نویسنده: قادر مَلِکوف
آتشبس میان ایران و اسرائیل صرفاً یک وقفه موقتی به شمار میرود. هیچ توافقنامه رسمی برای آتشبس امضا نشده است؛ نه تعهد حقوقی، نه تضمین و نه راهحل سیاسی. بنابراین، بهتر است بگوییم که فقط مرحلهای از درگیریهای شدید پایان یافته، اما خود جنگ همچنان ادامه دارد - در قالبها و جبهههایی دیگر.
هیچ یک از طرفین به اهداف راهبردی خود نرسیدهاند. ایران از برنامه هستهای خود صرف نظر نکرده است. اسرائیل نیز به هدف اصلی خود - یعنی نابودی کامل حضور نظامی و موشکی ایران در منطقه - دست نیافته و نتوانسته روند پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف کند. این بدان معناست که منازعه وارد مرحله آمادگی برای دور بعدی شده است. در نتیجه، این وقفه صرفاً تغییر در شیوه رویارویی است: از ضربات مستقیم به مرحله بازنگری، آمادهسازی و تجدید سازمان.
با وجود حملات به سامانههای پدافند هوایی، زیرساختهای هستهای و مراکز فرماندهی، ایران ثبات سیاسی خود را حفظ کرده، کنترل داخلی از دست نرفته و اتحادها و گروههای نیابتیاش در یمن، عراق و لبنان همچنان پابرجا ماندهاند. برخلاف کلیشههای رسانههای غربی، ایران هیچ نشانهای از تسلیم نشان نداده است. توانایی ایران در سازگاری، حفظ حاکمیت و تدوین راهبردهای متقابل - از بسیج رسانهای تا کنترل عقلانی - نشان میدهد که ایران نه تنها از این مرحله شکستخورده بیرون نیامد، بلکه تقویت شده ظاهر شد.
امروز ایران نمونهای از یک دولت باثبات است که میتواند تهدید نظامی را در قالب انسجام داخلی هضم کند. با وجود تحریمها، نوسانات اقتصادی و حملات به زیرساختها، مردم عمدتاً حمایت خود از دولت را حفظ کردهاند. این پایداری تمدنی-سیاسی فقط بر پایه ساختار حکومتی نیست، بلکه بر بنیان ایده مقاومت استوار است، که عمیقاً در فرهنگ سیاسی ایران ریشه دارد.
حملات اسرائیل به تأسیسات نظامی دقیق و مخرب بودند، اما تعیینکننده راهبردی نبودند. به گزارش کارشناسان RAND و Brookings Institution، بخش اعظم مراکز تحقیقاتی هستهای ایران از سالهای ۲۰۲۴-۲۰۲۳ غیرمتمرکز شده بودند، و سانتریفیوژهای پیشرفته IR-9 همچنان در حالت ذخیره قرار دارند. آژانس بینالمللی انرژی اتمی فقط توقف موقتی برخی فرآیندها را ثبت کرده، نه توقف کامل آنها را. در نتیجه، ایران از نظر راهبردی همچنان توان ازسرگیری پیشرفت فناوری را دارد.
در حال حاضر، محیط ژئوپلیتیکی پیرامون این منازعه نشانهای از بحران عمیق حقوق بینالملل را آشکار میسازد.
حملات آشکار اسرائیل به خاک یک کشور مستقل، بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل، بیپاسخ ماندهاند. واکنش غرب نیز بین حمایت آشکار تا تأیید ضمنی متغیر بوده است. در مقابل، ایران با موج تازهای از اتهامات به «تجاوزگری» روبهرو شده - حتی با آن که پاسخدهنده بود، نه آغازگر حملات. این تحریف مفاهیم، بنیان معماری امنیت بینالمللی را زیر سؤال میبرد. پرسش اینجاست: چه کسی تعیین میکند که کدام اقدام دفاع است و کدام تجاوز؟ چرا حق حمله پیشدستانه فقط برای برخی کشورها محفوظ است؟ این وضعیت، نشان از قاعدهای تازه در نظم نوین جهانی دارد: «حق در قدرت است».
این فقط تحریف مفاهیم نیست، بلکه به نوعی مجوز برای بیمجازاتی کشورهایی است که در جرگه «خودیها» قرار دارند - الگویی که ممکن است در آینده توسط دیگر بازیگران منطقهای تکرار شود.
در شرایط پساجنگی، ایران سه دستاورد کلیدی کسب کرده است:
۱. انسجام داخلی،
۲. اثبات کارآمدی نظام تصمیمگیری در شرایط بحران،
۳. کسب تجربه عینی برای جنگهای آینده - نه در تئوری، بلکه در میدان واقعی نبرد.
