سازمان تبلیغی جماعت یکی از سازمان های فعال دینی مسلمانان هند می باشد که میلیون ها نفر هوادار و هزاران نفر عضو فعال در سراسر هند و همچنین در دیگر کشورها دارد. روش کار این سازمان، تبلیغ عقاید اسلامی خاص خود از طریق اعزام مبلغین به شیوه مسافرت های گروهی به روستاهای دور افتاده و شهرهای کوچک می باشد. چنانچه که حتی امروزه نیز صدها گروه سیار وابسته به این سازمان به منظور تبلیغ عقاید اهل سنت در سراسر هند مشغول فعالیت هستند.

سازمان تبلیغی جماعت یکی از سازمان های فعال دینی مسلمانان هند می باشد که میلیون ها نفر هوادار و هزاران نفر عضو فعال در سراسر هند و همچنین در دیگر کشورها دارد. روش کار این سازمان، تبلیغ عقاید اسلامی خاص خود از طریق اعزام مبلغین به شیوه مسافرت های گروهی به روستاهای دور افتاده و شهرهای کوچک می باشد. چنانچه که حتی امروزه نیز صدها گروه سیار وابسته به این سازمان به منظور تبلیغ عقاید اهل سنت در سراسر هند مشغول فعالیت هستند.

بنیان گذار تبلیغی جماعت و خاندان وی

بنیان گذار تبلیغی جماعت شخصی  به نام مولانا الیاس بوده است. وی به خانواده علمی «کاندهلا (از سوی مادری و از سوی پدری به خانواده جهان جهانا » تعلق دارد.

 جد مادری وی حکیم محمد اشرف می باشد. وی نخستین چهره روحانی شناخته شده ازخانواده کاندهلا بوده است. حکیم محمد اشرف از فضلا و نیز از اطبای دوره شاه جهان، پادشاه گورکانی بود. شاه جهان خود تحت تاثیر کمال علمی حکیم محمد اشرف قرار داشت. یکی از فرزندان حکیم اشرف، حکیم  محمد شریف بود. او دو فرزند به نامهای حکیم عبدالقادر و مولانا محمد فیض داشت. حکیم عبدالقادر از فضلا و اندیشمندان بزرگ زمان خود محسوب می شد. نوه عبدالقادر مفتی الهی نام داشت. وی در زمان خود مرجع مردم در منطقه مسلمانان به ویژه در دهلی محسوب می شد. وی ۸۳ سال زندگی کرد و شاگرد ممتاز شاه عبدالعزیز بود. وی از جمله کسانی بود که به شیعه ستیزی شهرت داشت و علیه عقاید شیعیان چندین کتاب نیز نوشته است. وی جنبشی را با عنوان ولی اللهی پایه گذاری می کند که شالوده تفکر تبلیغی جماعت و جریان ضد شیعی و وهابی گری می شود. پسر وی مولانا ابوالحسن نام دارد که در زمان خود یکی از اندیشمندان بزرگ شناخته می شد که به زبان اردو نیز شعر می سرود و کتاب مثنوی به نام گلزار ابراهیم از اوست. فرزند وی مولانا نور الحسن است. این خانواده با سر سید احمد موسس دانشگاه علیگره رابطه خوبی داشتند و او نیز به عنوان یک چهره مطرح در میان مسلمانان هند به آنها احترام می گذاشت.

موسس سازمان تبلیغی جماعت از سوی خانواده پدری به خانواده جهان جهانا مرتبط می شود. باید گفت که جهان جهانا شهرکی در غرب ایالت اوترا پرادش است که افراد این خانواده در آنجا اقامت داشتند. جد پدری مولانا الیاس شیخ غلامحسین نام داشت. پدر شیخ علامحسین حکیم برجسته ای به نام محمد ساجد جهان جهانایی بود که از اطبا متبحر دوره خود به شمار می رفت و کتابی نیز به نام عجائب الغرائب نوشته است. شیخ غلامحسین دارای دو فرزند به نام های مولانا محمد اسماعیل و مولانا محمد اسحاق بود. مولانا محمد اسماعیل پدر مولانا الیاس بنیانگذار سازمان بزرگ تبلیغی جماعت بود.

