سنت های صربی و ایرانی

نویسنده در اثر خود که موضوع آن بررسی تطبیقی سنت‌های صرب و ایرانی است، به برخی از آداب، نمادها، و باورهای دو قوم مانند جشن گرفتن سال نو، احترام به آتش، آیین ترحیم، منجی عالم، قیامت، وجود بیماری در انسان، آداب و رسوم پس از مرگ، منشأ قدرت، وعده های غذایی جمعی، ساختار بهشت و جهنم، و موارد دیگر که در سنت‌های عامیانه صرب‌ها و ایرانیان و همچنین اعتقادات مذهبی آنها دردوران باستان و امروز وجود دارد، اشاره کرده است.

بررسی تطبیقی ‌سنت‌های صربی و ایرانی

نویسنده:  دیان اسپاسویویچ

نویسنده در اثر خود که موضوع آن بررسی تطبیقی سنت‌های صرب و ایرانی است، به برخی از آداب، نمادها، و باورهای دو قوم مانند جشن گرفتن سال نو، احترام به آتش، آیین ترحیم، منجی عالم، قیامت، وجود بیماری در انسان، آداب و رسوم پس از مرگ، منشأ قدرت، وعده های غذایی جمعی، ساختار بهشت و جهنم، و موارد دیگر که در سنت‌های عامیانه صرب‌ها و ایرانیان و همچنین اعتقادات مذهبی آنها دردوران باستان و امروز وجود دارد،  اشاره کرده است.

     هزاران سال پیش، سرزمینی بود که مردمان آن خود را فرزندان خدا، اهل نور، فرشتگان خدا در جسم می دانستند و یکدیگر را AIRYA آریایی خطاب می کردند که به معنای نجیب است. در آنجا به دلیل موقعیت جغرافیایی خاصش، روز 9 تا 10 ماه و شب 2 تا 3 ماه به طول می انجامید. آب و هوا بسیار مطبوع بود، تابستان‌ها معتدل و زمستان‌ها معتدل‌تر بود. به دلیل وجود سرسبزی، آب و حیوانات فراوان، بهشت ‌آریایی نامیده شد. اوستا، کتاب مقدس ایرانیان باستان، که همراه با وداها، قدیمی‌ترین نوشته‌های آریایی است، از این سرزمین چنین سخن می‌گوید:

«اولین و بهترین سرزمین‌هایی که من اهورامزدا آفریدم ایرییانه وَئِجو Аирјана Ваеђо[1] (آیرانا)، سرزمین آفرینش نیک بود». سپس آنگره مینو، همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، اژدها را در رود دایتیا بیافرید و زمستان دیو آفریده را بر جهان هستی چیرگی بخشید. ده ماه زمستان و دو ماه تابستان درآن کشور وجود دارد. .[2]   «اهریمن برف و یخ و سرما در نتیجه فساد یعنی دروغ[3] چیره شد. به این ترتیب فرآیند منحصر به فرد -مهاجرت، تسخیر مناطق جدید، انقیاد و جذب جمعیت - آغاز شد که تنها در قرن 19 میلادی تکمیل شد. [4]

 آریایی ها خاطره وطن اصلی خود را با خود حمل کردند و خلوص متافیزیکی و روشنگرانه دین ازلی قطب شمال را با خود به ارمغان آوردند و در هر چیزی که با آنها در تماس بودند، اندیشه عدالت و دوگانگی را برقرار کردند. [5] به مرور زمان شاخه های متعددی از این قوم جدا شد و تمدن ها، فرهنگ ها، اسطوره ها، آداب و رسوم و مذاهب گوناگونی را پدید آورد.  هر چقدر هم که این ساختمان‌های باشکوه متفاوت به نظر برسند، اما بر پایه‌های یکسانی ساخته شده‌اند: بر پایه قطب شمال، مذهب خورشیدی و بر خاطره سرزمین خود.

 همانطور که سنت صربستانی و ایرانی ما (در واقع سنت های دیگر مردمان آریایی یا هند و اروپایی) به ما می گوید، فرزندان نور با ترک خانه اجدادی دور قطبی خود، سفری طولانی را در مکان و زمان آغاز کردند، از شمال به جنوب، و از عصر طلایی تا عصر تاریک. همانطور که نور خورشید در مسیر خود به تدریج محو می شود و هنگامی که به جنوبی ترین نقطه - خانه تاریکی - می رسد، به طور کامل ناپدید می شود، دانش مقدس فرزندان نور نیز در مسیر آنها به "فراموشی" سقوط کرد. تا زمان رستاخیز مرد هوشیار آریایی، از طریق اساطیر، افسانه‌ها، ترانه‌ها، نمادها، آیین‌ها، آموزه‌های متافیزیکی و مذاهب منتقل می‌شود و تا زمان رستاخیز مردآریایی، به طور کامل بازسازی می‌شود.

ایران شناسی در صربستان توسعه نیافته است. تاکنون هیچ کس به طور جدی به تحقیق تطبیقی ‌سنت های صربستان و ایرانی نپرداخته است، بنابراین در اینجا تنها بخشی از ایده ها، مفاهیم، ‌نمادها و آداب و رسومی را که در هر دو سنت عامیانه ایرانی و صربستان، در آیین قدیمی و کنونی ما وجود دارد، ارائه می کنیم. تحقیقات جدی‌تر ایران‌شناختی، اکتشافات بسیار مهم‌تر و جالب‌تری را به همراه خواهد داشت که این از محدوده چنین کاری، به اصطلاح، صرفاً آموزنده فراتر می‌رود.

