«جوهرخونی» روایتی تلخ از کتابخانه اقبال در هند

«جوهرخونی» روایتی تلخ درباره کتابخانه اقبال در شهر بوپال هند است و تأملی درباره شکننده بودن نهادهای فرهنگی و اهمیت حفظ میراث ادبی. سانجانا چودری نویسنده مقاله از طریق توصیف‌های واضح و بافت تاریخی، کتابخانه، خواننده را دعوت می‌کند تا درباره چیزهایی که از دست می‌رود فکر کنند؛ نه فقط یک کتابخانه، بلکه قطعه‌ای از تاریخ.

«جوهرخونی» نوشته سانجانا چودری، روایتی تلخ درباره کتابخانه اقبال، یک کتابخانه اردوی قبل از استقلال هند از پاکستان، در بوپال، که برای بقا در دنیای مدرن تلاش می‌کند، ارائه می‌کند. این کتابخانه که زمانی یک مرکز فرهنگی پرجنب‌وجوش بود، با وجود مجموعه‌ای غنی از نزدیک به هفتاد هزار نسخه خطی اردو و فارسی، چاپ اول، نسخه‌های امضا شده و اسناد تاریخی، اکنون به‌عنوان اثری مغفول باقی مانده است. این کتابخانه که در شهر قدیمی شاه جهان آباد در بوپال قرار دارد، وزن تاریخ ادبی و دستاوردهای فرهنگی مهم بوپال را به دوش می کشد، اما شکوه سابق خود را از دست داده است.

سانجانا چودری صحنه را با توصیف فضای آرام و تقریباً وهم آلود کتابخانه ای که زمانی شلوغ بود، تنظیم می کند. سکوت و عدم فعالیت در کنار خاطرات زمانی است که کتابخانه مرکز ملاقات خوانندگان مشتاق و روشنفکران بود. این تضاد نه تنها بر افول نهاد تأکید می کند، بلکه کاهش علاقه به ادبیات اردو در جهان معاصر را نیز برجسته می کند. خالی بودن فضا حاکی از اهمیت محو شدن میراثی است که زمانی ارزشمند بود.

مقاله تصویری غنی از اهمیت تاریخی کتابخانه را ترسیم می کند. این کتابخانه که به نام شاعر و فیلسوف مشهور محمد اقبال نامگذاری شده است، دارای آثاری مانند دیوان اقبال است، مجموعه ای از شعر اقبال که چاپ اول است و برخی از آنها را در زمان اقامت در بوپال سروده است. ارتباط اقبال با شهر لایه‌هایی از عمق فرهنگی را به میراث کتابخانه می‌افزاید. اقبال، که شعرش نه تنها در محافل ادبی، بلکه در جنبش‌های سیاسی نیز تأثیرگذار بود، شخصیتی را نشان می‌دهد که آثارش از مرزهای محلی فراتر رفته و همچنان در میان بسیاری در سراسر شبه قاره طنین‌انداز می‌شود. با این حال، حتی ارتباط او با کتابخانه نیز وضعیت خود را حفظ نکرده است.

اهمیت این کتابخانه همچنین در ارتباط آن با فرهنگ ایرانی است که در زمان سلاطین دهلی و امپراتوران مغول بر هند تسلط داشت. این حاکمان و بعدها نواب ها و نظام ها به ادبیات علاقه داشتند و تعداد زیادی نسخه خطی جمع آوری کردند. بوپال، زیر نظر نواب ها، یکی از این مراکز حمایت ادبی بود. این مقاله خاطرنشان می کند که بسیاری از این مجموعه های گرانبها پس از شورش ۱۸۵۷ تخریب یا پراکنده شدند، اما کتابخانه اقبال به عنوان یکی از معدود مؤسساتی باقی ماند که شاهد این میراث غنی بود.

سانجانا چودری به طور ماهرانه ای از غفلت از چنین گنجینه های فرهنگی در هند مدرن انتقاد می کند. وضعیت رو به زوال کتابخانه، منعکس کننده نگرانی های گسترده تر در مورد آینده ادبیات اردو و فارسی، و همچنین میراث مؤسساتی است که زمانی تفکر روشنفکری را پرورش می دادند. مبارزه کتابخانه نماد یک موضوع بزرگتر است: علاقه محو شده به نگهداری آرشیوهایی که تاریخ ادبی و فرهنگی دوران گذشته را نشان می دهند. با تعداد کمی از بازدیدکنندگان و تلاش فعال اندک برای حفظ محتوای آن، پتانسیل کتابخانه اقبال برای خدمت به عنوان مخزن دانش و تاریخ به آرامی در حال فرسایش است.

سانجانا چودری در تحلیل خود نه تنها برای افول کتابخانه عزادار نیست، بلکه از دست دادن حافظه جمعی را نیز برجسته می کند. پژواک صفحات خش خش و حس پوچی فضایی غم انگیز را تداعی می کند که در آن گذشته همیشه حاضر است، اما به سختی درک می شود. فضای آرام به استعاره ای برای پاک شدن حافظه فرهنگی تبدیل می شود، موضوعی که فراتر از پوسیدگی فیزیکی کتابخانه تا کاهش علاقه به ادبیات و تاریخ اردو گسترش می یابد.

این مقاله به عنوان ادای احترام به گذشته داستانی کتابخانه اقبال و فراخوانی برای اقدام برای نجات آنچه از آن باقی مانده است، قبل از اینکه خیلی دیر شود، عمل می کند.

#حسنعلی_ذکریایی

منبع:   https://caravanmagazine.in/literature/pre-independence-urdu-library-bhopal

کد خبر 21382

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 11 =