مولانا الیاس سومین فرزند مولانا اسماعیل بود. او در خانواده مادری اش در شهرک کاندهلا در سال ۱۸۸۵ میلادی چشم به جهان گشود. مولانا الیاس در کودکی جز داستان های حماسی مبارزات و کشته شدن سید احمد بریلوی و شاه اسماعیل چیزی نمی دانست. در نبرد بالاکوت چندین نفر از خانواده وی کشته شده بودند و داستان های حماسی جنگ و شهادت در راه تبلیغ از نظر روانی نخستین جرقه های ایجاد یک جنبش را در ذهن وی روشن ساخت. وی در کودکی در مکتب آموختن الفبا را فرا گرفت. هنوز کودک بود که پدرش فوت می کند. برادرش مولانا یحیی او را به نزد خود در شهر گانگوه می برد و با هم در درس مولانا رشید گانگوهی بهره می برند. وی به مدت ۹ سال از محضر مولانا رشید علم فرا گرفت. تا اینکه مولانا رشید در سال ۱۹۰۵ دار فانی را وداع گفت. گفته می شود که مولانا الیاس در زمان کودکی و به ویژه در زمان حضور در شهر گانگوه حالات عرفانی خاصی داشته است. از ابو الحسن علی ندوی یکی از اندیشمندان هم عصر او نقل شده است : روزی هنگام ذکر و مراقبه مولانا الیاس فشاری بر روی سینه خود احساس کرد و چون از مرشد خود مولانا رشید احمد گانگوهی در این مورد سوال کرد، او در پاسخ گفت استاد من مولانا قاسم بنیانگذار اصلی دارالعلوم دیوبند نیز چنین حالتی را داشته است و این نشان می دهد که خداوند مسئولیتی مهم را به بندگان خودش می دهد. وی در گانگوه زبان و ادبیات عربی را از برادرش فرا گرفت و از جمله کتاب های مهمی که مولانا الیاس خواند کتاب چهل حدیث بود. وی در سال ۱۹۰۸ به دیوبند رفت. در آنجا علوم حدیث را به خوبی فرا گرفت. در سال ۱۹۱۰ وی از دیوبند فارغ التحصیل شد و پس از آن در مدرسه دینی مظاهر العلوم به تدریس پرداخت. وی کتاب های کنزالدقائق و نور الانوار را تدریس می کرد. در سال ۱۹۱۵ عازم سفر حج شد. پس از سفر حج و فوت پدربه مدرسه نظام الدین مولانا محمد در محله نظام الدین دهلی می رود و مسئول مدرسه نظام الدین می گردد. این مدرسه در همجواری منطقه میوات بود جای که جنبش تبلیغ در آن آغاز می گردد.

سر آغاز جنبش مولانا الیاس

نواحی جنوبی شهر دهلی قوم مئو سکنی گزیده اند که به آن میوات گفته می شود. در حال حاضر میوات شامل بخش هایی از مناطق گورگاؤن در ایالت پنجاب ، بارات پور و بخش ماتورا در ایالت اوتار پرداش می باشد. یکی از دانشمندان جامعه شناسی انگلیسی معتقد است که قوم مئو آریایی نیستند بلکه به نژاد دراویدی های هند (بومیان اصیل) تعلق دارند. اما برخی نیز معتقد هستند که به طبقه آریایی های راجپوت تعلق دارندو البته در کتاب های تاریخی همچون آیین اکبری و برخی از منابع قدیمی فارسی ذکر شده که این قوم متعلق به راجپوت جاتو هستند و پس از آنکه دین اسلام را پذیرفتند به میواتی و یا مئو شناخته می شوند.

میواتی ها اگرچه مسلمان شده بودند اما رسماً به مذهب هندو علاقه داشتند. طرز لباس، آداب و هنجار ها، مراسم اجتماعی و حتی برخی عقاید دینی هندوها در میان آنان رخنه کرده بود. مئو ها از جمله مسلمانانی بودند که نیمه هندو محسوب می شدند. یکی از تاریخ نویسان انگلیسی سرگرد پاولت در خبرنامه رسمی(الوار) می نویسد: «قوم میواتی تنها بطور اسمی مسلمان اند. آنان نظیر هندوها، خدایان محلی دارند. درمنطقه میوات درهر روستا دارای یک خدای محافظ وجود دارد. آنها اعیاد هندوها نظیر هولی و دیوالی را جشن می گیرند. از جمله اعیاد آنان (جانام اشتامی) می باشد که جشن تولد کریشنا خدای هندوان است. در مراسم ازدواج نیز میواتی ها روحانیون هندو و برهمنان را فرا می خواندند و پیش از مراسم عقد اسلامی، رسم هندویان را در این مورد اجرا می کنند. اسامی آنان ترکیبی از اسامی مسلمانانی و هندوها بود مثلاً بیرم سینگ، فیروز سینگ و غیره. آنها هنگامی که می خواهند، خانه ای را احداث کنند، طاقچه ای و یا جایگاهی را نیز برای هانومان خدای میمون صورت هندوها درست می کردند. در عین حال گاو را ذبح می کنند و اگر هندو ها اعتراض کنند. آنان پاسخ می دهند: «شما دیو هستید و ما مئو هستیم». آنها مسلمانانی با عناصر التقاطی فراوان هستند. میو یا میواتی ها از عقاید و احکام اسلامی تقریبا بی خبر هستند و عده کمی از آنان با کلمه اسلامی شهادتین آشنا هستند و بندرت می توان در میان آنها فردی را یافت که احکام نماز، وضو و یا غسل آشنا باشد. وضع میو در الوار این گونه است، اما اعضای این قوم در منطقه گورگاون بخاطر حضور چند مدرسه دینی وضع بهتری دارند».