 - یک آریایی، مردی با دینداری اورانی، با نگاهی که به آسمان، به خورشید (به نور درونی خود) دوخته شده است، از جایی که هم او و هم اندیشه هایش از آنجا سرچشمه می گیرند، فقط در طبیعت اشکال مناسبی برای تجلی و نمادسازی اندیشه های خود می یابد. برای او، چرخه طبیعت تقلیدی از سرنوشت خدا را نشان می دهد، یا به قول متفکر بزرگ اوراسیایی الکساندر دوگین: "یک سال دوره کوتاهی در متافیزیک است که خداوند از طریق کیهان به انسان داد. " [6] تنها در این پرتو برای ما روشن می شود که چرا سال نو بزرگترین و مهمترین عید آریایی است. در گذشته، همه اقوام آریایی این جشن خورشید تسخیر نشده را در زمان انقلاب زمستانی جشن می گرفتند، در لحظه ای که پس از ماندن در جنوبی ترین نقطه، در جهان کتونی یا بهتر است بگوییم مرگ آن، به طرز اسرارآمیزی دوباره متولد شد و دوباره زنده شد و مسیر شمالی خود را چرخاند. سال نو نمادی است از آنچه در آخرالزمان اتفاق خواهد افتاد، یعنی برقراری مجدد حالت اولیه و عادی، موجود اولیه، یعنی پادشاهی خدا. بعدها، هم صرب ها و هم ایرانی ها آغاز سال نو را یا به آغاز بهار یا آغاز پاییز منتقل کردند. آنچه مهم است این است که هر زمان جشن گرفته می شد، آداب و رسوم به همان شکل باقی می ماند.

 - چهارشنبه آخر سال در سراسر ایران آتش افروخته می شود. مردم هفت آتش روشن می کنند که از روی آنها می پرند. آنها معتقدند که اینگونه شیاطین و همچنین تمام شری که در طول یک سال گذشته در درون آنها جمع شده است را از خود دور می کنند. در حالی که از روی شعله های آتش می پرند، ابیات زیر را می خوانند:زردی من از تو، سرخی تو از من. زرد نماد بیماری و بدبختی است، در حالی که قرمز نماد سلامتی و شادی است. مادرانی که بچه های کوچک در آغوش دارند نیز از روی این آتش ها می پرند و با خواندن آهنگی از آتش می خواهند که ارواح شیطانی را از آنها دور کند. [7] در صربستان نیز همین آداب و رسوم وجود دارد که در آن برای بسیاری از تعطیلات آتش روشن می شود و از روی آنها می پرند، مردم در نزدیکی آنها بازی می کنند و حتی دام ها بین آنها رانده می شوند. هدف از افروختن آتش یکی است: محافظت و پاکسازی از تأثیرات شیطانی. [8]

ایرانیان باستان، مانند صرب‌های باستان، خدای متعالی خود را تجسم نمی‌کردند، بلکه او را به‌عنوان آتش در آسمان نشان می‌دادند. به همین دلیل است که مقدس است و نباید با چیزی آلوده شود (در میان ما صرب ها، آتشگاه و آتش موجود در آن نیز نباید هتک حرمت شود). برای ایرانیان و صرب ها، آتش قدرت پاکسازی دارد. در روز قیامت، آتش خدا مردم را آزمایش می کند. واژه قدیم ایرانی برای آتش آتار است، در حالی که صرب ها واترا [9] می گویند.

 -در ایران چند روز مانده به سال نو، یک نفر لباس‌های خنده‌دار قرمز یا رنگارنگ می‌پوشد، کلاه بزرگی سرش می‌گذارد، صورت، گردن و دست‌هایش را رنگ می‌کند و بعد در خانه‌ها می‌چرخد، سروصدا می‌کند و آهنگ‌های خنده‌دار می‌خواند، قیافه‌سازی می‌کند و شوخی می‌کند. او به مردم اطلاع می دهد که سال نو در راه است و به همین دلیل از آنها هدایایی دریافت می کند. در سیزدهمین روز از سال نو (آخرین روز جشن) ایرانیان صبح زود خانه های خود را ترک کرده و به طبیعت می روند. آنها در آنجا سرگرم می شوند، به یکدیگر آب می پاشند، تاب به درختان می بندند و روی آنها تاب می زنند. دختران مجرد سبزه  گره می زنند تا هر چه زودتر ازدواج کنند. [10] در هفته سفید (آخرین هفته فصل زمستان) در صربستان با همین آداب و رسوم مواجه می شویم. سپس موکب هایی از افراد مبدل با چهره های نقاشی شده، سر و صدا، فریاد و جمع آوری هدایا به راه افتاد. در آخرین روز هفته مبارک مردم به مزارع می رفتند و در آنجا خوش می گذراندند، آواز می خواندند و می رقصیدند و بر روی تاب های آویزان شده از درختان تاب می خوردند.

سمبولیسم در صربستان مانند ایران است: شرکت کنندگان چهره ژولیده تجسم متوفی هستند که با سر و صدا و هیاهو و با رفتار ناشایست قدرتی فراتر از مردم عادی ورود خود را اعلام می کنند. در ازای افزایش باروری، دام و محصولات زراعی به آنها هدایایی داده شد... تاب خوردن یک عمل جادویی است که بدن را از ارواح شیطانی زمستانی رها می کند در آن روز، مانند روز سنت جورج، مردم برای سالم ماندن در طول سال تاب می زنند[11] . آب گناهان را پاک می کند و این عقیده در شست و شوی آیینی قبل از نماز در بین ایرانیان و صرب ها چه در ادیان باستانی و چه در دین کنونی آنها وجود دارد و در مسیحیت نیز برای مراسم مقدس غسل تعمید استفاده می شود[12] .

 - ایرانیان باستان برای سال نو نان مخصوصی (دورون) درست می کردند که در معابد متبرک می شد و همه از آن لقمه می گرفتند. [13] همگان، بدون توجه به جنسیت و سن، هفت جرعه شراب به نام اهورامزدا و امشاسپنتی می‌نوشیدند. .[14] همین رسم امروزه در میان صرب ها وجود دارد[15] و در مسیحیت، نان و شراب نیز در مراسم مقدس مشترک است.

هم در ایران و هم در صربستان، سال نو جشن زندگی، شادی، باروری و فراوانی است. در آن روزها خداوند گناهان مردم را می بخشد و مردم همدیگر را می بخشند و با دشمنان خود صلح می کنند.

 - چه در میان ایرانیان و چه در میان صرب ها، آیین مرده، آیین اجداد، بسیار قوی است. [16] چندین تعطیلات در طول سال وجود دارد که در طی آن روح اجداد به دیدار بستگان خود می آیند. از این رو برایشان آتشی افروخته می شود که راه خانه را برایشان آسان می کند و برایشان غذا و هدایا بیرون می آورند. [17] نمونه ای از این اعیاد، شب کریسمس در میان صرب ها و یا شب یلدا در میان ایرانیان است. غذاهایی که به این مناسبت ارائه می شود (میوه خشک، میوه های هسته دار، غلات و شراب) به طور مشخص دارای ویژگی های چتونیک است و در آیین متوفی استفاده می شود. نان و غلات (به اصطلاح پانسپرمیا) [18] قربانی مخلوط در میوه ها هستند و شراب به عنوان جایگزین خون استفاده می شود. [19]

 - اشاره کردیم که یک بار همه آریایی ها سال نو را در زمان انقلاب زمستانی جشن می گرفتند. این عید هنوز در ایران جشن گرفته می شود. یعنی در حالی که صرب ها شب کریسمس و میلاد مسیح را جشن می گیرند، ایرانیان شب یلدا را همزمان جشن می گیرند[20] . یلدا نیز به معنای تولد است و تولد خورشید یا میترا است.

 - ابیاتی را که ایرانیان هنگام پریدن از روی آتش می خوانند، قبلاً ذکر کردیم: زردی من از تو و سرخی تو از من. در میان مردم صربستان، رنگ زرد، در میان چیزهای دیگر، همچنین نماد ضعف، بیماری و مرگ است، درحالی که قرمز نماد خورشید، آتش، زندگی، سلامتی، دفع طلسم ها، نگاه های شیطانی و محافظت در برابر شیاطین است. مادر در آستانه روز جرج، نخ سرخ و سفیدی را به گل رز وحشی می بندد، سپس فردای آن روز آنها را باز می کند و به گردن بچه ها می بندد و به گل رز وحشی نخ زرد و سیاه می بندد و می گوید: زرد را می گذارم، قرمز را می گیرم، سیاه را می گذارم، سفید را می گیرم .[21]

 - میترا، پادشاه و پسر خدا، در غاری به دنیا آمد که از نور روشن شده بود. تولد او توسط یک ستاره دنباله دار این نقش را در افسانه شاهان اشکانی نیز می یابیم. یعنی پادشاه اشکانی قبل از بر تخت نشستن به غاری می رفت و رعایا به او نزدیک می شدند و او را به عنوان یک نوزاد تازه متولد شده یا فرزندی با منشأ ماوراء طبیعی و الهی جشن می گرفتند. ایرانیان این نقش منجی و غار را درآیین کنونی خود آورده اند و بنابراین ما معتقدیم که دوازدهمین امام پنهان در غاری روی کوه بسر می برد و در آخرالزمان هنگام جنگ نهایی ظهور می کند. [22] ما در داستان عامیانه صربستانی درباره قهرمان افسانه ای شاهزاده مارکو با همین باور روبرو هستیم. [23] عیسی مسیح نیز با روشنایی به دنیا آمد، تولد او نیز توسط یک دنباله دار اعلام شد و او از قبری در صخره برخاست. مقبره چهار فرمانروای نقش رستم نیز در صخره کنده شده و به شکل صلیب است.

-در روز قیامت قیامت ارواح نیز رخ می دهد. در متون دینی مزدایی می‌توان چنین خواند: «تا زمانی که آخرین بدن خود را بر تن کنند» [24] و آن بدنی است که ارواح در قیامت دریافت می‌کنند. کتاب Veles، کتاب اسلاوهای باستان، که صرب ها به آن تعلق دارند، همچنین می گوید که مردم پس از مرگ اجساد جدید دریافت می کنند. همین باور در مسیحیت، دین کنونی صرب ها نیز وجود دارد. در مزدائیسم، بدن از تاریکی ساخته نمی شود، بلکه از همان جوهری ساخته شده است که روح از آن ساخته شده است. زمانی روشن و معطر بود، اما به مرور زمان، به دلیل گناهان ما، شروع به بوی بد کرد. ایرانی ها برای سال نو لباس نو می پوشند. این نمادی از آخرین بدن است.

- در میراث مشترک ما تقدیس معمولاً از طریق نماد صعود به کوه مقدس بیان می شود. نزدیک شدن به قله، جایی که آسمان و زمین با هم متحد می شوند، بازگشت به وجود و نظم اولیه است. این بازگشت به خود، به انسان اولیه و عادی است. [25] هم برای زرتشت وهم برای مسیح، خداوندبرکوهی درحال سوختن ظاهرمی شود. [26] آخرالزمانی از دوره اشکانیان می گوید که «صالحان و قهرمانان حقیقت» در آخرالزمان به پناهگاه کوهستانی خواهند رفت. در میان مردم صربستان سنتی وجود دارد که بالای تپه ها و کوه ها محل سکونت خدایان است. صرب های باستان نیز مانند ایرانیان باستان، بر فراز تپه ها و کوه ها معابد و پناهگاه هایی می ساختند. [27]

 - ایرانیان و صرب های باستان غذای مشترکی برگزار می کردند که همه از شاهنشاه گرفته تا بدنام ترین مرد فقیر به آن دعوت می شدند. در طول این غذاها، غذاهایی که قبلاً متبرک شده بود، بیرون می آوردند. نام این غذا خورشت است که از نظر ریشه شناسی با نام نان و شرابی که مسیحیان با آن عشای ربانی می کنند، یکسان است. وعده های غذایی اشتراکی هنوز در اسلام و مسیحیت وجود دارد.

