شمار کودکان کار نه تنها کاهش نیافته، بلکه مجدداً افزایش نیز یافته است.
جامعه جهانی همچنان روز جهانی مبارزه با کار کودکان را به یاد می آورد، خاطرات من به ۱۹ سال پیش برمی گردد یعنی چند ماه خیره کننده سال ۱۹۹۸، زمانی که جنبش ما برای احقاق حقوق کودکان نه تنها یک پیروزی ملموس بود، بلکه نهضتی اخلاقی را رقم زد. روزی که افرادی با خط فکری مشترک از سراسر دنیا یک مشارکت جهانی واقعی را در راهپیمایی جهانی مبارزه با کار کودکان به وجود آوردند.
وقتی این جنبش در ژنو به اوج خود رسید، حتی واکنش حدود ۲۰۰۰ نماینده منجمله وزراء کار از ۱۵۰ کشور که در جلسه سالانه سازمان جهانی کار شرکت کرده بودند به شکل خوشایندی غافلگیرمان کرد و راهپیمایی ۶۰۰ کودک و فعالان اجتماعی نه تنها با استقبال قابل توجهی مواجه شد، بلکه باعث شد سازمان جهانی کار با وضع قانون بین المللی بر علیه سخت ترین اشکال کار کودکان موافقت کند. در سال ۱۹۹۹ کنوانسیون معروف ۱۸۲ سازمان جهانی کاربه اتفاق آراء و به شکل تاثیر گذاری کارکشیدن، سوء استفاده و استثمار کودکان را ممنوع اعلام کرد. این حرکت تلاشی صادقانه و بی ریا برای متوقف کردن بیرحمی و خشونت نسبت به کودکان بود و همچنان وجدان جهانی را به چالش نقض غیر قابل قبول و مخرب حقوق کودکان می کشاند.
پس از آن، در سال ۱۹۸۰با تاسیس سازمانی به نام "نجات کودکی" ۱۸ سال مبارزه ای دلپذیر را بر علیه کار کودکان ادامه دادیم. تصمیم سریع سازمان جهانی کار برای اعلام غیر قانونی بودن استثمار کودکان تلاش های ما را ارج نهاد. متعاقب آن، تصمیم سال ۲۰۰۲ آنها برای انتخاب ۱۲ ژوئن به عنوان روز جهانی مبارزه با کار کودکان ما را مطمئن ساخت که جامعه جهانی متمرکز و مشغول حمایت از قانون ممنوعیت کار کردن کودکان است. به راستی جامعه جهانی نیازمند حفظ تمرکزی خستگی ناپذیر در این زمینه است. در سال ۱۹۹۰ سازمان ملل اعلام کرد که تا سال ۲۰۰۰ تمام کودکان به مدرسه خواهند رفت. اما عملا هیچ یک از این وعده ها عملی نشد. در سال ۱۹۹۶ تخمین زده شد که حدود ۲۵۰ میلیون کودک از طریق کار، میلیون ها کودک از طریق بردگی، نوکری یا کفالت همراه با کار استثمار می شوند.
آزادی، سواد و حقوق اولیه رویای دست نیافتنی این ۲۵۰ میلیون کودک است. به هر حال، خوشحالیم که اوضاع رو به بهبود است. برای یک دهه کاهش چشمگیری را در تعداد کودکان کار شاهد بودیم. اما باعث نگرانی است که این کاهش دیگر صحت ندارد.
طی ۴ سال گذشته به واقع شاهد رکوردی بوده ایم و افزایشی در تعداد کودکان کار نداشتیم. اما سال گذشته سازمان ملل متحد در یک گزارش رسمی اعلام کرد که علیرغم قوانین سختگیرانه کار کودکان هنوز هم ۱۶۸ میلیون کودک در سراسر دنیا بیرحمانه مورد سوء استفاده قرار می گیرند. روند فزاینده مهاجرت و قاچاق کودکان نیز در این اوضاع خطرناک جهانی زنگ خطری به شمار می رود. کودکان یک سوم جمعیت دنیا را تشکیل می دهند، اما بیش از ۵۰ % مهاجرت ها مربوط به آنهاست. در دهه اخیر، حدود ۱۰ میلیون کودک در تنازعات کشته شده اند و بیش از ۶ میلیون کودک دچار ناتوانی و معلولیت فیزیکی شده اند. تخمین زده شده است که ۲۸ میلیون کودک بدون داشتن امیدی به آینده مهاجرت می کنند. در سال ۲۰۱۵بیش از ۵۰% از کودکان از افغانستان و سوریه مهاجرت کرده یا تلف شده اند. با وجود اینکه ارقام صحیح و موثقی در دسترس نیست، اما اجماع بر این است که بحران مهاجرت، جهش عظیمی را در قاچاق کودکان در پی خواهد داشت. پر واضح است که جامعه جهانی مستلزم توجه و تمرکز فوری بر روی تهدید کودکان کار و قاچاق کودکان است. این تهدید می بایست با اقدامات چند گانه حل و فصل شود.
ما نیازمند آنیم که رهبران دینی همکاری موثرتری را برای ارتقاء سطح آگاهی افراد داشته باشند. هیچ مذهبی استثمار کودکان را تحریم نمی کند. در عوض، تمام آنها حمایت از کودکان را وظیفه ای مقدس می دانند. جدای از مذهب می بایست این مسئله در سطح فرهنگی هم مخاطب قرار گیرد. در هر جامعه از عقب مانده گرفته تا پیشرفته، کودکان می بایست ارزشمند و مورد تکریم باشند. ما باید هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی این میراث فرهنگی را به جنبشی پایدار تبدیل کنیم.
دین و فرهنگ پایه اخلاقی را برای ساخت دنیای بهتر برای فرزندانمان فراهم می کنند و اقتصاد ابزار و منابع آنرا مهیا می سازد. ثابت شده است که کمبود شدید فرصت های زندگانی اغلب منجر به اشتغال کودکان می شود. برنامه های هدفمند رفاهی نظیر "قانون تضمین ملی اشتغال روستاییان ماهاتما گاندی" و "طرح توزیع ناهار " نه تنها منجر به افزایش قابل ملاحظه ثبت نام کودکان در مدارس شده، بلکه باعث کاهش تعداد بچه های کارهم شده است.
اما این تلاش های اقتصادی دشوار و زمان بر است. حتی امروز تخمین زده می شود که بیش از ۶۰۰ میلیون کودک از فقر شدید رنج می برند. چالش اخلاقی ما حصول اطمینان از این است که نسل آینده به همین سرنوشت دچار نشوند. در راهپیمایی سال ۱۹۹۸ شاهد حضور هزاران شهروند معمولی از شهر هایی نظیر داکا، اسلو، سائو پائلو، پاریس، بانکوک، کپتاون و کابل بودم که دراین میان سایر فعالان اجتماعی نیز حضور داشتند و خواستار ممنوعیت کار کودکان بودند. یکی از شعار های شاخص آنها این بود: "از استثمار تا تحصیل". زمان آن فرا رسیده که تلاش جهانی دیگری را ترتیب دهیم.
زمانی که ۲۱۰ میلیون بزرگسال بیکار هستند، چگونه می توان با یک استدلال اخلاقی مانع کار کودکان کار شد؟ اکثر این بیکاران والدین ۱۶۸ میلیون کودک کار هستند. این یک واقعیت به اثبات رسیده است که تحصیلات به شکل موثری قادر به ایجاد برابری و توانمند ساختن انسانهاست و همه ما می دانیم که کار کودکان بزرگترین مانع برای تحصیل آنهاست.
ملاحظه: شمار بزرگی از کودکان کار به هند تعلق دارد. این کودکان متعلق به طبقه ضعیف و تهیدست جامعه هستند. والدین آنها نیز دارای دستمزد پایینی هستند که جواب خرج و دخل خانه را نمی دهد و تمامی فرزندان می بایست برای امرار معاش کار کنند، تا کنون دولت هند نیز کارهای خوبی که نمود عینی داشته باشد برای این قشر انجام نداده است. این کودکان بعلت بازماندن از تحصیل در بزرگسالی نیز دچار مشکلات عدیده ای می شوند.
روزنامه:ایندین اکسپرس مورخ: ۱۲ ژوئن
سال ۱۳۹۶
نظر شما