساده از سنگ مرمر زرد در قسمت خارج گنبد مقبره سلطان تِرانگانا (Trenggana)، واقع شده است. سنگ مرمر زرد که سنگ قبر برای مقبره رادن فتَح قرار گذاشته شده است، جایگزین سنگ آندزیت قدیمی بود و این امر، قدمت آرامگاه بنیانگذار پادشاهی دِماک را از بین برد. در کنار آرامگاه رادن فتَح، قبرهای همسرش، دوک اونوس، شاهزاده سِکار سِدا بانانگ لِپِن، شاهزاده مکه، شاهزاده کِتیب و برادر کوچکترش به نام رادن حسین دوک تِرونگ قرار دارد.
اصل و نسب رادن فتَح
در تاریخنگاری جاوه آمده است که رادن فتَح، پسر پادشاه براویجایا (آخرین پادشاه ماجاپاهیت) بود. در مورد اینکه پادشاه براویجایای پدر رادن فتَح چه کسی بود، اختلاف نظر وجود دارد. برخی اظهار می کند که پادشاه کِرتاویجایا، مهاراجه ماجاپاهیت که در ۱۴۴۷ تا ۱۴۵۱ میلادی حکومت می کرده است ، بوده؛ برخی بر این باورند که او کِرتابومی، مهاراجه ماجاپاهیت حاکم در ۱۴۷۴-۱۴۷۸ م بود. با این حال، به دلیل اینکه در بسیاری از منابع آمده است که براویجایای پدر رادن فتَح با یک شاهزاده چمپا به نام داراواتی ازدواج کرده بود، لذا بدون شک، شخص مورد نظر پادشاه کِرتاویجایا، مهاراجه ماجاپاهیت حاکم در ۱۴۴۷-۱۴۵۱ م بود که لقب آبهیسِکا ویجایا پاراکراماواردهانا داشت و در منطقه کِرتاویجایاپورا به خاک سپرده شد. برخی از شجره نامه های تألیف نسل آریا دامار دوک پالمبانگ، به صراحت نام پادشاه کِرتاویجایا را به عنوان پدر آریا دامار و نیز رادن فتَح ذکر کرده است.
در تاریخنگاری سرزمین جاوه آمده است که رادن فتَح از یک زن چینی از همسران شاه براویجایا، به دنیا آمد. از آنجا که همسر پادشاه براویجایا از چمپا، زن بسیار حسود نسبت به زن چینی بود که به نقلی، در یک روز توانست سه بار تغییر شکل دهد، لذا آن صیغه پادشاه که در حال بارداری بود، به آریا دامار، پسر ارشد او و پادشاه پالمبانگ، اهدا شد.
کرونیکل کاندانینگ رینگیت پوروا، اصل و نسب رادن فتَح به عنوان پسر پادشاه براویچایا با زن صیغه ای چینی را اینطور روایت کرده است:
[آریا دامار نزد پادشاه احضار شد و هنگامی که روبروی او حاضر گردید، پادشاه گفت، "ای آریا دامار، همسر چینی ام که در حال باردار است را به پالمبانگ ببر. اگر بچه ام را به دنیا آورد، هر چه دلت می خواهد انجام بده." رویت شده است که شاهزاده چینی صاحب یک کشتی و محتویات آن بود. آریا دامار همراه با مادر خود، نِی ایندهانگ و برادر مادر خویش با عجله سوار کشتی شدند.]
[بسیاری از مردم بودایی ها (هندو – بودا) به اسلام گرویدند. بسیاری از مولاناها از کشورهای مختلف آمدند و در سرزمین جاوه برای امرار معاش زندگی می کردند. پادشاه براویجایا با خبر شد که همسر باردار خود به پالمبانگ رسید و نوزاد خوشگل، درخشان مانند یک ستاره، به نام رادن فتَح را که علاقه به دین داشت، به دنیا آورد. پس از آن، آریا دامار آن زن چینی را به عقد خود درآورد و پسری به نام رادن حسین از آن ازدواج به دنیا آمد.]
