تیزر فیلم «نایشا»، نخستین فیلم مبتنی بر هوش مصنوعی هند، رسماً منتشر شد[1] . این فیلم که قرار است در ماه اردیبهشت (مه ۲۰۲۵) در سینماها اکران شود، ستارههای مجازی نایشا بوز و زین کاپور را در نقشهای اصلی به تصویر میکشد. این تیزر نگاهی اجمالی به یک داستان علمی تخیلی ارائه میدهد و پتانسیل هوش مصنوعی در تولید فیلم را برجسته میکند. این فیلم به کارگردانی ویوک آنچالیا و تهیهکنندگی پوری بویان، شوتا شارما آنچالیا و جوزف فرانکلین، قصد دارد با ترکیب یکپارچه شخصیتها و جلوههای بصری تولید شده توسط هوش مصنوعی، انقلابی در داستانسرایی ایجاد کند.
این تیزر نایشا را معرفی میکند که اصالتاً بنگالی و میزویی است، و زین، یک کمدین استندآپ، رپر و شناگر. مسیر آنها به هم میرسد و به هم نزدیک میشوند. اگرچه نایشا احساسات عاشقانه نسبت به زین پیدا میکند، اما او این احساسات را متقابلاً پاسخ نمیدهد، زیرا به عشق اعتقادی ندارد. در نهایت، آنها از هم جدا میشوند. بعدها، نایشا به عنوان یک بازیگر برتر به شهرت میرسد. آنچه پس از این بین این دو رخ میدهد، میتواند هسته اصلی داستان فیلم باشد.
فیلمساز «ویوک آنچالیا»، خالق و کارگردان این پروژه پیشگامانه، بار دیگر تخصص خود در داستانسرایی را به مخاطبان ارائه میدهد. آنچالیا که به خاطر کارگردانی فیلم «تیکدام» در جیو هاتاستار و نویسندگی مشترک فیلم اورجینال نتفلیکس «راجما چاول» شناخته میشود، «نایشا» را نقطه عطفی در پذیرش هوش مصنوعی توسط بالیوود میداند.
آچالیا به یک پورتال هندی میگوید: «با «نایشا»، ما قدرت داستانسرایی انسانی و موسیقی هندی را با شگفتی فناورانه هوش مصنوعی ترکیب میکنیم تا داستانهایی خلق کنیم که برای مخاطبان گستردهای جذاب باشد. سینما و سرگرمی دیجیتال از طریق فناوری پیشرفت کردهاند، اما این یک مرز کاملاً جدید است. هوش مصنوعی ما را قادر میسازد تا مرزها را جابجا کنیم و آنچه را که زمانی غیرممکن بود به واقعیت تبدیل کنیم.»
«نایشا» همچنین دارای یک ترکیب موسیقی استثنایی است که شامل مشارکت پیشکسوتان مشهور این صنعت میشود. دانیل بی جورج، آهنگساز تحسینشده موسیقی متن فیلمهای «آندهادون»، «جانی گادار»، «کریسمس مبارک»، «بل باتم»، «باوال» و غیره، دو آهنگ دلنشین به نامهای «منمانیان» و «روحانیان» ساخته است که هر دو توسط مادوبانتی باگچی خوانده شدهاند. علاوه بر این، آهنگهای «چیتر سایان» و «جانه کاهان» به ترتیب توسط پروتیجوتی گوش و اوجوال کاشیاپ ساخته شدهاند.
ظهور متنوعتر
فیلم «نایشا» به عنوان نخستین فیلم مبتنی بر هوش مصنوعی در سینمای هند، ورود بالیوود به عرصه فناوریهای نوین را رسمیت میبخشد. این فیلم را میتوان نقطه عطفی در تقاطع سینمای هند و فناوری هوش مصنوعی دانست؛ فیلمی که نهتنها در سطح تکنیکی نوآورانه است، بلکه از منظر فرهنگی و صنعتی نیز گامی جسورانه بهسوی آینده بهشمار میرود.
بهرهگیری از شخصیتهای دیجیتال (نایشا بوز و زین کاپور) که بهطور کامل توسط هوش مصنوعی طراحی و جانبخشی شدهاند، نشاندهنده انقلابی در بازتعریف نقش بازیگر، روایت و تولید سینمایی است.
داستان فیلم در قالب یک داستان عاشقانه علمیتخیلی شکل گرفته و نشاندهنده تلفیق المانهای انسانی و هوش مصنوعی در روایت است. کاراکتر نایشا، دختری با ریشههای فرهنگی متنوع (بنگالی و میزویی) و زین، یک هنرمند چندوجهی، نمادی از جهان چندصدایی و چندفرهنگی هند معاصر هستند که حالا در بستر سینمای دیجیتال بازآفرینی شدهاند. این داستان، موضوعاتی چون روابط انسانی، هویت، و شهرت را در فضای دیجیتال بازتاب میدهد و میتواند بازتابی از دغدغههای روانشناختی و اجتماعی در عصر فناوری باشد.
ویوک آنچالیا، کارگردان این اثر، هوش مصنوعی را نهتنها بهعنوان یک ابزار فنی بلکه بهمثابه بستری برای افقهای نو در تخیل و داستانپردازی میبیند. او تأکید دارد که AI در این فیلم نقش مکمل ندارد، بلکه همافزا با خلاقیت انسانی است و مرزهای سنتی داستانگویی را جابجا میکند. این نگاه، بازتابی از تحول پارادایمی در صنعت سرگرمی است؛ از سینمای ستارهمحور و سنتی به سینمای فناورمحور و ترکیبی.
یکی از عناصر کلیدی فیلم، ترکیب موسیقی سنتی با فناوری نوین است. موسیقیدانان برجستهای چون دانیل بی جورج، پروتیجوتی گوش و اوجوال کاشیاپ در ساخت قطعات احساسی فیلم مشارکت داشتهاند. این موسیقیها با آوازهایی از مادوبانتی باگچی، فضایی «آشنا اما تازه» میسازند، که مخاطب را میان نوستالژی و آینده معلق نگه میدارد.
فیلم «نایشا» علاوه بر اهمیت فنی، از منظر صنعتی و فرهنگی نیز واجد معناست: پذیرش هوش مصنوعی در بالیوود، نشاندهندهی تغییر مسیر صنعت سینما در هند است. معرفی ستارههای مجازی، آغازگر بحثهایی تازه درباره مالکیت هنری، هویت دیجیتال، و اخلاق در تولید فرهنگی خواهد بود. این پروژه، الگویی برای همکاریهای آینده میان هنرمندان، برنامهنویسان، و کمپانیهای فناوری است.
در حالیکه «نایشا» دروازههای جدیدی را میگشاید، چالشهایی نیز به همراه دارد:
- واکنش مخاطبان سنتی بالیوود به حذف یا کمرنگ شدن بازیگران واقعی
- نگرانی درباره جایگاه هنرمندان انسانی در مواجهه با ستارههای دیجیتال
- سؤالات فلسفی دربارهی مرز میان خلاقیت انسانی و مصنوعی
فیلم «نایشا» صرفاً یک پروژه سینمایی نیست؛ بلکه آغازگر دورانی جدید در سینمای هند است که در آن، داستانسرایی سنتی و فناوری نو با هم درآمیختهاند. این فیلم میتواند الهامبخش موجی تازه از فیلمسازی در هند و فراتر از آن باشد. همچنان که در گذشته بالیوود با رنگ، موسیقی و روایتهای احساسی خود جهانی شد، حالا شاید نوبت به بالیوود دیجیتال رسیده است تا مرزهای جدیدی از خلاقیت را کشف کند.
فیلیپ جدیکه در مقاله ای با عنوان «آینده بالیوود؛ خداحافظی با عصر طلایی یا ظهور متنوعتر؟ [2] » تحلیلی از وضعیت کنونی و آینده صنعت فیلمسازی بالیوود ارائه میدهد و با دیدی بینالمللی، روندهای تحول در سینمای هند را بررسی میکند. تحلیل محتوایی متن را میتوان در چند محور کلیدی دستهبندی کرد:
1-نقطه عزیمت: بالیوود بهعنوان نماد سینمای هند
نویسنده متن با نگاهی تاریخی آغاز می کند و توضیح میدهد که چگونه اصطلاح «بالیوود» از ترکیب «بمبئی» و «هالیوود» پدید آمد و به تدریج معادل صنعت فیلمسازی هند تلقی شد. اما او به سرعت این تصور را به چالش میکشد و با اشاره به تنوع زبانی و منطقهای در هند، جایگاه بالیوود را در چارچوب گستردهتری قرار میدهد و می نویسد که بالیوود با فیلم های هندی زبان شناخته می شود. در حالی که در این کشور به ۱۲۰ زبان به شمول اردو، تامیل، سانسکریت و بنگالی فیلم ساخته میشود و در برخی از این زبانها، صنعت مستقل فیلمسازی وجود دارد.
۲. فرمولهای سنتی موفقیت و دوران طلایی
نویسنده به ساختارهای روایی و احساسی خاص سینمای سنتی هند اشاره میکند؛ بهویژه ترکیب احساسات گوناگون، تمرکز بر عشق، حضور پررنگ آواز و رقص، و چهرههای ستارهمحور. این موارد از دلایل محبوبیت فیلمهای بالیوود در دهههای گذشته، بهویژه ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ معرفی میشوند.
۳. بینالمللی شدن بالیوود و نقش اروپا
نویسنده به گسترش جهانی سینمای هند، بهویژه در اروپا میپردازد و از نقش شرکت آلمانی «Rapid Eye Movies» در معرفی بالیوود به مخاطبان اروپایی یاد میکند. این موفقیت اما با مشکلات داخلی همزمان میشود.
۴. بحران درونی و زوال فرمولهای گذشته
نویسنده با استناد به دیدگاه اشفان هول، از بحرانهای داخلی بالیوود صحبت میکند: کاهش فروش، تکیهبیش از حد به ستارگان، کلیشهزدگی داستانها و نادیده گرفتن استعدادهای نو. در اینجا روندی از زوال تدریجی یک فرمول تکراری به تصویر کشیده میشود.
۵. ظهور سینمای بدیل و تنوعگرایی
یکی از محورهای اصلی متن، ظهور فیلمسازان مستقل، زنان و آرتهاوسهاست که به روایتهای تازه و جسورانه میپردازند. اشاره به انوراگ کاشیاپ نمونهای از این تحول است. این تغییر به عنوان نقطه امیدی برای احیای سینمای هند معرفی میشود.
۶. تأثیرات جهانیشدن و استریم
پاندمی کرونا و سرویسهای استریم آنلاین همچون نتفلیکس، روند تماشای فیلمها را تغییر دادهاند. نویسنده این تغییر را هم تهدید و هم فرصت میبیند: تهدید برای سینمای سنتی، اما فرصت برای افزایش تنوع در روایتها و سبکها.
۷. چشمانداز آینده: تنوع بهجای انحصار
در پایان، هر دو راوی (هول و سینگ) با وجود اختلاف دیدگاه، در یک نکته همنظرند: آینده بالیوود نه در بازگشت به فرمولهای قدیمی، بلکه در گشودگی به زبانها، فرهنگها و داستانهای جدید است. سینمای هند اگر بخواهد در رقابت جهانی بماند، باید خود را بازتعریف کند و به تخیل مخاطب معاصر پاسخ دهد.
درپایان، نویسنده بهخوبی نشان میدهد که سینمای بالیوود در گذار از یک نظام ستارهمحور سنتی به سمت فضایی بازتر و متنوعتر قرار گرفته است. این دگرگونی، هرچند با چالشهایی همراه است، اما فرصتی برای احیای خلاقیت در سینمای هند نیز محسوب میشود. آیندهی بالیوود نه پایان عصر طلایی، بلکه ممکن است آغازی بر عصری تازه با رنگها و روایتهای متنوعتر باشد.
حسنعلی ذکریایی
نظر شما