تجزیه و تحلیل اوضاع امنیتی افغانستان بر اساس نظریه‌ی مکتب امنیتی کپنهاگ

از منظر مکتب امنیتی کپنهاگ، می‌توان بحران و کشمکش را مسئله‌ی دائمی افغانستان معرفی کرد. به زعم آنها؛ ساختار پیچیده‌ی افغانستان سبب شده تا مردم این منطقه همیشه در تنش و بحران زندگی کند. امروزه کشور افغانستان را می‌توان منطقه‌ای با بحران‌های بین‌المللی به خصوص بعد از یازده سپتامبر محسوب کرد؛ زیرا اﻣﻨﯿﺖ در این کشور وﺿﻌﯿﺖ ﭘﯿﭽﯿﺪه و ﻣﺒﻬﻤﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﺮده است. در ﺟﻬﺎن ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﺗﺤﻮﻻت افغانستان، از ﭘﺮداﻣﻨﻪﺗﺮﯾﻦ و ژرفﺗﺮﯾﻦ ﺗﺤﻮﻻت در ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽآمده و همواره با دو واژه¬ی بحران و منازعه تداعی می‌شود. امنیت در این کشور موضوعی است که همواره دغدغه‌ای برای مردم و حکومت‌های این منطقه بوده است. مجموعه‌ی امنیتی این کشور که مجموعه‌ای پیچیده است و در دل آن ائتلاف هایی وجود دارند که به دلایل مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی و ایدئولوژیک، دچار اختلاف هستند. مناقشات قومی و سرزمینی، بی‌ثباتی سیاسی، عدم توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی، تهدیدات فراملیتی و جرائم سازمان یافته و بالاخره رقابت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، مهمترین چالش‌های امنیتی در این کشور هستند.

در طول پنجاه سال گذشته؛ موضوع امنیت در کانون مطالعات روابط بین‌الملل قرار داشته و اهمیت سیاسی آن در این بازه­‌ی زمانی چشمگیر بوده است. مفهوم امنیت، یک مفهوم پیچیده و مناقشه برانگیز است که با احساسات در آمیخته، متأثر از ارزش­‌ها بوده و ثابت کرده که از قدرت فوق العاده‌ای برخوردار است و هیچ مفهوم دیگری دارای چنین قدرتی نمی‌­باشد. مؤسسات تحقیقاتی صلح کپنهاگ که مکتب امنیتی کپنهاگ یکی از شاخه­‌های فکری آن به شمار می‌آید، توسط پارلمان دانمارک در سال ۱۹۸۵ تأسیس گردید. مکتب کپنهاگ اصطلاحی است که بیل مک سوئینی برای آثار و دیدگاه‌های باری بوزان، آل ویور، دو ویلد و برخی دیگر به کار برده است.

از منظر مکتب امنیتی کپنهاگ، می‌توان بحران و کشمکش را مسئله‌­ی دائمی افغانستان معرفی کرد. به زعم آنها؛ ساختار پیچیده­‌ی افغانستان سبب شده تا مردم این منطقه همیشه در تنش و بحران زندگی کند. امروزه کشور افغانستان را می‌توان منطقه‌ای با بحران­‌های بین‌المللی به خصوص  بعد از یازده سپتامبر محسوب کرد؛ زیرا اﻣﻨﯿﺖ در این کشور وﺿﻌﯿﺖ ﭘﯿﭽﯿﺪه و ﻣﺒﻬﻤ‌ﯽ ﭘﯿﺪا ﮐﺮده است. در ﺟﻬﺎن ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﺗﺤﻮﻻت افغانستان، از ﭘﺮداﻣﻨﻪﺗﺮﯾﻦ و ژرفﺗﺮﯾﻦ ﺗﺤﻮﻻت در ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺳﯿﺎﺳﯽ ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽآمده و همواره با دو واژه­‌ بحران و منازعه تداعی می‌شود.

امنیت در این کشور موضوعی است که همواره دغدغه‌ای برای مردم و حکومت­‌های این منطقه بوده است. مجموعه­‌ی امنیتی این کشور که مجموعه­‌ای پیچیده است و در دل آن ائتلاف هایی وجود دارند که به دلایل مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی و ایدئولوژیک، دچار اختلاف هستند. مناقشات قومی و سرزمینی، بی­ثباتی سیاسی، عدم توسعه­‌ی اقتصادی و اجتماعی، تهدیدات فراملیتی و جرائم سازمان یافته و بالاخره رقابت­‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، مهم‌ترین چالش­‌های امنیتی در این کشور هستند.