بنا به روایت "چاریتا پورواکا چاروبان ناگاری"، نام اصلی زن چینی صیغه شاه براویجایا سِیو بان چی بود. او دختر تان گو هوات (Tan Go Hwat) و سِیو تِه یُو (Siu Te Yo) شهروندان مسلمان چینی از گِرسیک بود. تان گو هوات یک تاجر و عالم دینی بود که به شیخ بانتونگ (Bantong) شناخته شده بود. تومه پیرس (Tome Pires) در "Suma Oriental" (سوما شرقی) تصریح کرد که بنیانگذار سلسله دِماک به نام پاته رادین (Pate Rodin)، نوه یک جامعه از تبار پایین در گِرسیک بود. در "چاریتا پورواکا چاروبان ناگاری" آمده است که مادر رادن فتَح، دختر تان گو هوات، یک مسلمان چینی از گِرسیک بود. و این با شهادت تومه پیرس که در زمان شکوهی و عظمت دِماک یعنی در سال ۱۵۱۲ تا ۱۵۱۴ در هنگام حکومتی دوک اونوس، به جاوه آمد، سازگاری دارد.
این دیدگاه که پدربزرگ رادن فتَح به نام تان گو هوات را از فرزندان طبقه پایین در گرسیک معرفی کرد، احتمالاً مربوط به ساختار اجتماعی جامعه در اوایل قرن شانزدهم بود که مردم بومی را به عنوان افراد نجیب قرار داده و بالعکس ساکنان خارجی و فرزندان آنها را به عنوان افراد هم درجه با نوکر پیشخدمت دانسته است، همانطور که بر روی کتیبه سانگوران ثبت شده است. و اگر ساکنان خارجی به دینی غیر هندو همانطور که در نظم اجتماعی جامعه دوران ماجاپاهیت رایج بود، گرویدند، آنها را در گروه مِلِخّا که تحت گروه چاندالا، یعنی دو سطح زیر طبقه سودرا موقعیت داشتند، قرار دادند.
تحصیلات و فعالیت های علمی رادن فتَح
آموزش اولیه رادن فتَح قطعا از مادر به دست آمده بود که اصول اساسی تعالیم دین مبین اسلام را به او آموخت. علاوه بر این، رادن فتَح همچنین مسایل دینی و علوم دولتداری را از آریا دامار یاد گرفت. در دوران بلوغ، زمانی که نیاز بیشتری به علوم اسلامی احساس می شد، رادن فتَح از درس های به دست آورده از آریا دامار که هنوز از ارزش های آموزه های دین سابق پیروی می کرد، ناراضی بود. اختلاف نظر در مسایل دینی بین رادن فتَح و آریا دامار به وجود آمد، همانطور که در تاریخنگاری کاندانینگ رینگیت پوروا اینگونه ذکر شده است:
[هر دو نفر به سن بلوغ رسیدند. رادن فتَح به تبادل نظر و بحث در مورد علوم دینی با برادر خود، آریا دامار می پرداخت. آریا دامار بر اصول دانش بودایی (هندو – بودا) و رادن فتَح بر اصول علوم اسلامی تسلط داشتند. سپس رادن فتَح برای عزلت (گوشه نشینی) به کوه سومیرانگ (Sumirang) رفت. آنجا روزه گرفت. غذای او مناجات با خدا بود. تمایل به اقامه دین مبین اسلام را داشت. چرا که از نتیجه مباحثه و تبادل نظر در مسایل دینی و علمی احساس شرمندگی می کرد.]
[پسر آریا دامار، حسین تمایلی برای پیوستن به پدرش نداشت. هر جا که رادن فتَح می رفت، رادن حسین همیشه همراه او می آمد. هنگامی که رادن فتَح به عزلت در کوه رفت، رادن حسین به دنبال او آمد. رادن فتَح از رادن حسین درخواست کرد که برگردد، چرا که سفر بسیار سنگین خواهد داشت و به جاوه می رود. با این حال، رادن حسین مصمم بود و عزم کرد که زندگی خود را برای خدمت به رادن فتَح اختصاص دهد. سپس هر دو راه افتاده، از جنگل ها و کنار رودخانه ها عبور می کردند. بی خواب و خوراک بودند تا به لب ساحل رسیدند.]