درجای دیگر همین نویسنده انگلیسی پاولت می نویسد: «مئوها از نظر عادات و خصلت ها نیم هندو هستند. در روستاهای آنان کمتر مسجدی دیده می شود در منطقه تجاری در میان پنجاه روستا، تنها هشت مسجد وجود داشت. معابد آنها خانقاه هایی نظیر خانقاه (پنج پیران) هستند که به آشرام و معابد هندوها شبیه می باشد.

در نشریه رسمی گورگاون نیز درسال۱۹۱۰وضع میوها چنین توصیف شد: «قوم میو مسلمانانی بسیار غیر مقید هستند که به شعائر و عقاید دینی خود تعهدی ندارند و اکثر مراسم و عادات همسایگان محلی هندو را اقتباس کرده اند. آنان مراسم هندو و مسلمان هردو را برگزار می کنند.»

 از جمله سُنن اسلامی رایج میان میو، ختنه، نکاح و تدفین به سبک مسلمانان است. برای عارف قرون میانه هند ـ سالار مسعود غازی ـ بسیار احترام قایل هستند و برای زیارت قبر وی به شهر بهرائچ می روند. اما کمتر فردی از قوم میو به حج می رود. آنها با روزه و نماز آشنا نیستند. از جمله رسوم هندو که در میان آنان رواج دارد جشن گرفتن بمانسبت اعیاد هندویی هولی و دیوالی است. مطابق سنن هندوها ازدواج با بنی اعمام را حرام می دانند. دختران را در ارث سهمی نمی دهند. نام های آنان آمیخته‌ای از اسامی هندوها و مسلمانان است. مشروبات الکلی میان آنان رواج دارد، از نظر اعتقادی ضعیف و بسیار خرافاتی هستند.

بر اساس شواهد تاریخی به صراحت مشخص می شود که پیش از آغاز جنبش مولانا الیاس در میان میوها، وضع آنان چگونه بوده است و جنبش مولانا الیاس و تبلیغی جماعت توانست در میان آنان تغییراتی را ایجاد کند و چگونه این قوم نیمه مسلمان را مجدداً به حوزه اسلام آورد. اگر مولانا الیاس و جنبش تبلیغی جماعت عقاید خشک و قشری وهابیت نداشتند، تردیدی نبود که آنان را می توان در جمله گروهی منظور داشت که برای ترویج اسلام و پایندی مردم به دستورات و احکام الهی زحمت بسیاری کشیدند.  

در اواخر قرن نوزدهم جنبش آریا سماج با هدف هندو نمودن مسلمانان در هند به راه افتاد که تا کنون نیز ادامه دارد. اعضای این جنبش به سوی مناطق مسلمان نشینی می رود که ساکنان آن آنچنان به دین اهمیت نمی دهند و آنقدر به اصول پایبند نیستند. منطقه میواتی ها یکی از این مناطقی بودند که این جنبش درصدد فعالیت در آن جا بود. همانطور که ذکر گردید مئو ها نیز بسیاری از آداب و اعمالی که انجام می دادند به هندوئیسم نزدیک بود و این زمینه را برای فعالیت این جنبش باز می کرد. برای اولین زمان پدر الیاس مولانا اسماعیل بر ضرورت تبلیغ برای دین اسلام در این مناطق پی برده بود.

مولانا اسماعیل در محله نظام الدین زندگی می کرد که هم مرز میواتی ها بود و توانست به راحتی با میواتی ها ارتباط پیدا کند و به ترویج شریعت اسلام و پایبند کردن مردم این منطقه به اعتقادات و دستورات اسلامی پرداخت. همانطور که عنوان گردید مولانا الیاس فرزند مولانا اسماعیل بود و توانست به رئیس مدرسه نظام الدین دست پیدا کند . بسیاری از شاگردان و مردم از این امر بسیار راضی بود و گرد وی جمع شدند. مولانا الیاس بدین نتیجه رسیده بود که باید اصلاحاتی ریشه ای در میوات رخ دهد تا مردم آنجا به احکام شریعت و دستورات دینی آشنا شوند.  وی در ابتدا تصمیم گرفت که مدرسه دینی برای مردم و نسل جدید تاسیس کند اما بزودی متوجه شد که تاسیس مدرسه کار اساسی نیست و بسیاری از مردم آن منطقه به خاطر شغل کشاورزی حاضر نیستند که فرزندان خود را در مدرسه ثبت نام کنند. 