 - زرتشت توسط سگ ها احاطه شده بود، همانطور که بزرگترین قدیس صرب، قدیس ساوا، توسط گرگ ها احاطه شده بود. [28]

در دین زرتشتی، رسم ساگدید وجود دارد - سگ اجازه دارد به بدن متوفی نزدیک شود، زیرا اعتقاد بر این است که شیاطین را می راند. مردم صربستان معتقدند که گرگ ها حتی شیاطین تاریک را تعقیب کرده و می گیرند. نگهداری از سگ در آیین مزدائی امری پسندیده محسوب می شود. داستان داریم که خدا زنی را که در آستانه مرگ بود به خاطر غذا دادن به سگ ولگرد جانش را بخشید.

- برای ایرانیان قدیم بیماری و مرگ کار شیطان است. بیماری فقط نشانه بیرونی وجود روح ناپاک در شخص است. مؤثرترین دارو «کلام الهی» است که در برابر آن بیماری فرار می کند، شیاطین فرار می کنند و همچنین گناهان، علل روحی آن بیماری ها هستند. [29] در سنت عامیانه صربستان، عوامل بیماری، ناباروری، و هر بدبختی موجودات مختلف شیطانی هستند. [30] و برای مسیح، شفا، بیرون راندن از شر، شیاطین بود. او همچنین از کلام خدا استفاده کرد، یعنی. با دعا، برای اخراج آنها.

- پس از حمله اهریمن، زمین به هفت ناحیه عرفانی (کشورا) تقسیم شد، همانطور که بهشت ‌میترایی دارای هفت صفحه عرفانی بود. [31] میراث مقدس در مورد فاصله هفت گانه روح انسانی که در طبیعت مادی زندگی می کند از روح الهی می آموزد. انسان با هفت دور در وجود مادی افتاده است و باید از هفت دور برگردد[32] . صرب ها معتقدند که خداوند هفت آسمان را آفریدکه هرکدام یک دروازه و یک فرشته نگهبان دارند. درداستان های عامیانه صربستان، درباره هفت دریا و هفت کوه می خوانیم که قهرمان باید از آنها عبور کند تا به مقصد مورد نظر خود برسد.

 - اوستا می گوید زمانی (در عصر طلایی) 9 پل بوده است. در پایان دوران طلایی، هشت پل تخریب شد. فقط چینواد (صراط) باقی ماند. ارواح از آن عبور می کنند، این پل جهان مرئی و نامرئی، بهشت ‌و زمین، آفرینش مادی و معنوی را به هم وصل می کند برای صالحان پهن است، بنابراین به راحتی از آن عبور می کنند و به بهشت ‌می روند، در حالی که برای گناهکاران مانند لبه تیغ است، بنابراین به جهنم می افتند. [33] صرب ها معتقدند که فرشته میکائیل ارواح انسان را به جهنم می برد. ارواح گناهکار به اندازه یک مو از آن عبور می کنند و در قیر سوزان می افتند، در حالی که صالحان با کنده ای به بهشت ‌می رسند. در داستان‌های عامیانه صرب‌ها به Sira Ćuprija اشاره می‌شود، پل بلند و نازک مو در زندگی پس از مرگ، که ارواح مردگان باید از روی آن عبور کنند تا به بهشت ‌برسند.

 -زرتشتیان کمربند سفید نازکی می بندند که از 72 نخ پشمی سفید بافته شده و سه بار به دور بدن می پیچند، به طوری که دو گره درجلو و دو گره درپشت باشد. [34] .برای ایرانی ها و همچنین صرب ها، بند و گره قدرت جادویی دارد. یعنی با بستن، شیاطین بسته می‌شوند، در پرده یا گره می‌مانند و خط دایره‌ای از فضا و هر آنچه در آن است از حملات خارجی شیاطین که باعث بیماری و مرگ می‌شود محافظت می‌کند. [35]

 - برای ایرانیان باستان مرزها مقدس و تخطی ناپذیر بوده است. کسانی که آنها را نقض می کردند به جهنم می روند. [36] آنها در میان مردم صربستان اهمیت مشابهی دارند و اعتقاد بر این است که هر کسی که آنها را پایمال کند با مجازات و نفرین وحشتناکی روبرو خواهد شد. [37]

-در ایران باستان عزاداری مردگان را مجاز نمی‌دانستند، زیرا معتقد بودند که روح متوفی به اندازه اشکی که برای آنها ریخته می‌شود، در آخرت عذاب می‌کشد. [38] همین باور در میان صرب ها وجود دارد. اشک در عالم دیگر میت را می سوزاند و زمین بر او سنگین است. برای بچه کوچک هم نباید گریه کرد، مبادا در دنیای دیگر با اشک داغ غسل شود. [39]

 -ایرانیان باستان ریختن آب در شراب و به طور کلی خراب کردن شراب را گناهی بزرگ می دانستند. کسانی که این گناه را انجام می دهند به جهنم می روند. [40] همین باور در میان صرب ها وجود دارد.

 - هم ایرانیان و هم صرب ها معتقدند که خداوند فرشتگان را قبل از انسان ها آفرید تا به او در خلق جهان کمک کنند. به تعداد افراد فرشته وجود دارد، زیرا هر فردی در بدو تولد فرشته نگهبان خود را دریافت می کند در فارسی باستان، فَرَوَش fravashiyya، که روح صالحان نیز هستند). آنها واسطه بین روح انسان و خدا هستند. وقتی انسان می میرد، فرشته ای روح او را همراهی می کند و به قضاوت خداوند از آن دفاع می کند). [41] .

 - در نسخه های خطی قدیمی ایران می توان خواند که باد جنوب از جانب خدا می وزد و باد شمال از جانب شیطان. [42] برای صرب ها، باد جنوبی نیز نشانه خوبی است و باد شمالی بد است. اگر در زمان جنگ باد جنوب می وزد صرب ها پیروز می شوند و اگر باد شمال می وزد ترک ها یعنی دشمن[43] .