در جستجوی دانش، نقل شده است که رادن فتَح و رادن حسین به ساحل رسیدند و با ملوان چینی ملاقات کردند که هر دو را به جاوه با کشتی خود به همراه آورد. پس از رسیدن به جاوه، آنها را به محضر سنن آمپل رساند تا دین اسلام را نزد او یاد بگیرند. رادن فتَح و رادن حسین سپس به شاگردی سنن آمپل پذیرفته شدند. و حتی رادن فتَح و رادن حسین را بعد از آن به عقد دختر سنن آمپل به نام دِوی مُرتسمه و نوه او به نام خانم بزرگ ویلیس در آوردند. اینگونه بود که اخبار پسر و نوه پادشاه ماجاپاهیت از پالمبانگ که نزد سنن آمپل شاگردی می کردند، به پایتخت منتشر و به پادشاه ماجاپاهیت گزارش داده شد.
پادشاه براویجایا که این گزارش را دریافت کرد، سپس رادن حسین، نوه خود را به کاخ دعوت نمود. وقتی که رادن حسین به کاخ آمد، تمایل خود را برای خدمت به پادشاه که کسی جز پدر بزرگ خود نبود، اظهار کرد. جان و روح خود را فدای پادشاه اعلام کرد. پادشاه از نوه اش راضی بود و میل به خدمت رادن حسین با شادی پذیرفته شد. سپس پادشاه او را به عنوان یک دوک با لقب پنچاتاندها (Pancatandha) در سرزمین تِرونگ منصوب نمود.
پس از منصوب شدن رادن حسین به عنوان دوک در تِرونگ، سنن آمپل به رادن فتَح برای باز کردن یک دهکده جدید و تبلیغ اسلام به مردم اطراف آن دهکده دستور داد. سنن آمپل به رادن فتَح امر فرمود که به سمت غرب تا منطقه گلاگاه وانگی (Glagah Wangi) راه برود و دهکده را در محل افتتاح کند. اما دوک در آنجا حاکم بود که حکومت خود را اداره می کرد و از گسترش دین مبین اسلام جلوگیری می نمود. سپس رادن فتَح عقب نشینی کرد و به دِماک رفت. در دِماک، رادن فتَح دهکده ای را بنا ساخت. در زمان کوتاهی، رادن فتَح موفق به توسعه دِماک گردید. سپس رادن فتَح به ماجاپاهیت نزد پادشاه دعوت شد. رادن فتَح نیز به دیدار پادشاه رفت و احترام وفاداری خود را نسبت به پادشاه اعلام کرد. رادن فتَح با شرط اینکه هر سال به ماجاپاهیت بیاید، به عنوان یک دوک در بینتارا منصوب شد.
تاریخ بانتِن توصیف کرده است که چگونه رادن فتَح در دِماک شدیداً اسلام را ترویج می نمود. بر اساس منبع تاریخنگاری بانتن معلوم شده است که رادن فتَح ابتدا یکی از مقامات پنج گانه عالی رتبه در کاخ بود. از طریق یک درگیری و مبارزه برای رسیدن به قدرت، لِمبو سورا، دوک بینتارا که رادن فتَح را به پادشاه ماجاپاهیت گزارش داده بود، کشته شد. سپس رادن فتَح خود را به عنوان دوک بینتارا به جای لِمبو سورا منصوب نمود. پسر لِمبو سورا به نام لِمبو پِتِنگ را به عنوان پسر خوانده خود گرفت. پس از به دست آوردن قدرت، رادن فتَح حکومت دِماک و حکومت بینتارا را متحد ساخت و به دِماک بینتارا تبدیل شد. به گفته تاریخنگاری سرزمین جاوه، رادن فتَح پس از رسیدن به قدرت، از عنوان دوک جیمبون نینگرات عبدالرحمن عالیحضرت پالمبانگ ساییدین پاناتاگاما استفاده می کرد.
فعالیت های تبلیغی رادن فتَح
گسترش اسلام در مجمع الجزایر نوسانتارا را نمی توان از حضور ولی سونگو جدا کرد. آنها معلمان تصوف (عرفان) بودند که به عنوان پیشگامان تبلیغ اسلام به صورت گسترده شناخته شده اند و آثاری از تصوف در اسلام نوسانتارا، به ویژه در جاوه مشهود است. البته، رادن فتَح، بنیانگذار پادشاهی دِماک بینتارا، به عنوان یکی از اعضای ولی سونگو شناخته نشده است، با این حال، موقعیت او را به عنوان یکی از اعضای گروه اولیاء که نقش به سزایی در انتشار اسلام داشت، نمی توان نادیده گرفت.
