وقتی فاجعههای بزرگ مانند جنگ یا تروریسم اتفاق میافتد، مردم وضعیت را ساده کرده و خود را جزو طرفداران یکی از دو جناح قرار میدهند. این جناحگیری طرفداری از «آزادی بیان» و کاریکاتورهای «شارلی ابدو» (چه صلیب و چه هلال ماه را مسخره کند) و یا جنگ برای حفظ دین و ایمان به هر صورت و به هر قیمت میباشد که در نهایت شامل اقداماتی از قبیل سربریدن میگردد. در این گروه تقسیمات معدود کسانی وجود دارند که تلاش دارند تا نه تنها ارزشهای خود را حفظ کرده، بلکه برای ارزشهای دیگران که حتی شاید آنها را درک نمیکنند، احترام گذارند.
تروریسم در فرانسه به سختی آرام خواهد گرفت، زیرا دارای ریشههای عمیق عدم درک و اقدامات اشتباه است. وقتی جوان چچنی متولد مسکو در پاریس معلمی را گردن زد که به دانشآموزان خود کاریکاتور حضرت محمد(ص) را نشان داده بود با این هدف که به آنها نشان دهد در فرانسه معنای آزادی بیان چیست، وزارت خارجه فرانسه نماینده رسمی خود را به مسکو اعزام کرد تا ببیند چگونه میتواند تمامی کسانی را که در زمان مشکلات جدی روسیه با تروریسم در چچن و به دلیل نگرانی نسبت به وضعیت حقوق انسانی، به آنها پناهندگی داده شده است، به این کشور بازگرداند.
پاسخ روسها را میتوانیم حدس بزنیم. قطعا این پاسخ شبیه دعوت علنی رجب طیب اردوغان برای راه حل نظامی در ناگورنا قرهباغ یا اظهارات وی مبنی بر مشکلات روانی امانوئل ماکرون نبوده است. زیرا، دیپلماتها با این لحن صحبت نمیکنند. امروز اکثر دولتمردان عمیقا از فرانسه به دلیل جنایات تروریستی پلید حمایت میکنند، و تنها عده معدودی جرات میکنند بگویند این کار به دلیل مجموعه اقدامات اشتباه صورت گرفته است. آیا سیاست مهاجرتی اروپا با توجه به حملات تروریستی اشتباه بوده است؟ یا اینکه اشتباه آن بوده که اروپاییان فکر میکردند قادر خواهند بود بطور دقیق کسانی را در بین مهاجرین انتخاب کنند که به آنها نیاز دارند و حقوق انسانی کدامیک از آنها ارزش دفاع دارد. آیا درست است که میلیون ها نفر از مسلمانان در محلات منزوی زندگی کنند و از آنجا در پایتختهای اروپایی هر روز صبح برای انجام مشاغل ساده و غیرتخصصی به سر کار رفته و تنها قادر به گفتن چندین کلمه به زبان فرانسوی باشند؟
این وضعیت تا چه زمان قابل دوام بود؟ به چه دلیل افرادی که شهروندان نمونه فرانسه بودند، افراطی شده و چگونه ماکرون به این ایده رسید که میتواند نسخه جدید و شسته شده «اسلام منور» را بسازد. چگونه این مطلب به ذهن فرانسویها خطور کرد که چیزی را که حتی در گفتگوهای روزمره خود ناپسند میدانند، در سطح عمومی جامعه به عنوان آزادی بیان معرفی کنند. این امر نشاندهنده عدم درک عمیق جهان حول و حوش آنها است.
زیرا این توجیه کافی و مجاز نیست که پس از تمسخر (حضرت) عیسی مسیح و این ارزیابی که این امر بدون مجازات باقی خواهد ماند چون که فرانسویهای قادر به هضم و تلقین آنها هستند، امکان اقدام مشابهی در مورد پیامبر محمد وجود دارد. شاید اگر اعتقادات مذهبی یا اعتقادات دیگر را با مصونیت مالکیت خصوصی که آن را مقدس میدانند مقایسه شود، این فرضیه قابل درکتر باشد.
پاسخ به این سوال که چگونه تروریسم در خاک اروپا پایان خواهد یافت را میتوان از اولین واکنش مقامات در برابر گردن زدن در نوتردام حدس زد: دستور تعطیلی کلیساها صادر شد و پلیسهای مسلح در کنار این امکان مستقر شدند.
اکنون حتی آن تعداد از مومنینی که قصد ورود و بازدید از این امکان را داشتند، از این امر محروم گردیدهاند. با این حال قطعا چنین اقدامی نمیتواند مانع از تلاش تروریستها برای یافتن قربانیان بیگناه خود در رستورانها، مدارس و یا مترو و قطارها شود. اگر به این مساله اقدامات اتخاذ شده به منظور مبارزه با شیوع ویروس کرونا اضافه شود (با توجه به اینکه گفته میشود عواقب منفی و آفت آن برای بخش اقتصادی بدتر از تروریسم است)، مشخص است که امروز یک انسان اروپایی تنها راه نجات خود را در زندانی کردن خود در خانه بداند. به شرطی که افکار جهنمی و یا کمبود «دستمال توالت» او را نخورد.
در این میان، اردوغان «بدون مانع» سوار موج خشم اسلامی شده و بیرحمی او را تنها میتوان با کاریکاتورهای منتشر شده در «شارلی ابدو» تغذیه کرد. در این نشریه اردوغان به صورت یک مالباخته بیشرم ترسیم کرده که با لباس زیر بر روی یک صندلی راحتی دراز کشیده، از صرف مشروب لذت برده و حجاب زنی را که خدمتکار او است کنار زده و برهنگی وی را نشان میدهد. اردوغان اگر چه خشمگین است، اما کاملا آگاه بوده که این «آزادی بیان» مستقیما بر علیه نحوه زندگی اروپایی عمل کرده و باد به بادبان کشتی وی برای فتح تاج رهبر پانعصمانیسم میدمد.
هزاران نفر تروریست از سوریه، نیروهای داوطلب از پاکستان و سایر کشورهای اسلامی از طریق خاک ترکیه وارد قفقاز میشوند. آنها تهدیدی مستقیم برای دولتهای مسیحی به شمار میآیند.، اما تا زمانی که دشمنان دشمن من مشغول تروریسم در خاک بیگانه هستند، گردنزدن تنها به عنوان یک تبلیغات جنگی تلقی میگردد. این تبلیغات از جنگ در بوسنیهرزگووین و کوزوو گرفته تا درگیریها در بیابانهای خاورمیانه مشاهده شده است، زمانی که مرد سفیدپوست با لباس نارنجی بر روی زمین زانو زده و در انتظار آن است که سرش بریده شود. زمانی که گردن زدن در خانه شما آغاز شود، دیگر دیر شده است.
http://www.politika.rs/scc/clanak/465741/Pogledi/Medunarodni-pregled/Vredanje-nije-sloboda-govora
نظر شما