 - هر دو تقویم ایرانی و اسلاوی باستان یکسان است. [44] . همچنین تقسیم باستانی روز به پنج قسمت[45] ، هنگام اقامه نماز، هم در اسلام و هم در مسیحیت جای خود را باز کرد. یک نکته جالب در این مورد وجود دارد. یعنی اولین قسمت روز از سپیده دم تا ظهررا زرتشتیان هاوانا می نامند. صبح زود، کشیش ها گیاهان دارویی برای نوشیدنی تشریفاتی Haomu را در هاوان های بزرگ کوبیدند. صدای این ناقوس ها به مردم اطلاع می داد که وقت نماز صبح است و منشاء زنگ های امروزی در مسیحیت همین است. [46]

 -  آریایی ها هزاره ها پیش وطن اجدادی خود را ترک کردند، اما هنوز در ناخودآگاه جمعی پسرانش بسیار حضور دارد. یاد او در قالی ها و قالی های ایرانی و صربی نیز بافته شده است. رایج ترین موتیف آنها یک باغ یا بهتر است بگوییم باغ عدن یا بهتر است بگوییم Airjana Vaejo است. شباهت نقوش روی آنها مشهود است، مانند آب زنده (رودخانه بهشت)، درخت کیهانی، نمادهای مختلف گیاهی و جانوری و... و. الگوهایی هستند که برای قرن ها تغییر نکرده اند.

 - برای ایرانیان و همچنین برای صرب ها منشأ قدرت الهی است. [47] فردوسی شاعربزرگ ایرانی در اثر معروف خود شاهنامه  درباره فرمانروای آرمانی می نویسد: بدکاران را از بدی باز می دارم و جان ها را به سوی نور هدایت می کنم. پادشاه ایران مسئول حفظ و نوسازی جهان بود، او با نیروهای شر و مرگ جنگید و در پیروزی زندگی، باروری و نیکی سهیم بود. این مبارزه تنها وظیفه او نبود و فقیرترین و ناچیزترین پیروان زرتشت معتقد بود که او سرباز منجی است و خداوند به واسطه او پیروز خواهد شد. روح انسان مجرایی است که پرتو الهی از آن می گذرد تا جهان را روشن کند. در سنت های اسلاو، انسان ها همچنین "یاران خدایان، مدافعان زمین از نیروهای شیطانی" هستند، آنها با هم نبردهای مشابهی را انجام می دهند و سرنوشت مشابهی دارند. سنت عامیانه صربستان می آموزد که "عدالت زمین و شهرها را نگه می دارد. "

 - هرودوت در تاریخ خود می گوید ایرانیان باستان به فرزندان خود سه چیز می آموختند: اسب سواری، تیراندازی از کمان و هرگز دروغ نگفتن. در آهنگ های محلی صربستان، مادر بزرگترین قهرمان صرب، شاهزاده مارکو، با شیر خود به پسرش قسم می خورد که دروغ نگوید، زیرا بهتر است سرش را از دست بدهد تا روحش را به گناه آلوده کند. [48]

 -آتشکده ها مانند کلیساهای مسیحی بر روی یک صلیب در یک مربع بنا شده اند. صلیب، نمادی قدیمی‌تر از هر دینی، نمادی از جهان ابدی و کامل، افقی را به عمودی، زمین را با بهشت، زمان را با ابدیت و طبیعت  را با ماوراء طبیعی، پیوند می‌دهد. نمادی از نور، نمایشی از روحی که هر روز در جهان فضا-زمان مصلوب می شود، روح همه موجودات نورانی که به ماده میخکوب شده اند، از آن نمادهایی است که فرزندان نور از سرزمین قطبی خود آورده اند و با تفکر در آن به اصل، وظیفه و سرنوشت خود پی می برند. [49] .

همانطور که گفتیم، شباهت های زیادی در سنت های ایرانی و صربستان وجود دارد که فهرست کردن آنها زمان زیادی می برد. بنابراین، در پایان، یک بار دیگر به بزرگترین و مهم ترین تعطیلات - سال نو و پیام آن باز خواهیم گشت.

 در ایران باستان شهری برای جشن گرفتن این جشن وجود داشت به نام «تخت جمشید» که پایتخت مقدس امپراتوری بود. با نگاهی به نقش برجسته های آن، از پیامی که اجدادمان برای ما می‌فرستند آگاه می شویم، دانشی که سعی دارند از این طریق به ما برسانند، تا برایمان روشن شود که برای بازگشت به جایی که از آن آمده‌ایم، چه باید بکنیم. یکی از نقش‌های برجسته شاه با ستون‌هایی از نمایندگان مردم است که به او هدایایی می‌دهند. پادشاه و خلق دو قطب هستی و هر دو قطب مقدس هستند، هر دو مظهر وجه الهی هستند: پادشاه یکی است و مردم کثیر. حیوانات، گیاهان، و بسیاری چیزهای دیگر که مردم به عنوان هدیه می آورند، نشان دهنده طبیعت فعلی و مادی شده ای است که انسان در زمان مادی شدن با خود برد، و باید آن را زیباتر، عادلانه تر، نجیب تر کند، و باید آن را معنوی کند و به شکوه سابق خود بازگرداند. فرزندان خدا که اکنون انبوهی هستند به سوی هدف خود یعنی پادشاه یا خدایی که فقط از طریق رستگاری یا از طریق فداکاری، اندیشه، گفتار و کردار نیک، می توانند به او برسند، حرکت می کنند - انسان روشن بین طبیعت را روشن می کند و در نتیجه خود را الوهیت می بخشد.