مولانا الیاس بدین نتیجه رسید که تاسیس مکتب ها و مدرسه‌ها برای ایجاد جنبش دینداری میان عموم مردم کافی نیست، چرا که در درجه اول: در مدرسه، تحول عمیقی در میان جوانان صورت نمی گیرد و شوق تبلیغ، اجتهاد و جهاد در میان آنان ایجاد نمی گردد. دوم : تعدادی که تحت پوشش قرار می گیرد بسیار اندک هستند، سوم: پس از پایان درس فارغ التحصیلان در دریای بزرگ جامعه پیرامون خود غرق شده و دیگر کسی خبری از آنان یافت نمی کند. چهارم آنکه: بدین روش، تنها عده ای از جوانان تحت پوشش قرار گرفته، و جوانان، میانسالان و پیران نمی توانند با احکام شریعت آشنا شوند. مولانا الیاس جنبشی به نام تبلیغ دینی را آغاز کرد که در آن فارغ التحصیلان به عنوان مبلغ باید چند روزی را دست از مشاغل خود کشیده و با خرج و هزینه خود به روستاها و مراکزی بروند که در آنها مسلمانان از امکانات دینی بی بهره اند، به عنوان مثال روستاها و مناطق محروم و دور دست . این مبلغان باید به صورت گروهی کار تبلیغ کنند. این افراد موظف بودند در مساجد اقامت گزیده و از اهالی محل  چیزی طلب نکرده و حتی آذوقه، وسایل خواب و غذا را خود تهیه کنند. ‌

بسیاری از نزدیکان به مولانا الیاس اعلام کرده اند که وی در سفر دوم حج احساس کرد به وی ماموریت داده شده است به کار ایجاد جنبش دینداری بپردازد. درسال ۱۳۴۴م وی همراه مولانا خلیل احمد، استاد خود به حج رفت و حالتی پیدا کرد که آماده بازگشت به هند نبود. پس از بازگشت او مسافرت های دسته جمعی تبلیغی را سازمان داد. در واقع جنبش (تبلیغی جماعت) به معنای ترتیب دادن گروههای بسیار تبلیغ از همین زمان شروع شد.

در نخستین مسافرت های تبلیغی که توسط خود مولانا الیاس صورت گرفت تاکید اصلی بر آموزش کلمه شهادتین و تعلیم طریقه و روش نماز به مسلمانان بود. چنانکه گفته شد در منطقه میوات اکثریت مسلمانان، هیچ آگاهی نسبت به کلمه شهادتین و نماز و روزه نداشتند و از اینرو مولانا الیاس تاکید اصلی را بر آموزش این موارد گذارد.

در آغاز شاگردان و اندیشمندان با روش (مسافرت تبلیغی) آشنا و مأنوس نبوده و تنها چند نفر حاضر به انجام این مسافرت ها  شدند. مولانا الیاس در محله نوح که از جمله شهرک های منطقه میوات است از مسلمانان دیندار خواست به مسافرت تبلیغی همت کنند.

خود مولانا الیاس پس از بازگشت از حج سوم درسال ۱۳۵۱هجری با دو قافله یکی پس از دیگری به مسافرت تبلیغی پرداخت و در حدود صد نفر در این دو مسافرت به مناطق دور دست میوات همراه بودند. این افراد را الیاس در گروه های کوچک تقسیم نموده و در روستا ها پخش می نمود. همچنین او در این مسافرت ها شبکه ای از مدارس و جماعت ها را نیز ایجاد کرد. این مسافرت های تبلیغی گونه ای جدید از  مدرسه سیار با هدف آموزش احکام و دستورات دین مبین اسلام برای مردم عادی بود.

اما باید گفت که در طی همین مسافرت ها بذر تفکر و هابیگری نیز پخش می شد. مولانا الیاس و علما و اندیشمندان دیگر دارای اندیشه‌ای خشک و بنیان گرا بودند. آنان خود را ادامه دهنده خط شاه ولی ا... و شاه عبدالعزیز تلقی نموده و با جریان تفکر صوفیه، شیعه و اصولی، و نیز احترام به قبور، عقیده شفاعت و غیره مخالف بودند. در آن زمان اکثر مسلمانان در حلقه ارادت متصوفه قرار داشتند و چنانکه اشاره شد حتی در منطقه میوات همراه مردم هوادار غازی مسعود سالار بودند. مسعود سالار از جمله سرداران به احتمال شیعی دوره غزنویان است که در عین حال عارف بزرگ نیز بوده است. خانقاه وی در بهرائچ بوده و در میان مردم میوات بسیار نفوذ داشت. در نتیجه جنبش و هابیگری مولانا الیاس و تبلیغی جماعت نه تنها مردم را از تشیع بلکه از تصوف نیز دور می کنند.

با بررسی جنبش دینداری مولانا الیاس به خوبی در می یابیم که در قرن اخیر در حالیکه سنی های متعصب وهابی مسلک برای توسعه تفکر خود جانفشانی ها کردند، اما متصوفه و شیعه چنان کار ریشه دار برای شناساندن مکتب تشیع بعمل نیاوردند. از همین جهت تفکر شیعی و نیز تصوف در هند تضعیف شده و تفکر و هابیگری توسعه یافته است.

مولانا الیاس معتقد بود که منشا اصلی همه خرابی ها، دور شدن مردم از دین، کاهش دینداری و غلبه دنیا بر دین است. در نتیجه وی معتقد بود که باید مردم را به شعائر و مناسک، به نماز، روزه، ریش گزاردن و دعا خواندن و غیره ترغیب کنیم. در واقع، تلاشهای مولانا الیاس در توسعه تنسک و رعایت شعائر دینی خلاصه میشود.

درهند معاصر دو جنبش بزرگ دینی در میان مسلمانان دیده می شود که نخستین آنها جنبش جماعت اسلامی مولانا ابوالاعلی مودودی است که جنبش(دین شناسی) نامیده شده و جنبش دیگر (تبلیغی جماعت) مولانا الیاس میباشد که جنبش(دینداری) معروف است.

روش مولانا الیاس

پیش از مولانا الیاس، در دوره اخیر کسی پیش از مولانا الیاس روش مسافرت های تبلیغی را به صورت گروهی بعنوان یک روش اصلی توسعه جنبش خود بکار نبرده بود. مولانا الیاس روش های ذیل را برای امر تبلیغ به کار نبرد:

        ایجاد مدارس و حوزه علمیه: خود مولانا الیاس در اول همین روش راپیش گرفت اما بزودی به بی فایده بودن و نارسائی این روش پی برد.

        روش سخنرانی و خطابه: این نیز از روشهای سنتی و رایج تبلیغی است که در آن مبلغان در شهرها بر منبر رفته و به تبلیغ دین و هدایت می پردازند. نارسایی این روش فقدان رابطه مستقیم و فردی است.

        روش تحریر و انتشار جزوات: از جمله روشهای موثر است. اما نارسایی این شیوه در کشورهای عقب مانده نظیر هند که در آن میزان بیسوادی بالا است، آشکار است. تنها با انتشار جزوات، ایجاد دگرگونی در میان توده ها مشکل است. روش جماعت اسلامی مودودی این روش را دارد.

مولانا الیاس هیچکدام از روشهای رایج فوق را اتخاذ نکرد، بلکه به روش تازه ای که عبارت از مسافرت های تبلیغی دسته جمعی بود دست زد. مولانا الیاس بواسطه لکنت زبان خویش سخنران خوبی نبود و افزون بر آن وی آدمی دارای بنیه ضعیف و کوتاه قدی نیز بود و بعید نیست که همین عوامل موجب شده باشد وی روش بکری و نویی را در تبلیغ دین اتخاذ کند.

روش سفرهای تبلیغی دارای مزایای زیر است.

      کسانی که در گروه های تبلیغی شرکت می کنند در ابتدا میان آنان روحیه برادری و اخوت ایجاد شده و در همین حال از نظر اعتقادی پخته تر می شوند.

      در میان مبلغان روحیه فداکاری و گذشت از منافع دنیوی ایجاد می شود.

      آنان با اوضاع و شرایط توده های مسلمان در مناطق مختلف از نزدیک آشنا میشود.

      چون آنان علما و متدینان محلی را نیز در بازدید از منطقه مورد آموزش قرار می دهند، در این صورت علمای محلی با جهل و خرافه گرایی مردم محل آشنا شده با نظریات و پیشنهادهای اندیشمندان متبحر و با روش های جدید برای آموزش احکام به مسلمان آشنا می شوند.

      یکی از مزیت های این روش آنست که سخنران رو در رو با افراد آشنا شده و گفتگو می کند و همین عامل باعث می گردد که رابطه شخصی و فردی میان مبلغان و افراد ایجاد می‌شود.

       مزیت روش سفر تبلیغ بر روش جزوه آن است که در شیوه تبلیغ به روش انتشار جزوه، روشنفکران و تحصیلکرد های جنبش توسعه می یابد، در حالیکه با این سفر تبلیغی جنبش دینداری در میان توده های مردم که از لحاظ سواد پایین هستند با احکام و مسائل روز آشنا می شوند.

تبلیغی جماعت: پرچمدار اصلی افراط گرایی و وهابیگری در هند

اگر امروزه در هند فردی در مورد سازمان فعال دینی اسلامی سوالی طرح کند همگان آدرس تبلیغی جماعت را به او می دهند. این جماعت امروزه فعالترین سازمان دینی مسلمانان در هند است. صدها هزار نفر هوادار و اعضای تمام وقت دارد. در میان اعضای فعال آن هزاران تن دانشجو، مهندس، پزشک تحصیل کرده  دیده می شود و افزون بر آن گرایش اکثریت قاطع روحانیون سنتی در هند بدین جماعت است. هر روز ده ها، بلکه احتمالا صدها گروه سیار تبلیغ در گوشه و کنار براه می افتند و از شهری به شهر دیگر سفر میکنند.

