حقوق برابری در همه زمینه ها، زن و مرد از حقوق یا فرصت های یکسان برای مشارکت در هر جنبه از زندگی اجتماعی و دولتی برخوردارند. بنابراین اگر تبعیض علیه زنان رخ دهد، نوعی نقض حقوق بشر زنان است. نقض حقوق بشر زنان به دلایل بسیاری از جمله نتیجه نظام حقوقی که زنان قربانی این نظام می شوند رخ می دهد. نظم اصلاحات (Orde Reformasi) مترقی ترین دوره در حمایت از حقوق بشر بود. در آن دوره قوانین و مقررات مختلفی از جمله قوانین و مقررات مربوط به حقوق زنان صادرشد. این تلاش دولت برای رفع تبعیض جنسیتی است که در قوانین و مقررات مختلف گنجانده شده است.
کلیدواژه ها: حقوق بشر زنان، حقوق، عدالت جنسیتی.
ادامه بخش اول:
6. دستورکار ریاست جمهوری شماره 9 سال 2000 در مورد جریان سازی جنسیتی
دستورکار ریاست جمهوری شماره 9 سال 2000 نشانه ای از جدیت دولت در تلاش برای از بین بردن اشکال تبعیض در تمام جنبه های زندگی دولتی است. در بررسی این دستورکار ریاست جمهوری به دو مورد اشاره شده است:
- اینکه به منظور ارتقای جایگاه، نقش و کیفیت زنان و نیز تلاش برای تحقق برابری و عدالت جنسیتی در زندگی خانوادگی، اجتماعی، ملی و دولتی، اجرای یک راهبرد جریانسازی جنسیتی در کل فرآیند توسعه ملی ضروری تشخیص داده شده است؛
- اینکه جریان سازی جنسیتی در تمام فرآیندهای توسعه بخشی جدایی ناپذیر از فعالیت های عملکردی همه سازمان ها و نهادهای دولتی در سطوح مرکزی و منطقه ای است.
این دستورکار ریاست جمهوری مبنایی برای داشتن دیدگاه جنسیتی برای همه سیاست ها و برنامه های توسعه ملی بدون استثنا است. هر دو سیاست مرکزی و منطقه ای باید دیدگاه جنسیتی داشته باشند، اگر نه، این سیاست ها باید جایگزین شوند.
7. فرمان ریاست جمهوری شماره 181 سال 1998 در مورد ایجاد کمیسیون ملی مبارزه با خشونت علیه زنان که با فرمان شماره 65 ریاست جمهوری سال 2005 اصلاح شده است
کمیسیون ملی مبارزه با خشونت علیه زنان یا کمیسیون ملی ضد خشونت علیه زنان یک مکانیسم ملی برای اجرای حقوق بشر زنان اندونزیایی است. این کمیسیون از بطن مبارزات جنبش زنان اندونزی متولد شد و پاسخ دولت اندونزی به خواسته های جنبش زنان مبنی بر اینکه دولت مسئول موارد خشونت علیه زنان در جریان درگیری ها و شورش ها در ماه مه 1998 باشد، بود. رئیس جمهور حبیبی با فرمان شماره 181 ریاست جمهوری سال 1998 تشکیل این کمیسیون را افتتاح کرد که بعداً با فرمان شماره 65 ریاست جمهوری سال 2005 اصلاح شد.
تشکیل کمیسیون ملی ضد خشونت علیه زنان بر اساس ماده یک فرمان ریاست جمهوری شماره 65 سال 2005 «در چارچوب پیشگیری و غلبه بر معضل خشونت علیه زنان و رفع انواع خشونت علیه زنان» می باشد. اما اهداف کمیسیون ملی ضد خشونت علیه زنان طبق ماده 2 عبارتند از:
- ایجاد شرایط مساعد برای از بین بردن همه اشکال خشونت علیه زنان و اجرای حقوق بشر زنان در اندونزی؛
- افزایش تلاش برای جلوگیری و غلبه بر همه اشکال خشونت علیه زنان و حمایت از حقوق بشر زنان.
