امیرپور در ابتدای یادداشت خود آورده است:«من ماه اکتبر سال گذشته به دعوت مؤسسه تحقیقاتی کربلا که در مورد تاریخچه فرقههای ایرانی-عراقی اسلام، یعنی شیعه و سنی پژوهش میکند، برای نخستینبار به عراق سفر کردم. ما در این سفر، به حرم امام حسین، امام سوم شیعیان در کربلا رفتیم. کربلا به نوعی قلمرو ایران به شمار میرود. در حرم امام حسین غذای ایرانی نذری میدادند و مسئولان و کارمندان حرم، فارسی صحبت میکردند.»
او همچنین در ادامه یادداشت درباره مراسم باشکوه تشییع پیکر شهید قاسم سلیمانی نوشته است:«دهها هزار عراقی پس از کشتهشدن سردار سلیمانی توسط آمریکا، برای او سوگواری کردند. سلیمانی داعش را در عراق شکست داد و همین باعث اعتبار و محبوبیت او در میان بسیاری از مردم عراق است. بسیاری از ایرانیان هم در مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی در ایران شرکت کردند. همهپرسیهای بسیاری نشان میدهد که سلیمانی یکی از محبوبترین چهرههای حکومت ایران بوده است. او از مرزهای ایران در برابر داعش و به نوعی در برابر آمریکا دفاع کرد.»
استاد ایرانی دانشگاه کلن در بخش دیگری از یادداشت به نفرت ایرانیان از دخالت دولتهای بیگانه در امور ایران اشاره کرده و نوشته است:«ایرانیان بهشدت ملیگرا هستند. آنها به تاریخ و تمدن چند هزار ساله خود افتخار میکنند. وقتی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بحث حمله به اماکن فرهنگی ایران را مطرح کرد، برای مردم ایران به فردی از قوم بربرها تبدیل شد. فارغ از اینکه ایرانیان به چه زبانی صحبت میکنند، یا متعلق به چه قوم و مذهبی هستند، میراث فرهنگی وجه مشترک همه آنها است. یک ایرانی میتواند آنقدر متفاوت از ایرانی دیگر باشد که شما به سختی هر دو را اهل یک کشور تصور کنید. زبان مادری نیمی از ایرانیان فارسی است. در عینحال، نیم دیگری از ایرانیان به زبانهای آذری، عربی، بلوچی، ترکمن، ارمنی یا یکی دیگر از زبانهای محلی صحبت میکنند. ایرانیان طرز صحبتکردنشان بسیار متفاوت از یکدیگر است، عادات غذایی و فرهنگی متفاوتی دارند، پیرو فرقه یا مذاهب مختلف هستند، در کشوری متولد شدهاند که اختلاف دمای دائمی میان شمال و جنوب آن به بیش از ۴۰ درجه میرسد. به طور مثال همزمان، دمای هوا در اردیبل منهای ۱۰ درجه سانتیگراد و در بندرعباس ۳۰ درجه سانتیگراد است. بنابراین چهره و پوست افراد در این مناطق نیز میتواند کاملأ متفاوت از یکدیگر باشد. با این حال، آنچه مردم ایران را کنار یکدیگر نگه داشته-جدا از تعلقات فرهنگی- بیزاری همه آنها از دخالت دولتهای خارجی است.»
امیرپور همچنین به مبارزات مردم ایران علیه دول خارجی اشاره کرده است:« آنها قرنها در برابر تلاش خارجی برای دخالت و نفوذ در کشورشان مقاومت کردند و اغلب هم موفق بودند. مثلأ سال ۱۸۹۶ که ناصرالدین شاه انحصار تنباکو را برای کسب درآمد و تأمین هزینه سفرهای لوکس خود به اروپا واگذار کرد، فتوای آیتالله میرزای شیرازی، یکی از مهمترین مراجع شیعه، ایرانیان را-حتی زنان حرم شاه که همگی قلیان میکشیدند - علیه شاه متحد کرد. شاه تسلیم شد، انحصار را پس گرفت و ملت دوباره قلیانها را بیرون آوردند. ماجرای تنباکو نخستین اعتراض همهگیر به شمار میرود که باعث ایجاد اعتراضهای بسیار دیگری شده است. انقلاب سال ۱۹۷۹ را میتوان نقطه اوج این اعتراضها دانست. این انقلاب به نوعی اعتراض علیه دخالت خارجی نیز بود. در سال ۱۹۷۸، جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا، به محمدرضا پهلوی، لقب "ژاندارم ما در خلیج فارس" داده بود. آمریکاییها مدتها بود، در ایران طوری رفتار میکردند که گویا این کشور را تحت سلطه خود دارند. تصادف یک ایرانی با یک سگ آمریکایی، مجازاتی سنگینتر از مجازات تصادف یک آمریکایی با یک شهروند ایرانی داشت. سرنگونی شاه، پیامد سیاستهای آمریکا در ایران هم بود.»
او در بخش دیگری از یادداشت خود نوشته است:«تمام ایرانیان، جنگ ایران و عراق را در دهه ۱۹۸۰ میلادی به یاد دارند، این حس که در جهان تنها مانده بودند، آن هم در سالهایی که کشورشان مورد حمله خارجی قرار گرفته بود. همچنین سرنگونی دکتر محمد مصدق، نخستوزیر منتخب و قانونی کشور توسط آمریکا نیز برای آنها فراموشنشدنی است. ایرانیان او را میخواستند، اما انگلیس و آمریکا از تلاش او برای ملیکردن نفت ناراحت بودند. علاوه بر اینها، ایرانیان سال ۱۹۸۸ را هنوز به یاد دارند؛ زمانی که یک هواپیمای مسافربری ایران به دلیل اصابت موشکی از ناو جنگی آمریکا در خلیج فارس سرنگون شد؛ هواپیمایی با ۲۷۰ مسافر نابود شد و آمریکا تا امروز عذرخواهی نکرده است.»
او در بخش پایانی یادداشت خود زبان فارسی را سنگبنای هویت ایران دانسته است:« زبان فارسی، زبانی ملودیک، پرانرژی و با شکوه است که ایرانیان را متحد کرده است. محمدعلی جمالزاده، فارسی را شکر میدانست. ایرانیان به شاهنامه فردوسی و دیوان اشعار حافظ عشق میورزند. زبان فارسی در طول قرنها بسیار کم تغییر کرده است تا جایی که ایرانیان امروزی، اثر حماسی فردوسی را که قدمتی یک هزار ساله دارد میخوانند و میفهمند. همچنین اشعار مولانا، خیام و سعدی را دوست دارند.یکی از اشعار سعدی در تالار ورودی سازمان ملل در نیویورک به چشم میخورد که درباره همبستگی است. شما باید عشق ایرانیان به شاعرانشان را بشناسید و معنای اشعار فارسی را متوجه شوید تا بفهمید ایرانیان چه میخواهند و چه چیز را اصلا نمیخواهند.»
لینک یادداشت:
https://www.sueddeutsche.de/kultur/iran-gegen-usa-der-persische-stolz-۱.۴۷۶۵۴۸۲
نظر شما