منابع:

  • احمد نوری، هدیه شاعرانه نوین اوستا، اثر موجود در http/derafsh-kavivani.com/parsi
  • برهان ابنوسوف، نیکوکاری، داددهش در ایران باستان، تهران، 2537. شاهنشاهی.
  • دکتر جهانگیر اوشیداری، دانشنامه مزدایاسنا، تهران 1381.
  • دکتر موبد سهراب خدابخشی، پزشکی در ایران باستان، تهران ۱۳۷۶.
  • دکتر رحیم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایران در سالنامه پهلوی، تهران 1374.
  • دکتر رحیم عفیفی، ارداویرافنامه یا بهشت ‌و دوزخ در آیین مزدیاسنا، تهران 1372.
  • دکتر فرهنگ مهر، دیدی نو از دینه زمان؛ فلسفی زرتشت، تهران 1384.
  • آبراهام پورداود، ساوشیان، تهران 1306.
  • آبراهام پورداوود، فرهنگ ایران باستان، تهران 1380.
  • مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران 1375.
  • مهرداد مهین، دین بهی؛ فلسفه های زرتشت، تهران 1380.
  • مهرداد مهین، دین مزدایی، تهران 1364.
  • ضیاء فتح رازی، انطباق یلدا و کریسمس، اثر موجود در مجله اینترنتی ایرانشناسی.
  • هاشم رضی، اوستا، تهران 1380.
  • هاشم رضی، گاهشماری و جشن  های ایران، تهران 1371.
  • هاشم رضی، دانشنامه ایران باستان، 1-5، تهران 1381.
  • شاهین کاویانی، هدیه شعر به باغ ایران، موجود در http/derafsh-kavivani.com/parsi
  • آسوف الکساندر، طالع بینی اسلاوی، بلگراد 2003.
  • بنونیست امیل، دیکشنری مؤسسات هند و اروپایی، سرمسکی کارلووچی – نووی ساد 2002.
  • بیدرمن هانس، فرهنگ نمادها، بلگراد 2004.
  • Vasiljev Spasoje، اساطیر اسلاوی، سربوبران 1928.
  • کتاب ولز
  • گنون رنه، نماد صلیب، چاچاک - بلگراد 1998.
  • دی برای پل، زرتشت و دگرگونی جهان، سرمسکی کارلوسی – نووی ساد 1995.
  • دوگین الکساندر، مکاشفه هایپربوری جدید، بلگراد 1999.
  • آندره‌آ اِوُلا، بازتاب در قله ها، بلگراد 2004.
  • Eliade Mircea، تاریخ عقاید و عقاید دینی، 1-3، بلگراد 1991.
  • Jovanović Bojan، جادوی مناسک صربستان، نیش 2001.
  • کالاجیچ دراگوش، ایدئولوژی اروپایی، بلگراد 2004.
  • Kalajić Dragoš، Uporište، بلگراد 1970.
  • کولیشیچ اشپیرو، از مذهب قدیمی صربستان، بلگراد 1970.
  • کولیسیچ اس. ، پتروویچ پی. ژ. Pantelić N.، فرهنگ اساطیر صربستان، بلگراد 1998.
  • لوکیچ ام، زلاتکوویچ آی. ، گلچین ترانه های عامیانه درباره مارکو کرالیویچ، بلگراد 1996.
  • Nikolaevna Veleckaja Natalija، نمادگرایی چند خدایی آیین های باستانی اسلاوی، نیش 1996.
  • عهد جدید
  • آدری ژان، هندواروپاییان، سرمسکی کارلوچی 1990.
  • پتروویچ، سِرتِن  اساطیر صربستان، نظام اساطیر صربستان، نیش 1999.
  • استفانوویچ کاراجیچ ووک، نوشته های قوم نگاری، بلگراد 1972.
  • Hamvas Bela، Sciencia Sacra، بلگراد 1999.
  • هرودوت، تاریخ
  • سرمانوویچ-کوزمانوویچ الکساندرینا، سریوویچ دراگوسلاو، واژگان ادیان و اسطوره های اروپای باستان، بلگراد 1996.
  • Čajkanović Veselin، در مورد جادو و دین، بلگراد 1985.
  • Čajkanović Veselin، دین و اساطیر صرب قدیم، بلگراد 1995.
  • Čajkanović Veselin، در مورد خداوند متعال صربستان، بلگراد 1941.
  • شوالیه ژان، گربران آلن، فرهنگ نمادها، بلگراد 2004.

 

[1] Хашем Рази, Данешнамеје Иране бастан, 1 књига, Техран 1381, стр. 156-168.

هاشم رضی، دانشنامه ایران باستان، دفتر 1، تهران 1381، ص. 156-168.

[2] Aвеста; Вендидад, Фаргард 1. 

اوستا؛ وندیداد، فرگرد 1.

[3] Aвеста; Вендидад, Фаргард 2.

اوستا؛ وندیداد، فرگرد 2

[4] Мирча Елијаде, Историја веровања и религијских идеја, 2 књига, Београд 1991, стр 161.

میریا الیاده، تاریخ عقاید و عقاید دینی،   جلد 2، بلگراد 1991، ص 161.

[5] Као што Жан Одри примећује у свом делу Индоевропљани, Сремски Карловци 1990, стр 11-16: „постојање Индоевропљана (Аријеваца) није податак већ хипотеза другог степена...Прва хипотеза је она о једном идоевропском језику...Постојање једног језика претпоставља постојање језичке заједнице...то је свакако језичка зеједница једног народа који се селио...То нас доводи до друге хипотезе, хипотезе о једном индоевропском народу коме остаје да се одреди цивилизација, култура и природа, као и да се он локализује у времену и простору.“ Потврђивање те хипотезе постало је предмет  истраживања многих научних дисциплина: лингвистичке палеонтолигије, упоредне митологије, археологије, антропологије...

همانطور که ژان آدری در اثر خود به نام هندو اروپایی ها، سرمسکی کارلوفچی، 1990، صفحات 11-16 اشاره می کند: "وجود هند و اروپایی ها (آریایی ها) یک فرضیه مفروض نیست، بلکه یک فرضیه مرتبه دوم است... فرضیه اول این است که یک جامعه واحد هند و اروپایی وجود دارد مهاجرت کردند... این ما را به فرضیه دوم می رساند، یعنی فرضیه یک قوم هندواروپایی واحد که تمدن، فرهنگ و طبیعت آنها باید مشخص شود و همچنین در زمان و مکان بومی شوند.» تایید این فرضیه موضوع تحقیق در بسیاری از رشته های علمی شده است: دیرینه شناسی زبانی، اسطوره شناسی تطبیقی، باستان شناسی، مردم شناسی...