بازسازی سامانه پدافند هوایی، نوسازی ساختارهای اطلاعاتی، طراحی پروتکلهای پاسخ به حملات سایبری، شناسایی آسیبپذیریهای رسانهای - همه اینها در ایران آغاز شدهاند. در حالی که بسیاری از کارشناسان غربی شتابزده اعلام کردند که ایران «تضعیف شده» یا «عقبنشینی کرده»، اما واقعیتها حکایت دیگری دارند. ایران نشان داد که اولاً در شرایط جنگی توان حفظ کنترل و انسجام دولتی را دارد، و ثانیاً علیرغم حملات زیرساختی، از بیثباتی داخلی جلوگیری کرده است.
بر اساس تحلیل مراکز مطالعاتی، سه سناریوی ممکن پیش روی منطقه قرار دارد:
۱. جنگ سرد بیپایان
پایان حملات نظامی، اما بدون دیپلماسی. تهدید آغاز مجدد درگیری طی ۴-۳ سال آینده همچنان پابرجاست. ایران به آمادهسازی ادامه میدهد: نوسازی پدافند هوایی، توسعه سایتهای نظامی پنهانی و... این سناریو چندان محتمل نیست، چراکه به ایران زمان کافی برای بازیابی توان و تقویت زیرساختها میدهد.
۲. توافق دیپلماتیک تحت فشار آمریکا
آمریکا خواستار ممنوعیت کامل غنیسازی اورانیوم و ازسرگیری بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی میشود. ایران - در شرایط فشار داخلی و تضعیف - ممکن است برای رفع تحریمها و جذب سرمایه خارجی تن به مصالحه دهد. این سناریو فعلاً دور از ذهن است، با توجه به موضعگیریهای فعلی تهران.
۳. ورود به مرحله جدیدی از جنگ ظرف ۲-۱ سال آینده
اگر ایران بر مواضع خود (خصوصاً درباره غنیسازی) پافشاری کند، اسرائیل و آمریکا ممکن است دوباره وارد عمل شوند - از جمله از طریق عملیات پنهانی در داخل کشور، یا حتی حمله به نماد معنوی نظام ایران.
صلح همچنان ممکن است - اما تنها در صورت احترام راهبردی و تقابل دیپلماتیک متقابل. در صورتی که این آتشبس به عنوان عقبنشینی تعبیر شود، دور جدیدی از درگیریها اجتنابناپذیر خواهد بود، اما با تلفات بیشتر و چشماندازهای کمتر برای کاهش تنش.
ایران صرفاً یک کشور نیست، بلکه یکی از معدود بازیگران در جهان اسلام است که دارای قدرت راهبردی مستقل بوده و میتواند با غرب به زبان برابر گفتوگو کند. تخریب آن، یعنی از بین رفتن یک آلترناتیو سیاسی، اقتصادی و تمدنی.
برای آسیای مرکزی و کشورهایی که تجربه رشد پس از استعمار دارند، ایران قوی و مستقل یک ضرورت است - چه به عنوان مانع سلطهطلبی، چه به عنوان بخشی از چندقطبیسازی جهانی، و چه به عنوان الگویی برای توسعه مستقل. درک این نکته که جهانی بدون ایران مستقل خطرناکتر است، اهمیت ویژهای برای کشورهای منطقه دارد. با توجه به تحولات آتی در آسیای جنوبی و خاورمیانه، حضور قدرتهایی چون آمریکا، چین، ترکیه و روسیه در منطقه آسیای مرکزی افزایش خواهد یافت - از طریق پیشنهاد تضمینهای امنیتی، سرمایهگذاری و فناوریهای نوین.
و اگر جنگ ایران و اسرائیل (با مشارکت آمریکا و متحدانش) دوباره شعلهور شود - خصوصاً با ورود گروههای نیابتی - ممکن است دامنه آن به سمت شمال (آسیای مرکزی و قفقاز) گسترش یابد. بسیاری از کشورهای ما نیز احتمالاً بازنگری در مفاهیم امنیت ملی خود را آغاز کردهاند: از تقویت پدافند هوایی گرفته تا بررسی سناریوهای جنگ سایبری و موارد مشابه. در این راستا، کشورهای آسیای مرکزی باید به سمت توسعه «دفاع فکری» حرکت کنند - یعنی پیشبینی، تفکر راهبردی و شبیهسازی سناریوهای پیچیده.
منبع:
https://mnenie.akipress.org/unews/un_post:43429
نظر شما