روابط فرهنگی ایران و هند، موضوعی است که قدمتی ریشه دار در تاریخ دو ملت دارد و مربوط به دوران جدید نمیباشد. هزاران سال است که ملت ایران و هند، پیوستگیها و وابستگیهای اخلاقی و معنوی فراوان داشته که مظاهر آن در فرهنگ، هنر (اعم از ادبیات، شعر، موسیقی و غیرو) و دانشهای مختلف متجلی شده است. دیرینه و قدمت روابط فرهنگی ایران و هند، سخن گفتن از آن را دشوار میسازد، زیرا آنقدر پیوستگیها و ابعاد این روابط عمیق و گسترده است که نمیتوان با مقدمهای اجمالی به ابعاد و زوایای آن پرداخت.
براساس شواهد تاریخی، ایران و هند حتی پیش از ورود اقوام آریایی و شکل گیری تمدن آریایی با هم در ارتباط بودهاند و پس از ورود مهاجران آریایی نیز روابط متقابل و تاثیرگذاری داشتهاند. به عبارتی کمتر قومی به اندازهی ایرانیان و هندیان به یکدیگر نزدیک بودهاند و پژوهشگران معتقدند این دو قوم مدت درازی با هم زیسته و سپس از هم جدا شدهاند، اما با این حال، هیچگاه گسست و انقطاع کامل اتفاق نیفتاده است. قرینههای اساطیری بسیاری بر اثبات این مدعا حکایت دارند. به عنوان مثال در حماسهها و اساطیر ایران و هند، شخصیتها و قهرمانان مشترک و همنام (البته گاه با سرنوشتهای متفاوت) وجود دارند که از جملهی آنها جمشید (پادشاه اساطیری ایران و هند) قابل ذکر است که نام او را هم در مهابهارت و نیز در اوستا مییابیم و نه تنها نام، بلکه نسب وی نیز در دو منبع هندی و ایرانی یکی است.
همانطور که اشاره گردید این دو قوم کهن، گذشته از مشابهات بسیار همچون زبانی، در اسطوره ها، برداشت ها و باورهای کهن نیز همانندی عمیقی دارند. قدیمی ترین اسنادی که برای بازشناسی فرهنگ و دریافتن باورها و معتقدات دینی و اجتماعی هند و ایران می توان از آن سود جست، الواح متعلق به شاهان میتانی
است که در "بغاز کوی" بدست آمده و همچنین اساطیر ودایی بویژه ریگ ودا و اوستا و اشارات موجود در کتیبه های هخامنشی و الواح بازمانده در تخت جمشید، برای این نوع پژوهش ها اسنادی ارزنده هستند.
اساطیر هند و ایرانی، بازتابی از ساخت های اجتماعی و بنیان های مشترک فرهنگی دو قوم خویشاوند یعنی ایران و هند است که با وجود اینکه تا حدودی دگرگونی و تحول یافته اما در ورای آن جهانی از اعتقادات و باورهای ژرف کهن نهفته است، با مطالعه تطبیقی این اسناد می توان به اطلاعات بسیار سودمندی جهت شناسایی جنبه های فرهنگی ایران و هند دست یافت.
در اعصار کهن بدان زمان طوایف هند و ایران قومی واحدی بودند و از یکدیگر جدا نگشته بودند به دو دسته از رب النوع ها ایمان و باور داشتند: یکی اهورا ها ایرانی و اسطوره های ودایی و دیگر دیوه ها یا دئیوه ها.
در هزارة نخستین پیش از میلاد اهورا ها و دئیوه ها در ایران به صورت قاطعی از هم جدا شدند. اهورا ها مظهر خیر و روشنی، و دئیوه ها مظهر شر و تاریکی معرفی گردیدند، تا اینکه تمام اهورا ها در وجود اهورا مزدا گرد آمدند و "دئیوه ها" به مرتبه اهریمنان سقوط کردند.
