بعد از توافق دوحه و روی کار آمدن امارت اسلامی در افغانستان، آمریکا برای تأمین منافع راهبردی خود؛ رویکردهای ناپیوسته ای را در برخی از موضوعات در پیش گرفته که این رویکردها نتایج چندان مطلوبی را برای آمریکا به دنبال نداشته از جمله در حوزه تحصیلات دختران و حقوق زنان، تشکیل دولت فراگیر که چندان موثر نبوده است. از دیگر سو این رویکردهای آمریکا باعث نزدیک شدن طالبان؛ به رقیبان شان از جمله چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران گردید که برای آمریکا خیلی زیان بار بوده و واشنگتن را به این نتیجه رسانیده است که از طریق یک راهبرد تعاملی تعدیل شده، بهتر می تواند منافع ایالات متحده را تأمین و از مردم افغانستان حمایت کند؛ تا اینکه بخواهد روی اقدامات قهری موجود اصرار داشته باشد. این امکان وجود دارد که در نوامبر 2024سیاست ها و رویکرد ها و روند تعاملات آمریکا در قبال طالبان تغییر کند و پیچیدگی های سیاسی بیشتری را در عرصه سیاسی و اجتماعی افغانستان به دنبال داشته باشد.

خلاصه مدیریتی:

بعد از توافق دوحه و روی­کار آمدن امارت اسلامی در افغانستان، آمریکا برای تأمین منافع راهبردی خود؛ رویکرد­های ناپیوسته ­ای را در برخی از موضوعات در پیش گرفته که این رویکردها نتایج چندان مطلوبی را برای آمریکا به دنبال نداشته از جمله در حوزه تحصیلات دختران و حقوق زنان، تشکیل دولت فراگیر که چندان موثر نبوده است. از دیگر سو این رویکردهای آمریکا باعث نزدیک شدن طالبان؛ به رقیبان شان از جمله چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران گردید که برای آمریکا خیلی زیان بار بوده و واشنگتن را به این نتیجه رسانیده است که از طریق یک راهبرد تعاملی تعدیل شده، بهتر می­تواند منافع ایالات متحده را تأمین و از مردم افغانستان حمایت کند؛ تا اینکه بخواهد روی اقدامات قهری موجود اصرار داشته باشد. این امکان وجود دارد که در نوامبر  2024سیاست­ها و رویکرد ها و روند تعاملات آمریکا در قبال طالبان تغییر کند و پیچیدگی­های سیاسی بیشتری را در عرصه سیاسی و اجتماعی افغانستان به دنبال داشته باشد.

متن تحلیل:

از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان در آ گوست 2021 ، ایالات متحده برای تأمین منافع خود، راهبرد تعامل منقطع با طالبان را در دستور کار خود قرار داده است. این رویکرد توانسته است در برخی موضوعات، نتایجی را )هر چند محدود( به دنبال داشته باشد، از جمله درباره موضوع آزادی اسیران آمریکایی، خروج شرکای افغانستانی از کشور و تسهیل روند ارائه کمک­ها. اما این تعاملات در حوزه­هایی چون حقوق زنان و تشکیل دولت فراگیر، چندان موثر نبوده است. این موضوعات همچنان موانع جدی هستند که مانع از رفع تحریم­ها و حرکت به سمت شناسایی طالبان شده اند. اما به رغم این چالش­ها، واشنگتن به این نتیجه رسیده است که از طریق یک راهبرد تعاملی تعدیل شده بهتر می­تواند منافع ایالات متحده را تأمین و از مردم افغانستان حمایت کند؛ تا اینکه بخواهد روی اقدامات قهری موجود اصرار داشته باشد. در این بین، یک سری مولفه­های در حال تغییری می­توانند این رویکرد را به چالش کشیده و آن را در بوته آزمون قرار دهند. اول اینکه، هر چند افغانستان تا حد زیادی از رقابت­های ژئوپلیتیکی کنار گذاشته شده است اما حرکت چین به سمت شناسایی غیررسمی طالبان می­تواند بر اجماع بین المللی موجود در باره عدم شناسایی این گروه، فشار وارد کند. دوم اینکه، کاهش کمک­های مالی خارجی از سمت کمک کنندگان، در بحبوحه بحران­های متعدد افغانستان، در کنار نگرانی­های مستمر موجود درباره کنترل این دارایی­ها توسط افراد تحت تحریم، می­تواند هرگونه تلاش برای ایجاد یک مدل اقتصادی پایدارتر را دشوار کند. مورد سوم اینکه، انتخابات ریاست جمهوری پیش روی آمریکا که قرار است نوامبر 2024 برگزار شود، سوالاتی را درباره تداوم این اقدامات تعاملی و همچنین تغییرات احتمالی این رویکرد در دولت آینده ایجاد    می­کند. هرچند دولت دوم بایدن ممکن است براساس عملکرد طالبان، همچنان به تعامل محدود )و شاید رو به کاهش(خود ادامه دهد، اما بعید به نظر می­رسد که دولت دوم ترامپ بخواهد همچنان به این سطح از تعامل ادامه دهد. این رویکرد ممکن است شامل کاهش تمایل دولت برای تعامل یا ارائه کمک­های بشردوستانه و در عین حال، تلاش برای حفظ کنترل دارایی­ های بانک مرکزی افغانستان باشد.  یک گزینه دیگر این است که دولت آینده ترامپ، منافع اقتصادی در افغانستان را در اولویت قرار داده و بخواهد به قیمت کنار گذاشتن دغدغه­های ضد تروریستی و حقوق بشری، به منابع معدنی دسترسی پیدا کند. در هر دو صورت، این احتمال وجود دارد که دولت آینده ترامپ تمایل کمتری برای همکاری با سایر شرکای بین المللی در موضوع افغانستان داشته باشد و بدین ترتیب، موجب ایجاد انشقاق بیشتر در تلا ش­های دیپلماتیک جاری شود. در حال حاضر، نمی­ توان به راحتی گفت که آیا طالبان سیر تحولات سیاسی ایالات متحده را در راهبردهای مذاکراتی خود لحاظ کرده است یا خیر و اینکه، تأثیر اینگونه محاسبات چه خواهد بود. در هر صورت، تردیدهای موجود درباره وضعیت سیاسی آینده آمریکا، روند تعاملات را در نوامبر 2024 و احتمالا بعد از آن، پیچیده­ تر خواهد کرد.

ملاحظات:

در چارچوب تعاملات آینده با توجه به این چالش­ ها و در شرایط موجود، گزارش ارزیابی مستقل سازمان ملل که در نوامبر سال گذشته ارائه شد؛ می­تواند یک مسیر مناسب را برای هماهنگی بهتر و تعاملات بین المللی پایدارتر در افغانستان ارائه کند. این گزارش شامل یک نقشه راه برای ادغام مجدد افغانستان در داخل جامعه بین المللی، براساس عملکرد طالبان است. این گزارش همچنین پیشنهاد داده است که یک نماینده ویژه تعیین شود که بتواند تعاملات بین المللی با طالبان را رهبری کند. پیشنهادی که چین و روسیه در نشست شورای امنیت به آن رأی ممتنع دادند و طالبان نیز با آن مخالفت کرد.  در چنین شرایطی، لازم است تا نگرانی­های شورای امنیت و طالبان، از طریق تعامل مستمر و دیپلماسی خلاقانه مورد توجه قرار گیرد. برای مثال، استفاده از یک عنوان دیگر برای این پست و یا اتخاذ یک رویکرد بی سر و صداتر می­تواند در این رابطه کمک کننده باشد. اگر بتوان بر این نگرانی ­ها غلبه کرد، در آن صورت با تعیین یک نماینده کارآمد از نوع نماینده ویژه، با اختیارات گسترده، می­ توان اقدام­ های جامعه بین المللی در حوزه افغانستان را هماهنگ ­تر و همسوتر کرد.  هرچند ایالات متحده طی ماه­های آتی همچنان نقش کلیدی در این زمینه ایفا خواهد کرد اما تعریف یک نقش قویتر برای سازمان ملل می­تواند به ادامه مسیر پیش رو کمک کرده و در عین حال، این روند را تا حد امکان از تنش­های ژئوپلیتیکی و سیر تحولات سیاسی محافظت کند. به خصوص، اگر این رویکرد با یک دیپلماسی منطقی و صبورانه همراه باشد، می­تواند (به رغم گزینه ­های محدود و شرایط دشوار موجود) یک راهبرد تعاملی قابل اجرا ارائه کند. در واقع، پیشنهادهای ارائه شده در گزارش ارزیابی مستقل، گام­های عملی هستند که ارزش اعمال فشارهای مستمر دیپلماتیک را دارند؛ آن هم در زمانی که گزینه­ های واشنگتن محدود بوده و فضای دسترسی ممکن است رو به کاهش باشد .

منبع: مرکز استیمسون  آمریکا

تاریخ:1/2/1403

کد خبر 19306

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 8 =