نگارش: مولانا وحید الزحمان خان.
اسلام دین امید است و تمامی تعالیم اسلام امید و شجاعت را می آموزند. حتی در شرایط دشوار و ناموفق، اسلام برای امید یاد آوری می کند. در تاریکی عصر، بشارت نور صبح نیز اعلام می شود و در خطاب به مومنان در سوره شماره ۴ قرآن الحکیم آمده است، از رحمت خدا ناامید نشوید، فقط کافران از رحمت خدا ناامید می شوند. (سوره النساء ، ۱۰۴) از این جا روشن شد که شخصی با اندیشه اسلامی شخصی است که حتی در تاریکی نیز پرتوی از نور می بیند. وی پرتویی از امید را حتی در جایی که دیگران تسلیم می شوند می بیند، در این حالت، ناامیدی در اسلام حرام است، همان طور که در قرآن توسط پیامبر آموزش داده شده است از رحمت خدا ناامید نشوید، فقط کافران از رحمت خدا نا امید می شوند" (سوره یوسف ، ۸۷) طبق این آیه، مسلمانان تحت هیچ شرایطی نباید نا امید شوند. هر چقدر اوضاع وخیم به نظر برسد، وظیفه مسلمان است که تا آخرین لحظه انتظار خیر از خداوند متعال را داشته باشند، به همین دلیل خودکشی در اسلام حرام است، زیرا اقدام به خودکشی می تواند اوج ناامیدی باشد. همچنین بزرگترین نیاز انسان برای موفقیت در دنیای امروز این است که متقاعد شود که وی به عظمت حقیقت ابدی (الله سبحانه) پی برده است. و باید متقاعد شود که در مسیر درست قرار دارد. این نوع اعتقاد نیاز اساسی انسان است، همین اعتقاد است که باعث می شود انسان نسبت به دیگران برخورد کند، در غیر این صورت انسان حریص می شود و حق یکدیگر را می کشد. این اعتقاد به وی آرامش خاطر می بخشد و تمام کارهای سخت وی باید سودمند باشد. اسلام به انسان این نعمت را می دهد که شب ها با آرامش بخوابد و روزها با اعتدال کار کند. هیچ حیوانی نیازی به دانستن این ندارد که وجود این موجود را در جهان توجیه کند. اما وی می خواهد بداند که خداوند چرا وی را به این دنیا فرستاد، به این می گویند" ایدئولوژی ". فلسفه دانش جستجوی این نظریه زندگی است، اما با وجود بیش از پنج هزار سال جستجو، فلسفه هنوز پاسخی برای جستجوی خود پیدا نکرده است. فلسفه در مراحل پایانی خود فقط به انسان شک و عدم اطمینان داده است. فلسفه توسط علم دنبال می شود، اما علم پیشاپیش پذیرفته است که می تواند فقط یک دانش جزئی از واقعیت بدهد، رسیدن به حقیقت علم امکان پذیر نیست.گویا خود علم پذیرفته است که در رسیدن به حقیقت واقعی ناتوان است. آخرین چیزی که اکنون باید به آن نزدیک شد دین است. اما به دلیل تحریفات و تغییراتی که در کتاب های همه ادیان به جز اسلام وجود دارد، حقیقت در پشت پرده ها پنهان شده و حوادث آن ها نیز به ندرت در تاریخ ثبت می شود. در این جنگل عقاید، اسلام تنها دینی است که دارای حقیقت مطلق است و هیچ اختلافی در آن وجود ندارد، زیرا اسلام هدیه ای نادر برای انسان است. اگر زندگی تنها چیزی است که هر انسانی در جهان به دست می آورد، مطمئناً بسیار بی معنی است و هیچ چیز بی معنی تر از آن نیست. انسان همراه توانایی های بی نهایت متولد می شود، اما در جهان (به گفته متخصصان) حتی نمی تواند از پنج درصد توانایی های خود استفاده کند و می میرد. جهان خواسته ها و آرزوها در درون انسان وجود دارد. اما هیچ کس نمی تواند این خواسته ها را برآورده کند. از بین همه موجودات، انسان تنها موجودی است که چشم انداز آینده دارد، اما همه انسان ها در حالت خاص خود هستند و زندگی دنیوی آنان پایان می یابد. هر انسانی ذاتاً طمع موفقیت را دارد و نمی خواهد نام شکست را بشنود، اما حتی یک انسان در این دنیا نمی تواند به موفقیت واقعی خود دست یابد. این پایان غم انگیز مقدر وی شده است تا قبل از این که بتواند داستان موفقیت خود را بازگو کند، دنیا را ترک کند. اسلام پرتویی از نور در تاریکی است و مفهوم بهشت به انسان می گوید که چگونه شکست خود را به موفقیت تبدیل کند. مفهوم بهشت به وی می گوید که چگونه زندگی خود را شکل دهد تا به موفق ترین انسان تبدیل شود، همچنین مفهوم بهشت زندگی انسان را با ارزش و هدفمند می کند. از آنجا که هر مردی مقصد دلخواهی را می فهمد، هدف را در پیش رو می یابد و آن را مرکز تمام تلاش های خود قرار می دهد. در حدیث آمده است که پیامبر (ص) فرمود: چقدر تصمیم خداوند در مسئله مومن عجیب است، وی ستایش می کند و صبور است. از این طریق مومن در همه چیز پاداش می گیرد.(مسند احمد ، امام احمد بن حنبل) مومن شخصی است که هوشیاری وی بیدار شده و تفکر وی تا حدی رشد کرده است تا در هر موقعیتی که به وجود آید بتواند جواب مثبت دهد. در دوران عصر جدید این خلق و خوی برای انسان سرمایه ارزشمندی است و وی را در انواع نوسانات در حد متعادل نگه می دارد، زیرا چراغ امید چنین شخصی هرگز خاموش نمی شود. در سوره ای از قرآن حکیم آمده است: "و چه کسی بهتر از کسی است که مردم را به سوی خدا بخواند و خودش کارهای نیکی انجام دهد" و بگوید: مطمئناً من مطیع هستم و خوب و بد با هم برابر نیستند، بدی را با خوبی دفع کنید و ناگهان شخصی که بین شما و وی دشمنی می ورزد، دوست صمیمانه ای خواهد شد. در این امر حکمت بزرگی وجود دارد، زیرا وقتی شخصی کسی را دشمن خود بداند تا حد نابودی وی پیش می رود، اما صلح جنبه امید به آن را نیز نشان می دهد. وی می گوید حتی در دشمنی هم می تواند انسانیت باشد. وی می گوید: حتی در درون دشمنت نیز دوست صمیمی پنهان است و آن را کشف کنید، سپس آن دشمن بهترین دوست شما خواهد شد. این امر می تواند به درگیری های سراسر جهان پایان دهد. این درس بزرگی برای بشریت است که یافتن مثالی در هر دین و فلسفه در دنیا دشوار است. دوستی یا دشمنی ویژگی ذاتی نیست. اگر دشمنی مشاهده شود، بدانید که این وضعیت مصنوعی وی است، شما می توانید با سخنان شیرین و کارهای خوب خود آن را از بین ببرید، بنابراین، در اسلام بشارتی خوب برای هر انسانی وجود دارد.
نظر شما