نظریه‌­ی بوزان تأکید دارد که دوستی یک بازیگر با بازیگر دیگر، قطعاً متضمّن خصومت با بازیگر دیگر است. به عنوان مثال، نزدیکی افغانستان با هند؛ قطعاً موجب تضعیف و خصومت این کشور با پاکستان است. یا نزدیکی آن به روسیه، موجب طرد آمریکا و دیگر بازیگران کوچک منطقه است. به باور بوزان، این خصیصه، از ویژگی­‌های بارز افغانستان است. از این رو، فرمول مذکور برای درک منازعه و تعاملات خصومت آمیز در افغانستان، این است که در این منطقه‌­ی پرماجرا، هر حرکتی متضمّن بازتابی ضد امنیتی است. مرور مناسبات دولت افغانستان نشان از تشخیص دقیق بوزان دارد. او به درستی تصریح نموده که تصمیم کشورهای منطقه به ارتقای امنیت خود، سبب تولید ناامنی و چه بسا پاتک، علیه کشور افغانستان می‌شود.

بوزان از نظریه پردازان مسائل راهبردی است که ابعاد امنیت را در پنج بعد نظامی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی گسترش می‌دهد. این پنج بخش؛ جدا از یکدیگر عمل نمی­‌کنند. هر یک از آنها دارای کانون مهمی در درون مسئله­‌ی امنیت و روشی برای تنظیم اولویت­‌ها بوده و از طریق ارتباطات قوی به یکدیگر متصل هستند. با توجه به افق­‌های ساختارگرایانه مکتب کپنهاگ، ناامنی­‌های به وجود آمده در مناطق پیرامونی افغانستان، امنیت آن را در پنج بُعد یاد شده تهدید می­‌کند. به منظور شفافیت بیشتر ابعاد پنجگانه­‌ی امنیت، در  ذیل به معرفی آنها پرداخته و آثار ضد امنیتی افغانستان در هر یک از این مقوله‌­ها سنجیده خواهد شد. همچنین به طور جداگانه   مسائل اصلی تأثیرگذار بر این جنبه­‌ها بررسی می شود.

۱.  بعد نظامی

بر اساس آنچه بوزان عنوان داشته، به طور کلی، امنیت نظامی به اثرات متقابل توانایی­‌های تهاجمی و دفاعی مسلحانه دولت­‌ها و نیز برداشت آنها از مقاصد یکدیگر مربوط است. بُعد نظامی؛ کلاسیک­‌ترین برداشت از مفهوم امنیت است که در دوران جنگ سرد نیز به لحاظ ساختار دو قطبی و رقابت دو بلوک، حائز اهمیت بود. بعد از جنگ سرد، از اهمیت این بعد کاسته نشد؛ اما نوع عملکردش در بحران­‌ها، نمایانگر پذیرش سایر ابعاد امنیت بوده است. تهدیدات نظامی، هنوز هم در تفکّر امنیتی، دارای برتری نظری هست و تا زمانی که سیاست بین‌­المللی با ساختار آنارشی همراه است، اهمیت حیاتی آنها تداوم خواهد داشت. اما در عمل و به خصوص برای کشورهای توسعه یافته، میزان اهمیت آنها در مقایسه با تهدید سایر جنبه­‌ها در حال کاهش است.

از گذشته­‌ی بسیار دور؛ افغانستان از نظر موقعیّت راهبردی، اهمیت زیادی داشته است. مهم­‌ترین توجه به‌ این نواحی را می‌توان از نظریه­‌های هارتلند و مکیندر استنتاج کرد که عقیده داشته­‌اند که هرکس به این مناطق دسترسی داشته باشد، می‌تواند بر جهان حکمرانی کند. آنها از راه تقسیم بندی این مناطق به حوزه‌های برّی و بحری، خواستار توجه قدرت­‌های بزرگ به این مناطق بوده­‌اند. ترسیم امنیت منطقه‌ای در افغانستان، کاری بسیار پیچیده است. این کشور در راستای دستیابی به سیاست­‌های امنیتی مستقل؛ تأمین و تضمین امنیت ملی خود، با چالش­‌ها و مشکلات بی­شماری مواجه بوده است.

۲. بعد سیاسی

برجسته ترین ابعاد امنیت سیاسی، بحث حاکمیّت و نهادهای برآمده از آن است و همواره تهدید سیاسی، متوجه ثبات سازمانی دولت است. هدف از تهدید، ممکن است فشار بر حکومت در مورد سیاست خاصی را شامل شود و یا حتی واژگونی حکومت. محیط ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی افغانستان و ارتباط آن با مناطقی همچون آسیای مرکزی، آسیای جنوبی، چین و خاورمیانه سبب شده است که تأمین امنیت، همواره یکی از نگرانی­‌های اصلی سیاستگذاران بخش امنیتی افغانستان در گذشته و حال باشد.

