مقاله حاضر تلاشی است برای درک بهتر جایگاه ادیان به ویژه اسلام در آفریقا و زیمبابوه و تبیین جایگاه آن در تعامل با تفکر آئین سنتی آفریقائیان و ضرورت گفتگوی بین دینی به منظور دستیابی به صلح و امنیت پایدار.

مقدمه

وقتی آیین جدیدی به کشوری وارد می شود ، غالباً تحت تأثیر محیطی قرار می گیرد که در آن نشو و نما می یابد. به عبارت دیگر ، اوضاع اجتماعی، اقتصادی ، مذهبی و سیاسی در یک کشور ، حداقل تا حدودی تفکر وارده را تغییرشکل داده و بومی سازی می نماید. اتفاقی که در همه نقاط دنیا از جمله کشورمان ایران افتاده است . بنابراین ، شکل و قرائت جدید ادیان ممکن است از فرهنگ ملی رایج و غالب، وام گرفته شود. این مقاله به بررسی تعامل بین اسلام و دین سنتی آفریقا[۱] در زیمبابوه می پردازد. استدلال اصلی این است که غالباً فرهنگها در صورتی که به مدت طولانی در کنار هم وجود داشته باشند تا اندازه زیادی از طریق مجاورت تحت تاثیر و تاثر متقابل قرار خواهندگرفت و این همان اتفاقی است که با ظهور دین اسلام در زیمبابوه رخ داده است.

 مقاله حاضر پژوهشی است که در سال ۱۳۹۸ توسط خانم سیلیندیوه ژینگوانیسه[۲] استاد اسلام شناسی دپارتمان مطالعات ادیان انجام شده و نکاتی به آن افزوده شده است. در این مقاله تعاریف واژگان و مفاهیم در مورد دین اسلام و آئین سنتی آفریقا از منظر اندیشمندان آفریقایی و غربی بعضاً مسلمان بیان شده و طبعاً شاید مورد مناقشه اسلام شناسان از نحله های گوناگون مذهبی و یا فکری باشد، اگرچه بنظر می رسد تا حدود زیادی به مفاهیم مشترک مورد نظر مسلمانان نزدیک و قابل ارجاع است. نکته قابل توجه بیان دیدگاهها و نوع نگاه غیر مسلمانان به مقوله دین اسلام و اعتقادات مسلمانان است که دریچه ای نوین بروی کارشناسان این حوزه می گشاید.این پژوهش، تلاشی است برای درک بهتر جایگاه ادیان به ویژه اسلام در آفریقا و زیمبابوه و تبیین جایگاه آن در تعامل با تفکر آئین سنتی آفریقائیان و ضرورت گفتگوی بین دینی به منظور دستیابی به صلح و امنیت پایدار.

تعریف واژگان کلیدی

دین سنتی آفریقا

مطالعه مذاهب سنتی آفریقا به دلیل وجود سه اصطلاح مشکل ساز که در کنار هم قرار می گیرند،  با نوعی ابهام مواجه بوده است. طبق گفته ای.بی ایدوو[۳] تعریف دقیق از مذهب سنتی به دلایل مختلفی که شامل موارد زیر می شود ، بسیار دشوار است :

(الف) بزرگی قاره آفریقا  ب) پیچیدگی فرهنگهای موجود در قاره و (ج) تجاوزهای تاریخی به قاره و اختلالهای متعاقب آنها که از نوع نژادی ، اجتماعی و معنوی است.[۴] این عوامل بدان معنی است که فرهنگهای قاره ، متنوع هستند و در زادگاه خود ، در معرض فرهنگ های دیگری قرار گرفته اند که در این قاره نفوذ کرده و مذاهب بومی را تحت تاثیر قرارداده اند. در نتیجه ، ارائه یک تعریف همه جانبه از دین این قاره به یک کار دشوار تبدیل می شود.

آفریقایی

محققان "آفریقایی بودن" را از دیدگاه های مختلف تعریف کرده اند. این دیدگاهها شامل موقعیت جغرافیایی قاره ، توسعه کلی فناوری در قاره و وضعیت اجتماعی درمیان متغیرهای دیگر است. علاوه بر این ، آفریقا قاره وسیعی است و هیچ اجماعی در مورد اینکه چه کسی و بر اساس چه ویژگیهایی واجد شرایط برای قرار گرفتن در طبقه بندی "آفریقایی" محسوب می شوند وجود ندارد اما آنچه مسلم است فهم مشترک از این واژه به معنای" آنچه که خاستگاه آفریقایی داشته و یا حداقل هم اکنون در آفریقا به عنوان متعلق به آفریقا و نه جای دیگر" شناخته می شود. 

سنّتی

اصطلاح سنتی غالباً به معانی نادرستی از قبیل قدیمی ، غیر متمدن ، بدوی ، باستانی و فرسوده (مستعمل) تعریف شده است. بنابراین به مذهب سنتی با نگاهی منفی برخورد می شود. این امر موجب شده که برخی از محققان پیشنهاد کنند این صفت را رها کرده و فقط از" ادیان آفریقایی" یا اصطلاحاتی مانند بومی استفاده شود. محققانی که اصرار دارند از اصطلاح سنتی استفاده کنند  آن را "خودی"  و "درونی" بازتعریف کرده اند. ایدوو معتقد است:

"اصطلاح سنَتی باید به معنای "اولیه" و "بنیادین" و "آنچه که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود"، درنظر گرفته شود ، آنچه که امروزه همچنان توسط مردان و زنان به عنوان پیشگامان دینداری عمل می شود."[۵]

به گفته ای. ام. یوکا[۶] "سنت ها تکامل می یابند و مذاهب، موجوداتی ایستا نیستند. سنت در مفهوم عام عبارت است از بیان جملات ، عقاید ، افسانه ها و آداب و رسوم از نسلی به نسل دیگر. بنابراین ، سنن، دیدگاه ها ، عملکردها ، اخلاق و زندگی مشترک جمعی در جهان هستند.[۷]

اولالو[۸] اشاره می کند:" سنَتی به معنای بومی است که "اصیل" یا "بنیادین" است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ،اعمالی که توسط گذشتگان در آفریقا حمایت و عمل می شده و گذشته و حال را به هم پیوند می دهد."[۹]

در این مقاله از این اصطلاح برای اشاره به آداب و رسوم و اعتقاداتی استفاده می شود که بطور شفاهی از یک نسل به نسل دیگر توسط مردم شونا در زیمبابوه منتقل می شود.

دین

رسیدن به یک تعریف قابل قبول عام از دین، بیشتر در آفریقا ، جایی که دین با فرهنگ در هم تنیده هستند ، برای محققان کار دشواری است. این اصطلاح از دیدگاههای مختلفی چون جامعه شناسی ، روانشناسی و فلسفه تعریف شده است. بنابراین، نگاه تحمیلی از غرب ، تعریف آنچه را که ممکن است به عنوان دین در محیط آفریقا تلقی شود به ویژه به دلیل مشکلات زبان ، فرهنگ و ترجمه به کناری می گذارد. در این مقاله ، آیین سنتی آفریقا به اعتقادات و آداب و رسوم مذهبی مردم شونا در زیمبابوه، قبل از ورود اسلام و مسیحیت که مردم شونا هنوز به آن پایبند هستند اشاره دارد.