در کتاب مقدس آیین هندوها ـ ریگ ودا ـ "آسورا" صفتی بوده که اغلب به خدایان فرمانروایی از قبیل "آدی تیاها" (ورونه، میترا و آریامان) اطلاق می گردد. چون ورونه در راس آنها قرار داشت، آسورا عنوان مطلق او بوده، پس از اینکه ایندره جانشین ورونه شد این صفت به وی تعلق یافت و در فرجام آسورها از مقام خود تنزل کردند و از ردیف خدایان فرمانروایی خارج و در پایان ودا با اهریمنان همگام گردیده اند.
این عدم توافق در باب رب النوع ها هند و ایران تا حدود چهارده قرن پیش از میلاد مسیح چندان چشمگیر نبوده، چنانکه الواح بغازکویی نشان می دهد این دو قوم به نیایش و ستایش خدایان مشترک می پرداخته اند و این اختلاف پس از جدای آنها نمایان گشت.
دو مزیل بر این عقیده است که در باور و اندیشه اقوام هند و ایران باستان، خدایان جامعه را با ساختی سه لایه ای خلق نموده اند، چنانکه دسته ای از مردم روحانی، عده ای جنگجو و گروه سوم کشاورز آفریده شده اند (کتاب ادیان و مکاتب فلسفی ص ۵۰ ) به طور مسلم می توان گفت که در دو سرزمین کهن ایران و هند سلسله مراتب خدایان نیز بر اساس همین الگوی بشری ساخته شده است و به هر یک از خدایان بر طبق این نظام سه گانه خصایص و وظایفی به شرح ذیل اختصاص یافته است.
۱. مقام فرمانروایی و حاکمیت که بالاترین درجة این نظام سه گانه و دارای دو جنبه قانونی و قضایی و سحر و جادو می باشد. ورونه، نگهبان و حافظ نیروی ما بعد الطبیعی عالم و حاکم و ضامن اجرای پیمانها و تعهد های برخوردار از نیروی اعجاز آمیز مایا، سحر و جادو است و میترا عهده دار نیروی قضایی، اخلاق و قانونی است. وظیفه و خویشکاری این گروه خدایان با وظیفه روحانیون برهمنان تناسب و هماهنگی دارد.
۲. طبقه دوم: طبقه جنگجویان و رزمندگان است که با طبقه کشاتریا و جنگجویان جوامع بشری مطابقت دارند، فرمانده این دسته ایندره است.
۳. طبقه سوم: رب النوع های هستند که نیروی تولید و اقتصاد را در دست دارند و مظهر آن دو ایزد توامان و همزاد اشوین ها (دوناستیه) هستند. این مرتبه نمودار جنبة فراوانی و نعمت و قدرت نامیة طبیعت و زمین است و با طبقه کشاورزان و گله داران تطبیق می کند.
این فرضیه مربوط به ساخت جامعه بشری و ایزدی همچون کلیدی برای گشودن بسیاری از مشکلات اسطوره شناسی هند و ایران به کار گرفته شده است. شایان ذکر است که تعداد رب النوع های مشترک میان ایران و هند بسیار زیاد است و به همین خاطر نمی توان به همه آنها پرداخت. بنابر این با توجه با مشترکات
فراوان میان دو تمدن کهن براحتی می توان دریافت که هندیان و ایرانیان منشاء نژادی واحدی دارند و هردو از تیرة اقوام هند و اروپایی هستند، زبان های آنها نیز خویشاوند و از یک خانواده اند، زیرا خاستگاه آن نیز زبان های هند و اروپایی می باشد.
پیوستگی های فراوان میان زبان، باورها و اساطیر شان حکایت از آن دارد که اقوام هندی و ایرانی با همة استقلالی که دارند از بنیان های فرهنگی مشترک و کهنی برخوردارند، که اگرچه گذشت زمان و در آمیختن با فرهنگ بومی به آنها رنگ تازه ای بخشیده است، اما در ورای آنها مشابهت و وجوه مشترک فرهنگی فراوانی مشهود است.
سال ۱۳۹۶
نظر شما