ناآرامی سیاسی و استفاده از ابزار خشونت آمیز در حکومت­‌های افغانستان؛ از دیگر مسائل و معضلات امنیتی است. افغانستان طی چهل سال اخیر شاهد موجی از خشونت­‌های سیاسی بوده و این امر، موجب گسترش آشوب­‌های اجتماعی و وخیم‌­تر شدن اوضاع سیاسی شده است. مهم­ترین موضوعی که در مورد وضعیت سیاسی کشور افغانستان می­‌توان به آن اشاره کرد،  بی اعتمادی به نهادهای سیاسی و حکومتی در این کشورها است. از نگاه مکتب کپنهاگ مهم‌­ترین موضوعی که می­‌تواند هدف­‌های مرجع دولت را با چالش رو به رو کند، شناسایی نشدن رسمی در خارج و مشروعیّت نداشتن در داخل است.

حکومت­‌های افغانستان به دلیل فقدان تجربه؛ در ایجاد و گسترش مؤسسات و نهادهای اجتماعی مؤثّر ناتوان مانده اند. سازمان­های حکومتی کماکان با بروکراسی وسیع مواجهند و مدیران غالباً دارای افکار سنّتی بوده و فاقد آموزش های نوین مدیریت هستند. در سطح سیاسی، قدرت نه در نهادهای اجتماعی بلکه در  دست شخصیت‌­های سیاسی منحصر شده است. روند نهاد سازی در افغانستان در مراحل ابتدایی که هیچ، حتی هنوز شروع هم نشده و تا این روند اصلاح نگردد، افغانستان همچنان شاهد پدیده­‌ی فساد و سوء مدیریت خواهد بود.

یکی از موضوعات بسیار مهم مربوط به افغانستان، مسئله‌­ی رقابت‌های بزرگ در این منطقه و باز شدن فضای جدیدی از رقابت جهانی است که از آن به «بازی بزرگ افعانستان» تعبیر می­‌شود. افعانستان از هر جهت برای قدرت‌های بزرگی از جمله ایالات متحده، روسیه، اتحادیه اروپا و دیگر کشورهای تأثیرگذار؛ بسیار جذّاب می‌نماید. این قدرت‌ها هر یک در جهت تأمین منافع خود به اشکال مختلف بر معادلات منطقه‌ای تأثیر گذاشته و تلاش می‌نمایند تا افغانستان و نیز تحوّلات جاری آن را هم سو با منافع خود سوق دهند. این رقابت به ویژه برای روسیه و ایالات‌متحده بسیار جدی­‌تر نمود دارد. تلاش برای بسط سلطه توسط یک قدرت فرامنطقه‌ای (ایالات‌متحده) و مبارزه برای حفظ سیطره­‌ی سنّتی توسط قدرت منطقه‌ای دیگر (روسیه) به شکل جدی­تر از هر منطقه­‌ی دیگری در جریان است. برای روسیه، افغانستان از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. زیرا روسیه به عنوان یک قدرت منطقه‌ای تنها وقتی می‌تواند خودنمایی کند که کماکان در این مناطق از تسلط بارزی برخوردار باشد.

۳. بعد اقتصادی

امنیت اقتصادی یعنی دسترسی به منابع و بازارهای لازم برای حفظ سطوح قابل قبولی از رفاه و قدرت دولت. در حوزه­‌ی امنیت اقتصادی می­‌توان عنوان کرد که بی­‌شک تهدید اقتصادی، سخت­ترین و پیچیده­‌ترین تهدیدات در چارچوب امنیت ملی است. رابطه بین قابلیت اقتصادی و نظامی بسیار شناخته شده است. قابلیّت نظامی دولت، به توانایی تأمین کالاهای مهم راهبردی و حمایت از نیروهای مسلح وابسته است.

در سطوح بالاتر، ایده­ی امنیت اقتصادی، با دامنه­‌ی وسیعی از بحث­‌های سیاسی درباره‌­ی اشتغال، توزیع درآمد و رفاه در ارتباط است. فقر گسترده، کارایی نداشتن بخش‌­های مولّد اقتصادی، توزیع نامناسب درآمدها و فساد اداری، نمونه­‌ی مفاهیمی است که می­‌تواند بیانگر تصویر اقتصادی افغانستان باشد. کشور افغانستان محصور در خشکی است و بسیاری از امور اقتصادی و تجاری آن از مسیر کشورهای همسایه صورت می­گیرد.

تجارت و قاچاق مواد مخدر از افغانستان به اروپا و آمریکا به عنوان یک معضل جدّی، سیاست اقتصاد و امنیت را در محدوده­ی جغرافیایی آسیا تحت تأثیر قرار داده و دیگر مؤلّفه­‌های امنیتی در منطقه را نحن تأثیر قرار داده است. تجارت مواد مخدر اصلی­‌ترین بخش از مجموعه جرائم سازمان یافته در افغانستان است؛ زیرا بیشترین سود را نصیب گروه‌­های تروریستی نموده و موجب افزایش توانایی اقدامات خرابکارانه­‌ی آنها می­‌گردد.

