کتاب زندگی خانوادگی در چین، نوشتۀ «ویلیلم آر یانکوویاک« و «رابرت ال مور» یک کاوش کلی تاریخی و قوم نگاری دربارۀ تحولات در زندگی خانوادگی است. بدین دلیل، این مقدمه به ویژه برای دانشجویان رشته های جامعه شناسی، قوم شناسی یا جرم شناسی و برای تمام علاقه مندان به زندگی روزمره در چین مفید است. نویسندگان سه موج مدرن سازی (جنبش چهارم ماه مه، 1919؛ تأسیس جمهوری خلق چین، 1949 با انتشار نخستین قانون خانواده در سال 1950، و سرانجام، دوران اصلاحات از سال 1978) را با دگرگونی تدریجی خانواده از یکدیگر متمایز می کنند. نقطۀ عزیمت آن ها برای توصیف بعدی، نمونۀ خانوادۀ هان چینی کنفوسیوس (آرمان پایدار) است. این نوع ایده آل از سیستم خانواده یک جانبه بر پدر خطی بودن [تداوم ارث از پدر به پسران]، مادرسالاری، پدرسالاری و فرزندسالاری تأکید دارد. انتخاب همسر، وظیفۀ والدین و وابستگان بود. زنان بهعنوان دختر، عروس و بیوه، مادامالعمر در موقعیتی زیردست باقی می ماندند و وضعیت آن ها تنها در مقابل ازدواج عروس جدید با خانواده بهبود می یافت. در نتیجه، تداوم نسب مردانه، ارزش گذاری خانوادۀ اجدادی، ارتقای منزلت خانوادگی و حفظ اموال خانواده با ایجاد خانواده های مشترک چند نسلی، به بهترین شکل محافظت می شد. هرچند ممکن است باقی ماندهای از این الگوی خانوادۀ پدر و مادری همچنان در نسل مسنتر باقی مانده باشد و امید آن ها به فرزندسالاری و حمایت از دوران پیری توسط پسرانشان تقویت شود؛ اما درقرن بیست و یکم، خانوادۀ چینی عمدتاً یک واحد زناشویی است. زندگی خانوادگی با اصلاحات مختلف سیاسی و اقتصادی به شدت متحول شده است. میتوان فرض کرد که در روزگاران پیشین، اکثریت جمعیت روستایی فقیر چین، هرگز نمی توانستند چنین خانوادههای مشترک چند نسلی ایدهآلی مبتنی بر دارایی و ارث را تجربه کنند. نمونۀ خانواده کنفوسیوسی کم و بیش یک نوع ایده آل بوده است که هنجارهای فرهنگی، رویدادهای آیینی و روابط خانوادگی را شکل می داد.
این کتاب تنوع زندگی خانوادگی، عمدتاً در دوران معاصر را نشان میدهد. مهم ترین ابعاد تصویر در ویژگی های منطقهای (شمال به جنوب یا روستایی به شهری) و تفاوت بین اقلیتهای هان چینی و قومی درک می شود. تغییرات قومیتی در گروه های اقلیت غیر هان (ایغورها، تبتیها و موسوئو) در فصلی جداگانه توضیح داده شده است. دیدگاههای کاملاً متضادی دربارۀ ساختار خانواده و همچنین رفتار و روابط بین نسل ها و نقش های جنسیتی بیان می شود. ساختار خانواده و شیوههای خانوادگی موسوو، یک گروه قومی در غرب چین، کاملاً با سیستم خانوادۀ هان چینی متفاوت است. فقدان ازدواج رسمی، خانوارهای مبتنی بر زنان و الگوی مادرزادی وراثت، تصویری را در تضاد کامل با سیستم خانواده هان-چینی ترسیم میکند.
محور اصلی این کتاب، شامل چهار موضوع است: «نامزدی و ازدواج»، «ازدواج مبتنی بر عاطفه»، «فلسفه و شیوۀ فرزندپروری»، «والدین، نوجوانان و بزرگسالان نوظهور» و در فصل پایانی، «استثناها و عدم قطعیتهای بین نسلی». شواهد تجربی در این کتاب، بر اساس دانش پژوهشگران متعدد و کار میدانی خود نویسندگان دربارۀ این موضوع در مناطق و دورههای مختلف جامعۀ چین است.
فصلهای اصلی، شرح رنگارنگ و مفصلی از تحول در زندگی خانوادگی از طریق تغییر رویههای فرهنگی در خواستگاری و ازدواج را ارائه میکنند - تغییر از ازدواج نهادی به شیوههای دوستیابی فردی و انتخاب آزادانۀ همسر. فرهنگ دوست یابی جدید با روابط عاشقانه که همیشه انتظار نمی رود منجر به ازدواج شود، ظهور کرد. سبکهای مختلف فرزند پروری در چین شهری با تأکید بر شیوههای متفاوت تعامل تبیین شده است. نقش پدران و معنای مردانگی موضوعاتی سیالند. نویسندگان استدلال می کنند که هیچ پیشرفت سختگیرانه ای در تحول از خانوادۀ چند نسلی به خانوادۀ هسته ای و از روابط خانوادگی ابزاری تا عاطفی قابل ردیابی نیست. بلکه به دلیل سیاست کلی، یک حرکت متناوب گاه رو به عقب و گاه رو به جلو آشکار میشود. پس از تأسیس جمهوری خلق چین، ایدههای کمونیستی، مانند برابری زن و مرد، مدل خانوادۀ آزادانه تری را تقویت کرد و این ایدههای جدید خانواده باید به سیاستهای عمومی و قوانین تبدیل میشد.
علاوه بر تأثیر اصلاحات بازار و تأثیرات جهانی بر خانوادۀ چینی، سیاست منحصر به فرد کنترل تولد چین از سال 1978 پیامدهای ناخواسته ای به همراه داشت. نه تنها رشد عمومی جمعیت را چنانکه در آغاز در نظر گرفته شده بود کاهش داد؛ بلکه باعث بیتعادلی جمعیتی چشمگیر و به ویژه ایجاد نسلی از مجردان بدون خواهر و برادر شد. عدم تناسب بین زن و مرد، موقعیت زنان را ارتقا بخشید. روابط بین نسل پیر و جوان، تنها بر یک فرزند متمرکز است. یک ایدۀ اساسی در توصیف زندگی خانوادگی کنونی چینی، تغییر سریع از روابط ابزاری به روابط مبتنی بر احساس است. نسل تک قلوها و بهویژه گروه تولد هزاره ها[1]، با استقلال فردی ناشناخته ای در فرصتهای شغلی و زندگی مواجه شدند. روابط درون خانواده از نظر عاطفی پایه گذاری شده است. انتخاب همسر آزاد است و نقش های جنسیتی، بازتعریف می شود. نتایج سیاست تک فرزندی، چندوجهی است و تأثیری همه جانبه نه تنها بر نسل تک فرزندی، بلکه بر کل سیستم خانواده و به طور کلی جامعۀ چین دارد.
نویسندگان برروابط عاطفی، فردی شدن و فرصتهای جدید برای نسل مجرد تأکید دارند. نسل جوان با دسترسی به اینترنت و سبک های مصرف و اخلاق غربی، عمدتاً ایده های جدیدی دارند. این بدون شک درست است، اما شاید تنها تا حدی چنین باشد. بخش بزرگی از جمعیت شهری نمی توانند از شرایط مساعد ایجاد شده توسط اصلاحات اقتصادی سود ببرند؛ و این در مورد جمعیت روستایی در پسزمینۀ سرزمین چین نیز صدق نمیکند. جمعیت روستایی در مناطق دورافتاده در تلاش برای گذران زندگی روزمره خود هستند. تقریباً 250 میلیون مهاجر روستایی از زمانی که سیستم هوکو (سیستم ثبت نام خانوار در چین) با شدت کمتری اعمال شد، به شهرها نقل مکان کرده اند. مردان و زنان در شهرها برای نمونه در عرقفروشیها، بخش خدمات یا در کارهای ساختمانی مشغول کارند. با آنها به عنوان شهروندانی با حقوق برابر رفتار نمی شود. بسیاری از آنها، فرزندان و یا همسر خود را در مناطق روستایی ترک کرده اند. میلیون ها کودک توسط پدربزرگ و مادربزرگ خود بزرگ می شوند و به ندرت با والدین خود در تماس هستند. جمعیت روستایی در حاشیۀ شهرهای پررونق، از مصادرۀ مالکیت و فروش اجباری زمین خود برای اهداف عمومی یا خصوصی رنج می برند و به این اعضای مهم جمعیت چین، توجه اندکی می شود. به ابعاد افزایش نابرابری در چین و ساختار طبقاتی ناشی از آن، به طور کامل توجه نشده است.
دانش آموزان در زمینۀ تحقیقات مسائل خانواده و همه کسانی که مایل به افزایش دانش خود در زمینۀ تحولات جاری چین هستند، منابع فراوانی برای مطالعات بیشتر در این کتاب پیدا خواهند کرد. یافتههای تجربی و یادداشتهای پژوهشی بهخوبی ارائه شدهاند. مراجع، استنادها و یادداشت های میدانی منتشر نشده، عمدتاً به عنوان شواهد حکایتی واضح عمل می کنند. تحقیقات تجربی در مناطق مختلف چین، در دورههای مختلف و با نمونهها و روشهای خاص انجام شده است. قابل مقایسه بودن مطالعات متفاوت مورد توجه قرار نگرفته است؛ چه رسد به قابلیت بازنمایی تک صدایی که از مصاحبه های زندگینامه ای ذکر شده است. برخی نگرانی های روششناختی با در نظر گرفتن تنوع منطقه ای، اجتماعی و قومی زندگی خانوادگی امروزی در چین، مطلوب بود.
خانواده مدت هاست که هم بهعنوان یک عالم کوچک از دولت و هم بهعنوان فشارسنج تغییرات اجتماعی در چین دیده میشود. بنابراین، جای تعجب نیست که تغییرات چشمگیر جامعۀ چین در قرن گذشته، مجموعۀ وسیعی از سیستمهای خانوادگی جدید را ایجاد کرده است. زمانی یک ایدئولوژی مبتنی بر اندیشههای کنفوسیوس که به طور گسترده پذیرفته شده بود، چارچوب استانداردی برای زندگی خانوادگی ارائه می کرد. هزارههای چینی که با دنیایی از فرصتها روبرو هستند و در عین حال احساس تعهد سنگینی دارند، در حال تغییر الگوهای خواستگاری، ازدواج و فرزندسالاری هستند که نه والدین آنها و نه مقامات دولت چین، آنها را پیش بینی نکرده بودند. کسانی که ریشه در حومۀ شهر دارند، اما خانههای خود را برای جستجوی فرصت و ماجراجویی در شهر ترک کرده اند، مانند کودکان و بزرگانی که پشت سر گذاشته اند، با فشارهای خاصی روبه رو هستند. نویسندگان این تنوع را با تمرکز بر تفاوتهای روستایی در مقابل شهری، منطقه گرایی، و تنوع قومی در چین بررسی کردهاند.
نوشتۀ جوتا هِبل
منبع: https://www.iias.asia/the-review/family-life-china
[1] هزارهها که بهعنوان نسل Y نیز شناخته میشوند، کسانی هستند که بین سالهای 1981 تا 1996 متولد شدهاند. پس در سال 2024، مسنترین هزاره 43 ساله و جوانترین آن، 28 ساله است. بیش از 350 میلیون نفر جزو نسل هزاره در چین هستند. کل جمعیت آنها نسبت به نسلهای قبلی، تحصیلکرده ترند و 25 درصد آنها، دارای مدرک لیسانس یا بالاتر هستند. هزاره های چینی در دوره ای از رشد اقتصادی تصاعدی متولد شدند و شاهد پیشرفت بی سابقۀ فناوری بودند. آنها همچنین در زمان فرصت های بی پایان و خوشبینی در چین زندگی می کنند؛ محرکهای اصلی افزایش مصرف کشور هستند که پیامدهای جهانی دارد. گزارشها و تحلیلها نشان میدهد که مشتریان چینی تا سال 2024، چهل درصد از کالاهای لوکس جهانی فروخته شده در سراسر جهان را خواهند خرید. علاوه بر این، در سال 2019، 48 درصد از مصرف کنندگان لوکس چینی زیر 30 سال سن داشتند.
نظر شما