همه دانشآموزان شوروی اسب پرژوالسکی (اسب شوالسکی) را از درس جغرافیا به یاد دارند. اما کاشف آن، نیکولای پرژوالسکی، جغرافیدان و طبیعتشناس بزرگ، نیز وزن دیپلماتیک عظیمی در روابط بین روسیه، تبت و مردم آسیای مرکزی داشت. مرگ مرموز او، طبق برخی نسخهها، میتوانست کار جاسوسان انگلیسی باشد که سعی در جلوگیری از پیشروی روسیه به شرق داشتند.
آخرین سفر نیکولای پرژوالسکی در پای رشتهکوه تین شان در قلمرو قرقیزستان مدرن به پایان رسید. لئونید سوماروکوف دانشمند بیشککی، نویسنده کتاب «تواریخ اوراسیای ن. م. پرژوالسکی»، در این مورد میگوید: «در قرن نوزدهم میلادی چنین مفهومی وجود داشت - گسترش جذابیت روسیه. این، به قول مردم بومی، معجزهگر بزرگ جذابیت روسیه را به قلب آسیا، به سرزمین آسیای میانه آورد و مردم را نه با کمک سلاح، بلکه با کمک نگرش گرم تسخیر کرد. او را میتوان یک دیپلمات قدرت نرم نامید، زیرا حضور او در تبت، بریتانیاییها را با این واقعیت تهدید کرد که تبت به سمت روسیه روی خواهد آورد».
ما به همراه این دانشمند، تمام مسیر آخرین سفر پرژوالسکی را دنبال کردیم. در اکتبر 1888، نیکولای پرژوالسکی به شهر پیشپِک (بیشکک امروزی) رسید و در جایی که او اقامت داشت اکنون کاخ عروسی قرار دارد.
در روز سوم پس از ورودش، او و ایوان روبوروفسکی برای خرید شتر، غذا و وسایل سفر به شهر وِرنی (آلماتی امروزی) رفتند. آنها 60 پود بار خریداری کردند و آن را به شهر قاراقول فرستادند. خود نیکولای پرژوالسکی به پیشکک بازگشت و در راه تصمیم گرفت قرقاول شکار کند، اما در آنجا فاجعهای برایش رخ داد.
در 5 اکتبر، نیکولای پرژوالسکی احساس بیماری کرد. در 8 اکتبر، گروه او به سمت قاراقول حرکت کرد و رفقایش متوجه شدند که پرژوالسکی مشکلی دارد. او خواهش کرد که در خارج از شهر، در تنگه قاراقول، اردو بزند و آنجا بیمار شد.
در 18 اکتبر، حال او خیلی بد شد، بینیاش شروع به خونریزی کرد. پزشکان رسیدند و بیمار به بیمارستان قاراقول منتقل شد. در 20 اکتبر 1888، قلب نیکولای پرژوالسکی از کار افتاد. طبق نسخه رسمی، او از رودخانه آب نوشید و بر اثر تیفوس درگذشت.
لئونید سوماروکوف سالها این داستان را مطالعه و تمام اسناد بایگانی را جمعآوری کرد. این دانشمند به یاد میآورد که در یکی از سفرها، گروه پرژوالسکی به یک چاه قدیمی برخورد کردند. همه از آن نوشیدند و بقایای انسانی در ته چاه پیدا شد و هیچ کس بیمار نشد، نه انسان و نه حیوان، زیرا آب، طبق دستور پرژوالسکی، لزوماً جوشانده میشد. یک مسافر باتجربه نمیتوانست آب خام رودخانه را بنوشد و به تیفوس مبتلا شود.
لئونید سوماروکوف میگوید: «دانشجویان پزشکی دانشگاه ما گزارش پزشکی در مورد بیماری او را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که تیفوس در کار نبوده است. یعنی روایتی وجود دارد که او واقعاً مسموم شده بود. ضمناً، من این احتمال را رد نمیکنم که او میتوانسته در وِرنی مسموم شده باشد، به خصوص که دوستان غربی ما در آن زمان به هنر مسموم کردن مردم بسیار علاقه داشتند. سموم مختلفی وجود داشت که برای مدت بسیار طولانی عمل میکرد.
پرژوالسکی وصیت کرد که او را در قاراقول دفن کنند. او معتقد بود که این شهر، همان طور که اتفاق افتاد، به مکانی مهم برای تحقیقات علمی تبدیل خواهد شد. یک سال پس از مرگ او، نام شهر به پرژوالسک تغییر یافت و یک کره زمین، نمادی از اکتشافات بزرگ جغرافیایی، روی نشان این شهر ظاهر شد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نام تاریخی این شهر دوباره به آن بازگردانده شد.
لئونید سوماروکوف میگوید: «سپس در دهه ۱۹۹۰ روایتهایی درباره سیمای وحشتناک نیکولای پرژوالسکی منتشر شد. داستانهای مختلفی و کلماتی که او هرگز نگفته بود، به او نسبت داده شد. نیکولای پرژوالسکی نرسید درباره قرقیزستان صحبت کند، اگرچه واقعاً میخواست. آخرین یادداشت او در ۵ اکتبر ۱۸۸۸ نوشته شده است و او در آن دو پرندهای را که هنگام شکار در رودخانه چو شکار کرده بود، توصیف کرده است.
در قاراقول مدرن، یک موزه پرژوالسکی، قبر او و یک بنای یادبود از اواخر قرن نوزدهم وجود دارد. قرقیزها با احترام یاد کاشف مهربان روسی را که با احترام فراوان با جهان و مردم آسیای میانه رفتار میکرد، حفظ میکنند.
منبع:
https://asia-today.news/24052025/6156/
نظر شما