تلاش گاندی برای ترویج خلاقانه " نادرست بودن" متون مقدس به جا افتادن هندوئیسم در بستر "آهیمسا " و "ساتیانا" کمک شایانی کرد.
بیشتر مریدان ام کی گاندی به دلیل ظاهر او و استفاده مداوم او از لغات "وایشنا" بر این باورند که او عمیقاً انسانی مذهبی است. به هر حال، ناتورام گادس، ادعای گاندی و همکارانش را برای "هندوی ساناتان " بودن رد می کند. گادس در خلال محاکمه اش ادعا کرد "دیدگاه های گاندی جی " همواره برای جامعه هندو و منافع آن زیان آور بوده است. نظر سیاسی گادس که "گاندی پدر پاکستان" است، برایمان تعجب آور نیست چرا که پس از پیروزی چشمگیر سیاست های هندوتوا در انتخابات فراگیر گذشته اغلب از این قبیل سخنان زیاد شنیده ایم. اما مسئله ای که می خواهم در ادعای گادس به آن بپردازم، این است که علیرغم اینکه گاندی اظهار داشت که او هندوی ساناتان است، در واقع اغلب بر خلاف منافع جامعه هندو کار کرده است. در واقع گادس در محاکمه خود به خیانت گاندی به هندوئیسم اشاره می کند. شاید از مورخان مدرن هند انتظار می رود که در مورد این ادعا تحقیق کنند. متاسفانه به نظر می رسد تحقیقات بسیار اندکی در این جنبه از زندگی گاندی صورت گرفته است. هر چند گاندی خود را هندو معرفی کرد، اما عقل سلیم امروز با نگاهی به نوشته های او آشکار می سازد که هندوئیسم او نه مذهبی است نه فرهنگی. او به خدای زمینی اعتقاد نداشت و حتی پرستش ویگراها و کلیه آیین های مذهبی منجمله "ودیک " را تکذیب کرد. او از سوی دیگر ادعا کرد که به هر چیز که در کتب مقدس هندوست اعتقاد دارد و بلافاصله با گفتن اینکه به سایر متون مذهبی هم به همین شیوه اعتقاد دارد به گفته های خود مشروعیت داد. علاوه بر این، پذیرش این متون توسط گاندی مشروط بود. او همانند بودا در گفتن این نکته درنگ نکرد که این حق را دارد که هر آنچه در این کتب است و به اعتقاد او خلاف برهان و اخلاق است رد کند.
چیزی که گاندی در میان مردم به دنبال آن بود اخلاقیات ساتیا و آهیمسا بود :"بنده اعتقادات نامعقول مذهبی را در صورتیکه غیر انسانی نباشد تحمل می کنم."واقعیت این است که او همچنین برخی طرفداران خود را نظیر گورا تحمل می کرد. پس چرا گاندی همواره از اصطلاحات و واژگان هندو استفاده می کرد؟ هر چند که خود تنها اعتقاد به قدرتی غیر انسانی را به عنوان حافظ تمام موجودات پذیرفته بود:"خدا قدرتی اسرار آمیز و توصیف نشدنی است که همه چیز در احاطه اوست. من خدا را جسمانی نمی دانم حقیقت برای من خداست."
به عقیده من گاندی به ۲ دلیل این کار را انجام داد. اولاً او می خواست به دلایلی که با فصاحت در سوراج به آن پرداخته بود، واژگان روشنفکری و مدرنیته اروپایی را نفی کند. باید اعتراف کنم که این تکذیب کلی نبود.جای تعجب است که او به جای نسخه هندی "رفتار برابردولت با تمام ادیان" ایده لوکیان سکولاریسم را حفظ کرده بود. بنابراین در جامعه سوسیالیستی فاقد سلسله مراتب (سوراج) که گاندی در برنامه سازنده خود در ذهن تجسم کرده بود، مذهب و کاست هیچ نقشی نداشت. در واقع مذهب کاملاً در فضای عمومی حذف شده بود. با این وجود، بقیه لغات روشنفکرانه او را وادار کرد که به واژگانی بازگردد که با آن مانوس بود یعنی همان واژگان سنتی ویشناوا از والدین خود.
ثانیاٌ ،گاندی اصلاح طلب اجتماعی بود که می خواست هندوئیسم را از یک دولت غیر اخلاقی (دولت هیمسا و غیر واقعی که او به شکل واضح در داستان "تجربیات من از واقعیت"، نامه ای به سی اف اندروز به تصویر کشیده بود) به یک دولت اخلاقمند تغییر دهد که به آهیمسا و ساتینا بیانجامد. برای این منظور او نیاز داشت که از واژگان اصلی هندو و اصطلاحات سنتی وایشناوا استفاده کند. تکنیکی که گاندی برای اخلاق مند شدن برهمنیسم زمان خود پذیرفت، همان چیزی بود که بودا ۲۵۰۰ سال پیش از آن استفاده می کرد. هر دو این متفکران تلاش کردند که تعریف مجددی از واژگانی داشته باشند که گروه هدف بودند. بودا با ارائه تعریف دوباره کلماتی نظیر "خارج از کاست" یا "برهمن" مثال هایی می آورند تا بگوید: "یک نفر با عمل خود می تواند برهمن شود یا خارج از کاست، نه با متولد شدن."این همان سخن گاندی است که :"همه ما از فرقه شودرا هستیم و اگر این را باور کنیم ادغام هاریجان در هندویساوارانا به طور باور نکردنی مثال زدنی خواهد شد و در گذر زمان ما را قادر خواهد ساخت که واراناس قدیمی را دوباره بازسازی کنیم."به گفته گاندی چنین بازسازی طبیعی کاملاً تساوی گراست. امتناع گاندی برای فرار از اصطلاح "وارناشراما دارما" جزئی از برنامه او برای ارائه تعریف مجدد از واژه های سنتی هندو بدون حمایت از ایده ئولوژی مدرنیسم بود. او تلاش کرد که هندوئیسم را از درون نقد کرده و تغییر دهد، بدون اینکه همانند آمبدکار از بیرون آن را نکوهش کند.