فرهنگ

این اصطلاح به عنوان نظام خاص هنری ، اندیشه و آداب و رسوم یک جامعه تعریف شده است. اما جدایی دین و فرهنگ دشوار است. ام. نانگولی[۱۰] بر آن است که فرهنگ  یک زبان و یا زبانهایی است که مردم با آن صحبت می کنند ، نحوه رفتار ، زندگی ، ارتباط با یکدیگر ، لباس ، پرستش خدای خود ، نحوه مراقبت از خود ، ازدواج با هدف بقای نسل ، نامگذاری یا تعمید فرزندانشان ، رفتار با سالخوردگان ، شیوه دفن مردگان  و به طور کلی روشی که آنها را از سایر مردم جهان متمایز می کند.[۱۱] این تعریف از نانگولی نشان می دهد که چگونه دین و فرهنگ در هم تنیده اند. فرهنگ شامل اعتقادات و اعمال دینی است. ان .کی. موگمبی[۱۲] مدعی است که دین جزء فرهنگ است و همیشه با فرهنگ درآمیخته است. دین نگاهی عام را که در آن همه چیزها توسط تک تک افراد به عنوان اعضای جامعه مورد احترام است ارائه می دهد[۱۳]. در این مقاله از دین و فرهنگ به تعبیری واحد استفاده می شود.

مفرد / جمع

در مورد مذاهب سنتی آفریقا بحث و جدل مفرد / جمع وجود دارد. محققان در مورد اینکه آیا می توان از یک آیین سنتی یا جمعی از مذاهب سنتی صحبت کرد ، توافق ندارند. او. ایماسوژه[۱۴] بر این نظر است که آفریقا قاره ای گسترده است و هیچ کس نمی تواند مذاهب و جهان بینی های آفریقایی را به صورت مفرد توصیف کند[۱۵]. با این وجود ، در این مقاله، بر اساس نظر موگمبی ، باور به تنوع فرهنگی نباید باعث نادیده گرفتن واقعیت وجود آرزویی مشترک و همگن برای ایجاد یک قوم واحد -بطور مثال در تجربه مردم شونا- شود[۱۶]. بنابراین در این مقاله، اساس مذاهب سنتی شونا با وجود انواع موجود در قبایل ، قومیت ها و گویش ها، واحد در نظر گرفته می شود، زیرا پیوندهای عمیقی در این فرهنگ ها وجود دارد.

اسلام

اصطلاح اسلام در واژگان عرب به معنای "تسلیم شدن" به خداوند است.[۱۷] دین اسلام دین تسلیم به خواست خداوند است ، خدای یگانه که شراکت هیچ معبود دیگری را نمی پذیرد. برای مسلمانان محمّد(ص) پیامبر و رسول خدا و خاتم پیامبران است. او خدا نیست و بنابراین پرستش نمی شود. اسلام نه تنها یک دین بلکه یک روش زندگی است ، نظامی که روابط پیروانش با یکدیگر و جامعه شان را از گهواره تا گور تعریف می نماید. دین مبین اسلام مسلمانان را بدون توجه به نژاد یا ملیت در یک واحد اجتماعی که براساس ایمان به یک خدای واحد ساخته شده گرد هم می آورد.

مطالعه اسلام در آفریقا

ضروری است قبل از بحث درباره نحوه مطالعه در زیمبابوه ، مطالعه اسلام در آفریقا مورد بررسی قرار گیرد. محمد هارون در مطلبش با عنوان:  بورسیه تحصیلی مطالعات اسلامی در آفریقای جنوبی: بررسی "وضعیت هنر" ، مطالعات اسلامی را به عنوان یک رشته علوم اجتماعی در حوزه وسیع تری از مطالعات دینی در آفریقا ارزیابی می نماید[۱۸]. او ابتدا منظورش را از "مطالعات اسلامی" مشخص می نماید. اگرچه هارون اعتراف می کند که تعریف آن دشوار است ، اما وی دو تعریف عملی را که توسط صَدّقی ارائه شده مورد استناد قرار می دهد. تعریف اول این است که مطالعات اسلامی را باید به عنوان یک منظومه که از نظر دانشگاهی بسیار جدی است ، بررسی کرد و به طور ریزبینانه جوامع مسلمان را با توجه به مکان استقرار آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و اسلام را به عنوان یک تمدن کامل ارزیابی کرد. فهم دیگر از مطالعات اسلامی همه جنبه های اسلام را در برگرفته و به ابعاد فرهنگی و دینی ، اقتصادی و سیاسی ، اجتماعی و فلسفی، منطقه ای و جهانی آن در گذشته و حال می پردازد.

هارون گمان می کند که رشته مطالعات اسلامی ریشه در مطالعات شرق شناسی دارد. رشته ای که توسط محققان اروپایی هنگام همراهی استعمارگران در آفریقا و آسیا، آغاز و تدوین شده است.[۱۹] مطالعات شرق شناسی رویکرد فلسفی تاریخی را اتخاذ کرده است ، رویکردی که به منظور مطالعه دقیق در زمینه های تاریخی و فرهنگی جوامع مسلمین ، متمرکز بر انواع زبانها  -یعنی عربی ، فارسی ، ترکی و اردو که در سرزمینهای مسلمانان نشین به کار گرفته می شوند- می باشد. وی در ادامه خاطرنشان می کند که مطالعات اسلامی به واسطه وجود بیش از یک قرن بورس تحصیلی در اروپا برای این رشته عمیقاً تحت تأثیر مخرب شرق شناسان اروپایی بوده است[۲۰]. در قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم ، برنامه های جدید مطالعات اسلامی پدید آمد که در دانشگاه های سراسر جهان از جمله آفریقا اجرا شد و تعداد فزاینده ای از محققان با ورود به این رشته در کنفرانس ها و سمپوزیوم های بین رشته ای شرکت کردند. بسیاری از این محققان آثار دانشمندان اروپایی یا آمریکایی را که  کار پژوهشگران آفریقایی را تحقیر می کردند، رد کرده و متون جدیدی پدیدآوردند که افق های نوینی را پیش روی سایر محققان برای پیگیری فراهم می کرد[۲۱].

هارون در ادامه بورسیه تحصیلات اسلامی را در آفریقای جنوبی به طور خاص معطوف بر آفریقای جنوبی ، زیمبابوه ، موزامبیک و بوتسوانا می داند. وی خاطرنشان می کند که اگرچه برخی از محققان دیدگاه کاملی از اسلام در آفریقای جنوبی ارائه می دهند ، هیچ یک از آنها- به عنوان مثال ماندیونگا[۲۲] ، تایوب[۲۳] ، شل[۲۴] و اَمرا[۲۵]- نتوانسته اند دیدگاهی رضایت بخش ارائه دهند.  [۲۶]با این حال به نظر می رسد که هارون آثار این دانشمندان بسیار مهم را نادیده نمی انگارد زیرا آنها پایه و اساس ارزشمندی برای مطالعه اسلام در آفریقا است. اگرچه ممکن است این آثار فاقد عمق و استحکامی باشد که هارون انتظار دارد ، اما آنها بستری را فراهم کردند که محققان دیگر بتوانند آن را گسترش دهند.