کمیسیون ملی ضد خشونت علیه زنان یک نهاد دولتی مستقل است. وظایف کمیسیون ملی ضد خشونت علیه زنان مطابق ماده 4 فرمان شماره 65 ریاست جمهوری سال 2005 عبارتند از:
- گسترش درک همه اشکال خشونت علیه زنان در اندونزی و تلاش برای پیشگیری، غلبه و از بین بردن همه اشکال خشونت علیه زنان؛
- انجام مطالعات و تحقیقات در مورد قوانین و مقررات مختلف قابل اجرا و همچنین اسناد بین المللی مختلف و مرتبط با حمایت از حقوق بشر زنان؛
- انجام نظارت، از جمله حقیقت یابی و مستندسازی همه اشکال خشونت علیه زنان و نقض حقوق بشر زنان و انتشار نتایج؛
- نظارت بر مردم و اتخاذ اقداماتی برای تشویق پاسخگویی، مسؤولیت پذیری و رسیدگی؛
- ارائه مشاوره و ملاحظات به دولت، نهادهای قانونگذاری و قضایی و همچنین سازمان های اجتماعی برای تشویق به تهیه و تصویب چارچوب های قانونی و سیاستی که از تلاش ها برای جلوگیری و غلبه بر همه اشکال خشونت علیه زنان اندونزیایی و همچنین حمایت، اجرا و ترویج حقوق بشر زنان حمایت می کند؛
- توسعه همکاری های منطقه ای و بین المللی برای افزایش تلاش ها برای جلوگیری و غلبه بر همه اشکال خشونت علیه زنان اندونزیایی و همچنین حمایت، اجرا و ترویج حقوق بشر زنان.
با اشاره به دستور فرمان شماره 65 ریاست جمهوری سال 2005 و برنامه راهبردی کمیسیون ملی ضد خشونت علیه زنان 2007-2009، پنج کمیسیون فرعی و سایر دستگاه های نهادی دبیرکل، شورای نهادی، گروه کاری و کمیته موقت برنامه ها و فعالیت هایی را اجرا کرده اند که شش (6) اصل را پوشش می دهد: (1) نظارت و گزارش حقوق بشر زنان؛ (2) تقویت مجریان قانون و سازوکارهای ملی حقوق بشر؛ (3) دولت، مذهب و حقوق بشر زنان؛ (4) مکانیسم های بین المللی حقوق بشر؛ (5) افزایش مشارکت جامعه و (6) نهادی.
ب. مقررات قانونی یا حقوقی در زمینه تحقق اصول عدالت و برابری جنسیتی
مبارزه زنان برای پایان دادن یک سیستم ناعادلانه (بی عدالتی جنسیتی) مبارزه زنان علیه مردان نیست، بلکه مبارزه علیه سیستم و ساختار بی عدالتی اجتماعی در قالب بی عدالتی جنسیتی است. برای پایان دادن این سیستم ناعادلانه، چندین دستور کار وجود دارد که باید انجام شود، از جمله:
- مبارزه با هژمونی که زنان را تحقیر می کند، با ساختارشکنی ایدئولوژی. ساختارشکنی یعنی زیر سوال بردن هر چیزی که به سرنوشت زنان در همه جا مربوط می شود و....