گاندی تصور می کرد که تلاش بودا برای ارتقا اخلاق هندوئیسم /برهمنیسم ناکام ماند. وی در نامه ای به سی اف اندروس اظهار داشت :"بودئیسم که به عنوان آموزه ای از بردباری جهانی شناخته می شد شکست خورد و اگر افسانه ها حقیقت دارند شانکاراچاریا ی بزرگ از ظلم و ستم وصف نشدنی برای طرد بودئیسم از سراسر هندوستان استفاده کرد."ما می دانیم که گاندی هم در این زمینه ناکام ماند و همچنین می دانیم که به واسطه همین ظلم خود گاندی هم حذف شد.گاندی تلاش کرد تا دیدگاه معمولی هندو را به واسطه تفسیر دوباره گیتا بوگوار وبه شیوه ای تغییر دهد که گادس و سایر دوستان او را محکوم کنند.آنها معتقد بودند که گاندی "راما ،کریشنا و آرجونا" را به عنوان مقصران خشونت معرفی کرده است.
تا اوایل سال ۱۹۲۰ هندوستان گاندی را پذیرفته بود. در سال ۱۹۳۱ او تفسیر گیتا را زمانی که هند مستقل هنوز جوان بود آغاز کرد .تفسیر و مقدمه آن با نام "انا ساکتی یوگا" برای مردم عادی هند نوشته شد که طبق گفته گاندی نیاز به حمایت داشت.گاندی ، گیتا را به عنوان متن تمثیلی معرفی کرد و گفت تمام شخصیت های آن ماحصل تخیل نویسنده است. ماهیت رادیکالی این تفسیر اکثراٌ به دلایل ناشناخته مانند مذهبی بودن گاندی و داشتن مریدان بسیار نادیده گرفته شد. فرض کنید این امر عمدتاً به خاطر این است که در گفتمان فکری هند ،اخلاق اغلب با مذهب اشتباه گرفته می شود.
او در تفسیر خود از گیتا به عنوان متنی ادبی، از نویسنده برای گنجاندن بی فکرانه تصاویر جنگی در کتابی که پیام اصلی متن آن "آنا ساکتی "است ،انتقاد کرد.به گفته گاندی آناساکتی نمی تواند بدون تبدیل شدن به زاهد و مشغول شدن به آهیمسا آزموده شود. باکتی به گونه ای تفسیر شد که مترادف با آهیمسا و ساتیا باشد. گاندی برای حذف ظاهر الهی کریشنا ،به سادگی آنرا زاییده ذهن نویسنده دانست و بر خلاف گرایش عام به کریشنا به عنوان یک موجود تاریخی ذهن نویسنده را هوشیار کرد. گاندی به خوانندگان عادی کمک کرد تا تصاویر نمادین این کتب را به عنوان ویژگیِ فردی نمونه و سرمشق جامعه تلقی کنند.ویژگی هایی که به یک اصل درخشان اخلاقی تبدیل می شوند و اگر عملی با خود خواهی همراه باشد به عنوان عملی شیطانی رد می شود. گاندی از طریق این تفسیر تلاش کرد خوانندگان معمولی هندو را تشویق کند تا متونی را که تا آنروز مقدس بودند کورکورانه پرستش یا پیروی نکنند چرا که آنها تنها تجسمی از ساتیا و آهیسما هستند. گاندی با محروم کردن مردم از این کتب مقدس همان کاری را کرد که مدرنیسم می کرد اما از محدوده واژگان سنتی هندی وارد عمل شد.
گاندی اعتقاد داشت که متون مقدس نظیر گیتا زمانی که واژه به واژه تفسیر می شوند همیسا و آساتیا را مجسم می کنند. تلاش او ترویج خلاقانه "نادرست بودن" این متون بود که به جا افتادن هندوئیسم در بسترآهیسما و ساتیا کمک شایانی کرد.او فکر می کرد که تغییر رویه خوانندگان این کتب به سطح فلسفی و اخلاقی ضروری است. این تنها راهی بود که می توانست هندوئیسم را مذهب اخلاقی جلوه دهد.گادس و امثال او با خواندن مو به موی این متون تنها توانستند توجیهی را برای همیسا و سایر موارد غیر اخلاقی پیدا نماید.
- نویسنده: کی پی شانکاران استاد فلسفه دانشگاه دهلی است.
توضیح: پدر ملت هند مهاتماگاندی بسیار ساده زیست بود و هیچ تمایلی به کشورهای دیگر نداشت و برای عدم وابستگی خود، جامعه و کشورش را به مبانی آیین هندو که ساده زیستی ارجاع می داد. اما با گذشت چند دهه تمامی آن آرمان ها از بین رفته و امروزه گرایش به غرب و زندگی تجمل گرای در میان تمامی اقشار جامعه هند به وضوح قابل لمس و مشادهده است.
روزنامه: ایندین اکسپرس مورخ: ۴ دسامبر
سال ۱۳۹۶
نظر شما