جوامع مسلمانان در زیمبابوه[۲۷]

طبق گفته ماندیونگا، تاریخ اسلام در زیمبابوه به قرن شانزدهم برمی گردد که مسلمانان به عنوان بازرگان به امپراتوری مونوموتاپا در این کشور آمدند[۲۸]. بنابراین اسلام قرن ها با دین سنتی آفریقا در زیمبابوه در تعامل بوده است. اگرچه ارائه ارقام در این زمینه کاری دشوار است ،اما می توان گفت، امروز ، اسلام یکی از مذاهب است که دارای قدرت عددی غیرقابل انکار در زیمبابوه و در همه زمینه ها از جمله سیاست تأثیر گذار است.

امروز سه جامعه اصلی مسلمان در زیمبابوه وجود دارد ، یعنی هندی-پاکستانی ها ، مسلمانان آفریقایی از مهاجران مالاویایی تبار و وارمباهای بومی. اولین مهاجران هندی به رودزیای جنوبی در زمان استعمار وارد شدند. بعضی از آنها بخشی از ستون  پیشگامان[۲۹] بودند و در آفریقای جنوبی به عنوان آشپز و خدمتکار استخدام می شدند ، و برخی دیگر به عنوان ماجراجویان فردی از آفریقای جنوبی به این کشور آمدند[۳۰].

بیشتر هندی-پاکستانیها که پس از ۱۹۲۰ به زیمبابوه آمدند از استان گجرات در هند بودند.آنها بدون همسر و خانواده، با کشتی از بمبئی به موزامبیک و با قطار از بیرا به سمت اومتالی ( موتاره کنونی) آمده و بعداً بهم می پیوستند. در همین ارتباط ، داتسون معتقد است که در حدود ۱۹۲۰ نفر از هندیها در پاسخ به فرصت های اقتصادی ایجاد شده در اثر فعالیتهای عمرانی اروپاییان، کشور خود را به مقصد سایر سرزمین های تحت کنترل انگلیس ترک کردند[۳۱]. به عنوان مثال ، جدای از ماجراجویان فردی ، ۵۰۰ نفر کارگر هندی برای ساخت راه آهن بیرا-اومتالی توسط انگلیسی ها آورده شدند. انگلیسی ها که می خواستند حائلی بین خود و آفریقایی ها داشته باشند ،هندیان را تشویق به مهاجرت کردند. از موارد فوق می توان نتیجه گرفت که هندی ها به دلایل زیادی وارد زیمبابوه شدند که مهمترین آنها بقا و پیشرفت اقتصادی است. اولین اشاره به مسلمانان هندی به ویژه در سال ۱۹۰۲ بود که روزنامه رودزیا هرالد از حضور آنها در مراسم تشییع جنازه رودس خبر داد.

شماری از پیشگامان مسلمان در سالیسبوری (هراره کنونی) پایتخت ، در بولاوایو بزرگترین مرکز تجاری و در فورت ویکتوریا(ماسوینگوی کنونی) و اومتالی (موتاره کنونی) مستقر شدند. بیشتر کسانی که در فورت ویکتوریا ساکن شدند با زنان آفریقایی ازدواج کردند و از این رو می بینیم که بیشتر مسلمانان امروز در ماسوینگو از نژاد مختلط هستند. امروزه مسلمانان هند و پاکستانی عمدتاً در شهرهای کوچک و بزرگ یافت می شوند.

جامعه مسلمان دیگر در زیمبابوه شامل آفریقایی های مالاویایی تبار است و این بزرگترین گروه همگن مهاجرت کننده به زیمبابوه است. کمی بعد از سال ۱۸۹۰ و آغاز استعمار زیمبابوه توسط انگلیسی ها ، تعداد زیادی از مالاویایی های جویای کار شروع به آمدن به زیمبابوه کردند. از جمله بسیاری از عوامل که باعث شد مالاویایی ها به دنبال شغل در زیمبابوه باشند ، وجود برخی عوامل اجتماعی - اقتصادی و سیاسی در کشور خودشان مالاوی بود. به عنوان مثال ، در سال ۱۸۹۲ از هر مرد آفریقایی در مالاوی سالانه شش شیلینگ به عنوان مالیات کلبه[۳۲] اخذ می شد. بنابراین آنها برای بدست آوردن این پول، در هرجایی که می توانستند به دنبال شغل بودند. علاوه بر این ، هیچ مزرعه، معدن بزرگ و یا جمعیتی قابل توجه از اروپاییان در مالاوی وجود نداشت که بتوانند اشتغال ایجاد کند. مالاوی ها برای خرید کالاهایی مانند پارچه ، پتو و پرداخت شهریه مدارس نیز به پول نقد احتیاج داشتند.

مالاوی تبارهایی که هنگام مهاجرت به زیمبابوه مسلمان بودند در اصل از بخشهایی از مالاوی که دارای پیشینه قوی اسلامی بودند همچون کوتاکوتا[۳۳] ، ماچینگا[۳۴] ، مانگوشی[۳۵] ، ددزا[۳۶] و چیرادزولو[۳۷] به زیمبابوه آمده و به طور خاص در معادن و مزارع متمرکز شده بودند. آنها همچنان مسلمان ماندند و فرزندان خود رانیز به عنوان مسلمان پرورش دادند. امروزه بیشتر مالاویایی ها در زیمبابوه مسلمان هستند.

گروه سوم مسلمانان در زیمبابوه ، مردم وارمبا هستند. منشأ آنها با اطمینان قابل اثبات نیست. بنابراین همه دانشمندان یا محققانی که از قرن نوزدهم درباره وارمباها نوشتند ، با طرح منشأ جغرافیایی و همچنین ویژگیهای فرهنگی ظاهری در بین آنها ، به بررسی این ریشه ها پرداختند. از برخی محققانی که به این مسئله پرداخنه اند می توان از سی.بولاک[۳۸] ،شولمان[۳۹]، استیت[۴۰] و دی. بیچ[۴۱] نام برد. بیچ معتقد است که اعراب مسلمان از ساحل آفریقای شرقی با داخل کشور مشغول داد و ستد بودند و با آفریقایی هایی که با آنها معامله می کردند ، ازدواج کردند و در نتیجه آن گسترش اسلام در آفریقای شرقی و مرکزی رخ داد. در قرن شانزدهم ، مسلمانان نه تنها در دربار موتاپا به خوبی تثبیت شده بودند بلکه در دولت مونوموتاپا نیز نفوذ چشمگیری داشتند.

از نظر بیچ، هیچ شکی نیست که برخی از ساکنان آفریقا که توسط مسلمانان عرب ،مسلمان شده اند ، سواحیلی  ،یا شونا و یا اهل سنا بودند. بنابراین ممکن است که برخی از این سه گروه قومی از ساحل آفریقای شرقی قبل از سال ۱۵۰۰ میلادی به منطقه اطراف ویرانه های زیمبابوه بزرگ[۴۲] آمده باشند. در نتیجه حضور هر یک از این گروههای تاجران مسلمان در این منطقه، آداب و رسوم و عادت های اجتماعی قبایل بومی تحت تأثیر قرار گرفت. به نظر می رسد با روی کار آمدن تجّار مسلمان ، کل منطقه تا حد زیادی تحت تأثیر فرهنگ اسلامی قرار گرفته است. این افراد بومی امروزه با نام وارمبا شناخته می شوند. از این رو ، بیچ از این واقعیت نتیجه می گیرد که این مسلمانان سواحیلی ، سنایی یا شونا ، اجداد وارمباها هستند.[۴۳]

امروزه قوم وارمبا به عنوان واموینی[۴۴] نیز شناخته شده و در منطقه اطراف ویرانه های زیمبابوه بزرگ ساکن هستند. گرچه منشأ قومی واقعی این قبایل هنوز ناشناخته است ، اما خود وارمبا از سنا به عنوان محل تولد خود یاد می کنند و یا اجداد آنها از تبار اعراب مسلمانان بوده و یا حداقل ارتباط مستقیمی با آنها داشتند. نه تنها ادعای نسب عربی آنها، بلکه عادات و آداب و رسوم قبیله ای شان نیز نشان از نفوذ فرهنگ اسلامی دارد.[۴۵] به عنوان مثال ، افراد قبایل آنها دارای اسامی عربی مانند علی ، سعیدی و حسنی هستند؛ پسرانشان ختنه می شوند؛ آنها حیوانات گوشتی را ذبح می کنند و مصرف خون و گوشت حیوانات گوشتخوار را منع می کنند.

رابطه بین اسلام و آئین سنتی آفریقا

نکته اصلی در این مقاله این است که تعامل بین دین سنتی آفریقا و اسلام در زیمبابوه تا حد زیادی بر اساس همزیستی ، شکیبایی وتوافق تعریف شده است. اسلام اعتقادات و آداب و رسوم سنتی آفریقا را ، تا زمانی که اصل اساسی اسلام – یعنی "هیچ خدایی جز خداوند یکتا(الله) نیست"- را نفی نکنند، برتابیده و پذیرفته است. یک آفریقایی برای اینکه مسلمان شود نیازی به انکار هویت پیشین خود ندارد ، آنگونه که هنگام مسیحی شدن بر او لازم است. این امر باعث می شود که اسلام جاذبه گسترده تری در میان مردم بومی زیمبابوه داشته باشد. در مقابل ، مسیحیت دین و آداب و رسوم سنتی آفریقایی را متعلق به تاریکی می داند که باید زیمبابوه از آن بیرون بیاید. مبلغین مسیحی اصرار داشتند که مردمان بومی باید از آنچه که در میراث فرهنگی و دینی آنها نهادینه شده بود ، کاملاً دست کشیده و یا از آن چشم پوشی کنند. اعتقادات و باورهای بومی آفریقا مانند تعدد زوجات ، ادای احترام به ارواح نیاکان، اعتقاد به طلسم و جادوگری افکاری کاملاً شیطانی درنظر گرفته می شود. در باور مسیحیت ، مسیحی شدن، انتقال از زندگی قدیمی فرد به زندگی مسیحی جدید و "تولدی دوباره" محسوب میشود .

از سویی دیگر ، در اسلام ملاک گرویدن یک بومی آفریقایی به اسلام ، اعتراف ایمان به خدا و شهادت جامعه مؤمنان (امت) به پیروی او از دستورات اسلام است. اسلام همچنین بسیاری از جنبه های دین سنتی آفریقا را پذیرفته و با آرای خود درهم تنیده است. بنابراین مسلمانان زیمبابوه اعتقادات و رویه های دینی خود را با عقاید و رویه های مذهبی سنتی آفریقایی تطبیق می دهند که بعداً در این مقاله به جزئیات آنها خواهیم پرداخت. اسلام روشی برای زندگی است و برای ایجاد جامعه هماهنگ تلاش می کند با سایر فرهنگ های غیر عربی/ اسلامی سازگار باشد. این تفکر سعی دارد دینی جهانی ، با درک متقابل از تنوع ادیان، که می تواند و باید در سراسر جهان قابل اجرا باشد، ارائه نماید.

آئین سنتی آفریقا در زیمبابوه نیز، هم برای اسلام و هم برای مسیحیت سازگار ، شکیبا و تطبیق پذیر بوده است. این تحمل را "عنصر وحدت آفرین یا جهانی[۴۶]" دین سنتی آفریقا می نامند.کیفیت مذکور امکان را برای مردم زیمبابوه فراهم می کند که به عنوان مثال اعضای مسیحی و مسلمان در یک خانواده براحتی در کنارهم  زندگی کنند. حال ، سؤال ناشی از موارد فوق این است که یک فرد زیمبابوه ای مسلمان شده تا چه اندازه در تعریف یک مسلمان می گنجد. مقاله حاضر به این سؤال، پس از بحث در مورد مواجهه واقعی اسلام و دین سنتی آفریقا، پاسخ خواهد داد.

برخورد اسلام و دین سنتی آفریقا در زیمبابوه

اگرچه حوزه هایی وجود دارد که اسلام و دین سنتی آفریقا ( به عنوان مثال در نوشیدن آبجو) هم رای نیستند، اما مواردی وجود دارند که نشان دهنده درجه ای از نزدیکی فرهنگی و جامعه شناختی بین آنها است. به عبارت دیگر ، بین این دو آئین قرابت زیادی وجود دارد. بنابراین، اسلام در زیمبابوه رواج گسترش پیدا می کند و این امر بدون پذیرش آداب و فرهنگ محلی و در نتیجه "آفریقایی شدن" آن ممکن نیست. به عبارت دیگر ، با تعامل دو دین ، بخش عمده ای از آیین سنتی در رفتار اسلامی جای می گیرد. در این بخش به چگونگی تعامل و تأثیرگذاری دو دین بر یکدیگر می پردازیم.

اعتقاد به خدا

یک نقطه تماس بین اسلام و دین سنتی آفریقا مربوط به اعتقاد به خدا یا وجود متعالی است. شونا معتقد به موجودی والا به نام مواری[۴۷] است ، پدیده ای که از آن به توحید عملی یاد می شود. مسلمانان همچنین به یک عالی اعلی بنام الله اعتقاد دارند و عقیده آنها نیز کاملاً توحیدی است. این دو دین همچنین در اعتقاد به  صفات خداوند از قبیل : قادر مطلق ، داننده کل، همیشه و همه جا حاضر، خالق و پشتیبان عالم و... هم رای هستند.

مکانهای مقدس

عبادتگاهها یا زیارتگاه های آفریقائیان مملو از نمادهای مذهبی و سایر اشیاء قربانی است که احتمالاً توجه یک شخص خارجی را به خود جلب می کند. در زندگی سنتی آفریقا ، رئیس قبیله[۴۸] نقشی مقدس دارد که انسجام فرهنگی و سیاسی جامعه را شکل می دهد. تریمینگام به درستی اشاره می کند که زندگی مذهبی و اجتماعی آفریقائیان نمی تواند جدا از هم تلقی شود و در حقیقت آنها یکی هستند[۴۹]. در زیمبابوه برخی از تاجران مسلمان در قرن شانزدهم به عنوان مشاور پادشاه موتاپا مشغول خدمت بودند ، اما آیین های سنتی مذهبی و فرهنگی آفریقائیان کاملاً اجرا می شد و شاه نیز به اسلام روی نمی آورد.

اعتقاد به قدرتهای ماوراءالطبیعی

یکی دیگر از عواملی که تأثیر و جذابیت اسلام در میان شونا در زیمبابوه را تسهیل کرده و اغلب به جذب کامل تر آن انجامیده،  شناخت جامع قدرتهای عرفانی و معنوی از سوی اسلام است. البته ، اسلام بر منحصر به فرد بودن خدا به عنوان یک خدای واحد و قادر مطلق پافشاری کرده و همه منابع قدرت متناقض را که به هر طریقی، سلطه مطلق او را مخدوش نماید ، به شدت  تکذیب و تقبیح می کند. اما تا زمانی که برتری والای خداوند مورد سوال واقع نشود ، قرآن خود حکم کتاب مقدس را برای وجود برخی عناصر و عوامل فرعی دخیل در امر الهی را مشخص می نماید که از جمله آنها، وجود ارواح، فرشتگان ، اجنّه و شیاطین است.

وجود آنها ممکن است همه به یک اندازه قابل قبول نباشد ، اما وجود و اثربخشی شان ، چه به عنوان ماموران بدخواه و چه سودمند ، مورد اختلاف نیست. از طرف دیگر ، شونا به انواع مختلفی از ارواح مانند ارواح بیگانه (مشاوی[۵۰]) ، اجدادی ، قبیله ای (میدزیمو[۵۱]) و ارواح سرزمینی و ملی (موندورو[۵۲]) اعتقاد دارند. در این رابطه آی. ام لوئیس معتقد است تا زمانی که عقاید سنتی به گونه ای تنظیم شوند که در چارچوب نظری مسلمانان- که در آن مطلق بودن خداوند مورد مناقشه نیست- قرار بگیرند ، اسلام از پیروان جدید خود نمی خواهد تا اعتقادات دیرینه خود را به قدرتهای فراطبیعی کنار بگذارند[۵۳].

الهیات اسلامی

الهیات اسلامی در نگرش خود نسبت به الوهیت ، طلسم ، جادوگری و قدرتهای فراطبیعی که جزئی از فرهنگ آفریقا است شکیبا است در حالی که مسیحیت آنها را به عنوان خرافات و امور سطحی طرد می کند. اسلام استفاده نامشروع از طلسم و جادوگری را محکوم می کند اما کارآیی آنها را زیر سوال نمی برد. قرآن اعمال ماوراء الطبیعی را که به  اهداف مشروع مانند درمان و یا پیشگیری از بیماری و محدود کردن بدبختی ها و اطمینان از سعادت و موفقیت انجام می شود ، کاملاً تائید می کند. این نکته توسط لوئیس[۵۴] بیان می شود که با مراجعه به کتب اسلامی و ادعیه دریافته است که دعانویسی ، پیشگویی و تهیه انواع حرز و تعویذ در عقاید اسلامی با عقاید مذهبی سنتی آفریقایی به میزان زیادی همخوانی دارند.

استفاده از زیورآلات مذهبی، دعاها و حرز و تعویذها

در آیین سنتی از زیورآلاتی مانند چیونو[۵۵]، چیفوموردو[۵۶] و مادوموا[۵۷] برای محافظت در برابر ارواح شیطانی استفاده می کنند. این عمل توسط مسلمانان نیز انجام می شود اگرچه زیورآلات مسلمانان حاوی مواد خاصی نبوه بلکه محتوی آیاتی از قرآن و ادعیه هستند. هم مسلمانان و هم سنت گرایان آفریقایی بر این باورند که این ادعیه و داروها، قدرت محافظت در برابر طلسم و جادوگری دارند.

میزان بسیاری از پیشگویی از سوی اعراب در میان مسلمانان در سراسر آفریقا وجود دارد. مسلمانان از این امر بهره می برند تا کافران را تحت تأثیر قدرت اسلام قرار دهند[۵۸]. پیشگویی همچنین بخشی از دین و فرهنگ شونا است.

مناسک و مراسم

حوزه شعائر مذهبی یکی از مواردی است که شرع اسلام تمایل دارد بیشترین و عمیق ترین تأثیر را در میان شونا در زیمبابوه بگذارد. در کنار برپایی نمازهای روزانه ، آن مناسک که به چرخه زندگی فرد ، یعنی تولد ، بزرگسالی ، ازدواج و مرگ مربوط می شود ، معمولاً مواردی هستند که اگرچه دستخوش اصلاح و تفسیر قابل توجهی در روند پذیرش هستند، سریعاً جذب و انجام می شوند. چنین پذیرشی شاید به بهترین وجه در سنت ختنه در مسلمانان دیده می شود که گرچه در قرآن به صراحت ذکر نشده، اما توسط هم مسلمانان و هم غیرمسلمانان به عنوان یک نشانه ضروری پیروی از آئین تلقی می شود. آئین شونا ختنه مردان را در بزرگسالی تجویز و اجرا می کند که  آیین آن به کوموروندو[۵۹] معروف است. در این مراسم پسران از کودکی فارغ شده و به بزرگسالی پای می نهند. امروز دولت زیمبابوه شیوه ای را اتخاذ کرده که همه مردان از جوانترین تا کهنسال ترین ختنه کنند و مسلمانان بخشی از این روند هستند که به بیداری مردم در مورد رواداری ختنه کمک می کنند.

در ازدواج ، بین پیروان آئین سنتی و مسلمانان ، توافقات متنوعی وجود دارد. قبل از هر چیز ، ازدواج بر هر زن و مردی چه در اسلام و چه در آیین سنتی آفریقا واجب است و مسلمانان در زیمبابوه شیوه ازدواج اسلامی را با الزامات آئین سنتی شان تطبیق می دهند. به عنوان مثال در اسلام عروس مهریه را دریافت می کند ودر آئین سنتی لوبولا[۶۰] (مهریه که در واقع اینجا همان شیربها است) به والدین عروس داده می شود. از سویی دیگر ، مسلمانان در زیمبابوه به راحتی مراسم اسلامی مخصوص خود یعنی والیما ( ولیمه) ویژه جشن عروسی را برگزار و آن را با موتیمبا[۶۱] (جشن سنتی عروسی) ترکیب می کنند.

همین امر در مورد مراسم تشییع جنازه که در آن مسلمانان در زیمبابوه اعمال اسلامی را با الزامات سنتی تطبیق می دهند صدق می کند. صفات متمایز مسلمانان عبارتند از: شستشوی آیینی جسد به همراه نماز ، معطر کردن بدن ، استفاده از تخته برای حمل جسد به طرف گور ، جهت دهی قبر به سمت مکه ، آیین  خاکسپاری که توسط روحانیون انجام می شود ، پاشیدن خاک بر روی قبر ، برپایی مراسم سوگواری برای متوفی در روزهای اول ، سوم ، هفتم و چهلم[۶۲]. مسلمانان در زیمبابوه ، بیشتر این اعمال را با مراسم تدفین بومی ترکیب می کنند.