بزرگترین دستاورد تبلیغی جماعت، ایجاد جنبش دینداری است. کل پیام آنان از شش نکته بیشتر نیست که عمده آن یاد دادن کلمه شهادتین، تاکید بر نماز، ریش گذاشتن و عمل به واجبات و غیره است، اما در واقع این جماعت و مبلغان آن توسعه دهندگان جنبش وهابیگری در هند هستند که ناگزیر ضدیت با شیعه را نیز تبلیغ میکنند ‌در توسعه مخاطب خود که به اصطلاح (جنبش دینداری) نامیده می‌شود، این جماعت بسیار، موفق بوده است. بقول ابوالحسن علی ندوی: اگر حکومتی با تمام اقتدار و نیروی خود تلاش می کرد جنبش دینداری را در میان توده های مردم رواج دهد، به اندازه (تبلیغی جماعت ) موفق نمی شد.

جنبش وهابیگری در هند دارای سابقه طولانی است. اگر وهابیگری به معنای پیروی از اصول اساسی اندیشه ابن تیمه، ضدیت با ولایت، برداشت قشری از اسلام، تفسیر خاص ازشرک و بدعت و مخالفت با اصل شفاعت، توسل به ائمه (ع) و اولیا و مراسم دینی ضدیت با عرفان، فلسفه و تشیع باشد، در آن صورت می توان گفت وهابیگری در هند صد سال پیش از ظهور شیخ عبدالوهاب، در نجد آغاز شد. شیخ احمد سر هندی سال ها پیش از عبدالوهاب به اعلام این نظریات پرداخت و شاه ولی ا... یکی دیگر از بنیان گذاران این طرز تفکر نیز با عبدالوهاب همزمان بوده است. در هند بهتر است وهابیگری را مکتب ولی اللهی نامید چراکه تدوین کنندگان اصلی آن شیخ احمد سرهندی و شاه ولی ا... میباشد و پس از آن نیز تا امروز فرزندان و جانشینان ولی ا... رهبری آنرا بدست داشتند. در اواخر قرن نوزدهم و بیستم، رهبری این جنبش در حوزه علمیه دیوبند متمرکز شد. زعمای حوزه دیوبند، همواره تا زمان تاسیس تبلیغی جماعت از رهبران جنبش وهابیگری و ولی اللهی درهند بوده اند.

همچنانکه گفته شد خانواده مولاناالیاس، بنیانگذار و پیشوای جنبش تبلیغی جماعت از چندین نسل در زمره شاگردان و هواداران رهبران سلسله ولی اللهی محسوب میشده اند. مفتی الهی جد مولانا الیاس شاگرد عبدالعزیز فرزند شاه ولی ا... بود. سپس او بدست سید احمد بریلوی بیعت نمود.

مفتی الهی بخشی از کتاب خود را نیز در مدح و تجلیل از سید احمد بریلوی نگاشت که عنوان آن  (ملهمات احمدیه) است. فرزند الهی مولانا ابوالحسن کاندهلوی نیز مرید سر سید احمد بود.  مولانا الیاس و خانواده وی به شاه اسماعیل ، خلیفه و دست راست سید احمد بریلوی ارادت خاصی داشتند. شاه اسماعیل نظریه پرداز وهابیگری در هند است. کتاب وی تقویه الایمان هم اکنون کتاب ویژه و هابیان در هند است. جالب آنست که این کتاب از جمله متون اصلی دروس و برنامه  تبلیغی جماعت است و کرارا توسط آنها منتشر شده است. پس از درگذشت سید احمد بریلوی و شاه اسماعیل رهبران اصلی جریان وهابیگری رهبران حوزه علمیه دیوبند بودند.

مطالعه دقیق آثار، نوشتار، روش و اصول جماعت تبلیغ نشان می دهد که تمام اصول و مبانی  اساسی وهابیگری در این جماعت وجود دارد و همین جهت تبلیغی جماعت همواره ارادت خاصی به عربستان سعودی داشته است.

روابط تاریخی تبلیغی جماعت با عربستان سعودی

روابط جنبش وهابیگری ـ جریان ولی اللهی ـ در هند و وهابیگری حجاز و نجد نیز سابقه طولانی دارد. البته وهابیگری در هند اگر چه فرزند وهابیگری عربستان نیست، اما به عبارتی میتوان گفت که برادر ناتنی آن است. هر دو این جریان فرزند اندیشه ابن تیمیه می باشند در واقع جریان وهابیگری (بدین مفهوم خاص) صد سال پیش از ظهور شیخ عبدالوهاب در عربستان درهند آغاز شد. چنانکه میتوان گفت شیخ احمد سرهندی، تمام مبانی اصلی نظریه عبدالوهاب را ده ها سال پیش از تولد او تدوین نموده بود.  تنها تفاوت وهابیگری شیخ احمد سرهندی، شاه ولی ا... و وهابیگری عربستان آن بوده که در هند وهابیگری همواره با نوعی خاصی از تصوف (طریقت نقشبندیه) توام بوده است، که در حالیکه وهابیگری عربستان بطور مطلق مخالف عرفان و تصوف است.