۴. بُعد اجتماعی

امنیت اجتماعی به معنای بازخوانی آن از لحاظ «کیفیت حیات اجتماعی»، «هویت» و «هنجارها» است. امروزه دیگر امنیت ملّی صرفاً در بُعد نظامی خلاصه نمی­‌شود و چه بسا که نبود امنیت اجتماعی و تهدیداتی که متوجه شهروندان است- مانند شکاف­‌های اجتماعی- مهم‌تر از امنیت نظامی برای امنیت ملّی است. در روابط بین دولت­‌ها، تهدید خارجی در سطح اجتماعی، شامل حمله به هویت ملی یک کشور است. مشکل اصلی تهدیدات اجتماعی، از لحاظ امنیت ملی، این است که اغلب آنها در داخل کشور شکل می­گیرند. از آنجا که اصولاً امنیت اجتماعی به الگوهای سنّتی زبان، فرهنگ، هویّت مذهبی و قومی و آداب و رسوم مربوط است، این ارزش­‌ها اغلب از داخل کشور مورد تهدید قرار می­گیرند.

پیامدهای امنیت اجتماعی در افغانستان، به شکل چشم‌گیری بر میزان رشد بزهکاری اجتماعی، افزایش فعالیت‌های غیرقانونی، افزایش نرخ اعتیاد و دیگر جرایم اجتماعی تأثیر گذاشته است. یکی از مهم­‌ترین چالش­‌های حوزه­‌ی افغانستان، ادعای نادیده گرفته شدن حقوق اقلیت­‌هاست.از دید مکتب کپنهاگ، در این کشور اقلیت­ها با چالش رو به رو هستند و اگر دولت، در صدد حل آن نباشد، این شرایط می­‌تواند خطری جدی در زمینه­‌ی امنیت اجتماعی ایجاد نماید.

از طرف دیگر، وجود اختلافات و شکاف­‌های قومی و مذهبی در افغانستان، امکان رسیدن به امنیّت اجتماعی را با چالش رو به رو کرده است. تنوّع قومی نژادی یکی از مهم­‌ترین ویژگی­‌های افغانستان است که این تفاوت­‌ها، در بسیاری از موارد سبب اختلافات حادّ اجتماعی شده است. افغانستان در تاریخ معاصر خود از زمان احمدشاه، در خارج از کشور نسبت به کشورهای همسایه خود، و در داخل کشور با اقوام این کشور، با مسائل تنش­زایی مانند اختلاف­‌های قومی، نژادی، گروهی و ارضی موتجه بوده است و این اختلاف­‌ها تا امروز حل نشده باقی مانده‌اند. تصویری که امروز از افغانستان در بسیاری از مطالعات ارائه می‌شود، عبارت است از مفاهیمی مانند جدایی طلبی، شکاف حزبی، قومی، مذهبی و گروه بندی‌های نظامی و اختلافات است. وقوع منازعات و شکاف­‌های یاد شده؛ زمینه­‌ی حضور سربازان و نظامیان کشورهای خارجی در این  سرزمین بحرانی را فراهم کرده و این کشورها از این فرصت در جهت تثبیت حضور نظامی خود در منطقه بهره برده­‌اند.

۵. بعد زیست محیطی

امنیت زیست محیطی ناظر بر حفظ محیط، به عنوان سیستم پشتیبانی ضروری که تمامی حیات بشری بدان متکی است؛ می­باشد. تهدید زیست محیطیِ امنیت ملی، همانند تهدیدات نظامی و اقتصادی، به پایگاه مادی دولت لطمه می­زند و شاید تا جایی پیش رود که مجموعه­ی دولت و نهادهای آن را تهدید کند. افغانستان همواره در معرض تهدیدات زیست محیطی قرار داشته است. نتایج نشان می­دهد عواملی همچون آزمایش سلاح های شیمیایی توسط دولت­‌های خارجی، تغییرات آب و هوایی، آلودگی رودخانه­‌ها، افزایش جمعیت و مهاجرت، کمبود آب، فقدان بهداشت و نیازهای رو به رو رشد انرژی؛ شاخص­ه‌ای اصلی شکل دهنده­ی این بعد از امنیت بوده و در ایجاد ناامنی و برهم زدن نظم عمومی و از همه مهم‌­تر تهدید امنیت ملی افغانستان تأثیرات قابل توجهی داشته و دارند.

نویسنده: محمدعلی حسینی استاد دانشگاه کابل

منبع: انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان

لینک:

 https://aissonline.org/dr/opinions/analyzing-.../1155

کد خبر 22428

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =