رنسانس آفریقا

مزیت جمعیتی آفریقا، فرصتی بی‌سابقه برای تحول ایجاد کرده است. این قاره با جوان‌ترین جمعیت جهان، از نیروی کاری بالقوه برخوردار است که می‌تواند پیشران نوآوری و بهره‌وری باشد. با این حال، به دلیل ضعف نظام‌های آموزشی و فرصت‌های اقتصادی محدود، این پتانسیل همچنان دست‌نخورده باقی مانده است. اشاره رئیس‌جمهور به آمار ۳۰ میلیون کودک محروم از تحصیل در جنوب صحرای آفریقا، ابعاد این بحران را نمایان می‌سازد. این وضعیت با درگیری‌های مسلحانه، همانند آنچه در جمهوری دموکراتیک کنگو، سودان جنوبی و منطقه ساحل رخ می‌دهد، وخیم‌تر شده و مانعی برای توسعه سرمایه انسانی و جذب سرمایه‌گذاری به شمار می‌رود.

نویسنده: لارنس ماکامانزی

بیانیه قاطع رئیس‌جمهور امرسون منانگاگوا در سومین اجلاس آموزشی آفریقا مبنی بر اینکه «آفریقا باید خود را تولید و تغذیه کند»، به‌عنوان فریادی قدرتمند برای انسجام قاره‌ای عمل می‌کند که در حالی با چالش‌های متعدد مواجه است که در آستانه‌ی فرصت‌های تحول‌آفرین قرار دارد. این دعوت به خوداتکایی، به‌ویژه در زمینه کاهش کمک‌های بین‌المللی از جمله کاهش اخیر کمک‌های USAID آفریقا را به سمت جستجوی راه‌حل‌های بومی و پایدار برای مسائل توسعه‌ای سوق می‌دهد.

تأکید رئیس‌جمهور بر پرورش «ذهن‌های راه‌حل‌محور» به جای تولید صرف «فارغ‌التحصیلانی با مدرک»، مستقیماً به قلب نیازهای تحول‌آفرین آموزشی آفریقا می‌زند. نظام‌های آموزشی سنتی که عمدتاً از ساختارهای استعماری به ارث رسیده‌اند، غالباً نتوانسته‌اند با چالش‌های محلی هم‌راستا شوند یا از ظرفیت نظام‌های دانش بومی بهره‌ ببرند. موفقیت مراکز نوآوری زیمبابوه، که تاکنون بیش از ۵۰۰ اختراع به ثبت رسانده‌اند، نشان می‌دهد که هنگامی که آموزش با نیازهای بومی و واقعیات زمینه‌ای هم‌راستا نباشد، پتانسیل‌های بزرگی دست‌نخورده باقی می‌مانند. این الگوی اصلاح آموزشی، با تأکید بر مهارت‌های عملی و نوآوری، می‌تواند در سراسر قاره برای تقویت رشد فناورانه و اقتصادی به‌کار گرفته شود.

ذخایر غنی دانش بومی آفریقا راه‌حل‌هایی ارزشمند برای چالش‌های امروزی ارائه می‌دهد. شیوه‌های سنتی کشاورزی، نظیر مفهوم  Zunde raMambo  (همبستگی اجتماعی، مدیریت منابع اشتراکی، و امنیت غذایی سنتی) در زیمبابوه، سیستمNgitili (نمونه‌ای موفق از احیای دانش بومی در مدیریت پایدار منابع) در تانزانیا برای مدیریت پایدار زمین، و سامانه‌های پیچیده آبیاری مالی باستان، توان تاریخی قاره را در مدیریت پایدار منابع نشان می‌دهند. زمانی که این روش‌ها با دانش علمی مدرن تلفیق شوند، می‌توانند راه‌حل‌هایی پایدار برای بحران امنیت غذایی ارائه دهند، بدون آنکه تعادل اکولوژیک برهم بخورد. موفقیت کشاورزی ارگانیک در اوگاندا، که هم امنیت غذایی را بهبود بخشیده و هم پایداری زیست‌محیطی را حفظ کرده، نمونه‌ای از کاربرد موفق دانش بومی در رویارویی با چالش‌های مدرن است.

مزیت جمعیتی آفریقا، فرصتی بی‌سابقه برای تحول ایجاد کرده است. این قاره با جوان‌ترین جمعیت جهان، از نیروی کاری بالقوه برخوردار است که می‌تواند پیشران نوآوری و بهره‌وری باشد. با این حال، به دلیل ضعف نظام‌های آموزشی و فرصت‌های اقتصادی محدود، این پتانسیل همچنان دست‌نخورده باقی مانده است. اشاره رئیس‌جمهور به آمار ۳۰ میلیون کودک محروم از تحصیل در جنوب صحرای آفریقا، ابعاد این بحران را نمایان می‌سازد. این وضعیت با درگیری‌های مسلحانه، همانند آنچه در جمهوری دموکراتیک کنگو، سودان جنوبی و منطقه ساحل رخ می‌دهد، وخیم‌تر شده و مانعی برای توسعه سرمایه انسانی و جذب سرمایه‌گذاری به شمار می‌رود. ایجاد منطقه تجارت آزاد قاره آفریقا (AfCFTA) جان تازه‌ای به آرمان پان‌آفریقایی کوامه نکرومه در راستای یکپارچگی اقتصادی بخشیده است. این ابتکار، همراه با تأکید منانگاگوا بر «تقویت راهبردهای تحول‌آفرین»، می‌تواند به‌عنوان شتاب‌دهنده‌ای برای تجارت درون‌قاره‌ای و توسعه صنعتی عمل کند. با این حال، موفقیت آن منوط به حل چالش‌هایی همچون کمبود زیرساخت، موانع غیرتعرفه‌ای و ناهمگونی در چارچوب‌های مقرراتی است. تجربیات مثبت منطقه شرق آفریقا، از جمله گمرک‌های یکپارچه و پروژه‌های زیرساختی فرامرزی، درس‌های سودمندی برای سایر مناطق قاره به همراه دارد.

تغییرات اقلیمی تهدیدی حیاتی برای توسعه آفریقا به‌شمار می‌رود، خصوصاً با تأثیر آن بر بهره‌وری کشاورزی و منابع آبی. وابستگی شدید قاره به کشاورزی دیم و ظرفیت اندک سازگاری، آسیب‌پذیری را افزایش داده است. مدل فعلی بهره‌برداری از منابع—به‌ویژه در پروژه‌های استخراجی چین در سراسر قاره—سؤالاتی جدی درباره پایداری زیست‌محیطی و عدالت اقتصادی مطرح می‌کند. در حالی که این سرمایه‌گذاری‌ها در توسعه زیرساخت مفید بوده‌اند، پیامدهایی چون تخریب محیط‌زیست، نقض حقوق کارگران، و الگوهای ناعادلانه تقسیم منابع، لزوم بازنگری در استراتژی‌های مدیریت منابع طبیعی را برجسته می‌سازد. فساد همچنان یکی از موانع اصلی توسعه در آفریقا است. گزارش‌های شفافیت بین‌الملل به‌طور مستمر رتبه ضعیفی برای بسیاری از کشورهای آفریقایی ثبت کرده‌اند. سوءاستفاده از منابع عمومی—نمونه‌هایی نظیر پرونده تصرف دولت در آفریقای جنوبی و مناقشات صنعت نفت نیجریه—همچنان به تضعیف تلاش‌های توسعه‌ای دامن می‌زند. نبود نهادهای کارآمد و سازوکارهای پاسخگویی مناسب، این وضعیت را وخیم‌تر کرده است. تجربیات موفقی چون سیاست «تحمل صفر» رواندا و سازوکارهای قوی نظارتی در بوتسوانا، الگوهایی الهام‌بخش برای سایر کشورها به‌شمار می‌روند.

مفهوم توسعه فراگیر، از طریق نمونه‌هایی چون برنامه تغذیه مدارس در زیمبابوه و پروژه حفاری چاه‌های آب روستایی، نشان می‌دهد که طرح‌های توسعه می‌توانند به‌طور هم‌زمان چندین چالش را مرتفع سازند. این برنامه‌ها علاوه بر بهبود دسترسی آموزشی، امنیت غذایی و تاب‌آوری اجتماعی را نیز ارتقا می‌دهند. طرح‌های مشابه در سایر کشورها، مانند برنامه شبکه ایمنی تولیدی در اتیوپی و طرح شبکه ایمنی مقابله با گرسنگی در کنیا، گواهی بر اثربخشی رویکردهای یکپارچه توسعه هستند. ادغام فناوری در آموزش—آن‌گونه که منانگاگوا با معرفی «سکوهای آموزش الکترونیکی، کلاس‌های هوشمند و ابزارهای یادگیری مبتنی بر هوش مصنوعی» از آن حمایت می‌کند—باید در کنار توسعه مهارت‌های عملی و دانش بومی به تعادل برسد. موفقیت‌هایی همچون M-PESA در کنیا و سیستم تحویل پهپادی تجهیزات پزشکی در رواندا نشان می‌دهند که فناوری، در صورت هماهنگی با نیازهای بومی، می‌تواند راه‌حلی کارآمد برای چالش‌ها و در عین حال ابزاری برای خلق فرصت‌های اقتصادی جدید باشد.

منابع طبیعی غنی قاره، از معادن گرفته تا زمین‌های حاصل‌خیز، زمینه‌ای بالقوه برای رشد اقتصادی فراهم می‌کنند. با این حال، تداوم الگوی بهره‌برداری صرف باید جای خود را به راهبردهای ارزش‌افزوده بدهد که به ایجاد اشتغال محلی و تحریک توسعه صنعتی کمک می‌کنند. نمونه‌هایی مانند مدل بهره‌برداری از معادن الماس بوتسوانا و صنعت فرآوری فسفات در مراکش، پایداری و سودمندی این رویکرد را به‌خوبی نشان می‌دهند. چالش‌های حکمرانی همچنان یکی از موانع بنیادین توسعه در آفریقا است. هرچند برخی کشورها در تحکیم نهادهای دموکراتیک و توسعه نهادهای کارآمد موفق بوده‌اند، برخی دیگر همچنان با بی‌ثباتی سیاسی، ضعف نهادها و نبود پاسخگویی مواجه هستند. تجربه موفق کشورهایی چون غنا و موریس در ساخت نهادهای دموکراتیک و هم‌زمان حفظ رشد اقتصادی، الگویی مناسب برای اصلاحات حکمرانی در سایر کشورهای قاره فراهم می‌کند.

مسیر دستیابی به شکوفایی برای آفریقا مستلزم رهبری متعهد و مشارکت فعالانه شهروندان است. اصل «Nyika inovakwa nevene vayo» (کشور را مردم آن می‌سازند)، که توسط رئیس‌جمهور زیمبابوه مطرح شده، باید در چارچوب رهبری اخلاقی و پاسخگویی عمومی تفسیر شود. توسعه حقیقی نه تنها به مالکیت بومی بلکه به وجود نظام‌های حکمرانی شفاف، پاسخگو و فراگیر نیاز دارد که توزیع عادلانه منابع و فرصت‌ها را تضمین نماید. تحول بنیادین رواندا، از جامعه‌ای پس از نسل‌کشی به الگویی برای توسعه پایدار و حکمرانی مطلوب، نشان می‌دهد که در سایه رهبری متعهد و راهبردهای مناسب، تحولات بنیادین کاملاً ممکن است. با توجه به چالش‌ها و فرصت‌ها، آفریقا نیازمند رویکردی جامع است که هم‌زمان به ابعاد حکمرانی، آموزش، بهره‌برداری از منابع و شمول اجتماعی بپردازد. منابع عظیم، جمعیت جوان و نظام‌های دانش بومی، زیربنایی محکم برای توسعه پایدار فراهم کرده‌اند. با این حال، تحقق این ظرفیت مستلزم رهبری کارآمد، نهادهای قوی و تعهد واقعی به توسعه‌ای فراگیر است که منافع آن نصیب همه شهروندان قاره شود. تجربیات موفق در بخش‌های مختلف نشان می‌دهد که آفریقا، با سیاست‌گذاری مناسب، رهبری خردمندانه و مشارکت مردمی، قادر است مسیری روشن به‌سوی توسعه، خوداتکایی و آینده‌ای بهتر ترسیم کند.

https://www.newsday.co.zw/opinion-analysis/article/200040504/towards-african-renaissance-reimagining-development-through-indigenous-solutions

کد خبر 23768

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 4 =