نخستین بار رابطه مستقیم وهابیگری هند وعربستان با شاه ولی ا...آغاز گردید. شاه ولی ا... برای تحصیل حدیث چند سال در حجاز مقیم بود. در همان زمان شیخ عبدالوهاب در مدینه تحصیل میکرد و بعید نیست که این دو شخصیت جنبش ارتجاعی وهابیگری شبه جزیره عربستان و هند با هم دیدار باشند، چرا که تشابه بسیار عقاید اینان نشان می دهد که یا اینان با هم ملاقات داشتند یا لااقل استادان هردو یکی بودند و یا ممکن است در آنزمان جریان فکری ابن تیمیه در حوزه های علم حدیث در عربستان حاکم بوده باشد. در دوره بعدی تمام پرچمداران جنبش ولی اللهی بطور مرتب برای حج به حجاز مسافرت می نموده‌اند، شاه اسحاق حتی به آنجا هجرت کرد و در آن دیار مقیم شد. سید احمد بریلوی و شاه اسماعیل نیز به آنجا رفتند. البته در آن زمان حکومت در دست حنفیان بود و وهابیون بصورت حزب مخالف و بطور پنهانی در صدد توسعه مرام خود بودند.

بنیانگذار جنبش تبلیغی جماعت مولانا الیاس سه بار برای حج سفر کرد. سپس شیخ الحدیث مولانا زکریا، رهبر دوم جنبش مولانا یوسف و مولانا انعام الحسین نیز بطور مرتب به آنجا می رفته اند.

در این زمان حکومت بدست آل سعود بوده و وهابیگری مذهب رسمی عربستان بود. به نظر می رسد روابط رسمی سازمان تبلیغی جماعت با محافل دینی سیاسی عربستان در دوره رهبری مولانا یوسف شروع شده باشد. ظاهرا شیخ الحدیث زکریا در ایجاد رابطه با محافل دینی سیاسی عربستان ومولانا انعام الحسین، رهبر سوم جماعت در ایجاد رابطه سیاسی با آل سعود و رژیم سعودی نقش اصلی داشتند. در دوره رهبری انعام الحسین، رابطه همه جانبه ای با عربستان برقرار شد. به نظر می رسد که رهبران تبلیغی جماعت از این طریق از محافل عربستان پول هنگفتی بدست آوردند، چرا که در همان زمان پروژه های عظیم و همچنین شبکه ای از مساجد و مدارس بزرگ در سراسر هند ایجاد شد که داشتن اینگونه امکانات مالی از سوی تبلیغی جماعت غیر ممکن بنظر میرسد. اکنون مبلغان جماعت برای فراگیری دروس به عربستان میروند و اندیشمندان از سوی تبلیغی جماعت در محله نظام الدین دهلی اقامت می کنند، چنانکه همواره ده ها تن با قیافه و لباس مخصوص حجازی و عرب، در محله نظام الدین دیده می شوند. سردمداران رژیم عربستان نیز ظاهرا تبلیغی جماعت  را مهره اصلی  خود در هند تلقی می کنند و برای رهبران این جماعت ارج فراوانی می نهند. در آخرین سفر مولانا الیاس به عربستان و این جماعت توسعه یافته باشد.

نحوه ارتباط سازمان تبلیغی جماعت با عربستان و چگونگی دریافت پول از عربستان روشن نیست و به نظر می رسد که عموما کمک مالی عربستان به آنها از طریق سازمان های وابسته به جماعت اسلامی و دیگر سازمانهای روحانی ارائه می شود.

از داخل نیز کسی تاکنون اعتراف علنی در مورد کمک مالی عربستان به آنها نکرده است. منابع مالی این جماعت هیچگاه آشکار نبوده است. در دوره مولانا الیاس در آغاز سازمان تبلیغی جماعت منبع مالی مشخصی نداشت و مبلغان سیار هزینه سفر را ، خود متکفل میشدند و مساجد محل اقامت آنها میگردد. جالب اینکه سازمان تبلیغی جماعت نباید به ادعای هواداران خود نه اعانه جمع کند، نه از کسی هزینه ای دریافت کند، نه کارخانه و بنگاهی دارند.

در دوره رهبری مولانا یوسف هزینه های صرف شده این جماعت چشمگیر است. در زمان مولانا یوسف هر روز در آنجا صدها نفر اطعام می شدند ولی کسی از منبع مالی آنان اطلاعی نداشت.

دولت هند جماعت تبلیغی و سایر سازمان های اسلامی را کرارا متهم کرده است. که از خارج کمک دریافت می کنند. اماچون فعالیتهای تبلیغی جماعت را غیر سیاسی تلقی می کنند. در مورد بررسی منابع مالی خارجی آنان مسامحه می کند.

جایگاه زنان دربین تبلیغی جماعت

در جماعت تبلیغی، زنان تشویق می‌شوند که در خانه بمانند و به امورزندگی بپردازند. این گروه به تفکیک میان زنان و مردان بسیار اهمیت می دهند. در سفرهای گروه های تبلیغی کوچک سازمان اجازه می دهد که زنان با شوهران و یا محرم خود سفر کنند. اما در بسیاری از موارد به آنها یادآور می شود که در خانه بمانند و مراقب همسران و فرزندان خود باشند.

زنان هیچ نقشی در جایگاه بالای جنبش ندارند و تنها به آنها تاکید می شوند که آیه های قرآن را فرا گیرند و احادیث پیامبر اعظم (ص) که در کتاب های خود آورده شده به فرزندان خویش آموزش دهند.

تبلیغی جماعت و انتشار ویروس کرونا در هند

پس از اعلام انتشار ویروس مرموز کرونا در جهان دولت ها با توجه به حاد بودن مسئله بهداشت عمومی سریعاً مرزهای خود را بر روی مسافران بستند اما در ماه فوریه سال ۲۰۲۰ تبلیغی جماعت سمیناری را با حضور اعضای خود از کشورهای مختلف خود از جمله ایران در منطقه نظام الدین دهلی برگزار کرد که در آن تعداد بسیاری شرکت کرده بودند. با توجه به توصیه های بهداشتی این سمینار به کارخود ادامه داد تا اینکه برخی از اعضای این جماعت به شهرهای خود باز گشتند و سپس متوجه شدند که مبتلا به کرونا شده اند. دولت هند در سالهای اخیر با مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری مواجه بود تا این که از این فرصت استفاده کرد و مشکل پدیده کرونا را با  مسلمانان تبلیغی جماعت مرتبط اعلام نمود . رسانه ها به عنوان خط مقدم این کار را پیش بردند و جمعیت اکثریت هند را علیه مسلمانان بسیج کردند  و حتی دادگاه رای به دستگیری رئیس تبلیغی جماعت داد.  اما پس از مدتی با گردهمایی دیگر گروه ها موضوع تبلیغی جماعت نادیده انگاشته شد.

روابط با عربستان سعودی در حال حاضر

دولت سعودی با توجه به چرخش بسیار زیاد خود و غربی گرا شدن آن توسط شاهزاده محمد بن سلمان خواهان فاصله گرفتن از این سازمان است و در بیانیه اخیر این جماعت را دروازه ترور نامید و اعضای آن را جهادی نامید. در مقابل این جمعیت با توجه به روابط پیشین خود با عربستان این عمل را غیر واقع بینانه و به شدت آنرا محکوم کرد. سعودی ها در مخالفت با این گروه اعلام کرده بودند که  اعضای این گروه به قبرستان می روند و زیارت اهل قبور انجام میدهند.  

مراکز مهم تبلیغی جماعت در شهرهای بوپال، دهلی ، داکا ، لاهور می باشد. آمار مشخصی از تعداد اعضای این جمعیت در دست نیست. بر اساس آمار سال ۱۹۴۱ در حدود ۲۵۰۰ نفر از ۱۵۰ کشور جهان سازمان تبلیغی جماعت را تشکیل می دادند.  به گفته یکی از اعضای این سازمان امروزه این سازمان در حدود یک میلیارد نفر از ۲۱۴ کشور جهان را تحت پوشش خود دارد. وی افزود که تنها در ایالت اوتار پرادش هند بیش از چهل میلیون نفر تحت حمایت این سازمان قرار دارند.

رئیس جماعت اسلامی هند بر عهده مولانا سعد می باشد.

در کل این جماعت ایده های افراط گرا دارد و اعضای آن به شدت رادیکال می باشند و توانایی انجام فعالیت های مخرب را دارند. گروهی از این جماعت در مناطق شرق ایران در حال فعالیت هستند و  در گردهمایی هند نیز حضور داشتند که نتوانستند با توجه به ممنوعیت پروازها به ایران بازگردند و پس از انجام مکاتبات و حمایت سفارت و سرکنسولگری کشورمان توانستند به ایران بازگردند.

در ایران بزرگترین مرکز جماعت تبلیغ در شهر زاهدان است. همچنین در جزیره قشم، بندر خمیر، ترکمن صحرا، خواف، تایباد، تربت جام، بندرلنگه، سنندج، تالش ، ایرانشهر ، سراوان و بندر بوشهر مراکز جماعت تبلیغی وجود دارد.

                                                 خانه فرهنگ ج.ا.ایران بمبئی - هندوستان

کد خبر 10521

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =