«ارنست هرتسفلد» پسر یک پزشک نظامی در ارتش پروس بود. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان در سال 1897، پس از گذراندن یک سال خدمت سربازی، در برلین نخست به تحصیل در رشته معماری در دانشگاه فنی برلین پرداخت که در سال ۱۹۰۳ به پایان رساند. پس از آن «هرتسفلد» جوان به فراگرفتن تاریخ آشوریها و تاریخ هنر در دانشگاههای مونیخ و برلین روی آورد. هرتسفلد در سال ۱۹۰۷ پایاننامه دکترای خود را در مورد «پاسارگاد» به استادان خویش «ادوارد مایر»
(Eduard Meyer) و «اشتفان ککوله»(Stephan Kekulé) تقدیم کرد. موضوع پایاننامه دکترای وی در همان سال به صورت کتابی چاپ و منتشر شد. در سالهای 1905 و 1906 او در بین النهرین و ایران سفر کرد و در طی آن به مکانهای باستانی سامرا، تیسفون، تخت جمشید و پاسارگاد علاقه خاصی داشت. در طول این سفرها، او شواهد باستانشناسی را که برایش مهم بود در نقاشیها، عکسها و ضبطهای با اندازه واقعی ثبت کرد. هرتسفلد ابتدا به عنوان استادیار جغرافیای تاریخی در همان دانشگاه به تدریس پرداخت و در کنار آن ضمن خدمت در موزه دولتی پروس به مطالعه در جغرافیای تاریخی مشرق زمین به ویژه ایران و عراق پرداخت. وی از سال ۱۹۰۳ در خاور نزدیک و خاورمیانه و نیز در طول جنگهای اول و دوم جهانی به کاوشهای باستانشناسی در ایران، میانرودان و سوریه مشغول بود و با هیئت اعزامی به نینوا برای بررسیهای باستانشناسی و تاریخی اعزام شد. در جریان این مأموریتها، علاقه وی به تحقیق در تاریخ مشرق قدیم افزایش یافت. اشتیاق او به تاریخ پادشاهی اشکانی و مطالعات اسلامی به جایی رسید که تا پایان زندگی از آن دست نکشید. وی همچنین چندین سال در مورد تمدنهای بابل، آشور، ساسانی و نیز صنایع، معماری و اسناد مربوط به صنعت دوره هخامنشی و دوره اسلامی به پژوهش پرداخت. «ارنست هرتسفلد» همراه شرقشناسان نامی آن دوره آلمان فریدریش دلیچ (Friedrich Delitzsch) و والتر آندره (Walter Andrae) در حفاریهای باستانشناسی آشور فعالانه شرکت کرد. پس از آن به مدت دو سال از ۱۹۰۵ سفری تحقیقاتی اکتشافی به کردستان، لرستان، شهر پارسه (تخت جمشید) و پاسارگاد داشت. در لرستان مطالعاتی در مورد مردمان کاسیان و حوزه پراکندگی آنها در ایران داشت. پس از دریافت درجه دکترا به مدت دو سال از ۱۹۰۷ به همراه فریدریش زاره (Friedrich Sarre) که در سال ۱۹۰۵ با او آشنا شده بود سفری به میانرودان داشت. آن زمان فریدریش زاره رئیس بخش تازه تأسیس اسلامی در موزه کایزر فریدریش (موزه بوده) آلمان بود. هدف آنها پژوهش در مورد بابل و آشور بود. برای این منظور آنها خاکبرداری را از شهر سامرا پایتخت خلافت عباسیان آغاز نمودند. نتیجه کار آنها کشفیاتی بود که بیشتر آن به موزه کایزر فریدریش اهدا شد. پس از بازگشت از این سفر در سال ۱۹۰۹ هرتسفلد موفق به دریافت درجه استاد از دانشگاه برلین در رشته جغرافیای تاریخی شد و در همان دانشگاه به عنوان استاد آزاد مشغول تدریس شد.
آشنایی جامعه جهانی با فعالیتهای هرتسفلد با کاوش دوباره در سامره میان سالهای ۱۹۱۱–۱۹۱۳ آغاز شد که با کشف گنجنبشت هخامنشیان در شهر پارسه از ۱۹۳۱–۱۹۳۴ به نقطه عطف خویش رسید.
با کاوش تیم باستانشناسی به سرپرستی هرتسفلد بخشهای بزرگی از تخت جمشید پایتخت هخامنشیان که امروزه یکی از مهمترین آثار ثبتشده ایران در میراث جهانی یونسکو است از زیر خاک سر برآورد. این تیم بخشی از ابنیه تخت جمشید و از همه مهمتر پلکان خاوری کاخ آپادانا و پلههای تالار شورا و اندرونی کاخ خشایارشا را خاکبرداری کردند و هزاران لوحه و کتیبه خشتی اکتشاف کردند به همراه مقدار زیادی اشیاء باستانی و الواح زرین و سیمین. این کشفیات باستانی همانموقع در ایران و البته در محافل باستانشناسی دنیا سر و صدا کرد. در حفاریهای تخت جمشید هرتسفلد را باستانشناس جوانی به نام «فریدریش (فریتز) کرفتر» همراهی میکرد. «هرتسفلد» جزو نخستین گروه از باستان شناسان و شرق شناسان باختر بود که اعتقاد داشتند تمامی آنچه از یونانیها در مورد ایرانیان گفته شده درست نیست. این تعاریف یونانی با غرض ورزیهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی هستند که برخاسته از نگرش مختص یونانیها در مورد بازگویی وقایع، حوادث و مسائل مختلف بود.
هرتسفلد در سال ۱۹۲۰ کرسی استادی جغرافیای تاریخی مشرقزمین در دانشگاه برلین و مقام نخستین استاد رسمی باستانشناسی خاور نزدیک را به دست آورد و همزمان به تدریس در رشته زبانشناسی شرق پرداخت. وی سپس به ایران آمد و مدتها به مطالعه و تحقیق پرداخت و گزارشی جامع درباره تخت جمشید برای دولت ایران تهیه کرد. در جریان این کاوشها آثار متعدد باستانی شامل ظروف سنگتراشی شده، نقاشی و کتیبههای زیادی از زیر خاک بیرون آورده شد. او در تهران کلاسهایی برای تدریس زبانهای باستانی دایر کرد و و فعالیتهایش مورد توجه شخص رضاشاه بود. تلاشهای علمی هرتسفلد در شناسایی تمدن کهن مناطق مختلف شرق مثالزدنی است. در مجموع او حدود یازده سال ساکن ایران بود و جایگاهی بیهمتا در پروژههای باستانشناسی و میراث ملی به دست آورد. هرتسفلد همچنین در تهران به عنوان رایزن نیمه رسمی سفارت آلمان فعالیت داشت و بارها تلاش کرد بنیاد باستانشناسی آلمانی در ایران ایجاد کند اما بحران اقتصادی در آلمان به دلیل جنگ جهانی مانع شد. سرانجام از سال 1920 استاد تمام باستان شناسی خاور نزدیک، اولین موضوع در نوع خود در جهان بود که سپس به مؤسسه ای برای «مطالعات منطقه ای و باستان شناسی مشرق زمین» تبدیل شد. علاوه بر این، تحقیقات میدانی و کاوش های او نقش جدی ایفا کرد، از سال 1923 تقریباً به طور مداوم برای اهداف تحقیقاتی در ایران ماند. پس از جنگ جهانی اول بار دیگر در سال 1923 به عراق سفر کرد. عکس هایی از ویرانه های تخت جمشید در سالهای 1923/24 دنبال شد. در این مدت در تهران (1927) به تدریس پرداخت. از سال 1926 مشاور دولت فارس شد. در سال 1928 برنامه ریزی و راه اندازی «موسسه باستان شناسی رایش آلمان» را در اصفهان آغاز کرد که اما به دلیل بحران اقتصادی جهانی و تنگناهای مالی ناشی از آن، آنطور که می خواست توسعه پیدا نکرد.
«ارنست هرتسفلد» در ارائه پیشنهادات و پیش نویس قوانین حفاظت از آثار باستانی که توسط دولت ایران در سال 1931 تصویب شد، نقش اساسی داشت. از سال 1931 تا 1934 «هرتسفلد» مدیر هیئت اعزامی تخت جمشید بود. به فعالیتهای وی در پارسه (تخت جمشید) در سال ۱۹۳۴ پایان داده شده و مجوز فعالیتهای وی دیگر تمدید نشد. در برخی منابع علت این موضوع، اختلاف او با مقامهای دولتی ایران از بابت چگونگی تقسیم یافتهها و در برخی منابع دیگر، اقداماتی از سوی «هرتسفلد» برای خارج کردن تعداد از آثار تاریخی از ایران به شکل غیرقانونی عنوان شد. او خدمات مهمی برای میراث فرهنگی ایران انجام داد اما اسنادی از سرقت اشیاء تاریخی توسط وی نیز مطرح شده است.هنگامی که در سال 1934 پس از اقامت طولانی تهران را ترک کرد، به برلین بازنگشت و بلکه به لندن نقل مکان کرد و در آنجا در دانشگاه آنجا تدریس کرد. در سال 1935 به دلایل سیاسی توسط دولت ناسیونال سوسیالیست مجبور به بازنشستگی شد. در سال 1936 به بوستون نقل مکان کرد، به عضویت موسسه مطالعات پیشرفته «پرینستون» درآمد و تا زمان بازنشستگی در سال 1944 در آنجا بود. «هرتسفلد» عضور انجمن آسیایی لندن و ایرلند، عضو فرهنگستان عربی دمشق، عضو افتخاری مؤسسه باستانشناسی هند و فرهنگستان بریتانیا بود. از وی آثار متعددی در زمینه تاریخ تمدن اسلامی و پژوهشهایی در مورد نقشهبرداری از مناطق مختلف شرق به جای مانده که کتیبههای ایران قدیم، ایران در شرق قدیم، زرتشت و جهان از آن جملهاند.مدت کوتاهی بعد دوباره به مشرق زمین کشیده شد و ابتدا در سوریه و سپس در مصر به معماری اسلامی روی آورد. در این مدت اقامت در خارج از کشور در قاهره بیمار شد و برای معالجه به سوئیس رفت. ارنست هرتسفلد در 20 ژانویه 1948 در سن 69 سالگی در آنجا درگذشت.
منبع : Ernst-herzfeld-gesellschaft - wiki
نظر شما