- مقابله در برابر پارادایم توسعه گرایی که فرض می کند عقب ماندگی زنان ناشی از عدم مشارکت آنها در توسعه است.[1]
مبارزه با هژمونی که حیثیت و ارزش زنان را تضعیف می کند، ارزش انجام دادن دارد، زیرا هژمونی در واقع فقط یک ساخت و ساز یا مهندسی اجتماعی است. یکی از راهها ساخت و ساز حقوقی است که زمینه مبارزه زنان با هژمونی ناعادلانه تضمین شده در اسناد مختلف حقوقی چه در اسناد حقوقی بینالمللی و چه در اسناد ملی را فراهم میکند. یکی از راه های رسیدن به برابری زنان، افزایش تعداد زنان نماینده مجلس است، زیرا شکل گیری قانون گذاری تحت تأثیر خود نمایندگان مجلس است. بنابراین، تلاش برای افزایش عضویت زنان در مجلس باید ادامه یابد. زیرا تاکنون تعداد اعضای زن در مجلس هرگز به 30 درصد نرسیده است.[2] به همین دلیل، لازم است سازوکاری تدوین شود که بتواند از افزایش حضور زنان در بخش دولتی در آینده اطمینان حاصل کند.
جدای از مقررات قانونی یا حقوقی که رفتار ویژه ای را برای زنان در نظر گرفته یا حداقل با دیدگاه برابری جنسیتی تهیه شده است، البته هنوز قوانین و مقرراتی وجود دارد که احساس می شود نسبت به زنان تبعیض آمیز است یا حداقل هنوز به جنسیت حساس نشده است. علاوه بر این، تاکنون بسیاری از قوانین و مقرراتی که در زمان دولت استعماری هلند وضع شده بود، همچنان اعمال می شود. برای مثال، قانون جزا هنوز خشونت مبتنی بر جنسیت را به رسمیت نمی شناسد. این را می توان از فرمول بندی ماده ها در مورد خشونت علیه زنان یا تعریف آن مشاهده کرد، ماده های مربوط به جرایم جنسی در زمره جرایم اخلاقی و نه جرایم علیه تمامیت بدنی زنان و غیره طبقه بندی شده اند.[3] مقررات رسمی شامل مقرراتی است که نحوه اجرای جرم را از طریق فرآیند قضایی تنظیم می کند، از گزارش گرفته تا تحقیق و تفحص، بررسی قضایی، تصمیم گیری و اجرا، همانطور که در قانون جزا آمده است، به اندازه کافی حقوق زنان به عنوان قربانیان خشونت و حقوق زنان به عنوان "مجرم" را تنظیم نکرده است.
جدای از ماهیت مقررات قانونی یا حقوقی، چالشهای پیش روی ساختار اجرای قانون و فرهنگ حقوقی وجود دارد. در حوزه ساختارهای مجری قانون، زنان به عنوان قربانی یا شاهد، نیازمند شرایط خاصی هستند تا بتوانند آزادانه و بدون فشار اطلاعات ارائه دهند. به همین دلیل، روند رسیدگی به پرونده، از تحقیق و تفحص، تعقیب، تا محاکمه، نیازمند توجه به شرایط خاصی است که زنان تجربه میکنند.[4] به عنوان مثال، وقتی تحقیقات انجام می شود، زنان قربانی خشونت قطعاً به فضای جداگانه نیاز دارند، به خصوص اگر آن خشونت خشونت جنسی باشد، که همه زنان قادر به بیان آشکار آن نیستند. همچنین در مورد محاکمه که به تضمین امنیت فیزیکی و روانی نیاز دارند نیز صدق می کند. اقداماتی که مقامات انتظامی انجام داده اند نشان می دهد که آنها منافع قربانیان را در اولویت قرار نداده اند. به طوری که دسترسی قربانیان به عدالت با مشکل مواجه می شود و حتی قربانیان حقوق خود را برای دریافت حمایت از دست می دهند. این وضعیت نشان از درک ضعیف نهادهای مجری قانون از حقوق قربانیان[5] به ویژه قربانیان خشونت علیه زنان است.