[6] Александар Дугин, Ново Хиперборејско откровење, Београд 1999.

الکساندر دوگین، مکاشفه هایپربوری جدید، بلگراد 1999

[7] Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371.

هاشم رضی،   گاهشماری و جشن های ایران، تهران 1371

[8] Сретен Петровић, Српска митологија, Систем српске митологије, Ниш 1999, стр 191, 232, 234.

  Веселин Чајкановић, Стара српска религија и мигологија, Београд 1995, стр 56,64,65.

سرتن پتروویچ، اساطیر صربستان، نظام اساطیر صربستان، نیش 1999، ص 191، 232، 234.

 وسیلی چایکانویچ، Veselin Čajkanović  دین و اساطیر صرب قدیم، بلگراد 1995، ص 56،64،65.

[9] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 80-83.

ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 80-83.

[10] Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371

هاشم رضی،   گاهشماری و جشن های ایران، تهران 1371  

[11] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 31.

ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 31.

[12] Велесова књига, Д-4, 15: и молимо се телима умивеним водом чистом.

   Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371.

کتاب Veles، D-4، 15: و ما با بدنهایی که با آب مقدس شسته شده دعا می کنیم.

هاشم رضی،   گاهشماری و جشن های ایران، تهران 1371  

[13] Хашем Рази, Данешнамеје Иране бастан, 2 књига, Техран 1381, стр. 965-966.

هاشم رضی، دانشنامه ایران باستان،   دفتر 2، تهران 1381، ص. 965-966

.

[14] Др. Рахим Афифи, Асатир ва фархнге Ирани дар невештехаје пахлави, Техран 1374.

  Др. Рахим Афифи, Ардавирафнаме ја бехешт ва дузах дар ајине Маздајасна, Техран 1372.

    Др Ђахангир Ушидари, Данешнемеје Маздајасна, Техран 1381, стр 278-279.

دکتر رحیم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایران در دوره پهلوی، تهران 1374.

 دکتر رحیم عفیفی، ارداویرافنامه یا بهشت ‌و دوزه در آیین مزدیاسنا، تهران 1372.

 دکتر جهانگیر اوشیداری، دانشنامه مزدایا، تهران 1381، ص 278-279.

[15] Веселин Чајкановић, Стара српска религија и митологија, Београд 1995, стр 157.

وسلین چایکانویچ Veselin Čajkanović، دین و اساطیر صرب قدیم، بلگراد 1995، ص 157.

[16] Бојан Јовановић, Магија српских обреда, Ниш 2001, стр 34.

   Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 277-278.

بویان یووانوویچ، جادوی مناسک صربستان، نیش 2001، ص 34.

 ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 277-278.

[17] Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371.

هاشم رضی،   گاهشماری و جشن های ایران، تهران 1371  

[18] Веселин Чајкановић, О магији и религији, Београд 1985, стр 265-276.

وسلین چاکانوویچ، درباره جادو و دین، بلگراد 1985، ص 265-276

[19] Веселин Чајкановић, Стара српска религија и митологија, Београд 1995, стр 125.

   Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 101.

وسلین چاکانوویچ، دین و اسطوره صربستان قدیمی، بلگراد 1995، ص 125. . کولیشیچ؛ پی. ژ. پتروویچ؛ N. Pantelić، فرهنگ لغت اسطوره ای صربستان، بلگراد 1998، ص 101.

[20] З. Фатхерази, Ентебагхе јалда ва крисмас, рад доступан на интернет часопису Мађалеје Ираншенаси.

انطباق یلدا و کریسمس : ضیاء فتح رازی. منبع: ایران شناسی زمستان 1371 شماره 16.

   Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371.

هاشم رضی، گاهشماری وجشنهای ایران بستان، تهران 1371

.

[21] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 58-60.

کولیشیچ؛ پی. ژ. پتروویچ؛ N. Pantelić، فرهنگ لغت اسطوره ای صربستان، بلگراد 1998، ص 58-60

[22] Др. Рахим Афифи, Асатир ва фархнге Ирани дар невештехаје пахлави, Техран 1374.

میرچه الیاده، تاریخ عقاید و عقاید دینی، 3 جلد، بلگراد 1991، ص 107

   

[23] М. Лукић; И. Златковић, Антологија народних песама о Марку Краљевићу, Београд 1996,  стр XX.

م. لوکیچ؛ و زلاتکوویچ، گلچین ترانه‌های عامیانه درباره مارکو کرالیویچ، بلگراد 1996، ص XX.

[24] Ардавирафнаме, Фаргард 6.

ارداویراف نامه، فرگرد ۶.

[25] Јулујус Евола, Размишљања о врховима, Београд 2004, стр 13-31.

جولیو چزاره آندره‌آ اِوُلا، بازتاب در قله ها، بلگراد 2004، ص 13-31.

[26] Пол ди Бреј, Заратурста и преображење света, Сремски Карловци – Нови Сад 1995, стр 71-74.

   Хашем Рази, Авеста, Техран 1380.

   Нови завет, Јеванђеље по Матеју 17:1 – 17:8.

پل دو بری، زرتشت و دگرگونی جهان، سرمسکی کارلوسی – نووی ساد 1995، ص 71-74.

 هاشم رضی، اوستا، تهران 1380.

 عهد جدید، انجیل متی 17: 1 - 17: 8.

[27] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 116-117.

ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، صص 116-117.

[28] Хашем Рази, Данешнамеје Иране бастан, 1 књига, Техран 1381, стр. 572-573, 2 књига стр, 980-982.

هاشم رضی، دانشنامه ایران باستان، 1 دفتر، تهران 1381، ص. 572-573، 2 کتاب، ص 980-982.