در "کرونیکل ولی سانا" آمده است که علاوه بر حضور اولیای نه گانه (ولی سونگو)، اولیایی معروف به اولیای نُکبه (Nukbah) بودند که در همه جا حضور پیدا کرده اند. در فهرست نام شخصیت ولی نکبه که در کرونیکل ولی سانا به ثبت رسیده است، تعدادی از نام ها ذکر شده است.
در لیست نام شخصیت ولی نکبه بر اساس کرونیکل ولی سانا، نام رادن فتَح دو بار (به عنوان سلطان شاه علَم اکبر و به عنوان عالی حضرت پالمبانگ) آمده است. عنوان سلطان شاه علَم اکبر، با توجه به کرونیکل پرانیتیرادیا، یک عنوان برای بنیانگذار سلطنتی دِماک، یعنی رادن فتَح بود و به روایت تاریخنگاری سرزمین جاوه، عنوان عالی حضرت پالمبانگ، یک عنوان برای بنیانگذار سلطنتی دِماک، رادن فتَح بود که در زمان حکومت از به عنوان دوک جیمبون نینگرات عبدالرحمن علی حضرت پالمبانگ ساییدین پاناتاگاما استفاده می کرد. و اما پسری که جایگزین او شد، سلطان تِرانگانا معروف به لقب کی مَس پالمبانگ بود، نه عالی حضرت پالمبانگ.
اگر چه در تاریخ، رادن فتَح به عنوان بنیانگذار سلطنتی دِماک بینتارا شناخته شده است، اما نقش حیاتی او در توسعه تبلیغ اسلام در تاریخنگاری های محلی، به ویژه در رابطه با آماده سازی قانون مثبت، سنت های دینی، ادبیات، هنر و فرهنگ، ثبت شده است. برای مثال، در سال ۱۴۷۹، یک سال پس از حمله شدن ماجاپاهیت توسط گیریندراواردانا، رادن فتَح به عنوان دوک دِماک بینتارا، علاوه بر افتتاح تأسیس مسجد جامع (بزرگ) دِماک، إعمال کتاب قانون سالوکانتارا (Salokantara) که بخشی از خلاصه قانون قبل از ماجاپاهیت، به غیر از قانون کوتارا ماناوا دهارماساسترا را برای ساکنان دِماک بینتارا، اعلام کرد. و حتی، طولی نکشید که رادن فتَح کتاب قانون جدید به نام کتاب قانون "آنگِر سوریا عالم" را معرفی کرد و آن را در دِماک بینتارا إعمال نمود.
بسیاری، دو کتاب فوق را از محصولات قانونی با روحیه قانون اسلامی می دانستند. با این حال، هنگامی که بیشتر دقت شود -با امکان نفوذ احکام اسلامی به دلیل مسلمان بودن رادن فتَح به عنوان مدوّن آن، فصل های بسیار زیادی در آنگِر سوریا عالم را بر گرفته از فصل های کتاب قانون کوتارا ماناوا دهارماساسترای مورد إعمال در زمان ماجاپاهیت، می یابیم. گفتنی است که کتاب قانون کوتارا ماناوا دهارماساسترا به ۱۹ بخش مربوط به مسائل قانون عمومی به شرح زیر تقسیم شده است:
۱. مقررات کلی در خصوص استثنای کودکان زیر ده سال از قوانین و مقررات در مورد مسائل مربوط به مجازات؛
۲. آستادوستا (Astadusta)، مربوط به هشت نوع از اقدامات کشتار و زخمی کردن مردم، با مجازات اعدام تا جریمه نقدی؛
۳. کاوولا (Kawula)، راجع به مقررات در مورد برده که به رفتار و ریشه های بردگی انسان مربوط است؛
۴. آستاچُراه (Astacorah)، درباره هشت نوع سرقت با مجازات اعم از جریمه، قطع دست و پا تا مجازات اعدام؛
۵. ساهاسا (Sahasa)، مربوط به تجاوز و بی حرمتی با مجازات جریمه، تنبیه بدنی، زندان تا مجازات اعدام؛
۶. آدُل-تینوکو (Adol-tinuku)، مربوط به احکام خرید و فروش و عواقب قانونی آن؛
۷. ساندا (Sanda)، در ارتباط با احکام رهن؛
۸. آهوتانگ-آپیوتانگ (Apihutang-Ahutang)، مربوط به احکام قرض؛
۹. تیتیپَن (Titipan)، مقررات مربوط به امانتداری یا ودیعه کالا، حیوان و پول؛
۱۰. توکُن (Tukon)، مقررات مربوط به مهریه مانند مقدار آن، پس دادن آن از زن، مهریه متعلق به زن و لغو مهریه؛
۱۱. کاوارانگن (Kawarangan)، در مورد احکام ازدواج؛
۱۲. پارادارا (Paradara)، در خصوص اعمال بی شرمانه، آزار و اذیت جنسی، تجاوز با مجازات قطع دست تا مجازات اعدام؛
۱۳. دِرِوِه کالیلیران (Drewe Kaliliran)، در مورد احکام ارث از نسل خونی تا پسر خوانده؛
۱۴. واکپاروشا (Wakparusya)، مربوط به احکام توهین و تحقیر؛
۱۵. دنداپاروشا (Dandaparusya)، در مورد خشونت علیه انسان و حیوانات با مجازات متناسب با اعمال انجام شده از تنبیه بدنی، جریمه، حبس تا مجازات اعدام؛
۱۶. کاگِلِهان (Kagelehan)، مربوط به غفلت از یک فرد که منجر به آسیب رساندن به دیگران می شود؛
۱۷. آتوکاران (Atukaran)، مقررات مربوط به دوئل در مقابل دید مردم. هیچ مجازاتی وجود نداشت حتی اگر یکی از آن، کشته بشود، اما اگر در شب مبارزه کنند و متقلبانه انجام گردد، به عنوان قتل تلقی خواهد شد؛
۱۸. بُهومی (Bhumi)، در مورد مقررات مربوط به مالکیت، کشت و اجاره زمین های زراعی؛
۱۹. دووِلاتِک (Duwilatek)، مربوط به احکام تهمت با مجازات تنبیه بدنی، جریمه تا مجازات اعدام.
با إعمال کتاب قانون آنگِر سوریا عالَم که اساساً از کتاب قانون کوتارا ماناوا دهارماساسترا تفاوت آنچنانی ندارد (مجازات سرقت، قطع دست؛ سرقت با کشتن، اعدام؛ زنا، اعدام؛ تهمت، ضرب یا اعدام؛ شکنجه گر، شکنجه به مثل یا جریمه و حتی اعدام اگر به کشته شدن منجر شود)، مقاومت مردم در مقابل إعمال و اجرای قوانین توسط حاکم دِماک رخ نداد. و حتی در هنگام کاهش شدید قدرت ماجاپاهیت که با عدم رعایت قوانین در مناطق مختلف، به ویژه مناطق با فاصله دور از پایتخت ماجاپاهیت و نزدیک تر به دِماک، محسوس بود، مردم ترجیح دادند که از قوانین دِماک بینتارا در حفظ نظم عمومی و جامعه تبعیت کنند.
توسعه فرهنگ و هنر به خصوص هنر عروسک خیمه شب بازی که عبارت است از نقطه اوج هنر زیرا که ترکیبی هماهنگ از نقاشی، مجسمه سازی، اشکال هنری، هنر تئاتر، هنر صدا، هنر موسیقی، هنر حکاکی، ادبیات می باشد ، در زمان حکومت رادن فتَح به صورت گسترده رخ می داد. به گفته رادن پوجاسوبروتو (۱۹۷۸)، رادن فتَح، نخستین سلطان دِماک علاقه بسیار به هنر عروسک خیمه شب بازی که مورد محبوبیت مردم بود، داشت. با این حال، رادن فتَح به عنوان حاکم، دولتمرد، هنرمند، حقوقدان، کارشناس علوم اجتماعی و همچنین عالم دینی که توانایی به خواندن پدیده های اجتماعی را داشت و سپس به عنوان یک سیاست در ساخت جامعه آن را منعکس کرد، به بررسی دقیق جهت توسعه هنر خیمه شب بازی مطابق با آموزه های اسلامی نیاز داشت. بنابراین، پس از درخواست راهنمایی و پیشنهاد از برخی از اعضای ولی سونگو، نتایج زیر به دست آمده است:
۱. هنر عروسک لازم است و می تواند با این شرط ادامه پیدا کند که تغییراتی مطابق با زمان خود ایجاد گردد؛
۲. هنر عروسک را می توان به عنوان یک ابزار خوب برای تبلیغ اسلام استفاده نمود؛
۳. شکل عروسک تغییر گردد، چگونه و از چه تهیه شود، آزاد می باشد، مادامی که از شکل انسان مانند دوری می کند؛
۴. داستان خدایان باید تغییر پیدا کند و با ایدئولوژی با روح اسلام به منظور دور انداختن شرک، پر گردد؛
۵. داستان عروسک باید با تبلیغ دینی حاوی ایمان، عبادت، اخلاق، نجابت و نزاکت پر شود؛
۶. داستان های عروسکی از هم جدا شده بر اساس اثر والمیکی و ویاسا باید دوباره ایجاد تغییر گردد و به دو داستان مرتبط و دارای روح اسلام نوشته شود؛
۷. شخصیت های داستان عروسک و حوادث در آن تنها به عنوان یک نماد پذیرفته بشود و تفسیر مناسب با پیشرفت تاریخی و مطابق با آموزه های اسلامی داده شود؛
۸. نمایش هنر عروسک باید از قواعد اخلاق و به دور از گناه و معصیت تبعیت کند؛
۹. به تمام عناصر هنر عروسک، از جمله ابزارهای موسیقی، آهنگ ها، شخصیت ها و نقش های اصلی آن، معانی مناسب با تبلیغ اسلام ارائه داده شود.
به گفته سِری مولیانا (Sri Mulyono)، (۱۹۷۸)، رادن فتَح و اولیا در جزیره جاوه بسیار علاقه مند به هنرهای محلی بودند. بنابراین، آنها به صورت فعالانه به ایجاد تکمیلات و تغییرات در قالب عروسک، فرم، روش نمایش و لوازم تکمیلی و یا امکانات نمایش عروسکی پوروای به دست آمده از ماجاپاهیت، می پرداختند تا با آموزه های اسلامی در تضاد نگردد. در زمان سلطنت رادن فتَح، عروسک را دو بعدی مسطح ساخته و زاویه دار به تصویر کشیدند که با نقش برجسته معبد هندو – بودا شباهتی نداشته باشد.
همچنین سری مولیانا اظهار داشت که رادن فتَح، سلطان دِماک یک دستگاه موسیقی به نام لاراس پِلاگ (Laras Pelog) ساخت که در روزهای خاص در حیاط مسجد دِماک قرار داده و صدا در آوردند. این مجموعه از ابزار موسیقی نیز به نام سِکاتی (Sekati) یاد شده است. این سنت هنوز هم در کاخ سوراکارتا و جوگجاکارتا در هر ماه مولود (ربیع الاول) در جشن تولد پیامبر گرامی (ص) که به جشن سِکاتِن (Sekaten، از Syahadatain یا شهادتین) معروف است، برگزار می شود. در دوران دِماک، مناسباتی که جشن می گرفتند عبارت بود از عید فطر، عید قربان و تولد حضرت محمد (ص). جشن تولد پیامبر اکرم (ص) اولویت داشت. به گفته کی سیسواهَرساجا در "Guna Cara Agama"، در زمان دِماک، برای روح بخشیدن به جشن تولد پیامبر (ص)، دوک ها و کارکنان کاخ ساحلی، هفت روز قبل در کاخ احضار می شدند. هدف احضار ارائه خدمات به حاکم بود. به کارکنان قسمت امور دینی (مانند روحانیون، رئیس دفتر ازدواج و غیره) دستور داده شد که در مسجد به ذکر بپردازند، ارشاداتی در مسایل دین به مردم بدهند و هدایت برای شهادتین گفتن را به مردم که دسته دسته مسجد را برای دیدن یا شنیدن صدای مجموعه ابزار سنتی موسیقی پر کردند، ارائه دهند.
برای جذب مردم با این وسیله، صدای ابزار بزرگ از آن مجموعه که در بانگسال مانگانتی (دفتر پادشاه) قرار داشت و پس از عشا، از کاخ به مسجد آورده شد را به طور مداوم در آن مسافت درآوردند. در صحن مسجد، ابزار بزرگ به تعداد دو جفت در سمت راست و چپ بانگسال قرار داده شد و سپس شب (پس از عشا تا نصف شب) و روز (صبح تا ظهر) صدای آن را در می آوردند.
مردم بسیاری که به صدای ارکستر مجذوب شده و دسته دسته به صحن مسجد می آمدند. در حال انتظار توزیع غذا، به آنها در مورد آموزه های اسلامی و سیره پیامبر گرامی (ص) توضیحاتی ارائه می شد. پس از توزیع غذا، دعا می خواندند و همراه با هم غذا خوردند. کسانی که به تعالیم اسلامی جلب شدند، برای خواندن دو کلمه شهادت به عنوان ابراز گرویدن به اسلام، راهنمایی گردیدند. و هر روز به مدت هفت روز تا روز تولد حضرت (ص) برگزار می شد.
برنامه در آخرین روز، ۱۲ ربیع الاول به اوج خود رسید. سری سلطان شاه علَم اکبر (رادن فتَح) به عنوان خلیفه مسلمانان، از صبح در مقابل نخست وزیر، وزرا و مقامات عالی رتبه می نشست. سپس از کاخ، "غذاهای کوه مانند روی ظرف سنتی" به عنوان هدیه از پادشاه به مسجد آورده شد. نزدیک ظهر، سلطان همراه با مقامات دولتی و فرمانده ها از کاخ به سمت مسجد بزرگ قدم زدند. نماز ظهر به امامت سری سلطان اقامه شد. پس از نماز ظهر، دعایی توسط یک روحانی خوانده شد و سپس غذاها را همراه مردم می خوردند. در پایان، برنامه با صداهای طبل، ترومپت و سلاح های سربازان خاتمه یافت. این سنت، پس از دوره دِماک، در منطقه پاجانگ، سپس ماتارام و پس از آن سوراکارتا و جوگجاکارتا ادامه داشت.
دِماک که در ابتدا یک دهکده با هم ادغام شده با شهر بینتارا بود، تحت حکومت رادن فتَح به یک شهر توسعه یافته و بانفوذ در جاوه تا پالمبانگ، جامبی، بانگکا، بِلیتونگ و تانجونگ پورا تبدیل شد. تومه پیرس که مدتی پس از درگذشت رادن فتَح و در زمان سلطان تِرانگانا، جایگزین رادن فتَح، به دِماک متوقف بود، یادداشت های خود را در مورد دِماک در سال ۱۵۱۵ میلادی نوشت و دِماک را اینگونه توصیف کرد: "دماک یک شهر مرفه بود، از هشت تا ده هزار خانه تشکیل شد، زمین های در مجاورت، برنج فراوانی را تولید می کرد که برخی از آن به مالاکا صادر می شد. " به گفته تومه پیرس، دِماک حدود چهل کشتی از نوع جونگ (Jung)[۱] برای خدمات تجاری در امتداد سواحل شمالی جاوه تا پالمبانگ، جامبی، بانگکا، بِلیتونگ، جزایر مِنامبی (Menamby) و جزایر روبروی تانجونگ پورا داشت.
بر اساس توضیحات فوق، غیر قابل انکار است که حضور رادن فتَح به عنوان بنیانگذار سلطنت دِماک بینتارا، نقش قابل توجهی در روند تبلیغ اسلام در مجمع الجزایر نوسانتارا، به ویژه در جاوه را ایفا کرد. چرا که به وسیله قدرت سیاسی که در دست داشت، جنبه های مختلف از تبلیغ مربوط به زندگی اجتماعی، اقتصاد، هنر، ادبیات و سنت های دینی را توانست سازماندهی کرده و به طور موثر تر، به خصوص با وجود عواملی مانند سیاست دولت، پشتیبانی دستگاه ها، نقش روشنفکران و اشراف و از جمله پشتیبانی مالی، توسعه دهد. علاوه بر این، کاخ، نقش مرکز توسعه فرهنگی را که از آغاز حکومت رادن فتَح، به سمت توسعه فرهنگ اسلامی جهت داده شده بود، ایفا کرد. به خاطر همین خدمات بزرگ رادن فتَح در تبلیغ اسلام بود که آرامگاه او تاکنون مورد احترام و زیارت بسیاری از مسلمانان اندونزی شده است.
[۱] نوع کشتی چوبی بزرگ مانند ناوگان کنونی.
نظر شما