فرهنگ حقوقی دیدگاه جامعه را در مورد موضوع خشونت علیه زنان پوشش می دهد که در حال حاضر برای مراقبت از زنان در حال توسعه است. با این حال، بیشتر جامعه همچنان منافع زنان قربانی خشونت را بر منافع بزرگتری مانند نام نیک خانواده و جامعه غوطه ور می کند. در مورد موارد خشونتی که در داخل خانه رخ می دهد، به عنوان مثال آزار و اذیت شوهر علیه همسر، جامعه تمایل دارد این مشکل را یک موضوع خصوصی تلقی کند که افراد دیگر نمی توانند در آن دخالت کنند، چه رسد به مقامات مجری قانون.[6] این منجر به نادیده گرفته شدن حقوق قربانیان می شود.[7]
به این ترتیب، جامعه نیز وقوع خود جرم را تداوم می بخشد. این به شدت تحت تأثیر دیدگاه های جنسیتی و مردسالارانه است. عموم مردم به اطلاعات مربوط به روند محاکمه دسترسی ندارند. مردم نمی دانند که مجری قانون واقعاً چه چیزی را اجرا کرده است و روند اجرای قانون چگونه انجام می شود. مردم فقط از نتایج روند اجرای قانون موجود می دانند که اغلب برای زنان ناعادلانه است. دانش جامعه در واقع در زمینه ارائه ورودی در روند اجرای عدالت برای قربانیان بسیار مهم است.
این نشان می دهد که وجود قوانین و مقرراتی که ضامن اجرای حقوق اساسی زنان باشد، برای تضمین استیفای این حقوق اساسی کافی نیست. قانون باید با اجرای قانون های حساس به جنسیت دنبال شود و چیزی مهمتر از آن، تغییر فرهنگ است که تمایل به تبعیض علیه زنان دارد. تغییر برخی ارزشهای فرهنگی کار سادهای نیست، حتی با قدرت قانونی هم نمیتوان آن را انجام داد. راه مناسب تر، احیای ارزش های فرهنگی محلی است با بازتاب به رسمیت شناختن حقوق زنان تا بتوانند به راحتی توسط جامعه پذیرفته شوند.
نتیجه گیری
بین سال های 1998-2008 م قوانین و مقررات بسیاری در رابطه با حقوق بشر زنان صادر شد. می توان گفت که این ده سال پیشروترین دوران دفاع از حقوق بشرزنان بوده است. همچنین از مقررات حمایت از حقوق بشر زنان عقب نمانده است. در قوانین و مقررات مختلفی که در آن سال صادر شد، موضوع حقوق زنان مورد توجه جدی دولتها قرار گرفته است . این را می توان از تلاش های دولت برای رفع تبعیض جنسیتی که در قوانین و مقررات مختلف گنجانده شده است، دریافت. جدای از مقررات قانونی که رفتار ویژه ای برای زنان در نظر گرفته یا حداقل با دیدگاه برابری جنسیتی تهیه شده است، هنوز قوانین و مقرراتی وجود دارد که احساس می شود علیه زنان تبعیض آمیز است.
- منابع
- آنی ویدیانی سوچیپتو (Ani Widyani Soetjipto)، سیاست زنان یک کسوف نیست، جاکارتا: ناشران کتاب کُمپاس، 2005.
- ائتلاف زنان اندونزی، اقدام ویژه موقت: تضمین نمایندگی زنان، گروه کاری حمایت از سیاست عمومی دبیرخانه ملی ائتلاف زنان اندونزی، اکتبر 2002.
- اسکات دیویدسون (Scott Davidson)، حقوق بشر، جاکارتا: گرافیتی، 1994.
- إمیلدا فردوس (Emilda Firdaus)، اشکال خشونت علیه زنان از دیدگاه حقوق بشر، مجله قانون اساسی، همکاری دادگاه قانون اساسی جمهوری اندونزی با دانشکده حقوق، دانشگاه ریاو، شماره 1، سال 1، 2008.
- تری لیسیانی پریهاتیناه (Tri Lisiani Prihatinah)، دیدگاه جنسیتی در مورد تصمیم دادگاه قانون اساسی در مورد لغو سیاست مثبت برای زنان در پارلمان در انتخابات 2009، مجله پویایی حقوقی، شماره 10، سال 2، مه 2010.
- حمیده عبدالرحمن (Hamidah Abdurachman)، حمایت قانونی از قربانیان خشونت خانگی در تصمیمات دادگاه دولتی به عنوان اجرای حقوق قربانیان، مجله حقوقی، دوره 17، شماره 3، جولای 2010.
- زیتونه سبحان (Zaitunah Subhan)، خشونت علیه زنان، جوگجاکارتا: PT LKiS Pelangi Aksara، 2004.
- شیدارتا (Shidarta)، مفهوم تبعیض از منظر فلسفه حقوق، باندونگ: رِفیکا آدیتاما، 2008.
- کمیسیون ملی ضد خشونت علیه زنان، نقشه خشونت: تجربیات زنان اندونزی، جاکارتا: SGIFF-CIDA-The Asia Foundation، 2002.
- منصور فقیه (Mansour Fakih)، تحلیل جنسیتی و تحول اجتماعی، جوگجاکارتا: کتابخانه دانشجویی، 2004.
- نالوم کورنیاوان (Nalom Kurniawan)، حقوق بشر زنان از دیدگاه حقوقی و مذهبی، مجله قانون اساسی، شماره 6، سال 1، ژوئن 2011.
- نیکن ساویتری (Niken Savitri)، مطالعه تئوری حقوقی فمینیستی نسبت به تنظیم اعمال مجرمانه خشونت علیه زنان در قانون کیفری، پایان نامه، باندونگ: دانشگاه کاتولیک پارهیانگان، 2008.
- http://www.beritaindonesia.co.id/humaniora/kasus-perdagangan-orang-di-indonesia-tertinggi-di-dunia/, مشاهده شده در 11 سپتامبر 2011.
- http://www.selasar.com/politik/keterwakilan-perempuan-di-parlemen-baru، دسترسی در 4 مه 2015.
- http://www.kalyanamitra.or.id/2012/01/lemahnya-penegakan-hukum-kasus-kasus-kekerasan-terhadap-perempuan-dan-meningkatnya-kriminalisasi- dan-reviktimisasi-perempuan/، دسترسی در 14 مه 2015.
تهیه و تنظیم :
محمد مهدی عضو هیات علمی دانشگاه شریف هدایت الله
محمدرضا ابراهیمی رایزن فرهنگی ج.ا.ا در اندونزی
[1] منصور فقیه (Mansour Fakih)، تحلیل جنسیتی و تحول اجتماعی، جوگجاکارتا: کتابخانه دانشجویی، 2004، ص 152-153.
[2] در نتیجه انتخابات 1999، نمایندگی زنان در مجلس تنها 9.2 درصد، در انتخابات 2004، 11.81 درصد، در انتخابات 2009، 18.6 درصد، در انتخابات 2014، 17.32 درصد و در انتخابات 2019، 20.52 درصد بود. (http://www.selasar.com/politik/keterwakilan-perempuan-di-parlemen-baru)، دسترسی در 4 مه 2015.
[3] نیکِن ساویتری، ص 104.
[4] همان، ص 94-97.
[5] http://www.kalyanamitra.or.id/2012/01/lemahnya-penegakan-hukum-kasus-kasus-kekerasan-terhadap-perempuan-dan-meningkatnya-kriminalisasi- dan-reviktimisasi-perempuan/، دسترسی در 14 مه 2015.
[6] زلفۀُ النعمه (Zulfatun Ni’mah)، اثربخشی اجرای قانون در رفع خشونت خانگی، منبر حقوق، دوره 24، شماره 1، فوریه 2012، ص 64.
[7] حمیده عبدالرحمن (Hamidah Abdurachman)، حمایت قانونی از قربانیان خشونت خانگی در تصمیمات دادگاه دولتی به عنوان اجرای حقوق قربانیان، مجله حقوقی، دوره 17، شماره 3، جولای 2010، ص 177.
نظر شما