[29] Ахмад Нури, Данеш пезешки дар Авеста, рад доступна на http/derafsh-kavivani.com/parsi

   Шахин Кавијани, Пишине пезешки дар Иране бастан, рад доступна на http/derafsh-kavivani.com/parsi

احمد نوری، هدیه شاعرانه نوین اوستا، اثر موجود در http/derafsh-kavivani.com/parsi

 شاهین کاویانی، هدیه شعر به باغ ایران، موجود در http/derafsh-kavivani.com/parsi

[30] Веселин Чајкановић, Стара српска религија и митологија, Београд 1995, стр 81, 103.

وسلین چایکانویچ  Veselin Čajkanović، دین و اساطیر صرب قدیم، بلگراد 1995، ص 81، 103.

[31] Мехрададе Бахар, Пажухеши дар Асатире Иран, Техран 1375.

   Др. Рахим Афифи, Асатир ва фархнге Ирани дар невештехаје пахлави, Техран 1374.

  مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران 1375.

 دکتر رحیم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایران در دوره پهلوی، تهران 1374.

[32] Бела Хамваш, Sciencia Sacra I/2, Београд 1999, стр 38-57.

[33] Др Ђахангир Ушидари, Данешнемеје Маздајасна, Техран 1381, стр244-245.

    Хашем Рази, Данешнамеје Иране бастан, 2 књига, Техран 1381, стр. 708-760.

دکتر جهانگیر اوشیداری، دانشمایه مزدایاسنا، تهران 1381، صص 244-245.

    هاشم رضی، دانشنامه ایران بستان، 2 کتاب، تهران 1381، صص 708-760.

[34] Др. Рахим Афифи, Асатир ва фархнге Ирани дар невештехаје пахлави, Техран 1374.

    Др. Рахим Афифи, Ардавирафнаме ја бехешт ва дузах дар ајине Маздајасна, Техран 1372.

    Др Ђахангир Ушидари, Данешнемеје Маздајасна, Техран 1381, стр. 393-394

    Хашем Рази, Данешнамеје Иране бастан, 1 књига, Техран 1381, стр. 177.

دکتر رحیم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایران در دوره پهلوی، تهران 1374.

 دکتر رحیم عفیفی، ارداویرافنامه یا بهشت ‌و دوزه در آیین مزدیاسنا، تهران 1372.

 دکتر جهانگیر اوشیداری، دانشنامه مزدایاسنا، تهران 1381، ص. 393-394

 هاشم رازی، دانشنامه ایران باستان، 1 دفتر، تهران 1381، ص. 177.

[35] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 83-85.

ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 83-85.

[36] Ардавирафнаме, фаргард 50.

ارداویراف نامه، فرگرد 50.

[37] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 300-301.

ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 300-301.

[38] Ардавирафнаме, фаргард 16.

ارداویراف نامه، فرگرد 16

[39] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 428.

ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 428.

[40] Ардавирафнаме, фаргард 27.

ارداویراف نامه، فرگرد ۲۷.

[41] Мехрададе Бахар, Пажухеши дар Асатире Иран, Техран 1375.

    Др. Рахим Афифи, Асатир ва фархнге Ирани дар невештехаје пахлави, Техран 1374.

    Др Ђахангир Ушидари, Данешнемеје Маздајасна, Техран 1381, стр 374-376.

    Хашем Рази, Данешнамеје Иране бастан, 1 књига, Техран 1381, стр. 352, 3 књига стр. 1532.

   Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 10-12.

مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران 1375.

 دکتر رحیم عفیفی، اساطیر و فرهنگ ایران در دوره پهلوی، تهران 1374.

 دکتر جهانگیر اوشیداری، دانشنامه مزدایاسنا، تهران 1381، ص 374-376.

 هاشم رازی، دانشنامه ایران باستان، 1 دفتر، تهران 1381، ص. 352، 3 کتاب، ص. 1532.

 ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 10-12.

[42] Ардавирафнаме, фаргард 4 и фаргард 17.

[43] Ш. Кулишић; П. Ж. Петровић; Н. Пантелић, Српски митолошки речник, Београд 1998, стр 91.

ش. کولیشیچ؛ پ. ژ. پتروویچ؛ ن. پانتلیچ، فرهنگ اساطیری صربستان، بلگراد 1998، ص 91.

[44] Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371

   Александар Асов, Словенска астрологија, Београд 2003, стр 200. 230.

   Хашем Рази, Данешнамеје Иране бастан, 5 књига, Техран 1381, стр. 2491.

هاشم رضی، گاهشماری و جشن های ایران، تهران 1371

 الکساندر آسوف، طالع بینی اسلاوی، بلگراد 2003، ص 200. 230.

 هاشم رضی، دانشنامه ایران باستان،   دفتر 5، تهران 1381، ص. 2491.

[45] Велесова књига, Д-4, 9 : пет пута дневно славимо богове и испијамо сурицу...

    Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371

کتاب ولز، د-4، 9: روزی پنج بار خدایان را می ستاییم و سوریکا می نوشیم...

 هاشم رضی، گاهشماری و جشن های ایران، تهران 1371

[46] Хашем Рази, Гахшомари ва ђашнхаје Иране бастан, Техран 1371

هاشم رضی، گاهشماری و جشن های ایران، تهران 1371

[47] Емил Бенвенист, Речник индоевропских установа, Сремски Карловци – Нови Сац 2002, стр.  260-263.

امیل بنونیست، فرهنگ لغت موسسات هند و اروپایی،  سرمسکی کارلوسی نووی ساد 2002، ص 260-263.

[48] Српска народна песма: Урош и Мрњавчевићи.

آهنگ فولکلور صربستان Uroš and the Mrnjavčevići.

[49] Рене Генон, Символика крста, Чачак – Београд 1998.

رنه گنون، نماد صلیب، چاچاک – بلگراد 1998

1403/12/22

کد خبر 23386

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 8 =