اعتقاد به زندگی بعد از مرگ

در اسلام و مذهب سنتی آفریقا ، اعتقاد به زندگی پس از مرگ وجود دارد. در اسلام صالحان با زندگی جاودانه در بهشت، پاداش می گیرند در حالی که گناهکاران در جهنم مجازات می شوند. در سنت و مذهب آفریقایی ، آنها مردگان را با برخی از اموال خود مانند ظروف برای استفاده در زندگی پس از مرگ دفن می کنند که این نشان از اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارد.

جایگاه زنان

با توجه به جایگاه زنان ، بین اسلام و دین سنتی آفریقا تشابه زیادی وجود دارد. هر دو دین اهمیت زنان را تصدیق می کنند. به عنوان مثال ، پیامبر اسلام فرمود که بهشت زیر پای مادر است و در آیین سنتی آفریقا باوری وجود دارد که می گوید موشاموکادزی[۶۳] (بدون زن، خانه ای متصور نیست).

نوع لباس پوشیدن

در اسلام و مذهب سنتی آفریقایی ، زنان انتظار می رود لباسی بپوشند که توجه دیگران را بخود جلب ننماید. در اسلام زنان لباس هایی دارند که به جز صورت ، دست و پا کل بدن را می پوشانند. در دین سنتی آفریقا مفهوم اونهو/اوبونتو[۶۴] وجود دارد که یک سیستم فلسفی چند وجهی است که شامل منطق ، معرفت شناسی متافیزیک و اخلاق است و زنان را به پوشیدن لباس هایی که کل بدن و جوارح را می پوشاند ترغیب می کند.

اُمّت

بر خلاف فرهنگ غربی که فردگرایانه است ، هم اسلام و هم دین سنتی آفریقا مبنی بر اجماع هستند. در اسلام جامعه مؤمنان، اُمّت خوانده می شود و هر مسلمان باید با این جامعه همسویگی داشته باشد. این جامعه ای است که پیامبر اکرم (ص) نخستین و مهمترین آن را اولین بار در مدینه پس از هجرت از مکه در ۶۲۲ پس از میلاد بنیان نهاد.

زندگی در دین سنتی آفریقا نیز مبتنی بر زندگی اجتماعی است و به گروهی که متعلق به هم هستند یک قبیله گفته می شود و دارای یک توتم مشترک هستند. قبیله یک ساختار بنیادی اجتماعی در آیین سنتی است و توتم نیز گاهی یک حیوان یا گیاه و یا یک درخت است که نماد آن قبیله است. توتم همان چیزی است که ای.  دورکهایم آن را "نماد قبیله"، "نشان" و یا "تاج" آن می نامد[۶۵]. قبیله حول محور این نماد مشترک متحد می شود. قبیله یک خانواده نیست که از روابط خونی تشکیل شده و اعضای آن لزوماً در یک مکان زندگی کنند. قبیله، احترام به قوانین را با دیگر اعضای خود شریک است و از آیین های مشابه پیروی می کند و بنابراین در آنچه که دورکهایم آن را "فرقه توتمی[۶۶]" می نامد، جای می گیرد[۶۷].  علاوه بر این ، زندگی در این دو دین مبتنی بر سیستم گسترده خانوادگی است که بر خلاف سیستم خانواده هسته ای فرهنگ غربی است. سیستم گسترده خانوادگی در برخورد با مشکلات اجتماعی مانند نگهداری از ایتام ایفای نقش می کند. بنابراین در هر دو دین اسلام وآئین سنتی افریقا، برخورد نظام مند با یتیمان وجود ندارد زیرا آنها توسط اعضای خانواده گسترده خود مراقبت می شوند.

قانون خانواده

از زمان ورود اسلام به زیمبابوه بین شریعت و حقوق عرفی نیز تعامل زیادی وجود داشته و در اینجا به دلیل محدود بودن این نوشتار ، فقط به قانون خانواده خواهیم پرداخت. همانگونه که اصول پنجگانه دین، هسته مرکزی اسلام برای پرستش خداوند است ، قوانین خانواده نیز در قوانین اجتماعی اسلامی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به دلیل محوریت جامعه در اسلام و نقش خانواده به عنوان کانون اولیه جامعه مسلمانان ، قانون خانواده از جایگاه مهمی در توسعه قوانین اسلامی (شرعی) و همچنین در اجرای آن در طول تاریخ برخوردار بوده است. جایی دیگر در این مقاله از ازدواج به عنوان یک رسم آیینی بحث شده است. در اینجا ، کافی است بگوییم که در اسلام و دین سنتی آفریقا ازدواج نه تنها یک قرارداد قانونی بین دو فرد بلکه بین دو خانواده بشمار می آید. در اسلام ازدواج بین دو مسلمان و از یک خانواده گسترده ترجیح دارد. این امر شبیه به عمل سنتی است که به کورورانا  وِکوماتونگو [۶۸] (ازدواج با نزدیکان)معروف است.

تعدد زوجات یکی از اعمال مسلمانان است که باعث می شود اسلام بیشترین جذابیت را در بین مردم شونا در زیمبابوه داشته باشد. قرآن به مرد اجازه می دهد تا با چهار همسر ازدواج کند به شرط آنکه بتواند به طور مساوی با آنان رفتار و جانب عدالت را رعایت کند . تعدد زوجات همچنین بخشی از فرهنگ آئین سنتی در زیمبابوه است ، اما در اینجا هیچ محدودیتی در مورد تعداد همسران وجود ندارد. از طرف دیگر ، مسیحیت تک همسری را رواج داده و تعدد زوجات را که از آداب دین سنتی آفریقا است ، ممنوع می کند.

در مورد طلاق در هر دو، اسلام و دین سنتی آفریقا می توان گفت ، یک مرد حق طلاق یک جانبه از همسر خود را دارد و به دلایلی که می تواند از بهانه ای ظاهراً کوچک تا سنگین ترین جرم باشد. در اسلام روشهای مختلف طلاق وجود دارد. متداول ترین نوع طلاق ، طرد شدن زن از سوی همسرش است که فقط با اعلام "من از تو طلاق می گیرم" انجام می گیرد.[۶۹] در آئین سنتی آفریقا برای پایان رابطه زناشویی، مرد هدیه کوچکی (گوپورو[۷۰]) را به نشان طلاق به همسر خود می دهد . هولمن  اظهار می دارد که در بین افراد شونا ، اگر شوهر خواهان طلاق باشد ، از وی انتظار می رود که همسر خود را با تحویل یک علامت (گوپورو) یا همراهی وی به خانه والدینش ، از تصمیم خود مطلع کند. هرچند که در هر دو دین ، ​​طلاق یکی از آخرین راه حل هاست و به هیچ عنوان توصیه نمی شود.

با توجه به وراثت ، قانون شرع حق ارث را به همسران ، دختران ، خواهران ، مادران و مادربزرگهای متوفی نیز می دهد. در حالی که قانون مرسوم در زیمبابوه، ارث و میراث را به عناصر ذکور محدود می نماید. بنابراین در فرهنگ شونا زنان از وراثت محروم می شوند و میراث به نزدیکترین مرد به متوفی که نان آور خانه بوده منتقل می شود. عموماً مسلمانان زیمبابوه به روش سنتی خود عمل می کنند.

رفتار با طبیعت

یک رابطه قطعی بین محیط و مردم وجود دارد. هم دین اسلام و هم دین سنتی آفریقا، برخورد یکسانی با طبیعت دارند. آنها سازگار با محیط زیست هستند. نگاه اسلامی به محیط زیست بر این عقیده استوار است که خداوند خالق و نگهدارنده جهان است. جامعه اسلامی نیز با سه جنبه از زندگی اسلامی هدایت می شود ، یعنی آگاهی محیطی ، سادگی و احساس همسایگی و اینها تأثیر مهمی برای حفظ تعادل محیط زیست دارند. قرآن مفهوم تعادل محیطی را با اصطلاحات مختلفی از جمله "عدل" توصیف می کند که به معنای واقعی کلمه به معنای عمل عادلانه، درست و با مساوات است. مسلمانان بر این باورند که هیچ حیوانی در زمین و نه پرنده ای در آسمان وجود ندارد مگر آنکه در نظر خداوند مانند مردم بحساب آیند. بنابراین همه موجودات زنده در زندگی انسان شریک و سزاوار احترام هستند. خداوند زندگی همه حیوانات ، پرندگان ،گیاهان، آب ، اشیاء بی جان و سایر مخلوقات را در زیر سایه اشراف انسانها قرار داده است. وظیفه انسان این است که به عنوان یک دوست با محبت با آنها دلسوزانه رفتار کند تا بتواند بدون محروم کردن دیگران از این منابع، از آنها سود ببرد.

دین سنتی آفریقا نیز به طور کلی اهمیت زیادی به حیات وحش و حفاظت از محیط زیست می دهد. صفات عمده ادیان بومی آفریقا در رابطه با توجه به مسائل زیست محیطی و فرهنگی است. در این مورد جی. امبیتی می گوید:

 "یکی دیگر از عناصر اساسی دین سنتی آفریقا مربوط به روابط بشر با دنیای طبیعت است.انسانها ارباب طبیعت نیستند که بدون توجه از آن بهره برداری و یا بدون احترام با آن رفتار کنند. بلکه برعکس ، مردم با طبیعت یکی هستند ، مسئول آن بوده  و قادر به برقراری ارتباط با "کاهن بزرگ طبیعت" هستند[۷۱]."

بنابراین ، هم دین آفریقایی و هم اسلام طرفدار محیط زیست هستند.

خلاصه و نتیجه گیری

  وقتی اسلام به زیمبابوه رسید ، دین سنتی آفریقا با آن وارد گفت و گویی مقابله ای شد و بنابراین ، عقاید و آداب مسلمانان با عناصر بومی آفریقا درهم آمیخت. آمواه مدعی است برخلاف تصور عمومی مبنی بر این که دین سنتی آفریقا یک گیرنده منفعل اعتقادات مذهبی اسلام بوده، مواجهه ادیان مختلف با آئین سنتی آفریقا منجر به یک مبادله اجتناب ناپذیر شده است. بنابراین او استدلال می کند که علیرغم گرویدن پیروان مذاهب بومی به اسلام ، اعتقادات و آداب و رسوم فرهنگی سنتی هنوز هم در میان آنها ادامه داشته و همچنان بر حضور و تاثیر دینی خود ادامه می دهد.[۷۲]

اسلام و آیین سنتی آفریقا مدت ها است که در زیمبابوه با هم تعامل دارند. در این مقاله نشان داده شده که تاثیر متقابل بین فرهنگهای اسلامی و سنتی وجود داشته و تعامل بین آنها تا حد زیادی با همزیستی ، بردباری ، سازگاری ، جذب و پذیرش همراه شده است. در این مقاله برخی از نقاط تماس بین اسلام و دین سنتی مورد بحث قرار گرفته و این امر باعث تسهیل گفتگو و در نتیجه بوجود آمدن ویرایش جدیدی از اسلام با رنگ و بوی آفریقایی شده است. در پایان این مقاله لزوم استفاده از نقاط تماس و روابط صمیمانه میان اسلام و آئین سنتی آفریقا برای تحقق گفتگوی بین ادیان با هدف ایجاد محیطی مملو از صلح و امنیت ، که پیش نیاز اصلی توسعه پایدار در زیمبابوه و جهان بشمار می آید ، یادآوری شده است.

نیاز به گفتگوی بین دینی بین اسلام و دین سنتی آفریقا برای توسعه پایدار در زیمبابوه

این یک حقیقت مسلم است که بیش از ۸۰٪ از جمعیت جهان پیروان یک مذهب هستند. به همان نسبت درست است که بین دین و توسعه رابطه وجود دارد. از همان آغاز ، ایده های مربوط به توسعه به طور کلی نقش دین را در نظر نمی گرفتند و از این رو در نظریه ها و راهبردهای توسعه بین المللی نادیده گرفته می شدند. مارشال مدعی است که:

"دنیای دین در گذشته برای بسیاری از دست اندرکاران توسعه یک نیروی غالباً ناشناخته بوده است. با این وجود ، دین چنان نیرومند و گسترده است که نادیده گرفتن آن ، در برخی مواقع عواقب مهم و حتی وخیمی به همراه داشته است[۷۳]. دین تا حدود زیادی در مطالعات توسعه ناشناخته مانده است زیرا توسعه به معنای متعارف به عنوان یک ماده کاملاً سکولار و غیردینی درک شده است. تسلط نظریه های مدرنیته و سکولاریزاسیون برای به حاشیه بردن دین از توسعه بسیار مهم بوده است. مدرنیته ایده دین را به چالش کشیده است و آن را از عرصه عمومی دور کرده و وارد عرصه خصوصی می کند.

با این وجود از اواخر دهه ۱۹۷۰ این واقعیت به چشم می خورد که توسعه اقتصادی به تنهایی نتوانسته و نمی تواند نتایجی را که موسسات مالی بین المللی و آژانس های توسعه پیش بینی کرده اند ارائه دهد. بنابراین ، در این نوشتار ، استدلال می شود که برای تحقق توسعه پایدار مؤثر ، دین باید در کشورهای در حال توسعه مانند زیمبابوه با توسعه همکاری نزدیک داشته باشد. دین را نمی توان از جهان سکولار که در آن زندگی جریان دارد جدا کرد. اما توسعه فقط در جایی صورت می گیرد که صلح و امنیت برقرار باشد. با این حال ، دهه گذشته شاهد تجدید حیات دین در مرکز درگیری های محلی و بین المللی هستیم. بنابراین ، در آفریقا ، مانند بسیاری از مناطق دیگر ، به جای اینکه تسهیل کننده توسعه باشد ، به سبب آنکه در مرکز درگیریها قراردارد، مانعی به شمار می رود ، به عنوان مثال ، از قساوت های گروه هایی مانند بوکوحرام و الشباب می توان نام برد.

در زیمبابوه مسلمانان ۳٪ از جمعیت را تشکیل می دهند ، ۲۲٪ آنها سنت گرا و ۷۵٪ مسیحی هستند. با بحث در مورد قرابت و رابطه صمیمانه بین اسلام و دین سنتی در زیمبابوه ، پیشنهاد می شود که دو دین باید از این امر به عنوان نقطه عزیمت استفاده کنند تا در گفتگوهای بین ادیان برای توسعه پایدار در محیطی با صلح و امنیت کنارهم بنشینند. گفتگوی بین دینی بسیار مهم است اگر بخواهیم از درگیری های با انگیزه مذهبی جلوگیری کنیم که در برخی از مناطق آفریقا مانند نیجریه ، جمهوری آفریقای مرکزی و آفریقای شرقی شاهد آن هستیم. بهتر است کنشگر باشیم تا واکنشگر، همیشه پیشگیری بهتر از درمان است. در روند اجرای این امر سیاست گذاران در زیمبابوه باید رهبران مذهبی را در سیاست گذاری دخالت دهند. و در آخر مؤسسات بین المللی توسعه مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول باید از کنشگران مذهبی در زیمبابوه برای تحقق دیدگاه خود در مورد "جهانی عاری از فقر" استفاده کنند.


[۱] African Traditional Religion(ATR)

[۲] Silindiwe Zvingowanisei

[۳] E.B. Idowu

[۴] E.B. Idowu, African Traditional Religion: A definition, London: SCM Press, ۱۹۷۳, p.۱۰۳.

[۵] همان

[۶] E. M Uka

[۷] E.M. Uka, “Theology of African Traditional Religion: An Overview,” in Readings in African Traditional religions: Structure, Meaning, Relevance, Future, ed. E.M Uka, Frankfurt: Peter Lang, ۱۹۹۱, p.۱۵۸.

[۸] Awolalu

[۹] J.O. Awolalu, What is African Traditional Religion?, Studies in Comparative Religion, Vol. ۱۰, No.۲, ۱۹۷۶ pp. ۱-۱۸.

[۱۰] M. Nangoli

[۱۱] M. Nangoli, No more lies about Africa, ۱۹۸۶, p.۱۰.

[۱۲] N.K. Mugambi

[۱۳] Jesse N.K Mugambi, From Liberation to Reconstruction: African Christian Theology after the Cold War, Nairobi: East African Publishers Ltd, ۱۹۹۵, p.۱۷.

[۱۴] O. Imasoje

[۱۵] O. Imasoje, Guidelines for Christian Theology in Africa: Theological Perspectives in Africa, Achmota: African Christian Press, ۱۹۹۳, p.۵۳.

[۱۶] Jesse N.K Mugambi, African Christian Theology: An Introduction, London: Heinemann, ۱۹۸۹, p.۵.

[۱۷] C.E Farah, Islam: Beliefs and Observances, New York: Barrons, ۱۹۹۴, p.۳

[۱۸] M. Haron, Southern African Islamic Studies Scholarship: A survey of the “State of the Art” in African Traditions in the Study of Religion in Africa, eds. A. Adogame, E. Chitando and B. Bateye, Surrey: Ashgate Publishing Ltd, ۲۰۱۲, p.۲۱۹.

[۱۹] همان، ص ۲۲۲.

[۲۰] همان، ص ۲۲۲

[۲۱] همان ، ص ۲۲۳

[۲۲] EC Mandivenga (۱۹۹۱)

[۲۳] Tayob (۱۹۹۱)

[۲۴] Shell (۲۰۰۰)

[۲۵] Amra (۲۰۰۶)

[۲۶] همان ، ص ۲۲۴

[۲۷] برای اطلاع از جزئیات اسامی و اماکن نگاه کنید: عسگری ، رضا: اسلام ومسلمانان در زیمبابوه

[۲۸] E.C Mandivenga, Islam in Zimbabwe,Gweru: Mambo Press, ۱۹۸۳. P.۲.

[۲۹] Pioneer Column

[۳۰] Mandivenga, The Migration of Muslims to Zimbabwe, in Journal Institute of Muslim Minority Affairs vol. ۱۰:۲, July ۱۹۸۹,  p. ۵۰۱.

[۳۱] F. Dotson, The Indian Minority of Zambia, Rhodesia and Malawi, London: Yale University Press, ۱۹۶۸, p. ۲۶.

[۳۲] hut tax

[۳۳] Kotakota

[۳۴] Machinga

[۳۵] Mangochi

[۳۶] Dedza

[۳۷] Chiradzulu

[۳۸] C. Bullock

[۳۹] Scholomann

[۴۰] Stayt

[۴۱] D. Beach

[۴۲] The Great Zimbabwe Ruins

[۴۳] D.N Beach, The Shona and Zimbabwe ۹۰۰-۱۸۵۰, Gweru: Mambo Press, ۱۹۸۰, p. ۴۴.

[۴۴] Vamwenyi

[۴۵] I. M. Lewis, Islam and Traditional belief and Ritual, in Islam in Tropical Africa, ed, I. Lewis, London: Hutchinson Publishing Group, ۱۹۸۰, p.۶۰.

[۴۶] ecumenical element

[۴۷] Mwari

[۴۸] the chief

[۴۹]J.S. Trimingham, The Influence of Islam in West Africa, London: SCM Press, ۱۹۸۰.p. ۱۶۲.  

[۵۰] mashavi

[۵۱] midzimu

[۵۲] mhondoro

[۵۳] I. M. Lewis, Islam and Traditional belief and Ritual, in Islam in Tropical Africa, ed, I. Lewis, London: Hutchinson Publishing Group, ۱۹۸۰, p.۶۰.

[۵۴] همان، ص ۶۵

[۵۵] chivhuno

[۵۶] chifumuro

[۵۷] madumwa

[۵۸] همان

[۵۹] kumurundu

[۶۰] lobola

[۶۱] mutimba

[۶۲] همان، ص ۷۰

[۶۳] mushamukadzi

[۶۴] unhu / ubuntu

[۶۵] J. L. Cox, Expressing the Sacred: An Introduction to the Phenomenology of Religion, Harare: University of Zimbabwe Publications, ۱۹۹۹۲, p.۵۱.

[۶۶] totemic cult

[۶۷] همان

[۶۸] kuroorana vekumatongo

[۶۹] J.L Esposito, Islam: the Straight Path, Oxford: Oxford University Press, ۱۹۸۸, p. ۹۹

[۷۰] gupuro

[۷۱] J. Mbiti, African Religion and the World Order, in Towards a Global Civilization? The Contributions of Religions, eds. P.M. Mische and M. Merklig, New York: Peter Lang, pp. ۳۶۱-۳۷۰.

[۷۲] E. Amoah, African Indigenous Relationships, Oxford: Autunnal, ۱۹۹۸. p. ۹۷.

[۷۳] K. Marshall, Development and Faith Institutions: Gulfs and Bridges, in Religion and Development: Ways of Transforming the World, London: Hurst and Company, ۲۰۱۱, p.۱۰.

کد خبر 689

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =