روند اسلامی سازی به صورت سازمان یافته و سیستماتیک در مجمع الجزایر پس از حضور دو برادر از سرزمین چمپا، یعنی رادن رحمت (سنن آمپل) و رادن علی مرتضی (سنن گرسیک) اتفاق افتاد.

فصل ششم

سنت های دینی اسلام چمپا

همانطور که در پیش بیان شده است که روند اسلامی سازی به صورت سازمان یافته و سیستماتیک در مجمع الجزایر پس از حضور دو برادر از سرزمین چمپا، یعنی رادن رحمت (سنن آمپل) و رادن علی مرتضی (سنن گرسیک) اتفاق افتاد. آثار به جا مانده از تبلیغ آنها هنوز هم با ملاحظه سنت های دینی، خرافات، سیستم ارزشی و الگوهای اجتماعی جامعه مسلمان اندونزی قابل مشاهده است که نفوذ قوی چمپا آشکارا ظاهر شده است. بزرگترین نفوذ چمپا در اندونزی وقوع آسیمیلاسیون در سنت دینی است که تاکنون توسط بسیاری از جامعه برگزار می گردد.

برای اکثریت مسلمانان که با تاریخ آشنایی زیادی ندارند، تصور می شود که آداب و رسوم و سنت های دینی مورد انجام مسلمانان سنتی، نتیجه اختلاط بین آموزه های هندو-بودایی و اسلام بوده است. بدون حمایت از واقعیت های تاریخی، اظهار شده است که سنت های دینی در ارتباط با کندوری بزرگداشت درگذشت یک فرد در سومین، هفتمین، چهلمین، صدمین و هزارمین روز، میراث هندو-بودایی بوده است. در حالیکه در آیین هندو و بودا سنت کندوری و سنت بزرگداشت درگذشت یک فرد در سومین، هفتمین، چهلمین، صدمین و هزارمین روز شناخته شده نبود. هندوها با سالگرد درگذشت یک فرد در مراسم سرادها (Sraddha) که دوازده سال پس از مرگ آن برگزار می شود، آشنا دارند.

با نگاه از جنبه های تاریخی-اجتماعی، تغییرات در آداب و رسوم و سنت های اعتقادی در مجمع الجزایر نوسانتارا، به خصوص در جاوه پس از فروپاشی ماجاپاهیت، نمی تواند غیر از این تفسیر شود که وقوع آن، نتیجه نفوذ قوی از مهاجران مسلمان از سرزمین چمپا با حضور دو برادر رادن رحمت و رادن علی مرتضی بوده است. رویدادی که در حدود سال ۱۴۴۰ میلادی رخ داده بود و سپس با حضور پناهندگان از چمپا در دوره بین ۱۴۴۶-۱۴۷۱ میلادی، یعنی زمان سقوط حکومت پادشاهی چمپا به دلیل حمله ویتنام، در پی داشت، به احتمال زیاد، سهم بزرگی در تغییرات فرهنگی و اجتماعی-دینی را در جامعه ماجاپاهیت در حال فروپاشی به ارمغان آورده است.

آنتوان کاباتون (Antoine Cabaton) در "افراد مسلمان چمپا در هندوچین فرانسه"، ۱۹۰۷ اظهار داشت که افراد مسلمان چمپا در بین توآن (Binh Thuan) پس از مراسم خاکسپاری مرحوم از اعضای خانواده، در سومین، هفتمین، دهمین، سیومین، چهلمین، صدمین و هزارمین روز به برگزاری مراسم یادبود می پرداختند. باز هم به گفته آنتوان کاباتون، مردم چمپا، علاوه بر انجام سنت های دینی در بزرگداشت درگذشت یک فرد، مراسم سالگرد، مراسم عاشورا، جشن میلاد پیامبر گرامی (ص)، مراسم عروسی و سایر آداب و رسوم مالایو – پلینزی را برگزار می کردند. بر اساس توضیحات آنتوان کاباتون، می توان نتیجه گرفت که سنت های یادبود درگذشت یک نفر، مراسم سالگرد، مراسم عاشورا، تولد پیامبر اکرم (ص) و سایر آداب و رسوم مالایی-پلینزی که مردم مسلمان مجمع الجزایر نوسانتارا برگزار نموده اند، نتیجه نفوذ از سنت های دینی مسلمانان چمپا بود که توسط دو برادر رادن رحمت و رادن علی مرتضی آورده شده است.

به نظر آنتوان کاباتون، یک مراسم با دعا، یعنی بسم الله و فاتحه آغاز می شد و سپس با مدح پو یانگ (Po Yang یا Pu Hyang) و ارواح نیاکان ادامه پیدا کرد و با یک ضیافت و پذیرایی خاتمه یافت که در آن به اونگ گرو (Ong Gru یعنی استاد) همراه با امام مراسم اجازه داده شد که نخست غذا بخورند. این سنت دینی که مورد انجام مسلمانان چمپا بود، تفاوت زیادی با سنت مورد اجرای مسلمانان اندونزی، به ویژه جاوه ندارد. این مراسم، کندوری یاد می شود که قبل از خواندن دعاهای اسلامی، برنامه افتتاحیه شروع می گردد. مجری برنامه ابتدا قصد برگزاری مراسم را ذکر کرده، سپس رضایت اجداد را طلب نموده، "سفره" را برای ارواح نیاکان و روح نگهبان روستا تقدیم فرموده است. پس از آن، فاتحه را چند بار می خواندند که پاداش آن را به ارواح مزبور هدیه کردند. خود اصطلاح کندوری از زبان فارسی مأخوذ شده است که به سنت در برگزاری مراسم متعلق به فاطمه زهرا (ع)، دختر حضرت محمد (ص)، همراه با دعا و سفره غذا ربطی داشت. سنت کندوری مورد اجرای مردم چمپا که پس از آن به مجمع الجزایر نوسانتارا، به ویژه جاوه گسترش یافت، به احتمال بسیار زیاد از نفوذ شیعه متأثر بود و به گفته فاطمی (۱۹۶۳)، مسلمانان چمپا شیعه مذهب بودند.

ورود باورهای مسلمانان چمپا به سنت های دینی مسلمانان در مجمع الجزایر نوسانتارا، به خصوص در جاوه، با ورود باورها به موجودات عالم غیب و خرافات از چمپا در خصوص ارواح در کنار عالم انسان، به دنبال داشت. برخلاف اعتقادات عموم مردم ماجاپاهیت نسبت به ارواح که آن را نیمه خدایان دانستند، اعتقاد مسلمانان مجمع الجزایر نوسانتارای متأثر از چمپا با رنگ اسلامی، شامل انواع مختلفی از موجودات عالم غیب مانند اجنه مسلمان، شیاطین، نگهبانان درختان می باشد.

در این روند از گسترش باور به موجودات فراطبیعی، مردم اندونزی نیز تحت تأثیر خرافات ویژه چمپا، مانند اعتقاد به تعداد صدای مارمولک، فقدان کنترل خود بر بدن و روح (تسلط جن یا روح از خارج بر خود)، سحر، جادوی سیاه، تابو در برنج گرفتن از انبار در شب، ذکر ببر با اصطلاح "پدربزرگ و مادر بزرگ" و غیره، قرار داشته اند. گرچه در ابتدا این آسیمیلاسیون در مدارس اسلامی شبانه روزی (پسانترن یا حوزه) و جوامع مسلمان در مناطق ساحلی انجام شده بود، اما در روند انتشار نتایج آسیمیلاسیون به عموم مردم، تمایل به استفاده از کاخ به عنوان نهاد مرکزی وجود داشته است. قدرت های اسلامی در مناطق دور افتاده (داخلی) بود که به صورت سازمان یافته و سیستماتیک، باورها نسبت به موجودات فراطبیعی و خرافات در مجموعه ای از سنت های فرهنگی توسعه می داد که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد.

نوسنجیدن ارزش ها (و تبدیل آن) به اسلام مجمع الجزایر نوسانتارا

ماجاپاهیت به عنوان امپراتوری متحد کننده کل مجمع الجزایر نوسانتارا، به ارزش های فتح، یعنی ارزش های عظمت، شکوه، تعالی، بزرگی، برتری، تسخیر و پیروزی که در سوگند آموکتی پالاپا نخست وزیر گاجامادا، منعکس است، باور داشت. این اصل از هنگامی که پادشاه کِرتانِگارا فرستاده امپراتور چین که پیشنهاد تسلیم سینگاساری (Singasari) ماجاپاهیت داد، را صدمه زد، رشد کرده بود. اجداد پادشاه های ماجاپاهیت از سلسله راجاسا، فرزندان رانگاه راجاسا سنگ آموروابومی (کِن آروک = Ken Arok) با کمال افتخار، مثلاً، از عنوان با عظمت راجاسا که معنای آن با صفت راجاس (Rajas، جاوه قدیمی = روحیه یا شهوت فروزان بدون کنترل) می باشد، استفاده کرد.

ارزش های عظمت، شکوه، تعالی، بزرگی، برتری، تسخیر و پیروزی مورد باور مردم ماجاپاهیت در آن زمان، اگر تجزیه شود، شامل ارزش های ذیل می گردد: آدیگانا (Adhigana = تعالی)، آدیگونگ (Adhigung = عظمت)، آدیگونا (Adhiguna = برتری)، راجاس (Rajas، جاوه قدیمی = روحیه یا شهوت فروزان بدون کنترل)، تن هالاه (Tan Halah = بدون شکست)، کاواسا (Kawasa = با قدرت)، نیراتیسایا (Niratisaya = بینظیر، جایا (Jaya = پیروزی) و نیربهایا (Nirbhaya = بی باکی.

ارزش های مورد باور مردم ماجاپاهیت، حداقل توسط دیوگو دو کوتو (Diogo Do Couto) که به جاوه در سال ۱۵۲۶، یکسال قبل از سقوط ماجاپاهیت به دلیل حمله نیروهای سوراناتا به رهبری سنن قدوس، آمده بود، مشاهده می شد. دیوگو دو کوتو در نوشته خود با عنوان "دِکاداس دا آسیا" (Decadas da Asia) (در آدولف هیوکِن (Adolf Heuken)، ۱۹۹۹)، برداشت خود را از مردم جاوه به عنوان مغرور ترین ملت در جهان، به شرح زیر ثبت کرد:

جزیره جاوه از چیزهایی که نیازهای زندگی انسان را تأمین می کند، فراوان بود. اینقدر با وفور بود که مالاکا، آچه و سایر سرزمین های همسایه، نیازهای خود از آنجا تأمین می شد. مردم بومی که به نام جاوه ای شناخته شده اند، متکبر بودند و همیشه غیر از مردم جاوه را پایین تر از خود می دانستند، به طوری که اگر یک جاوه در جاده ای در حال عبور بود و یک نفر از قبیله یا کشور دیگری را در بالای تپه یا مکان بالاتر از آن جاده دید، و اگر آن فرد غیر جاوه بلافاصله پایین نیامد تا فرد جاوه رد شود، فرد جاوه او را خواهد کشت. چرا که فرد جاوه اجازه نمی داد هیچ کس بالاتر از او بایستد. و حتی هیچ فردی از جاوه حاضر نبود بر روی سر خود باری ببرد، حتی اگر به مجازات مرگ تهدید شده باشد.

با درک ارزش های مورد باور مردم جاوه عصر ماجاپاهیت، طبیعی بود که ظهور دوک نشین های کوچک توسط جنگ سالاران پس از فروپاشی ماجاپاهیت، جنگ داخلی غیر نظامی طولانی را با ایجاد فضای هرج و مرج در جامعه نتیجه دهد. تاریخنگاری محلی به ظهور دوک نشین های جدید که در زمان ماجاپاهیت هرگز اهمیت آن ذکر نشده بود، اشاره کرده است. هر کدام از آن دوک نشین ها ادعای جانشین و ادامه دهنده قدرت ماجاپاهیت را کرد.

از جمله دوک نشین های جدید که اغلب وجود آن در تاریخنگاری اشاره شده است، به این شرح است: تِرونگ، سِنگوروه، جاپان، ویراسابها، تِپاسانا، کِداوونگ، گارودا، دِنکُل، بانگِر، گِندینگ، جارنوندا، بِلیتار، سِرنگآت، پنجِر، هانتانگ، پامِنانگ، راوا، کامپاک، پاناراگا، ویراساری، جاگاراگا، توبان، سیدهایو، تاندِس، لامونگن، گیری، سورابایا، پِساگی، پاسیر، اوتِر، وِدی، تاجی، بوجونگ، تِدونان، جاراتان، کاجونگآن، راجِگوِسی، کاندورُوان، بلامبانگآن، پوگِر، بابادان، تِگال، کِندال، جاپارا، دِماک، پِنگینگ، سامارانگ، تِدونان، پاتی، بینانگون، جیپانگ، کِنیتِن، سومِنِپ، پامادِگان، پرومباسان، آرُسبایا و گیلی ماندانگین که با پادشاهی های قدیمی تابع ماجاپاهیت مانند لاسم، پاجانگ، ماتارام، وِنکِر، پامُتان، پاوانوهان، کابالان، سینگهاساری، کِدیری، کِرتابهومی، سینهاپورا و ویرابهومی با هم تداخل داشتند. به نقلی، آن دوک نشین های جدید اغلب در جنگ با یکدیگر بودند. نتیجتاً، جمعیت ساکنان جزیره جاوه پس از فروپاشی ماجاپاهیت بسیار شدت کاهش یافت.

ظهور دِماک بینتارا به عنوان یک قدرت سیاسی که موفق به متحد ساختن قدرت های دوک های مسلمان در امتداد سواحل شمالی جاوه گردید، می تواند به عنوان یکی از عوامل محرک برای تداوم نوسنجیدن ارزش های جامعه جاوه (ماجاپاهیت) تلقی شود که قبلا به ارزش های عظمت، شکوه، تعالی، بزرگی، برتری، تسخیر و پیروزی تکیه می کردند و به ارزش های اسلامی تبدیل شود. این موفقیت دِماک بینتارا در متحد ساختن جنگ سالاران حاکم دوک نشین های جدید بود که تا دوران پادشاهی پاجانگ و ماتارام ادامه داشت و روند نوسنجیدن ارزش ها را با تاثیر مثبت در کاستن و متوقف نمودن جنگ های داخلی غیر نظامی طولانی که به کاهش تعداد جمعیت منجر شد، تکمیل کرد.

در همین حال، منطقه بلامبانگآن که تا قرن هیجدهم جمعیت آن مسلمان نشده و ارزش های خاص ماجاپاهیت: عظمت، شکوه، تعالی، بزرگی، برتری، تسخیر و پیروزی را دنبال نمودند، همچنان عادت جنگ بین دوک نشین ها، چه به بهانه مسایل ارضی و چه برای مبارزه جهت تاج و تخت بین خانواده ها، ادامه پیدا کرد که در تاریخنگاری محلی مانند کرونیکل سِمار، کرونیکل بایو، کرونیکل ویلیس، کرونیکل تاوانگ آلون، کرونیکل ماس سِپوه و نیز در "Colonial Archive" (بایگانی استعمار) به ثبت رسیده است. به خاطر نبرد مداوم تا ربع آخر قرن هیجدهم بود که احتمالاً مردم بلامبانگآن را تقریباً از بین برد. در نهایت، بنا به سیاست هلندی شرق هند، منطقه بلامبانگآن در حوالی دهه ۱۸۴۰ از مردم فقیر از جزیره مادورا به عنوان کارگران در مزارع مملو گردید.[۱]

با آن ارزش های مورد باور، در تاریخ آمده است که مردم ماجاپاهیت، حاکم بر تمامی قبایل در مجمع الجزایر نوسانتارا، به ویژه در زمان حاکمیت چهره های بزرگ مانند رادن ویجایا، تریبُواناتونگادِوی، گاجامادا، هایام ووروک، ویکراماواردانا و سری کِرتاویجایا، بودند.

با این حال، زمانی که ارث تاج و تخت ماجاپاهیت به پادشاهان ضعیف رسید، آن ارزش های افتخاری به یک فاجعه تبدیل شد. در قضیه جانشینی تاج و تخت ماجاپاهیت پس از پادشاه کِرتاویجایا، مثلاً، همه خانواده های سلطنتی احساس می کردند که آنها برای حکومت اولویت داشتند، چرا که از دیگران برتر و بهتر بودند. خانواده های سلطنتی تمایل قوی به شکست دادن رقبای خود داشتند. و پایان فرآیند جانشینی، وقوع جنگ داخلی طولانی بین خانواده ها بود که باعث از بین رفتن جمعیت ماجاپاهیت در آن نبرد غیر نظامی شد. فراز و نشیب قدرت پادشاهان ماجاپاهیت پس از پادشاه کِرتاویجایا که با جنگ های داخلی میان خانواده سلطنتی و به دنبال آن ظهور جنگ سالاران و نبرد بین آنها، آغاز گردید، این امر زا ثابت کرده است که ارزش های خاص ماجاپاهیت از قبیل عظمت، شکوه، تعالی، بزرگی، برتری، تسخیر و پیروزی به عامل عمده خونریزی بی پایان تبدیل شد.

حضور ولی سونگو و حاکمان مسلمان در سواحل شمال جاوه، نمی تواند در روند ورود ارزش های اسلامی به زندگی مردم ماجاپاهیت که در آن درگیری دچار تفرقه شدند، نادیده گرفته شود. همانند سایر ارزش های به دست آمده از آموزه های اسلامی، ارزش های اسلامی توسعه یافته در پایان دوران ماجاپاهیت که توسط ولی سونگو در آن عصر کاشته شد، بر اساس اصول توازن و هماهنگی استوار بود.

با شناسایی ارزش های مورد باور جامعه اسلامی آن روز، آشکار است که چگونه ارزش های اسلامی اخذ شده از زبان عربی به ارزش های جامعه در پایان دوران ماجاپاهیت نفوذ کرد.

برخی از مجموعه ارزش های مأخوذه از ارزش های اسلامی کاشته شده ولی سونگو، آثار آن در ارزش های اخلاقی جامعه جاوه که اشاره به ارزش های صوفی گری داشت، مشهود می باشد. از جمله آن ارزش ها عبارتند از: صبر، اخلاص، تواضع، عدل، اخوه، رضا، ورع، قناعت، ذکر، توکل و لله. بنابراین، ولی سونگو به انجام یک نوسنجیدن ارزش ها از ارزش های جامعه ماجاپاهیت مبنی بر روحیه عظمت، شکوه، تعالی، بزرگی، برتری، تسخیر و پیروزی به ارزش های جامعه مسلمان جاوه که به صفات لطافت، مهربانی، نجابت و همدلی شناخته شده اند، موفق گردیدند. این امر باعث شد که جونگهوهن (F.W. Junghuhn) در نوشته فلسفی تحت عنوان "Licht en Schaduwbeelden Uit de Binnenlanden van  Java" (نور و سایه تصاویر از داخل جاوه)، ۱۸۶۷، اظهار داشت که برتری ارزشهای متعالی از جاوه بالاتر از دین ملت سفید پوست است.

در مدت فرآیند نوسنجیدن از ارزش های ماجاپاهیت به ارزش های اسلامی، ولی سونگوی مروج اسلام و جانشینان آنها برای تغییر اموری مربوط به کاپیتایان و هندو-بودایی که مطابق با اسلام نبود، تلاش کردند. در تلاش برای مطابقت دادن عبادات کاپیتایان و هندو-بودایی به عبادات اسلامی، ولی سونگو تغییرات مطابق با آموزه های اسلامی را ایجاد نمودند. به گفته افندی زرکشی (۱۹۷۷)، سه چیز اصلی وجود دارد که در روند مطابقت با تعالیم اسلام توسط ولی سونگو تغییر پیدا کرد: (۱) عادت سمادی (Samadhi) به عنوان ستایش سکوت به نماز واجب تغییر یافت؛ (۲) عادت ارائه غذاها و غیره (برای ارواح اجداد و نیاکان) به صدقه دادن تبدیل شد؛ (۳) آداب و رسوم تقلیدی از خدایان در مراسم ازدواج مانند کاشت درخت به نام دِواندارو یا کالپاتارو (چوپ حامل وحی خدا یا درخت حیات)، به صدا در آوردن ابزار موسیقی لوکانانتای نازل از آسمان، آواز خواندن زنان در حالت انتظار از حضور خدایان در حرکات رقص، از طریق بالحکمه حذف شد تا بصیرت عموم مردم باز گردد.

اسلامی سازی دین کاپیتایان و هندو-بودایی

دِماک نخستین پادشاهی اسلامی در جاوه پس از فروپاشی ماجاپاهیت بود و به عنوان یکی از مهم ترین مرکز برای گسترش ارزش های حاصل از آسیمیلاسیون فرهنگی-اجتماعی-دینی جامعه اسلامی شناخته شد. در تاریخنگاری جاوه آمده است که پادشاهی دِماک توسط رادن فتَح ملقب به دوک جیمبون اعلیحضرت پالمبانگ سیدین پاناتاگاما، شاگرد سنن آمپل تأسیس شد. اگرچه دِماک به عنوان پادشاهی اسلامی در نظر گرفته شد، اما حکومت و محصولات قانونی مورد اجرای دولت، از الگوی قوانین ماجاپاهیت پیروی کرد. آنگِر سوریا عالم، کتاب قانون دوران دِماک، از لحاظ محتوایی به قانون موجود در کتاب سالاکانتارا و کوتاراماناوا دارماساسترای مورد استفاده در ماجاپاهیت نزدیک تر ارزیابی شده است. این مطلب نشان می دهد که فرآیند همگونی فرهنگی-اجتماعی-دینی نیز جهت دولت سازی توسط رادن فتَح، دانش آموخته حوزه آمپل دِندتا صورت پذیرفت. حتی بعد از آن، پسر رادن فتَح به نام تِرانگانا (Trenggana)، شرایط تشکیل و استقرار یک قدرت سنتی را با آوردن ارثیه ماجاپاهیت به دِماک، تکمیل کرد. لذا دِماک به عنوان ادامه دهنده ماجاپاهیت در نظر گرفته شد.

از نگاه سنتی، یک دولت (حکومت) در مجمع الجزایر نوسانتارا برای رسیدن به مقبولیت از تمام عناصر مردمی، به شرایطی ذیل نیاز داشت: نخست، دارای یک رهبر، یعنی مرد قوی صاحب نیروهای مافوق طبیعی و همچنین توانایی برای رهبری ملت؛ دوم، اقتدار دولت زمانی ممکن بود که توسط نیروهای مافوق طبیعی از ارثیه دارای "قدرت سحر و جادو" پشتیبانی شده باشد. لذا دولتی که ارثیه با قدرت نداشت، فاقد مقبولیت بیشتری از مردم خواهد بود؛ سوم، از دوران کالینگا در قرن هفتم میلادی، اجرای شدید قوانین، یک پیش شرط برای اقتدار دولت در تنظیم مدیریت شهروندان گردید؛ چهارم، قدرت رهبر دولت زمانی نزد مردم مقبولیت داشت که مورد حمایت نخبگان معنوی شده باشد. در مورد فروپاشی قدرت کِرتاجایا، حاکم کِدیری، واضح است که از امتناع روحانیون شیوا برای حمایت از سیاست شاه که می خواست خود را به عنوان تجسم از خدا بپرستند، شروع شده بود.

تا زمان اقامه قدرت دِماک بینتارا، جایگاه ولی سونگو به عنوان یک نهاد مقدس و محل تجمع نخبگان معنوی، نقش رکن اساسی را برای آن نخستین سلطنتی اسلامی در جاوه ایفا کرد. قدرت دِماک بینتارا پس از اینکه سلطان تِرانگانا ارثیه های ماجاپاهیت را به کاخ خود آورد، مستحکم تر شد. هنگامی که سلطان آدیویجایا، حاکم منطقه پاجانگ گردید و ارثیه های دِماک را به پاجانگ انتقال داد، اعتبار قدرت او به رسمیت شناخته شد، اما پس از انتصاب او توسط سنن پراپِن از منطقه گیری، مقبولیت بیشتری نزد مردم نصیب او گردید. همچنین در قضیه پادشاهان ماتارام، علاوه بر مقبولیت معنوی حاصل از ارثیه های به دست آمده از کاخ پاجانگ، مشروعیت آنها نیز از طرف سنن کالیجاگا و فرزندان او تأیید شد. و چنین پدیده ای، نمی تواند به معنی دیگر غیر از یک فرایند آسیمیلاسیون از سیستم های قدرت سنتی متأثر از کاپیتایان و هندو-بودایی، به اسلام تفسیر گردد و می توان آن را به عنوان بخشی از اسلامی سازی آموزه های کاپیتایان و هندو-بودایی در نظر گرفت.

سریع ترین و گسترده ترین تلاش در تبلیغ اسلام از طریق فرایند اسلامی سازی آموزه های کاپیتایان و هندو-بودایی، ظاهراً عبارت بود از توسعه هملت ها و دهکده ها که در اصل مراکز آموزشی هندو-بودایی و کاپیتایان و اقامتگاه ها و خوابگاه های طلاب یا ویکوهای آنها بود. از طریق این مراکز آموزشی محلی بود که آموزه های اسلام متناسب با کاپیتایان و هندو-بودایی، پتانسیل رشد سریع آن را در میان جامعه ایجاد نمود. چرا که هر چه هملت ها و دهکده های جدید در میان جامعه بیشتر تأسیس شده بود، مردم بیشتری خواهان زندگی ویکویی (طلبگی در هندو-بودایی) یا چانتِریکی (شاگردی در کاپیتایان) گردیدند که آموزه های اسلام شبیه به تعالیم شیوا-بودا به طور فزاینده در میان جامعه ترویج می شد. به همین دلیل، با ظهور اسلام سنتی خاص از مراکز آموزشی سنتی که بعدها به نام "پسانتِرن" (مدارس دینی شبانه روزی یا حوزه) شناخته شده است -توسعه یافته از هملت یا دهکده-، اصطلاحات محلی دینی شیوا-بودا و کاپیتایان با اصطلاحات اسلامی اخذ شده از زبان عربی بسیار آشنا بود.

روند اسلامی سازی کاپیتایان و هندو-بودایی همانطور که در بالا اشاره شد، از طریق یک بررسی مجدد و بازخوانی از آیین های عملی دینی مسلمانان در اندونزی، مانند ارزش های اجتماعی و فرهنگی-دینی، آداب و رسوم و سنت های اجتماعی، میراث فرهنگی و هنری، فلسفه زندگی، سنت های دینی، جریان های طریقت، و حتی از جنبه ورود زبان های خارجی و یا انطباق زبان های خارجی به زبان های محلی، هنوز هم قابل مشاهده است. در زمینه مراسم و اعمال دینی که توسط جامعه مسلمانان در مجمع الجزایر نوسانتارا انجام شده است و با جنبش تبلیغی ولی سونگو مربوط می باشد، آثار تلاش در ترویج آموزه های اسلامی از طریق تلاش های تبلیغی به نام "بومی سازی اسلام"[۲] آشکار شده است.

حقایق در مورد "بومی سازی اسلام" توسط ولی سونگو در تبلیغ های خود، همانطور که کیایی حاجی عبدالرحمن وحید اشاره نمود، آثار آن تاکنون در قالب انطباق تعالیم اسلام مانند استفاده کلمات محلی (محل تبلیغ ولی سونگو) به جای کلمات عربی، قابل مشاهده است. برخی از کلمات محلی رایج و مورد استفاده به جای کلمات عربی عبارت اند از "گوستی کَنگ موربِنگ دومادی" (Gusti Kang Murbeng Dumadi بجای الله ربُّ العالمین)، "کَنگجِنگ نبی" (Kangjeng Nabi بجای حضرت محمد)، "سوسوهونان" (Susuhunan بجای حضرت شیخ)، "کیایی" (Kyai بجای عالِم)، "گورو" (Guru بجای استاد/معلّم)، "سانتری" (Santri بجای مُرید/سالک)، "پسانترن" (Pesantren به معنی مدرسه دینی شبانه روزی یا حوزه بجای معهد/حلقه)، "سِمبَهیَنگ" (Sembahyang به معنی نماز بجای صلّی)، "اوپاواسا" یا "پُواسا" (Upawasa / Puasa بجای صوم)، "سِلام" یا "سُنت" (Selam/Sunat بجای ختنه)، "تاجوگ یا لنگَر" (Tajug / Langgar به معنی نمازخانه بجای مصلَّی)، "اسوارگا" (Swarga به معنی بهشت بجای جنه)، "نِراکا" (Neraka بجای نار جهنم)، "بیداداری" (Bidadari بجای حور العین). از جمله واژگان عربی دخیل در زبان محلی عبارتند از: صبر (Sabar)، عادل (Adil)، رضا (Ridha)، تواضع (Tawadhu’)، توکل (Tawakkal). همچنین تصاحب عناصر سنت های دینی شیوا-بودا و کاپیتایان که یکپارچه به آداب و رسوم و سنن جامعه اسلامی مانند امور ذیل رخ داده است: بِدهوگ (Bedhuk = طبل برای نشانه ورود زمان نماز در معبد کاپیتایان یا بودایی)، تومپِنگ، تومبَل، انیادران (Tumpeng, Tumbal, Nyadran = باقی مانده از مراسم سرادها (Sraddha)، یعنی دعا خواندن برای ارواج اجداد و نیاکان)، اعتقاد به وجود ناگا سِشا (Naga Sesha) در نظام محاسبات تقویم در تعیین روزهای خوب و بد بر اساس تاریخ تولد، باور به "تو آه" و "تو لاه" در انسان و اشیای مقدس، اعتقاد به اینکه در اطراف جهان انسانی، موجودات عالم غیب زندگی می کنند که همه آن نشان می دهد که یک فرآیند آسیمیلاسیون و سینکرتیسم در تبلیغ اسلام در مجمع الجزایر نوسانتارا واقع شده بود که منشأ و آثار آن از دوران ولی سونگو شناخته شده است.

پایان

 

[۱]  کومار، ۱۹۷۹.

[۲]  اصطلاح مورد استفاده کیایی حاجی عبدالرحمن وحید بود. (۱۹۸۱)

کد خبر 2882

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 12 =