۲۳ تیر ۱۳۹۶ - ۱۲:۵۱

افراط گرایان هندو و مسلمان همیشه بدنبال تشویش اذهان عمومی و برانگیختن احساسات مردم هستند و بسیاری از احزاب نیز آنان را بازیچه دست خود برای رسیدن به اهدافشان می کنند، واقعیت آنست که ترقی و پیشرفت همیشه در فضای آرام و با تمرکز بر روی هدف صورت می گیرد.

آیا ترور و بسیج سیاسی مسیر کامپوزیت در کشمیر و بنگال را نابود می کند؟

بیست سال پیش من مهیج ترین، خطرناک ترین و زیباترین سفر خود را تجربه کردم. پیش از آغاز فصل "یاتارا " مسیر رفت و برگشت۱۲ساعته بهغار "آمارنات"را طی کردم.

مسیر سنتی یاتارا (یاتارا مراسمی است که در آن ارادتمندان در زمان معینی برای زیارت یکی از اماکن مقدس هندو در مسیر مشخصی راهپیمایی می کنند) از پهلگام آغاز می شود و رسیدن به غار سه روز و نیم به طول می انجامد. من مسیر "سونمارگ" را انتخاب کردم که شامل جاده  کوهستانی  ۹۰۰۰ تا ۱۴۰۰۰ فوتی و رفت و برگشت ۱۲ ساعته بود. ما چهار نفر به همراه چهار راهنمای کوهستان و چند اسب کوچک راهی شدیم. پس از دو ساعت کوهنوردی مسیر ناپدید شد، اسب ها هم به کرات در جاده سر می خوردند.

راهنماها بر روی یخ مسیر را علامتگذاری می کردند و ما همچون زنجیره های انسانی از یخچالهای طبیعی عبورمی کردیم. چهار فرد بی تجربه در میان چهار مرد کوهستان. هرگز فراموش نمی کنم که غلام رسول مدام فریاد می زد :" به پایین نگاه نکنید...اصلا نگاه نکنید." وقتی هوا صاف شد توانستیم در گردنه کوه چشمه های آب را زیر پل های یخی مشاهده کنیم که در لایه ای از برف ناپدید شده بودند.

غار که بین دو کوه قرار داشت  به خودی خود افسونگر و جذاب بود. درون غار، آب بر روی سه استالاگمیت می چکید که شکل آن شبیه لینگام های (نماد ذکر در پرستش شیوا خدای هندوان) یخی بود. بزرگترین آنها سمبل شیواست و دو تای دیگر نماد پارواتی و گانش هستند. به محض رسیدن از شدت خستگی و هجوم انوار، داشتم از حال می رفتم. چه کسی می تواند تصور کند که مردم به چنین زیبایی خیره کننده ای نگاه مذهبی داشته باشند؟

به کرات نقل شده است که این زیبایی به واسطه بازدید تعداد بیشماری از مسافران دستخوش آسیب های اکوسیستمیک شده است. سراشیبی برگشت پس از این مسیر طولانی و به خاطر فشار به زانوهایمان سخت تر شده بود. تجربه مرگبار من در این بازگشت سرخوردن پایم و سقوط به سمت یخچال های طبیعی بود.

 "غلام رسول" و" اسکندر بخش" به سمت من شتافتند و مرا بالا کشیدند آنها مدام تکرار می کردند: خدا با تو بود، شیوا با تو بود و تقریباٌ بقیه مسیر مرا با خود می کشاندند.

فرض را بر کشمیری بودن می گذاریم. امروزه عبارتی بحث برانگیز حاکی از این است که هویت تحت تاثیر تقسیم بندی مذهبی است. من برای تحقیقات خود درمورد سنت های تلفیقی از عقاید مختلف، سفر دو ساله ای به هندوستان و متعاقب آن به غار "آمارنات" داشتم. در آن زمان یک سوم از هدایای آمارنات به خانواده آدم مالک می رسید. او چوپان مسلمانی بود که همگان بر این باورند چهارصد سال پیش غار را پیدا کردواجازه داد بزرگان هندو در آنجا استقرار یابند.

پس از آن خانواده ای را در پاتانکوت ملاقات کردم سپس "پاندیت شیام لال" متصدی غار را دیدم. او به یک افسانه قدیمی اعتقاد داشت و می گفت: زیارت کنندگان این غار، هندوها و مسلمانان هستند. اما نظریه پرداز هندوتوا حکایت دیگری داشت و آن اینکه داستان آدم مالک چرند است و ۳۴ سال پیش از میلاد مسیح هم زائران به این غار می آمدند.

احتمالاٌ کشمیر میثاقی تاریخی باقی می ماند که نمی توان آنرا درک کرد چراکه مکان جغرافیایی این دره آنرا به یکی از پر تنش ترین مناطق دنیا تبدیل کرده است. سنت های آسیب پذیر ، شرایط جنگی این منطقه را بهبود نبخشیده است. ستیزه جویی ،فرار اقلیت پاندیت ،افزایش عقب نشینی اسلام وهابی به واسطه ملحق شدن آنها به جمعی که معتقدند هندوستان محل مخاصمه با مسلمانان است، همه و همه تنها تفرقه را در ذهن تداعی می کند. بنابراین در کشمیر می توانیم در مورد به وجود آوردن یا نیاوردن فرهنگی مرکب بیاندیشیم.

در مورد بنگال که اسلام محلی با خاستگاه و بیان مردم منطقه تلفیق شده است چطور؟ هنوز هم زیبایی های متفاوت جنگل مانگرو در "بای بنگال" ناشناخته مانده است. به عنوان مثال "بون بی بی " که  الهه مسلمان نگهبان جنگل است. این بت نزد مسلمانان و هندوها محبوبیت دارد و مظهر اشکال قدرت است.

در بنگال هم نقاشان "پاتاچیترا" هستند که هویتی کاملاٌ متغیر دارند: آنها مسلمانانی هستند که الهیات و رزمنامه های حماسی هندو را نقاشی می کنند یا می خوانند .برخی از آنها دو نام دارند: نام حرفه ای هندی در کنار نام واقعی اسلامی خود.چه کسی می تواند نغمه سرایان "بائول" راکه گروهی صوفی ـ بکتی هستند و در وصف خدای جهانیان  می سرایند را فراموش کند؟

در گروه آنها هم مسلمان است و هم هندو. آنها به درویش ملقب هستند. خشکه مقدسان مذهبی آنها را قبول  ندارند و حتی بیست سال پیش من یکی از روحانیون مسلمان را یافتم که بر علیه آنها فتوا داده بود.

امروزه، احکام متعصبانه اسلامی تنها در بنگال گسترش یافته است. آنها سنت های تلفیقی از عقاید مختلف را به منزله بی عفتی از دین برگشتگان می دانند. اما  این افکار می بایست منسوخ شود. در واقع تراژدی اینجاست که برخی از احزاب سیاسی که از سکولاریسم حمایت می کنند به مولانا ها و روحانیون متعصب هم پر و بال می دهند. حال آنکه تنها به دنبال جمع کردن رای در صندوق های انتخابات هستند.

در کنار همه اینها، حکایت قدرت هندوتوا در شیوه کشورگشایی آنهاست که به طرز شگفت آوری برای هند امروز کافی است. این قدرت آنقدر جسور و بی پرواست که به سایرین تلقین کند که هندوها در بنگال در خطر فنا هستند. نظریه پردازان حقوق هندو معتقدند که مسلمانان قصد دارند احکام شریعت را به بخش هایی از بنگال تحمیل کنند و اظهار می کنند: "آنها از تصاویر جعلی و داستان های اغراق آمیز استفاده می کنند. یکی دیگر از شکایت ها تصور تشکیلات مولانا هست که بیانگر حمایت های سیاسی از آنهاست."

آیا سنت های شکننده می توانند پیامد های ترویج بانک رای و پس از آن بسیج خطوط اجتماعی را نجات دهد؟ دیگر کسی نمی داند قرار است چه اتفاقی رخ دهد؟ من بخشی از ایمان خود را از دست داده ام اما هنوز هم خاطرات زیبا را در حافظه ام ثبت کرده ام.

- صبا نقوی روزنامه نگار و نویسنده معروف و دختر سعید نقوی نویسنده کتاب "وجود دیگر"  

ملاحظه : افراط گرایان هندو و مسلمان همیشه بدنبال تشویش اذهان عمومی و برانگیختن احساسات مردم هستند و بسیاری از احزاب نیز آنان را بازیچه دست خود برای رسیدن به اهدافشان می کنند، واقعیت آنست که ترقی و پیشرفت همیشه در فضای آرام و با تمرکز بر روی هدف صورت می گیرد.

روزنامه: تایمز آف ایندیا    مورخ: ۱۴ ژوئیه

سال ۱۳۹۶

کد خبر 1960

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 1 =